بخشی از مقاله


بررسی موانع اجرایی سامانه هزینه یابی بر مبنای هدف در شرکت روغن نباتی نازگل کرمانشاه

Abstract:

Purpose in present research is about present and description in find expense application biase to target costing for modern technology to reduce new product expense , research key element(efficient) and significant condition for active execute and find expense effective biase to target costing and research about executive obstacles in this technology . In this producter firms vegetable oil , choosed firm vegetable oil kermanshah nazgol and distributed quastionaire in above_ mentioned financial work . In first search theories used by key biase find expense and test to theories statical softwar SPSS14 by 95% . Researcher following biase and researching to biase in oil industry if there aren”t any biase they describe and searching their reasons .That results are using necessary perfect feeling in find expense technology for reduce and control expense modern product but we need study and more search such as perfect competition in internal market vegetable oil , lack of considery to customer needs to design stage , lack of enough recognizing in manegers and personnel about this find expense method and lack of working team and doing duty like interferential to execute find expense technology .

Key terms:
Target costing , Cardinal rule, Confrotion strategy, Cost leadership, Design for manufacture & assembly, Quality function deployment, Survival zone, Target profit margin, Target selling price, life cycle oriented.


چكيده پژوهش:
هدف پژوهش حاضر معرفي و تشريح كاربرد هزينه يابي بر مبناي هدف به عنوان فني نوين براي كاهش هزينه هاي محصول جديد، بررسي اصول كليدي و شرايط لازم براي اجراي كارا و مؤثر هزينه يابي بر مبناي هدف و بررسي موانع اجرايي اين فن مي باشد. از بين شركتهاي توليد كننده روغن نباتي، شركت روغن نباتي نازگل كرمانشاه انتخاب گرديد و پرسشنامه بين بخش امور مالي شركت مزبور توزيع گرديد، که در ابتدا فرضيات پژوهش با توجه به اصول كليدي هزينه يابي بر مبناي هدف بيان و سپس براي آزمون فرضيات از نرم افزار آماري SPSS14 با 95% اطمينان استفاده گرديد. پژوهشگر به دنبال آنست تا وجود يا عدم وجود اين اصول را در صنعت روغن نباتي مورد بررسي قرار دهد و در صورت عدم وجود اصول مطرح شده، دلايل آنرا مورد بحث و بررسي قرار دهد. نتايج پژوهش بيانگر آنست، با آنكه ضرورت استفاده از اين فن هزينه يابي براي كاهش و كنترل هزينه هاي محصول نوين كاملا احساس مي شود اما به دلايلي از قبيل عدم رقابت كامل در بازار داخلي روغن نباتي، عدم توجه به نيازهاي مشتري در مرحله طراحي، نبود شناخت كافي مديران و كاركنان نسبت به اين روش هزينه يابي و نبود كار تيمي و انجام وظايف به صورت تداخلي به منظور پياده سازي و اجراي اين فن هزينه يابي، نياز به مطالعه و پژوهش هاي بيشتر در اين زمينه احساس مي شود. لازم به ذكر است شركت مزبور از هيچگونه يارانه اي استفاده نمي نمايد و داراي شرايط رقابتي مي باشد و به عنوان نمونه از بين صنايع مواد غذايي انتخاب شده است.

واژگان كليدي:
هزينه يابي برمبناي هدف( Target costing)، قاعده اصلي( Cardinal rule)،راهکار مقابله ای ( Confrotion strategy)،پيشرو بودن هزينه( Cost leadership)، طراحي براي ساخت و مونتاژ (Design for manufacture & assembly)،بهبود كيفي و عملكردها ( Quality function deployment)، منطقه بقا ( Survival zone)، حاشيه سود هدف ( Target profit margin)، بهاي فروش هدف ( Target selling price)، كاهش هزينه چرخه عمر محصول ( life cycle oriented)
ديباچه
بررسي و مطالعه روند تغيير در بازار محصولات و پيشرفت فن آوري و تغيير در انتظارات مشتريان مي‌تواند لزوم استفاده از ابزارها و روشهاي نوين حسابداري را براي کنترل هزينه‌ها به منظور بقا پيرامون رقابتي، تشريح نمايد.
تغيير در اهداف شرکت و فنون حسابداري مديريت را مي‌توان به سه دوره تقسيم نمود که عبارتند از؛ (Michiharu Sakurai, 1996, Pg3-67)
سال 1950 و ماقبل آن؛ هدف اصلي شرکتها در اين دوره، بهبود کارايي و همزمان با آن بهبود کيفيت بود. مديران ژاپني تلاش مي‌نمودند که از منابع ورودي به وسيله استفاده از هزينه‌يابي استاندارد و ساير فنون حسابداري مديريت، بصورت کارا استفاده نمايند. به هر ترتيب بهترين ابزار براي دستيابي به کارايي مورد نظر استفاده از هزينه‌يابي استاندارد در طي فرآيند توليد بود.
سال 1960 تا 1991؛اين دوره زماني را مي‌توان به دو دوره تقسيم نمود، از سال 1960 تا 1973 که در طي دوره زماني مزبور، اقتصاد ژاپن رشد زيادي داشت. بدين ترتيب که شرکتها از راه توليد انبوه که در نتيجه کاهش هزينه بود، سهم بازار جديدي را براي خود، کسب نمودند كه در اين راستا هزينه‌هاي متغير بيش از ساير موارد مورد توجه قرار مي‌گرفت.


از سال 1973 تا 1980، طي اين دوره زماني روند رشد اقتصادي ضعيف بود. بنابراين افزايش حجم نمي‌توانست به تنهايي هدف مناسبي براي آينده باشد. از اين رو کارايي منابع به جاي افزايش حجم توليد بايد مورد توجه قرار مي‌گرفت. يعني به جاي توليد در حجم زياد بايد محصولاتي با حجم توليد کم و تنوع زياد توليد نمود.


سال 1991 به بعد؛ اقتصاد ژاپن از سال 1991 به بعد به صورت متناوب دچار چالشهاي اقتصادي زيادي شده است. امروزه شرکتهاي ژاپني با رقباي زيادي روبرو مي‌باشند. در نتيجه شرکتهاي ژاپني نمي‌توانند از بقا خود در محيط رقابتي آينده مطمئن باشند، مگر آنکه همراه بازار پيش روند.

 

نگاره 1) روند تغييرات در اهداف شرکتهاي ژاپني
1991 و مابعد آن 1991- 1960 1950 و ماقبل آن سال
مديريت بهره‌وري افزايش حجم توليدات بهبود کارايي اهداف اصلي


به طور خلاصه مي‌توان روند تغييرات در حسابداري مديريت از سال 1960 تا 1990 را در نگاره زير خلاصه نمود.

نگاره 2) ويژگيهاي حسابداري مديريت درسالهاي 1960 و 1990
شرح سال 1960 سال 1990

مشخصات محيط تجاري توليد انبوه (تنوع کم-حجم زياد)/ توسعه صادرات جهاني‌شدن/ توليد انعطاف‌پذير (تنوع زياد/حجم کم) مکانيزه شدن سامانه‌ها
عامل برتر محيط تجاري سود بقا/رشد/توسعه و تکامل
هدف اصلي شرکت سودآوري بهره‌وري
روش‌هاي متداول شرکت کنترل و تصميم‌گيري کنترل و تصميم‌گيري/ نوآوري (خلاقيت)/ بهبود مستمر
ساختار سازماني تک مسئوليتي کار گروهي و تيمي
سطوح اصلي که حسابداري مديريت در آن لحاظ شده است
توليد و بازاريابي پژوهش و توسعه/ طراحي/ بازاريابي/ توليد


فنون اصلي مورد استفاده حسابداري مديريت - هزينه‌يابي استاندارد
- بودجه‌بندي
- هزينه‌يابي متغير
- پژوهش در عمليات
- مهندسي صنايع و ... - کليه فنون سال 1960
- هزينه‌يابي بر مبناي هدف
- هزينه‌يابي بر مبناي فعاليت
- هزينه‌يابي کيفيت
- مديريت چرخه عمر محصول
- موجودي به هنگام
- مديريت کيفيت جامع
- مهندسي ارزش و ...
بر گرفته از: کرباسي يزدي، حسين ، سال 1385، ص 525.
توضيح مختصري درباره فنون مديريت هزينه:
1- فنوني که بر مديريت هزينه محصصولات آتي متمرکز است؛

نمايه 1) مديريت هزينه بر محصولات آتي
1-1) هزينه‌يابي بر مبناي هدف:
هزينه‌يابي بر مبناي هدف يک روش سازمان يافته است که اطمينان مي‌دهد محصولات جديد، زمانيکه توليد مي‌شوند، سودآور خواهند بود. اين روش داراي سه مرحله (گام) اساسي مي‌باشد؛
1- تعيين بهاي فروش هدف و حاشيه سود هدف محصول جديد و به دنبال آن پيش بيني هزينه مجاز .
2- تعيين هزينه هدف قابل دستيابي در سطح محصول.
3- تجزيه هزينه هدف سطح محصول به سطح اجزاء محصول براي تعيين بهاي خريد اجزاء.
به منظور تعيين بهاي فروش هدف محصول جديد، شرکت به بررسي و تجزيه و تحليل وضعيت بازار مي‌پردازد، همچنين پيش بيني حاشيه سود هدف بر اساس برنامه ريزي سود شرکت، تجربيات تاريخي (گذشته شرکت) و تجزيه و تحليل وضعيت رقابتي انجام مي‌پذيرد. وجه تمايز هزينه‌يابي برمبناي هدف از ساير روشهاي مديريت هزينه آنست که با توجه به اصل اساسي (Cardinal rule) هزينه هدف هيچگاه نمي‌تواند افزايش يابد؛ بدون به کارگيري اين اصل، سامانه هزينه‌يابي بر مبناي هدف معمولاً داراي کمترين کارايي مي‌باشد.
2-1) مهندسي ارزش :
مهندسي ارزش يک تلاش سازمان يافته براي تجزيه و تحليل کارکردهاي کالا و خدمات ارائه شده مي‌باشد. ( کرباسي يزدي، حسين، سال 1385، ص 532 ) مهندسي ارزش در گام طراحي و تکامل و توسعه محصول جديد به کار گرفته مي‌شود و اجراي آن مستلزم کار گروهي در لايه‌هاي مختلف شامل مهندسي طراحي، مهندسي عملياتي، توليد، خريد ، فروش، تأمين کنندگان قطعات و ... مي‌باشند.
مهندسي ارزش مستلزم تعيين هم کارکردهاي نخستين و هم کارکردهاي دومين محصول مي‌باشد. منظور از کارکردهاي نخستين در حقيقت همان دلايل اصلي و اساسي به وجود آمدن محصول مي‌باشد، مانند كاركرد حركت در اتومبيل. کارکرد دومين در حقيقت همان نتايج به دست آمده از راه حل انتخابي طراح براي دستيابي به کارکرد اوليه مي‌باشد، مانند آلودگي و حرارت ناشي از موتور اتومبيل که براي حرکت اتومبيل ضروري است.
يک جنبه با اهميت از برنامه‌هاي مهندسي ارزش آنست که هدف اين برنامه ها كم نمودن هزينه محصولات نيست، بلکه دستيابي به سطح معيني از کاهش هزينه (هزينه هدف محصول) مي‌باشد.
3-1) سامانه‌هاي مديريت هزينه درون سازماني :
فشار شديد براي کارايي بيشتر باعث مي‌شود بسياري از شرکتها براي افزايش کارايي با تأمين کنندگان مواد خام و قطعات خود به وسيله سامانه‌هاي مديريت هزينه درون سازماني در ارتباط باشند. اين سامانه‌ها با ايجاد زنجيره ارتباطي بين تأمين کنندگان قطعات و توليدکنندگان سبب افزايش کارايي و مؤثرتر شدن ارتباط بين گروه طراحي و تأمين کنندگان قطعات محصول مي‌گردند. از اين راه محصولي که بسيار نزديک به انتظارات مشتريان است طراحي و سپس ساخته مي‌شود.
2- فنوني که بر مديريت هزينه محصولات موجود تمرکز دارد:

نمايه 2) مديريت هزينه بر محصولات موجود
1-2) هزينه‌يابي محصول :


براي آنکه شرکت، مشتريان محصول خود را از دست ندهد، بايد همواره براي تأمين نيازهاي مشتريان کوشا باشد. اين روش به بررسي ابعاد متفاوت محصول و اينکه چقدر مي‌تواند به اين ويژگيها دست يابند، مي‌پردازد.
2-2) کنترل عملياتي :


کنترل عملياتي نيازمند تعيين مسئوليت افراد براي کنترل هزينه هاست، يعني هزينه‌ها چگونه مديريت شوند، بهتر است. دو فن اساسي در اين مورد تعين مراکز مسئوليت (حسابداري سنجش مسئوليت) و تجزيه و تحليل انحرافات مي‌باشد. در مورد تجزيه و تحليل انحرافات، هدف شرکت، دستيابي به بودجه تعيين شده مي‌باشد. بنابراين هر انحراف از بودجه پيش بيني شده بايد به عنوان انحراف معين شناسايي و مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.


3-2) هزينه‌يابي بهبود مستمر :
هزينه‌يابي بهبود مستمر همانطور که از عنوانش پيدا است، بر بهبود مستمر متمرکز است، يعني کاهش هزينه‌هاي محصولات و اجزاء محصولات به طور مستمر، تمايز اساسي بين هزينه‌يابي بهبود مستمر و هزينه‌يابي بر مبناي هدف، نقطه تمرکز اين دو روش در چرخه عمر محصول مي‌باشد.هزينه‌يابي بر مبناي هدف در گام طراحي محصول از چرخه عمر آن مورد استفاده قرار مي‌گيرد و هدفش کاهش هزينه‌ها از راه بهبود طراحي محصول است، در حاليکه هزينه‌يابي بهبود مستمر در مرحله ساخت محصول به کار گرفته مي‌شود و هدفش کاهش هزينه‌ها از راه افزايش کارايي فرآيند توليد مي‌باشد.


فنون مديريت هزينه محصولات آتي، زماني که شرکت در مورد کارکردهاي محصولات در وضعيت رقابتي قرار دارد، مورد استفاده قرار مي‌گيرند. يعني شرکتها بايد بطور مستمر محصولات جديدي با کارکردهايي که بسيار نزديک با خواسته‌هاي مشتري است، توليد کنند. بدين ترتيب مي‌توانند بقا و تداوم حيات خود را تضمين نمايند.


بر عکس فنون مديريت هزينه محصولات جاري، زمانيکه شرکت در مورد بها زير فشار رقابتي قرار دارد، مورد استفاده قرار مي‌گيرند. شرکتهايي که در مورد کيفيت به طور اساسي به رقابت مي‌پردازند، بايد ترکيبي از دو فن را مورد استفاده قرار دهند. بسياري از شرکتهاي امريکايي بر سامانه هزينه‌يابي استاندارد براي کننترل هزينه‌هاي توليد اتکا دارند، اما تمرکز

هزينه‌يابي بهبود مستمر متفاوت از هزينه‌يابي استاندارد است. در حقيقت سامانه‌هاي هزينه‌يابي استاندارد بر کنترل هزينه براي دستيابي به استاندارد مورد نظر (تعيين شده) متمرکزند، در حاليکه هزينه‌يابي بهبود مستمر باور به استمرار و ادامه بهبود دارد. اين بهبود همان کاهش هزينه، افزايش کارکرد و کيفيت است. يعني در هزينه‌يابي استاندارد حد مورد نظر تعيين شده است، در حاليکه در هزينه‌يابي بهبود مستمر، حد معيني وجود ندارد و همواره مي‌توان بهتر از قبل بود.( Yosuhiro Homada Kazuki, 1999, Pg 41 )

 


تعريف هزينه‌يابي بر مبناي هدف:
هزينه‌يابي بر مبناي هدف يک روش سازمان يافته براي تعيين هزينه چرخه عمر محصول مي‌باشد، به گونه‌اي که محصول نهايي همراه با ميزان خاصي کارکرد و کيفيت توليد شده باشد و سطح ويژه‌اي از سود آوري را در پايان چرخه عمر محصول قسمت شرکت نمايد. ( کرباسي يزدي، حسين، سال 1385، ص 527 ) بايد در نظر داشت كه هزينه‌يابي بر مبناي هدف کل چرخه عمر محصول را در نظر مي‌گيرد.
در حقيقت اگر بخواهيم کل فرآيند هزينه‌يابي بر مبناي هدف را در سه سطح، طوري طبقه بندي نماييم که کليه بخشهاي مرتبط را در نظر بگيرد، آن سه سطح عبارتند از؛
هزينه‌يابي در سطح محرک بازار ، هزينه‌يابي در سطح محصول و هزينه‌يابي در سطح اجزاء .


نمايه 4) بررسي هزينه‌يابي بر مبناي هدف و ابزارهاي مورد نياز در سه لايه بازار، محصول و اجزاء وقطعات
بر گرفته از: کرباسي يزدي، حسين، سال 1385، ص 538
تعيين بهاي فروش هدف:
تعيين بهاي فروش هدف زمانيکه مؤسسات يك نوع محصول را با بهايي متفاوت مي‌فروشند، اهميت مي‌يابد. بهاي فروش هدف از راه تأثير شرايط بازار در بهاي محصول، زمانيکه محصول در مرحله طراحي مي‌باشد، تعيين مي‌شود. بهاي فروش هدف به تعدادي عوامل داخلي شامل ويژگيهاي مدل، ماتريس محصول، اهداف سودآوري مديريت و عوامل بروني شامل ديدگاه شرکت و سطح رضايت مشتريان، سطح کيفيت مورد انتظار، عملکرد در مقايسه با مدل رقابتي، سهم سود مورد انتظار مدل و بهاي مورد انتظار مدلهاي رقيب بستگي دارد. ارزش درک شده هسته مرکزي فرآيند تعيين بهاي هدف را تشکيل مي‌دهد. مي توان از مشتريان انتظار داشت که اگر محصول ارزش بيشتري ايجاد نمايد، مبلغ بيشتري را براي محصول نسبت به مدل پيشين آن بپردازند. بهاي فروش فقط مي‌تواند وقتي اضافه شود که ارزش درک شده محصول جديد نسبت به مدل پيشين افزايش داشته باشد و همچنين نسبت به محصولات رقيب نيز افزايش در کارکرد را نشان دهد، يعني رقبا و بازار محدوده بهاي مجاز را تعيين مي‌کنند.
تعيين حاشيه سود هدف:
هدف از تعيين حاشيه‌هاي سود هدف، اطمينان از دستيابي مؤسسه به برنامه سود بلند مدت است، زيرا هر محصول فقط بخشي از سود شرکت را تأمين مي‌کنند. دو نکته قابل توجه در تعيين حاشيه‌هاي سود وجود دارد که عبارتند از؛ نخست) واقعي بودن حاشيه سود هدف تعيين شده و دوم) ميزان حاشيه سود معين شده براي جبران هزينه‌هاي چرخه عمر محصول.


نمايه 7) عوامل مؤثر بر بهاي فروش هدف و حاشيه سود هدف
بر گرفته از: حجازي، رضوان والبدوي، سال 1384، ص 81
مؤسسات از دو راه حاشيه سود هدف محصول جديد را تعيين مي‌نمايند. نخستين روش با حاشيه سود واقعي محصول قبلي شروع مي‌شود و سپس با توجه به تغييرات در شرايط بازار، تعديلات و اصلاحات لازم انجام مي‌پذيرد. روش دوم استفاده از حاشيه سود هدف خط توليد (با ساير گروههاي توليدي) مي‌باشد، يعني در آغاز حاشيه سود براي کل توليد در نظر گرفته مي‌شود و سپس براي محصولات بطور مجزا با توجه به شرايط واقعي بازار افزايش يا کاهش مي‌يابد. حاشيه سود هدف بر اساس سطوح سود سالهاي پيشين، قدرت عرضه محصولات رقابتي، اهداف سود به دست آمده در برنامه بلند مدت سود تعيين مي‌شود.


ساير فنون براي دستيابي به هزينه هدف سطح محصول عبارت است از؛
مهندسي ارزش (VE)، طراحي براي ساخت و مونتاژ (DFMA)‌ و بهبود کيفي و عملکردها (QFD).
هدف از مهندسي ارزش بالا بردن ارزش محصولات براي مشتري است. اين فن تلاش مي‌کند کيفيت و عملکرد را همزمان با کاهش هزينه افزايش دهد. طراحي براي ساخت و مونتاژ بر کاهش هزينه‌ها به وسيله ساخت محصولاتي که آسانتر مونتاژ يا ساخته مي‌شوند، در حاليکه کارکرد آن در سطح ويژه‌اي باقي بماند، متمرکز است. بهبود کيفي و عملکردها، يک رويه تصميم گيري براي پروژه هاي چند مهارتي است و يک رويکرد منظم براي اطمينان از اينکه نيازهاي مشتريان در خلال فرآيند طراحي

تغيير نمي‌يابد. از ميان سه فن بالا، مهندسي ارزش که بر سه مؤلفه بقا و تداوم محصول (هزينه/ کيفيت و کارکرد) بطور همزمان تمرکز دارد، داراي اهميت بيشتري مي‌باشد. زمانيکه مهندسي ارزش همراه با هزينه‌يابي بر مبناي هدف به کار گرفته مي‌شود، هدف افزايش کارکرد محصول است، در حاليکه هزينه هدف محصول تغيير نيابد.

نمايه 10) انواع روشهاي مديريت هزينه نوين
بر گرفته از: کرباسي يزدي، حسين،سال 1385، ص 548

بيان فرضيات پژوهش:
1- تعيين بهاي فروش محصول جديد در مرحله طراحي با توجه به شرايط رقابتي بازار انجام مي پذيرد.
2- طراحي محصول جديد بر مبناي تقاضا و انتظارات مشتري استوار است.
3- آگاهي و حمايت مديران رده بالاي سازمان براي اجراي سامانه وجود دارد.
4- مشارکت و همکاري گروهي در کل فرآيند توسعه محصول براي اجراي سامانه وجود دارد.
5- هزينه يابي چرخه عمر محصول براي محصولات جديد انجام مي پذيرد.
جامعه آماري:
جامعه آماري پژوهش به صورت موردي مي باشد، به اين منظور مراکز آن؛سازمان اداري و مالي نازگل، مرکز مطالعات و برنامه ريزي، مرکز پژوهشها، مديريت سامانه ها و روشها، سازمان فروش، توليد و شرکت مجتمع کشت و صنعت نازگل کرمانشاه مورد مطالعه قرار گرفته است. در خصوص پايايي پرسشنامه، در اين پژوهش با استفاده از نرم افزار آماري Spss.Ver 14 مقدار آلفاي کرونباخ محاسبه گرديد که ميزان آن حدوداً 90٪ بود که نشان دهنده درجه پايايي بسيار بالايي است. در اين پژوهش ، پژوهشگر خود پرسشنامه را توزيع نموده، سپس در دفعات مکرر براي جمع آوري مراجعه نموده که در نهايت از 50 پرسشنامه توزيع شده (به سبب اينکه کل مديران، سرپرستان، معاونين و کارشناسان شرکت نازگل از اين تعداد تجاوز نمي کرد)، 40 پرسشنامه و پاسخهاي آنها ملاک نتيجه گيري پژوهشگر قرار گرفت.

تابع آماره پژوهش:
تجزيه و تحليل از راه آزمون خي‌دو رتبه اي (کاي اسکوار) و آزمون توزيع T ( T-TEST ) انجام پذيرفته است، بدين ترتيب كه بعد از اعمال ضرايب براي پاسخهاي داده شده، حد متوسط پاسخ پنج گزينه اي 3 مي باشد( )، در واقع ميانگين امتيازهاي داده شده به پرسش ها عدد 3 مي باشد، براي آزمون فرضيات پژوهش، با توجه به رتبه بندي امتيازها از خيلي کم تا خيلي زياد به ترتيب امتيازهاي 1 تا 5 داده شده است، يعني کساني که گزينه خيلي زياد و زياد را انتخاب کرده اند، موافق فرضيه H1 هستند، لذا براي آزمون آماري فرضيات H0 و H1 را مي توان به شرح زير فرموله نمود؛


از آنجا که تعداد نمونه مورد بررسي 40 نفر مي باشد، نتايج حاصل از آزمون T با آزمون نرمال Z برابر است. درجه اطمينان در آزمون موردنظر 95% درنظر گرفته شده است، يعني درجه خطا 5% مي باشد. تابع ملاک آزمون کننده بصورت زير تعريف مي شود:

براي آزمون وجود همبستگي از آزمون کاي اسکوار به شرح زير استفاده گرديده است كه تنايج آن ارائه شده است.

محاسبه طبق فرمول ارائه شده است؛
آزمون فرضيه اول:
T-Test

0 H : بهاي فروش محصول جديد در مرحله طراحي و با توجه به شرايط رقابتي بازار تعيين نمي‌شود.
1H : بهاي فروش محصول جديد در مرحله طراحي و با توجه به شرايط رقابتي بازار تعيين مي‌شود.
در پرسش‌هاي مربوط به فرضيه اول سعي شده رقابتي بودن محصولات جديد، وجود آگاهي در مشتريان و بهاي فروش به عنوان ورودي سامانه آزمون شود. با توجه به نگاره آماري، آماره آزمون هر 5 پرسش که در ارتباط با آزمون فرضيه اول مطرح گرديده است، در منطقه پذيرش 0H قرار مي‌گيرد و از سويي نگاره آماري آزمون فرضيه اول آماره آزمون را (-.122) نشان مي‌دهد که با توجه به نمودار در منطقه پذيرش 0H قرار مي‌گيرد. بنابراين فرضيه 0H با 95٪ اطمينان پذيرفته مي‌شود؛ يعني: «بهاي فروش محصول جديد در مرحله طراحي و با توجه به شرايط رقابتي بازار تعيين نمي‌شود».
آزمون فرضيه دوم:
T-Test


0H : بهاي فروش محصول جديد بر مبناي تقاضا و انتظارات متشري استوار نمي‌باشد.
1H : بهاي فروش محصول جديد بر مبناي تقاضا و انتظارات متشري استوار مي‌باشد.
در پرسش‌هاي مربوط به فرضيه دوم سعي شده با توجه به انتظارات مشتري براي طراحي محصول جديد، آگاهي شرکت از روش‌هاي مطالعه بازار، تأثير توقعات مشتريان در طراحي محصول جديد و آگاهي مشتريان از انتظارات آتي خود، آزمون شود. با توجه به نگاره آماري فرضيه دوم و نتايج حاصل از آن، آماره آزمون فرضيه دوم را (-2.905) نشان مي‌دهد که با توجه به نمودار در منطقه پذيرش 0H قرار مي‌گيرد.بنابراين فرضيه 0H پذيرفته مي‌شود، يعني: «طراحي محصول جديد بر مبناي تقاضا و انتظارات مشتري استوار نمي‌باشد».
آزمون فرضيه سوم:
T-Test

0H : آگاهي و حمايت مديران رده بالاي سازمان براي اجراء سامانه هزينه‌يابي بر مبناي هدف (T.C) وجود ندارد.
1H : آگاهي و حمايت مديران رده بالاي سازمان براي اجراء سامانه هزينه‌يابي بر مبناي هدف (T.C) وجود دارد.
براي آزمون فرضيه سوم، شش پرسش مطرح گرديده است. در اين پرسش‌ها سعي شده تا ميزان آشنايي مديران رده بالاي سازمان و حمايت آنها از روش هزينه‌يابي بر مبناي هدف (T.C) و تلاش براي استقرار فرهنگ سازماني مناسب براي اجراء سامانه مزبور آزمون شود.


يکي از دلايلي که سبب شکست شرکت‌ها براي استقرار سامانه جديد مي‌شود، عدم آگاهي و حمايت مديران رده بالاي سازمان از سامانه جديد و عدم تمايل به تغيير از سامانه قبلي مي‌باشد. مبحث منابع انساني و آموزش به آنها براي پياده‌سازي فرهنگ سازماني مناسب به منظور پذيرش و اجراء سامانه جديد، همواره يکي از دغدغه‌هاي مديريت مي‌باشد. با توجه به پرسش‌هاي مطرح شده در شرکت روغن نباتي نازگل و از آنجا که آماره آزمون براي فرضيه سوم (2.082) مي‌باشد، لذا در منطقه 1H قرار مي‌گيرد، يعني فرضيه 0H رد و فرضيه 1H پذيرفته مي‌شود، به عبارت ديگر: «آگاهي و حمايت مديران رده بالاي سازمان براي اجراء و استقرار سامانه هزينه‌يابي بر مبناي هدف (T.C) وجود دارد».


آزمون فرضيه چهارم:
T-Test

0H : مشارکت و همکاري گروهي در کل فرايند تکامل محصول براي اجراء سامانه هزينه‌يابي بر مبناي هدف (T.C) وجود ندارد.
1H : مشارکت و همکاري گروهي در کل فرايند تکامل محصول براي اجراء سامانه هزينه‌يابي بر مبناي هدف (T.C) وجود دارد.
در ارتباط با آزمون فرضيه چهارم، سه پرسش مطرح گرديده است. در اين پرسش‌ها سعي شده لزوم ايجاد روحيه همکاري و مشارکت براي استقرار سامانه و ميزان آن در صنايع مواد غذايي به ويژه روغن نباتي مورد آزمون قرار گيرد. نتايج به دست آمده از نگاره آماري فرضيه چهارم، آماره آزمون را (2.449) نشان مي‌دهد که با توجه به نمودار اين ميزان در منطقه رد 0H قرار مي‌گيرد، بنابراين فرضيه 1H پذيرفته مي‌شود و فرضيه مقابل يعني فرضيه 0H رد مي‌گردد، به عبارت ديگر؛ «مشارکت و همکاري گروهي در کل فرآيند توسعه محصول براي اجراء سامانه هزينه‌يابي برمبناي هدف (T.C) وجود دارد».


آزمون فرضيه پنجم:
T-Test


0H : هزينه‌يابي چرخه عمر محصول براي محصولات جديد انجام نمي‌پذيرد.
1H : هزينه‌يابي چرخه عمر محصول براي محصولات جديد انجام مي‌پذيرد.
در ارتباط با آزمون فرضيه پنجم،‌ چهار پرسش مطرح گرديده است. در اين پرسش‌ها سعي شده تا کوتاه شدن چرخه عمر محصول در دنياي رقابتي، ‌توجه به تغييرات ايجاد شده در انتظارات مشتريان به مرور زمان و دستيابي به سود در کل عمر محصول براي ارزيابي هزينه‌هاي چرخه عمر محصول جديد در صنايع مواد غذايي به ويژه روغن‌ نباتي مورد توجه قرار گيرد. با توجه به نتايج به دست آمده از نگاره آماري، آماره آزمون فرضيه پنجم (6.297) مي‌باشد که با توجه به نمودار اين ميزان در منطقه 1H قرار مي‌گيرد، يعني فرضيه 0H رد و فرضيه مقابل يعني فرضيه 1H پذيرفته مي‌شود، به عبارت ديگر: «هزينه‌يابي چرخه عمر محصول براي محصولات جديد، انجام مي‌پذيرد».


در ادامه براي تعيين همبستگي بين نمونه و جامعه، نمونه که معرف جامعه مي‌باشد به سه گروه تقسيم گرديد که به وسيله آن آزمون خي‌دو (کاي- اسکوار) براي هر فرضيه انجام شد و براي تعيين و مقايسه همبستگي احتمالي به کمک جدول توافقي (CrossTab) هر فرضيه مورد بررسي قرار گرفت تا بتوان تعيين نمود که آيا موارد اساسي پرسش‌هاي عمومي بر فرضيات تأثير دارند، يا خير.


در آزمون خي‌دو (Chi- Square) براي تطابق توزيع مزبور با توزيع احتمالي سه گروه زير ملاک نظر قرار گرفت (با توجه به μ آزمون T):

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید