بخشی از مقاله
تخت جمشید
تخت جمشید (Ttakht -e- Jamshid) نام محلی پایتخت داریوش بزرگ است؛ که از لحاظ وسعت، عظمت و شکوه، مهمترین مجموعه باستانی هخامنشی در ایران است. این مجموعه بی نظیر در دامنه کوه رحمت (کوه مهر)، در مقابل جلگه مرودشت و 55 کیلومتری شمال شرقی شیراز قرار دارد. یونانیان و به تبع آنها اروپائیان، گاهی آنرا "پرسه پلیس"، "پرسَپُلیس" (با کسر "پ" اول، فتح "سین" اول و ضم "پ" دوم) یا "پرسپولیس" (persepolis) می خوانند؛ اما نام تاریخی آن که در کتیبه های کاخ ها ثبت شده پارسَه (parsa) به معنای شهر مردمان پارسی است.
مسیر منتهی به تخت جمشید
آثار تاریخی به جای مانده در آن، از باشكوه ترین مجموعه های تاریخ ایران و جهان است. این بنا در زمان داریوش اول از پادشاهان هخامنشی در سال 518 قبل از میلاد به قصد ایجاد پایتختی آئینی در جلگه مرودشت، بر دامنه كوه مقدس رحمت (كوه مهر) بنیان نهاده شد و ساخت آن جمعا حدود120 سال به طول انجامید.
نمایی از تخت جمشید
مجموعه تخت جمشید به وسعتی حدود 135000 متر مربع و تماما از سنگ ساخته شده است. در میان سنگها از هیچ گونه ملاتی استفاده نشده اما در بعضی نقاط، سنگها را با بست های آهنی به نام دم چلچله ای به هم اتصال داده اند و از چفت هایی سربی استفاده کرده اند.
پله های وروردی به تخت جمشید
مجموعه تخت جمشید شامل هفت كاخ (تالار)، نقوش برجسته، پلكانها، ستونها، و دو آرامگاه سنگی است. جمعا بیش از سه هزار نقش برجسته در ساختمان ها و مقبره های تخت جمشید وجود دارد كه به طرز خارق العاده ای هماهنگ می باشند.
تصویری حیرت انگیز از تخت جمشید
در قسمت بالای تخت جمشید، در دامنه كوه رحمت؛ دو آرامگاه وجود دارد كه آرامگاه اردشیر دوم و اردشیر سوم می باشد. تخت جمشید حدود دویست سال محل سكونت شاهان هخامنشی بوده تا اینکه در 330 پ.م. اسكندر مقدونی (که ایرانیان او را گجسته، بنفرین، پلید و دیو خو نامیده اند) آنرا سوزاند. تاریخ نگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی می دانند، عده ای دلیلش را جلب خوشنودی و ارضای بوالهوسی های "طائیس" روسپی مشهور آتنی توسط اسکندر دیو خو؛ و برخی این اقدام اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن (و معبد آرتیمیس در آن) بدست خشایارشا می دانند. البته آنوبانینی نظرات دیگری در این باره شنیده است؛ به طور مثال برخی بر این باورند که نابودی تخت جمشید به دست اسکندر مقدونی روی نداده و حتی بر این باورند که پای اسکندر مقدونی هیچگاه به این منطقه نرسیده است.
نام اصلی این شهر پارْسَهْ بوده كه از نام قوم پارسی آمده است. پارسه به همین صورت، در سنگ نوشته خشیارشاه بر درگاه "دروازه ملل" نوشته شده و در لوحههای عیلامی مكشوفه از خزانه و باروی تخت جمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر آگاهی کمی داشتهاند، به دلیل این كه پایتخت اداری نبوده و در جریانهای سیاسی، كه مورد نظر یونانیان بوده، قرار نمیگرفته است. علاوه بر این؛ احتمال دارد كه به خاطر احترام ملی و آئینی شهر پارسه، خارجیان مجاز نبودهاند به این مكانها رفت و آمد كنند و همین عامل باعث گردیده در باب آن آگاهیهای زیادی به دست نیاورند؛ آنچنانكه تا پایان دوره قاجار، سیاحان اروپایی كمتر میتوانستند در باب امامزادههای ایرانی تحقیق كنند.
نام مشهور تخت جمشید، یعنی پِرْسِهْ پُلیس (Perse Polis) ریشه غربی دارد. در زبان یونانی، پْرسهْپُلیس و یا صورت شاعرانه آن پِرْسِپْتوُلیس Persep tolis لقبی است برای آتنه، الهه خرد و صنعت و جنگ، و "ویرانكننده شهرها" معنی می دهد. این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم پ.م. در چكامه مربوطه به پارسیان، به حالت تجنیس و بازی با الفاظ، در مورد "شهر پارسیان" به كار برده است (سوكنامه پارسیان، بیت 65). این ترجمه نادرست، به صورت ساده ترش، یعنی پرسه پلیس، در كتب غربی رایج گشته و از آنجا به مردم امروزی
رسیده است. خود ایرانیان نام "پارسه" را چند قرن پس از برافتادنش فراموش كردند؛ چون كتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند. درکتیبه های دوره ساسانی آنرا "صدستون" نامیده اند. البته مقصود از این نام، تنها كاخ صدستون نبوده، بلكه همه بناهای روی صفه را بدان اسم میشناختهاند. در دورههای بعد؛ در خاطره مردم فارس، "صدستون" به "چهلستون" و "چهلمنار" تبدیل شد؛ و حتی در یکی از اسناد قرن چهارم هزارستون نامیده شده است. اما مهمترین نامی که بعد از اسلام این اثر بدان نام باز شناخته میشده مسجد (مزگت) سلیمان بوده است.
تخت جمشيد را مي توان تقريباً همانند ارگ ها و يا دژهاي حكومتي و سكونت گاهي ايران در دوران اسلامي دانست، زيرا پادشاهان يا حاكمان ايالت ها يا شهرهاي بزرگ در ايران بر اساس شيوه اي كهن، فضاهاي سكونت گاهي، حكومتي و تشريفاتي خود را غالباً درون محوطه اي محصور و داراي استحكامات دفاعي مي ساختند كه در برابر تهديدها و مخاطرات خارجي و داخلي حتي الامكان در امان باشند. اين گونه مجموعه ها كه آن ها را دژ، كهندژ، قلعه يا ارگ مي ناميده اند، افزون بر فضاهاي سكونت گاهي، حكومتي و تشريفاتي، عرصه ها و فضاهاي متنوعي براي برخي از انواع فعاليت هاي خدماتي و نظامي داشتند. چنين الگويي در طراحي شهري از دوران پيش از اسلام تا اواخر دوره قاجار در بسياري از نواحي و مناطق سرزمين گسترده ايران وجود داشته است و تخت جمشيد را چنان كه داريوش در كتيبه اي به آن به عنوان يك دژ اشاره كرده است، بايد نمونه اي از اين گونه ارگ هاي سكونت گاهي - حكومتي - تشريفاتي دانست.
به عبارت ديگر تخت جمشيد يكي از پايتخت هاي هخامنشيان بود كه در ايامي كه هواي منطقه پارس مناسب بود، در آنجا اقامت مي كردند و البته مرام و آيين هاي بسيار كهن و با اهميت نوروز از سوي حكومت هخامنشي در اين جايگاه برگزار مي شد.
بايد توجه داشت كه تخت جمشيد مانند ساير ارگ ها يا دژها در ميان بيابان و دور از مركز سكونت گاهي نبود، بلكه آن را در كنار شهري آباد و بزرگ ساخته بودند. پروفسور كخ بر اساس مطالب نوشته شده در لوح هاي به دست آمده در تخت جمشيد اظهار داشته كه شهري بزرگ در دشت واقع در پايين صفه تخت جمشيد به نام خوادايتشيه. وجود داشت كه در منابع
بابلي نيز به آن اشاره شده است. در لوح هاي ديواني عيلامي به خوادايتشيه و پارسه تقريباً به يك نسبت توجه شده است. البته در ابتداي ساختن صفه و بناهاي تخت جمشيد در لوح ها بيشتر از شهر خوادايتشيه به عنوان مقصد سفر يا محل استقرار رئيس تشريفات نام برده شده، زيرا هنوز در روي صفه، ساختمان و تأسيسات كافي ساخته نشده بود، اما به تدريج كه در كارهاي ساختماني صفه تخت جمشيد پيشرفت حاصل مي شد، از پارسه بيشتر نام برده مي شد.
بنابراين، الگوي ساختن تخت جمشيد در كنار يك شهر مانند برخي ديگر از شهرهاي ايراني پيش از اسلام و همچنين در دوران اسلامي بوده است و آنجا را مي توان نوعي ارگ يا دژ حكومتي - سكونت گاهي دانست كه بخشي از امور حكومتي، سياسي، اداري و اقتصادي امپراتوري هخامنشي در آنجا انجام مي شد.
درباره چگونگي ساختن بناهاي روي صفه هنوز اطلاعات روشن و جامعي به دست نيامده و انتشار نيافته است. البته كتيبه اي از داريوش درباره ش
يوه ساختن كاخي در شوش وجود دارد كه گوياي چگونگي انجام فعاليت هاي بزرگ ساختماني در آن دوران است و مي توان حدس زد كه در ساختن تخت جمشيد از همان شيوه استفاده شده است. متن آن كتيبه به نقل از كتاب معماري ايران، پيروزي شكل و رنگ چنين است:
اين كاخ را من (داريوش) ساختم - زيور آن از راه دور آورده شد... زمين كنده شد تا به خاك سفت (كف سنگي) رسيدم وخندقي درست شد. سپس قلوه سنگ و شفته در آن انباشته شد. در طرفي به بلندي 40 ارش و سوي ديگر تا حدود 20 ارش. روي آن شفته كاخ بنا گرديد. كند و كوب و انباشتن و خشت هايي كه در قالب زده شد كار مردم بابل بود. الوار كاج از كوهي آورده شد كه آن را لبنان گويند. مردم آشور آن را به بابل و مردم كاركه و يونانيان آن را از بابل به شوش آوردند. چوب يكا از گاندهارا و كرمانا آورده شد. زر از سارد و بلخ آمد و در اينجا روي آن كار شد. سنگ لاجورد گران قيمت و عقيق شنگرفي را از سغد آوردند و فيروزه را از خوارزم. سيم و آبنوس از مصر آمد. تزييني كه ديوارها با آن زيور يافته از يونان، عاج از
اتيوپي و از هند و از رخج آورده شد ولي در اينجا روي آنها كار شد. سنگ هايي كه در اينجا به صورت ستون درآمده سنگ آن را از شهري در الام به نام آبي رادو آوردند. سنگ بران و سنگ تراشان كه آنها را ساختند از مردم سارد و يونان بودند. آنهايي كه طلاها را به كار گرفتند مادي و مصري بودند. منبت كاران ساردي و مصري بودند. آنان كه از عاج خاتم مي ساختند بابلي و يوناني بودند. آن ها كه به تزيين ديوار پرداختند مادي و مصري بودند. به ياري و لطف اهورامزدا كاخي باشكوه در شوش بنا نهادم. اهورامزدا مرا و پدرم و كشورم را از هر آسيبي نگه دارد.
چنان كه از متن اين كتيبه آشكار است، در ساختن بناهاي بزرگ و مهم از مصالح و مواد غيربومي نيز استفاده مي شد و در برخي از بخش هاي ساختمان از بهترين انواع سنگ، چوب و ساير مواد و مصالح اصلي و نيز مواد تزييني شناخته شده در سرزمين هاي تابع امپراتوري هخامنشي بهره مي بردند. افزون بر اين از معماران، صنعتگران و هنرمندان اقوام غيرايراني نيز استفاده مي شد و به اين ترتيب از همه يا بخش مهمي از تجربيات معماري و هنري آن دوران - در ايران و ساير سرزمين هاي تابع ايران - به بهترين شكل بهره برداري مي شد. البته با اطمينان مي توان اظهار داشت كه برنامه ريزي، طراحي و نظارت كارها در مقياس كلان بر عهده معماران و هنرمندان ايراني بوده است و چنان كه در بخش بعدي اشاره خواهد شد، الگوهاي اساسي طراحي معماري و شهري در اين مجموعه كاملاً ايراني است.
كاخ ها، تالارها و بخش هاي مهم تخت جمشيد
انواع فضاها و عرصه ها
تخت جمشيد را همان گونه كه داريوش در كتيبه اي به آن اشاره كرده است، مي توان نوعي دژ يا ارگ حكومتي دانست كه جايگاهي براي اداره كشور و برگزاري مراسم رسمي و مذهبي و پذيرايي هاي مهم و باشكوه و تجمع هاي حكومتي و اقامتگاه پادشاه و نزديكان او بود. چنين دژ يا فضايي مانند دژهاي دوران اسلامي كه از برخي از آنها اطلاعات بيشتري در دست است، عرصه هاي گوناگون، اما كمابيش معين و مشخصي داشت. در نزديكي ارگ پارسه يا تخت جمشيد، يك يا چند سكونتگاه بزرگ وجود داشت كه محل زندگي گروه هاي متوسط مردم، كاركنان عادي كاخ ها، گروه هايي از كشاورزان و پيشه وران بود. در برخي لوحه هاي به دست آمده از تخت جمشيد به سكونت گاه هاي واقع در نزديكي تخت جمشيد اشاره شده است، اما هنوز از آنها آثار قابل ملاحظه اي يافت نشده است، زيرا بناهاي آنها با مصالح معمولي و كم دوام ساخته شده بود.
فضاها و عرصه هاي مهم تخت جمشيد را به چند گروه به شرح زير مي توان طبقه بندي كرد:
تالارها يا كاخ هاي حكومتي و تشريفاتي
از تالارها يا كاخ هاي تشريفاتي براي برگزاري تجمع هاي بزرگ حكومتي، به حضور پذيرفتن سفرا و نمايندگان ساير كشورها، بار دادن و به حضور پذيرفتن فرماندهان و فرستادگان سرزمين ها يا اقوام زير فرمان پادشاهي هخامنشي، و ساير تجمع هاي مهم اداري و حكومتي استفاده مي شد. در تخت جمشيد دو تالار يا كاخ بسيار باعظمت و باشكوه وجود داشت كه چنين كاركردهايي داشتند، آنها عبارتند از:
- تالار يا كاخ آپادانا در جبهه شمال غربي صفه تخت جمشيد و در نزديكي پلكان اصلي و بزرگ ورودي.
- تالار يا كاخ صد ستون در جبهه شمال شرقي صفه.
كاخ هاي سكونتگاهي يا سكونتگاهي - تشريفاتي
كاخ هاي سكونتگاهي يا سكونتگاهي - تشريفاتي، تالارها و كاخ هايي را در بر مي گيرد كه بيشتر به براي سكونت و نيز براي پذيرايي ها، مراسم، جشن ها، و تجمع هاي كوچك رسمي يا نيمه رسمي، خانوادگي و مانند آن مورد استفاده قرار مي گرفت.
اندازه ها، تناسبات و به ويژه موقعيت قرارگيري بسياري از اين كاخ ها و تالارها به خوبي گوياي چنين كاركردهايي است. البته بايد توجه داشت كه هنوز اطلاعات موجود درباره بسياري از عرصه ها و فضاهاي تخت جمشيد به اندازه اي نيست كه بتوان همه خصوصيات كاركردي آنها را به درستي و به طور كامل مورد شناسايي قرار داد. برخي از اين گونه كاخ ها عبارتند از:
- كاخ داريوش يا تالار آينه واقع در جبهه جنوبي آپادانا.
- كاخ هديش واقع در جبهه شمال غربي مجموعه حرمسرا.
- كاخ اندرون (موزه فعلي تخت جمشيد) واقع در جبهه شمال شرقي مجموعه حرمسرا.
- كاخ مركزي واقع در منتهي اليه جنوبي فضاي واقع بين آپادانا و كاخ صد ستون.
عرصه زندگي خانوادگي: اندروني يا حرمسرا
بخش اندروني يا حرمسرا در منتهي اليه جبهه جنوبي صفه تخت جمشيد قرار دارد. اين بخش از سمت جنوب به انتهاي صفه و از جبهه شمال به چند كاخ سكونتگاهي - تشريفاتي محدود شده است و از تالارها و فضاهايي نسبتا" كوچك تشكيل شده كه با زندگي خانوادگي پادشاه و اطرافيان نزديك او متناسب است.
خزانه
خزانه محل نگهداري انواع اشياء و لوازم مهم مانند بخشي از جواهرات و اشياء گرانقيمت، جنگ افزارها، آذوقه، لوحه هاي مربوط به فرمان ها و حسابرسي ها و ساير كالاها و لوازم باارزش بود. خزانه در جبهه جنوب شرقي صفه و به شكلي مجزا و مستقل از ساير بخش ها ساخته شده بود.
فضاهاي ورودي و دروازه ها
صفه تخت جمشيد چند ورودي اصلي و فرعي در جبهه هاي مختلف به ويژه در جبهه هاي غربي و شرقي داشت كه مهمترين آنها به شرح زير است:
- پلكان بزرگ ورودي و دروازه اصلي ورودي واقع در جبهه شمال غربي صفه.
- دروازه نيمه تمام واقع در شمال شرقي صفه و رو به روي كاخ صدستون.
براساس شواهد موجود چند دروازه و فضاي ورودي در جبهه شرقي صفه وجود داشته كه آثار اندكي از آنها بر جاي مانده است.
آرامگاه ها يا دخمه ها
دو آرامگاه در ديواره كوه مشرف به صفه تخت جمشيد وجود دارد كه گفته اند به اردشير سوم و اردشير دوم تعلق داشته است. آرامگاه ها يا دخمه هاي واقع در نقش رستم )شش كيلومتري تخت جمشيد( بي ارتباط با موقعيت صفه تخت جمشيد نبودند و مي توان آن ها را نيز بخشي از عناصر جانبي اين صفه به شمار آورد، زيرا محتمل است كه در فاصله بين صفه تخت جمشيد و نقش رستم، سكونتگاه ها و تأسيساتي وجودداشته كه هنوز اثري از آن ها به دست نيامده است.
عرصه ها و فضاهاي خدماتي و نظامي
عرصه ها و فضاهاي خدماتي و نظامي متعددي در بخش ها و قسمت هاي گوناگون صفه تخت جمشيد وجود دارد. از جمله فضاهايي در جبهه شرقي كاخ صدستون هست كه گفته اند محل نگهداري ارابه ها و اسب هاي شاهي بوده است. همچنين آثاري از حصارها و برج هاي نگهباني در جبهه هاي شرقي و نيز در امتداد محدوده و حصار شمالي صفه يافته اند كه براي نگهباني و محافظت از مجموعه تخت جمشيد ساخته شده است. در گوشه جنوب شرقي صفه نيز آثاري يافته اند كه آن را بقاياي برج نگهباني دانسته اند.
صفه تخت جمشيد
داريوش براي ساختن مجموعه كاخ ها، خزانه و سكونتگاه ها يا به عبارت ديگر ارگ حكومتي در دامنه كوه رحمت فرمان داد تا صفه يا سكويي بزرگ به درازاي 455 متر و پهناي 300 متر آماده كنند. براي اين كار مي بايست بخش هايي از دامنه كوه را مي بريدند و صاف مي كردند و بخش هاي ديگري را كه گودتر از سطح دلخواه بود، با خرده سنگ و ملاط پر مي كردند و همچنين در برخي جبهه ها به ويژه جبهه غربي و قسمت هايي از جبهه جنوبي و شمالي ديوارهايي با ضخامت زياد با سنگ درست مي كردند تا سطح صفه به شكل دلخواه فراهم
شود. ارتفاع اين ديوارها در برخي جاها تقريبا" به 15 متر مي رسيد. براي ورود به اين صفه ابتدا يك پلكان ورودي در جبهه جنوبي ساخته شد و داريوش فرمان داد بر ديواره اين پلكان نبشته اي به چند خط ميخي، عيلامي و بابلي پديد آيد. وي فرمان داد در متن عيلامي اين سنگ نبشته چنين نگارند: پيش از اين در اين مكان دژي وجود نداشت. به خواست اهورامزدا من اين دژ را ساختم... و من آن را استوار، زيبا و مقاوم ساختم. همان طور كه ميل من بود. داريوش در اين كتيبه اشاره كرده كه وي براي نخستين بار فرمان ساختن دژ يا عرصه تخت
جمشيد را داده بود. اين عرصه را صفه تخت جمشيد نيز مي نامند زيرا سطح آن از محيط اطرافش بالاتر است. در زمان داريوش، كاخ آپادانا، كاخ سكونتگاهي داريوش و عمارت خزانه بر روي اين صفه ساخته شد و براي دسترسي به آن ها پلكاني در جبهه جنوبي صفه ساختند. بر اساس كتيبه هايي كه در تخت جمشيد پيدا شده است، گفته اند كه در دشت پايين صفه سكونتگاهي پرجمعيت به نام خوادايتشيه وجود داشته كه در منابع بابلي نيز به آن اشاره شده است. پس از داريوش كارهاي عمراني مهمي در زمان خشايارشا در صفه تخت جمشيد صورت گرفت.
كاخ آپادانا
كاخ آپادانا يا كاخ بار داريوش كه تقريباً در ميانه جبهه غربي صفه تخت جمشيد قرار دارد، مهمترين بناي اين مجموعه به شمار مي آيد و به نظر مي رسد نخستين بناي مهم ساخته شده در اين عرصه بوده است. ساختن اين بنا كه از حدود سال 515 (پ.م.) به فرمان داريوش آغاز شد، نزديك به سي سال طول كشيد و در زمان خشايارشا به اتمام رسيد. نقشه كاخ آپادانا از لحاظ اصول معماري به نقشه كاخ بار كوروش در پاسارگاد شباهت دارد و اين نكته نشان مي دهد كه طرح كاخ مزبور الگوي آن بوده است. در مركز اين كاخ، تالاري ستون دار و
مربع شكل وجود دارد كه در سه جانب آن (جبهه هاي شمالي، شرقي و غربي) ايواني ستون دار و در جانب جنوبي فضاها و اتاق هاي سكونتگاهي و خدماتي قرار دارد. در چهارگوشه بنا چهار فضاي برج مانند با نقشه اي مربع شكل وجود دارد. اين كاخ بالاتر از سطح صفه قرار دارد و با شماري پله به روي آن مي رفتند. اندازه هر يك از اضلاع تالار مربع شكل 60.5 متر و مساحت تالار اندكي بيش از 3600 متر مربع است كه در هر ضلع آن شش رديف ستون و در مجموع در داخل تالار 36 ستون و هر يك از سه ايوان كاخ نيز 12 ستون داشت. به اين ترتيب در كاخ در مجموع 72 ستون وجود داشت. ارتفاع ستون هاي اين كاخ نزديك به 20 متر بود. داريوش دستور داد متني خاص به مناسبت بناي آپادانا بر روي چهار لوحه سيمين و چهار لوح
ه زرين، هر يك به اندازه 33×33 سانتيمتر به سه خط فارسي باستان و عيلامي و بابلي بنويسند و در چهارگوشه آپادانا در زير پي بنا قرار دهند. يكيي از مجموعه هاي سيمين و زرين پيدا شده و در گوشه هاي ديگر، جاي قرارگيري محفظه لوحه ها را يافته اند كه البته لوحه هاي آنها غارت شده است. متن لوحه پيدا شده چنين است. داريوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورها، پسر ويشتاسپ هخامنشي. داريوش شاه مي گويد: اين كشوري كه من دارم، از سرزمين سكاهاي آن سوي سغد تا حبشه، از هند تا سپارت (سارد، ليبي) را اهورامزدا، بزرگ ترين خدايان به من ارزاني داشت. اهورامزدا مرا و شاهنشاهي مرا بپاياد.
ايوان و پلكان شرقي آپادانا
ايوان شرقي 12 ستون در دو رديف شش تايي دارد كه درگاه ورودي تالار را در وسط آن ساخته اند. به نظر مي رسد كه ورودي اصلي كاخ آپادانا در ابتدا از جبهه شرقي آن بوده است و به همين سبب است كه مهمترين نقشي كه در تخت جمشيد حجاري شد و حاكي از اهميت اين مجموعه به عنوان مركز حكومتي امپراتوري هخامنشي بود، در نماهاي پلكان شرقي ايجاد شد، زير اهمه ميهمانان، سفرا و نمايندگان ايالت هاي زير فرمان امپراتوري و كشورهاي ديگر از طريق آن به كاخ وارد مي شدند. ورودي اين ايوان مانند ايوان شمالي از دو پلكان دوطرفه تشكيل شده كه يكي در جلوي ديگري قرار گرفته است. شكل كلي نماي پلكان جلويي از سه بخش تشكيل شده است. در بخش وسط كه به شكل مستطيل است، نقشي متشكل از هشت سرباز پياده وجود دارد كه در دو طرف يك سطح مستطيل شكل بدون نقش، رو به روي هم ايستاده اند. افراد هر يك از دو گروه چهار نفره به صورت يك در ميان لباس مادي (كلاه نمدي و لباس ساده) و لباس پارسي (كلاه ترك دار استوانه اي شكل و لباس بلند چين دار) پوشيده اند. در سطح مستطيل شكل وسط شايد مي خواسته اند نقشي يا متني حجاري كنند كه آشكار نيست به چه دليل موفق به اين كار نشده اند.
در وسط سطح حاشيه بالاي سطح فوق، نقش حلقه بال دار كه آن را نماد فر ايزدي يا نيروي اهورايي و برخي نمادي از قدرت الهي دانسته اند، وجود دارد و در دو سوي آن دو مجسمه از حيواني بال دار يا سر انسان كه احتمالاً نماد نگهباناني فوق بشري بوده است، وجود دارد. بر اساس بررسي هاي چند تن از باستان شناسان كتيبه سنگي حجاري شده اي كه در محل خزانه كشف شد، به اين پلكان تعلق داشت و در جاي سطح مستطيل شكلي كه توضيح داده شد، قرار داشت و به دلايلي كه هنوز كاملاً روشن نيست، آن را از جاي خود در آورده اند و به محل خزانه انتقال داده اند و سنگي را كه نقش هشت سرباز بر روي آن است، در جاي آن قرار داده اند. بر روي سطح حجاري شده اي كه در خزانه كشف شد، نقش مجلس (بار عام شاهي) حجاري شده است. برخي نكاتي كه بر اساس اين حجاري به نظر مي رسد، چنين است:
پادشاه و چند نفر ديگر در زير سايباني قرار گرفته اند. در نقطه مركزي تصوير، پادشاه بر روي نوعي تخت يا صندلي مجلل و مزين نشسته است. در دست راست او يك عصا يا چوب دستي بلند و در دست چپ او يك گل نيلوفر آبي قرار دارد. زير پاي او يك كرسي كوتاه طراحي شده و زيبا قرار دارد. پشت سر او شخصي عالي مقام ايستاده كه در دست راست او نيز يك گل نيلوفر قرار دارد. اين شخص و پادشاه بر روي سكوي كوتاهي كه اندكي از سطح زمين بالاتر است قرار گرفته اند، و به اين ترتيب جايگاه متمايز و بلندتري نسبت به اطرافيان
مستقر شده اند. اين موضوع براي نشان دادن برتري آنان نسبت به سايرين بوده است. بعضي از باستان شناسان معتقدند كه شخص بر تخت نشسته داريوش و شخص ايستاده پسر و وليعهد او، خشايارشا بوده است. برخي نيز گفته اند كه شخص نشسته خشايارشا بوده است و ساختن ايوان و پلكان شرقي يا اتمام آن را به وي نسبت داده اند. شخصي در جلوي پادشاه به شكل محترمانه و در حالي كه دستش را به نشانه ادب و احترام در جلوي دهان خود گرفته، در حال ارائه گزارش امور (احتمالاً گزارش مربوط به آمدن نمايندگان ملل و اقوام گوناگون و معرفي آنان) به پادشاه است. برخي حدس زده اند كه او رئيس تشريفات بوده است. در پشت سر وليعهد شخصي ايستاده كه جامه پارسي بر تن دارد، اما سر بندي مانند شال روي سر، گردن و شانه هايش را پوشانده اتس، و حوله اي تا شده روي دست چپ او قرار دارد، احتمالاً او از خدمتكاران شاه يا وليعهد بوده است. با فاصله اندكي از وي نيز يك
سرباز با لباس مادي قرار گرفته كه با دست راست كمانداني را گرفته است. در پشت سر اين شخص و در بيرون از سايبان، دو سرباز در لباس پارسي اما با كلاهي كوتاه، ساده و استوانه اي شكل ايستاده اند. دو مرد يا سرباز ديگر نيز كمابيش با همين هيبت و در حالي كه يكي از آنها جعبه يا بخورداني در دست دارد، در طرف ديگر و بيرون سايبان قرار گرفته اند. در هر يك از دو طرف اين صحنه، دو حيوان، يك شير و يك گاو، در حالي ديده مي شوند كه شير بر پشت گاو پريده و در حال دريدن اوست. برخي از پژوهشگران در تفسير اين صحنه
نظريه هاي گوناگوني ارائه داده اند كه يكي از آنها با مراسم نوروز و مجلس سلام عام نوروز كه از ايام باستان تا دوران اخير مرسوم بوده است، سازگارتر است. بر اين اساس، شير يكي از صورت هاي فلكي (برج اسد) و نشانه و نماد خورشيد و همچنين نماد تابستان بوده است. گاو نيز يكي ديگر از صورت هاي فلكي (برج ثور) و نماد و نشانه زمستان بوده است. در اين صورت پيروزي شير بر گاو حاكي از رسيدن خورشيد به منزل گاو است و منظور از آن فرا رسيدن نوروز و سپري شدن زمستان بوده است. اين تفسير با ساير نقوش واقع در پلكان عقبي ايوان شرقي كه بار يافتن نمايندگان ملل در آنها نشان داده شده، سازگار است، زيرا در گذشتهدر هنگام جشن نوروز نمايندگان ملل و اقوام تابع شاهنشاهي هخامنشي و احتمالاً
سفيراني از ساير ملل و كشورها براي عرض تبريك سال نو در طي مراسمي خاص در مجلس بارعام شركت مي كردند. سطح نماي پلكان عقبي همين ايوان به دو بخش يا دو جبهه تقسيم مي شود، جبهه اي كه در طرف شمال پلكان جلويي قرار دارد و جبهه اي كه در طرف جنوب آن است. سطح جبهه شمالي عقبي به سه رديف افقي بر روي يكديگر تقسيم شده است كه در آنها سربازان (گارد جاويدان)، بزرگان لشكري و كشوري، و كاركنان اداري و خدماتي دربار نشان داده شده اند. سطح سمت جنوبي اين پلكان نيز به سه رديف افقي تقسيم شده است. سطح اين سه بخش كه شكلي شبيه به ذوزنقه پديد آورده به 23 قسمت تقسيم شده است كه در هر يك از آنها نمايندگاني از يك ايالت يا قوم ايراني يا زير فرمان ايرانيان بر روي سنگ حجاري شده است. هر گروه از سه تا نه نفر نماينده در لباس هاي بومي تشكيل شده است كه در جلوي هر كدام يك راهنماي پارسي يا مادي قرار دارد كه آنان را نزد
پادشاه مي برد. مي توان حدس زيد كه اين گروه ها بر اساس سنتي كهن براي تبريك نوروز به پايتخت آمده بودند و هر كدام به ترتيبي معين نزد شاه مي رفتند و با هدايايي به نزد شاه مي رفتند. نام هر يك از گروه هاي مزبور با برخي از هداياي آنان به شرح زير است:
مادها
گروه مادي ها نه نفر است كه نفر اول آنان فردي نظامي با كلاهي نمدي شكل و متفاوت از بقيه گروه است و خنجري بر كمر دارد. در جلوي اين گروه يك فرد پارسي با عصايي در دست ايستاده كه آنان را به جايگاه هدايت مي كند. هداياي آنان عبارتند از: يك كوزه، دو كاسه، چند خنجر، گردنبند، دستبند، پارچه و لباس.