بخشی از مقاله
بررسي رابطة ويژگي¬هاي رفتاري و سبک¬هاي ارتباطي کارآفرينان در صنايع غذايي استان قم
بيان مسأله
در جهاني زيست مي¬کنيم که از سويي به عصر ارتباطات شهرت دارد و از سوي ديگر صحبت از جنگ يا گفتگوي ميان تمدن¬ها مي-شود. اين واقعيت رابطه¬اي ضروري بين فرهنگ و ارتباطات ايجاد مي¬کند. در اين بين کارآفريني در قالب يک حرفه و هنر ارتباطي، مي¬تواند به حلقة اتصال فرهنگ و ارتباطات در فرآيند توسعه تبديل شود. چرا که امروزه اکثر کشورهاي توسعه يافته در حال
انتقال از حالت بوروکراتيک و اداري به وضعيت کارآفريني ميباشند. موج گستردة فعاليتهاي اقتصادي و تکنولوژيکي همراه با تغيير فراگير روشها و نگرشها طي دورة اخير توجه بسياري از دولتها را به توسعه و تقويت کارآفريني و سازمانها را به جذب و پرورش کارآفرينان سازماني سوق داده است. از طرف ديگر تحقيقات اخير بيانگر نقش کليدي ارتباطات سازماني در اثربخشي سازمان¬ها و دست¬يابي به اهداف آنها ميباشد. از همين روي شناسائي و تبيين سبک
¬هاي ارتباطات در فرآيند کارآفريني ميتواند در اين راستا نقش بسيار مهمي داشته باشد و کشورها و سازمانها را در يافتن و استفادة بهينه از مزايا و پيامدهاي مثبت اين فرآيند ياري نمايد.
بسياري از كارشناسان، دو عامل كار آفريني و كسب و كارهاي كوچك را به عنوان عوامل مهم و كليدي در پيشرفت صنعتي و اقتصادي يك ملت دانسته¬اند. تعدادي از كارشناسان، حدود 70
درصد از رشد اقتصادي را به فعاليتهاي كارآفريني نسبت ميدهند و معتقدند كه يك سوم از نرخهاي رشد تغييرپذير در اقتصاد ملي¬، كاملاً تحت تاثير فعاليتهاي كارآفرينانه است.
اقتصاددانان، عوامل توليد در هر كشور را به پنج دسته تقسيم ميكنند:سرزمين، نيروي كار، سرمايه، كارآفريني و دانش. آنها به اين نتيجه رسيده¬اند كه سرمايه¬، يك
جزء مفقود در ملتهاي فقير نيست¬، چون سرمايه (پول نقد، ابزار¬، ماشين¬آلات و...) بدون اعمال كارآفريني بر روي آنها عامل توليد كننده نيست و كارآفريني و دانش را به عنوان مهمترين عوامل توليد براي ايجاد ثروت بيان ميكنند¬. كارشناسان ميگويند كه سرمايه با تركيبي از كارآفريني و استفاده مؤثر از دانش باعث تحول ملتها ميشود.
بررسيهاي گوناگوني درباره كشورهاي غني و فقير و در مورد
اينكه چه چيز باعث تفاوت در سطح ثروت آنها ميشود انجام شده است. به راستي چرا بعضي از كشورها با وجود داشتن منابع طبيعي فراوان و نيروي كار زياد (همچون آفريقا) در ليست كشورهاي فقير قرار دارن
د، ولي در مقابل كشورهايي مانند ژاپن و هنگ¬كنگ كه از نظر منابع طبيعي بسيار فقير هستند¬، در ليست كشورهاي ثروتمند قرار ميگيرند؟
پورتر بيان ميکند که مهمترين عامل براي نف
وذ در رقابت جهاني، منابع انساني ماهر و پايه علمي است. او اين پرسش را مطرح ميکند: چرا يک کشور در يک صنعت خاص به موفقيت بين¬المللي ميرسد؟ براي مثال سوئيس کشوري است احاطه شده در خشکي با هزينه بالاي نيروي کار، قوانين خشک محيطي و منابع طبيعي محدود¬، ولي افزون بر داروسازي، بانک داري و ماشين آ
لات خاص¬، هنوز در صنعت شکلات سازي رهبر جهان است.
ژاپن نيز منابع طبيعي محدودي دارد، ولي پس از وضعيت سخت و شکست خورده پس از جنگ، به يکي از نيرومندترين قطبهاي اقتصادي در سطح جهان تبديل شد به¬گونهاي كه اکنون با ايالت متحده آمريکا برابري و حتي در بعضي از صنايع نسبت به آن برتري دارد. سوئيس و ژاپن، فقدان منابع طبيعي را با افزايش سطح تحصيلات، مهارتها و تواناييهاي منابع انساني خود، جبران كرده¬اند
در کشوري مثل ايران به خاطر نرخ بيکاري بالا و نرخ خود اشتغالي پايين، تشويق کارآفريني، يک اولويت اساسي به شمار ميرود. همچنين کنترل شديد اقتصاد در سه دهه اخير، و ملّي کردن (دولتي کردن) شرکتهاي خصوصي, منجر به تضع
يف روز افزون شرکتهاي کوچک و متوسط گرديده است. با اين حال با عنايت مسؤولان به مسأله اشتغال، و اهميت غير قابل انکار مؤسسات کوچک و متوسط در ايجاد شغل، دلايل تشويق کارآفريني روشن ميشود. از همين روست که پرداخت وامهاي خوداشتغالي، طرح مستثني کردن کارگاههاي کمتر از 5 نفر از قانون کار، وامهاي پرداخ
تي به مؤسسات کوچک در ازاي استخدام چند نفر و ... توجيه پيدا ميکند.
در شرايطي که افزايش درآمدهاي نفتي، دولت را تحريک به افزايش بي¬روية هزينه¬هاي جاري کرده است؛ بهره¬وري پايين شرکت-هاي دولتي آنها را به تعديل نيروي انساني متمايل ساخته است؛ سياست¬گذاري¬هاي ساده لوحانه
با افزايش مکرر «حداقل دريافتي» کارکنان، جذابيت نيروي کار را براي کارفرما کاهش داده و با کاهش سودهاي بانکي، جذابيت سرمايه را براي وي افزايش مي-دهد و در نتيجه کارفرما به¬جاي آن¬که فرآيند توليد را کار-بر نمايد (و از نيروي کار داخلي فراوان وارزان استفاده کند)، فرآيند را تا جاي ممکن سرمايه-بر مي¬کند و از روبوت¬ها و تجهيزات خارجي بهره مي¬گيرد. زيرا اخذ وام براي پرداخت هزينه¬هاي سنگين اتوماسيون، به¬صرفه¬تر شده است
يک اقتصاددان ممکن است خود را در محا
سبات بس
يار پيچيده درگير سازد که آيا يک اقتصاد با اشتغال¬کامل بازده بيشتري خواهد داشت يا يک اقتصاد با اشتغال¬کمتر ازکامل¬که¬تحرک بيشتري براي-کار، ثبات بيشتري براي دستمزدها و غيره را تضمين کند؟ معيارهاي اساسي وي براي موفقيت فقط¬کميت¬کلّي کالاهايي است¬ که در دورة مشخصي توليد مي¬شود. پروفسور «گالبرايت» استاد معروف دانشگاه «هاروارد» در «جامعة پربرکت» ميگويد: «اگر مطلوبيت نهايي کالا ناچيز باشد، مطلوبيت اشتغال آخرين فرد يا آخرين ميليون از افراد در نيروي کار، ناچيز خواهد بود.» و بعد اضافه مي¬کند:
«اگر... بتوانيم اندازهاي از بيکاري را به نفع ثبات تحمل کنيم، آنگاه قادر خواهيم بود به کساني که بيکار ميشوند کالاهايي دهيم که آنها را در حفظ سطح زندگي مـألوفشان قادر سازد.»
اما از ديدگاه آيين اسلام، مهمتر پنداشتن کالاها از آدميان و برتر دانستن مصرف کالا از فعاليت توليدي انسان, به منزله وارونه نهادن حقيقت است. مفهوم پيشنهاد گالبرايت آن است که اهميت را از کارگر برگيريم و به محصول کار متعلق سازيم، يعني از آدمي غافل شده و به فرع آدمي بپردازيم در حالي¬که نقطه آغازين برنامهريزي اقتصادي از ديدگاه اسلام طرح ريزي براي اشتغال کامل است.
حال که کارآفريني چارة مشکل ماست، بايد ديد که مهمترين عامل موفقيت يک کارآفرين در جامعه چيست؟ ريسک پذيري، خلاقيت، ميل به خود اشتغالي، يا ارتباطات؟ به نظر دکتر فرهنگي اولين عامل موفقيت فرد (کارآفرين يا غير آن) مهارت برقراري ارتباطات صحيح است. اگر مي¬خواهيد معلم خوبي باشيد، يا پزشک خوبي، بايد با اطرافيان ارتباط درست برقرار کردن را ياد بگيريد. غربي¬ها با شناخت اين عامل حياتي، در دانشگاه-ها, نخستين واحد درسي که به دانشجويان خود ارائه مي¬کنند، درس عمومي «ارتباطات» است
که با کد «101» به تمام رشته¬ها ارائه مي¬گردد. جا دارد که ما هم سخن نيک را از هر که باشد ياد بگيريم و اين کار را در دانشگاه¬هاي خود به اجرا در بياوريم. و اولين مسئلة کارآفريني را از ريشه حل نماييم.
اهميت تحقيق
همان طور که رابينز مي¬گويد، يک ايده هر چه قدر هم که بزرگ باشد، اگر درست منتقل نشود، بي¬فايده است. پس اولين مرحلة کارآفريني که توليد ايده است، اگر منتقل نشود، يعني ارتباطات درستي برقرار نشود، عقيم خواهد ماند. يعني يکي از حياتي ترين مهارت¬هاي مورد نياز براي همه و به خصوص کارآفرينان مهارت استفادة درست از ارتباطات است.
امروزه در اکثر کشورهاي توسعهيافته و درحالتوسعه, مقولة کارآفريني به¬عنوان اصليترين مبناي توسعه مدنظر قرار گرفته است. بهطوري
که دو دهة اخير در غرب و برخي کش
ورهاي ديگر به¬عنوان دهههاي طلائي کارآفريني عنوان شده است. از همين رو بسياري از متخصصين و نظريه پردازان مديريت نيز از اوايل دهة هفتاد ميلادي به تشريح کارآفريني در درون سازمانها پرداختهاند. اما تا اوايل دهة هشتاد ميلادي بهطور جدي مورد تأييد محققين قرار نگرفت. انديشمندان مديريت ضمن رويکردي فرآيندي به تشريح مديريت کارآفريني و جو و محيط کارآفرينانه در سازمانهاي موجود پرداختند.
اين تحقيق با نگرش سيستمي, تمامي عناصر اصلي سبک¬هاي ارتباطاتي را مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهد, مبناي مناسبي را در اختيار مديران و پژوهشگران با هدف پرهيز از جزئي نگري و موازيکاري قرار ميدهد.
تجربة دنياي امروز نشان داده است که نوآوري¬¬هاي مهم و پيشرفت¬هاي تکنولوژيکي، در سازمان¬ها و شرکت¬هاي بزرگ دولتي اتفاق نخواهد افتاد. قابليت تطبيق و بازار و نياز روز، چيزي است که از يک ساختار بزرگ تودرتو ساخته نيست و در نتيجه براي پيشرفت سريع و ارائة محصولات جديد تنها راه مؤثر، ايجاد و توسعة شرايطي است که فعاليت¬هاي اقتصادي کوچک بتوانند تأسيس شوند و رقابت کنند.
همان¬طور که تحقيقات نشان مي¬ده
د, کارآفريني سازماني بيشترين تأثير را (54%) از ناحية عوامل زمينهاي کارآفريني پذيرفته است؛ در حالي¬که ازناحية عوامل رفتاري (20%), و از ناحية عوامل ساختاري تنها (16%) متأثر شده است. با توجه به اينکه عوامل زمينهاي از سه جزء: ارتباطات محيطي, ارتباط با دولت و ارتباط با شهروندان تشکيل يافته است, با اين اوصاف اهميت بيش از پيش سبک¬هاي ارتباطي کارآفرينان مشخصتر ميگردد.
در اين صورت نه تنها بايد کارآفرينان را به عنوان افرادي تاثيرگذار، بلکه تعيينکننده در ايجاد شغل و در نتيجه توسعه کشور در نظر بگيريم، از اينجا ميتوانيم به اهميت شناسايي سبک¬هاي ارتباطي کارآفرينان پيببريم. لذا نگارنده اميدوار است که انجام اين پاياننامه زوايايي از بحث ارتباطات در کارآفريني که تاکنون کمتر به آن توجه شده، را آشکار نموده و به طور خاص بحث سبک¬هاي ارتباطي آنان را که اکثراً مورد غفلت قرار گرفته, به نوع
ي برجسته نموده و توجه مديران و برنامه ريزان کشور را به اين موضوع مهم جلب نمايد.
در کشورهاي بزرگ پيشرفته اهميت کارآفريني فقط به¬خاطر مسئلة ايجاد اشتغال نيست، بلکه دليل اصلي اين است که فعاليت¬هاي اقتصادي کوچکي که در اين کشورها به وجود آمده و رشد کرده-اند، توانسته¬اند سهم عمده¬اي در توسعة فناوري¬هاي پيشرفته و از سوي ديگر توليد ثروت در دنيا را به خود اختصاص دهند. اينکه آمار نشان مي¬دهد بيش از 90 درصد جهش¬هاي راديکال که مي¬توان از آن به عنوان انقلاب تکنولوژيکي تعبير کرد، در شرکت¬هاي کوچک و متوسط و نه در سازمان¬هاي بزرگ اتفاق افتاده¬اند.
همبستگي ميان نرخ بيكاري و كارآفريني تا حدودي مبهم است. از يك سو، بيكاري، فعاليتهاي كارآفرينانه را تحريك ميكند (بيكاري بالا = كارآفريني بالا) كه تحت عنوان «اثر پناهنده» متداول شده است؛ از سوي ديگر، نرخ بالاتر كارآفريني، بيكاري را كاهش ميدهد (کارآفريني بالا = بيکاري پايين). يعني آن چيزي كه تحت عنوان «اثر شومپيتري» شناخته شده. جوزف شومپيتر در تئوري توسعة اقتصادي بر نقش كارآفريني به عنوان موتور توسعه اشاره کرده و آن را مهمترين عامل رشد و رفع بيکاري ميداند.
علاوه بر کارآفريني، اهميت و نقش ارتباطات هم امري بديهي است. ارتباطات به مقولهاي مهم در زندگي روزمره تبديل شده، به¬گونهاي که
همه در پيآنند تا وسايلِ ارتباطي بيشتري را در اختيار گرفته و کانالهاي ارتباطي خود را گسترش دهند. شايد از اين جهت هر گونه پژوهشي که در عرصه ارتباطات صورت گيرد به خودي خود داراي اهميتي غير قابلانکار است. همانطور که ميدانيم سازمانها به¬عنوان يک واحد اجتماعي تحت¬تأثير همين شرايط قرار دارند و امروزه وسايل ارتباطي مختلف به¬صورت چشمگيري وارد سازمانها شده و به¬طور فزايندهاي در حال گسترش ميباشند. اما همانطور که قبلاً ذکر شد، هر چند که ابزارهاي برقراري ارتباط تغيير
يافته و متفاوت از گذشته شدهاند، با اين حال اين انسانها هستند که در فرايند برقراري ارتباط نقش فرستنده و گيرنده را ايفا ميکنند. اين انسانها هستند که با يکديگر ارتباط برقرار کرده و ضمن برقراري ارتباط فعاليتها و وظايف ديگرِ خود را انجام ميدهند. حال اگر بخواهيم اهميت فرايند ارتباطات روشن شود بايد به اهميت فعاليتهاي انسانِ سازماني توجه کنيم.
ضرورت تحقيق
از طرفي ساختارهاي سازماني غير منعطف و بوروکراسيهاي اداري شديد سازمانها, شرايط به ميراث مانده از نظام¬هاي دولتي گذشته, موانع
ي بزرگ در توسعة کارآفريني سازمانها و حرکت به سمت سازمانهاي يادگيرنده, به¬¬وجود آورده است. همچنين جهتگيري بهسوي آزادسازي اقتصادي، باعث به وجود آمدن موج عظيم کالاهاي وارداتي شده و صنايع داخل و سازمان¬هاي ما را وادار به آموختن قواعد نوين کسب و کار مي¬نمايد. افزايش درآمدهاي نفتي, وتزريق بيروية پول به جامعه باعث تورم افسار گسيخته مي¬گردد که به علت عدم کفاف توليدات داخل در برابر اين تقاضاي فزاينده و براي جلوگيري از افزايش تورم, موج دوم و بزرگتري از کالاهاي وار
داتي را به کشور روانه ميکند. با عضويت کشورمان در سازمان تجارت جهاني سيل خروشان واردات هم, بازمانده صنايع را قلع و قمع کرده و کارکنان آنها را به جمع بيکاران اضافه خواهد کرد.
در واقع سازماني ميتواند در چنين محيط پرتلاطمي دوام بياورد که ارتباطات درون و برون سازماني خود را در جهت يادگيري و نهادينه ساختن نوآوري و تغيير, سازماندهي نمايد.
به واسطة اهميت اين مسئله و با عنايت به اينک
ه در کشورهاي مختلف تحقيقاتي در زمينههاي کارآفريني و ارتباطات انجام شده است, اما تاکنون تحقيقي در اين مورد و در محيط کسب و کار شرکتهاي ايراني انجام نشده است و بهخاطر اهميت روزافزون نوآوري و کارآفريني در سازمانهاي مختلف, اعم از توليدي و خدماتي, انجام چنين پژوهشي در شرکتهاي ايراني ضروري به¬نظر ميرسد.
در سال 1993 خلبان چيني که مي¬خواست
در فرودگاهي محلي فرود بيايد، با اخطاري از
سوي دستگاه هوشمند هواپيما مواجه شد که مي¬گفت: "pull up" در آخرين لحظات سقوط، آنچه که از جعبه سياه هواپيما به دست آمد صداي خلبان چيني بود که با زبان چيني از مسافران مي¬پرسيد: "pull up" يعني چه؟! ... هواپيما با خطوط انتقال برق برخورد کرده و تمام سرنشينان آن کشته شدند.
مصيبت بارترين سانحه هوايي تاريخ در جزاير
قناري در سال 1977 روي داد که در آن خلبان هواپيماي کي. ال. ام. آلمان فکر کرد که مسئول برج مراقبت، باند را براي پرواز وي خالي کرده است. اما منظور مسئول برج مراقبت فقط آماده شدن هواپيما براي حرکت بود و نه ورود آن به داخل باند پرواز. گرچه زبان مورد استفاده بين خلبان و مسئول برج مراقبت انگليسي بود (خلبان آلماني و مسئول برج مراقبت اسپانيايي بود)، اما اين اشتباه به خاطر لهجه غليظ و استفاده از و
اژه نادرست رخ داد. در نتيجه در روي باند بوئينگ 747 شرکت کي. ال. ام. با سرعت تمام با يک بوئينگ 747 شرکت پان آمريکن برخورد کرد و 583 نفر جان باختند.
علاوه بر اين طبق تحقيقات به عمل آمده با وجود پيشرفت¬هاي فراوان در تکنولوژي اطلاعات بازهم، ارتباطات کلامي (شامل ملاقات¬هاي رو در رو و ملاقات¬هاي گروهي، تلفن) پرکاربردترين کانال ارتباطي در سازمان¬ها هستند و د
ر مرتبة بعد مکاتبات کتبي (شامل اسناد مکتوب و ماه¬نامه¬هاي داخلي شرکت) قرار داشت. در رتبة آخر هم ارتباطات الکترونيکي (پست الکترونيک، پايگاه داده¬اي و ريز حساب¬هاي کامپيوتري ) قرار داشتند.
بايد تصريح گردد که منظور از اطلاعات هم فقط وقايع و نظرات نبوده, بلکه احساسات و عواطف را نيز شامل مي¬شود. البته در نظر نخست اين اشتباهات چندان غير منتظره نيست زيرا اين کلمه معاني و برداشت هاي گوناگوني را در ذهن افراد مختلف ايجاد مي کند و شايد به همين علت است که نويسنده¬اي آنرا به آفتاب پرست تشبيه کرده است، واژه¬اي که در ذهن هر کس به رنگ خاصي در مي¬آيد و مفهوم خاصي به خود مي¬گيرد.
با شناخت اهميت و ضرورت مسئلة مذکور حال مي¬توان گفت که تحقيق حاضر به دنبال چيست؟ پژوهش حاضر مي¬خواهد مشخص کند که کارآفرينان از چه سبک ارتباطي استفاده مي¬کنند؟ آيا اين سبک يا سبک¬ها مفيد هستند؟
آيا مديران صنعت مورد مطالعه که قشر عظيمي از نيروي کار اين استان را به کار گرفته است، کارآفرين هستند؟ و...
اهداف تحقيق
به رودخانه نمي¬توان گفت که از ح
رکت باز ايستد، بايد شنا کردن در جريان آب و حتي در خلاف جهت آن را ياد گرفت. زيرا فقط ماهي¬هاي مرده در جهت جريان رودخانه شنا مي¬کنند.
ما همواره در يک دنياي پويا زندگي مي¬کنيم و در راه اختراعات و نوآوري¬ها گام برمي¬داريم. در شرايط فعلي که بين توليد کنندگان در کسب بازارهاي جهاني رقابت سختي وجود دارد، کارآفريني مهمترين عامل موفقي
ت و خلق ايده¬ها و کالاهاي بديع و به دور از روندهاي تکراري گذشته مي¬باشد. پژوهش حاضر به بررسي مهمترين عامل موفقيت آنها يعني همان سبک¬هاي ارتباطي¬شان مي¬پردازد. در اين پژوهش اهداف متعددي دنبال ميشود که آنها را ميتوان در قالب هدف اصلي و اهداف جزئي تقسيم نمود.
هدف اصلي: هدف اصل
ي اين پژوهش شناسايي مؤلفهها و محورهاي اصلي سبک¬هاي ارتباطات کارآفرينان است تا بر اساس آن اين سبک¬ها در اختيار مسئولان قرار گيرد و در جهت آموزش علمي آن به کارآفرينان بالقوه و حتي بالفعل, اقدام صورت پذيرد.