بخشی از مقاله

چکیده

منظومه »جمشید و خورشید« سلمان ساوجی، منظومه غنایی ارزشمند، زیبا و البته کمتر شناخته شدة قرن هشتم است که درونمایهاي شبیه به قصههاي پریان دارد و تا حد زیادي با تعریفی که پراپ از ساختار قصه ارائه میدهد، مطابقت دارد. قصهها از نظر یونگ اهمیت زیادي دارد؛ زیرا به عقیدة او قصهها زبان ناهشیاري هستند و فراتر از ظاهرشان نمادي از فرایندهاي روانی بشراند و میتوان به طور نمادین روند سیر درونی یا »فرایند فردیت« را در آنها دنبال کرد. از این دیدگاه، هرکدام از شخصیتهاي قصه و اعمال آنان داراي معناي خاصی است که با محتویات ناخودآگاه جمعی در ارتباط است. بر این اساس، فرض ما این است که میتوان منظومه جمشید و خورشید را براساس نظریات یونگ در مورد قصهها و نمود الگوي »فرایند فردیت« در آنها و همچنین کهنالگوهاي نقاب، سایه، آنیما و پیردانا بررسی کنیم.

بدینترتیب، نگارندگان نشان میدهند که منظومه جمشید و خورشید بهعنوان یک قصه، با توجه به نظریات یونگ درمورد قصهها قابل بررسی است و میتوان شخصیتها، کنش و رفتار آنها را با توجه به کهنالگوهاي مهم از نظر یونگ تحلیل کرد که این مسئله غناي ادبیات کلاسیک ایران و گستردگی مباحث آن را از منظري دیگر نشان میدهد. قصه در روانشناسی یونگ - روانشناس سویسی - اهمیت بهسزایی دارد؛ زیرا به اعتقاد وي اشخاص و حوادث قصه فراتر از معناي ظاهري خود، نمادي از ناخودآگاهی هستند و صورتهاي کهن یا کهنالگوها - Archetype - را بهنمایش میگذارند1 و »مقصود از این عنوان، صور و اشکالی است که ماهیت دستهجمعی دارند و تقریباً در همه جاي دنیا به شکل اجزاي تشکیلدهندة افسانهها و درعینحال، به شکل پدیدههاي محلی و فردي و ناشی از ضمیر ناخودآگاه ظاهر میشوند« 

تصاویر ناخودآگاه جمعی - کهنالگوها - در شرایط متعارف، قادر به دخول در خودآگاهی نیستند؛ زیرا هیچگاه خودآگاه نبودهاند. بااینحال، کهنالگوها به شکلهاي مختلفی خود را نمایان میسازند که »واضحترین و مستقیمترین تظاهر ناخودآگاه قومی به شکل سمبولیک در رؤیاها، حالات غیرعادي ذهن یا اوهام روانپریشانه پدید میآید« آفرینشهاي ادبی و هنري نیز عرصهاي براي ظهور تجلیات ناخودآگاه جمعی است و ازآنجاکه این عناصر در میان تمام انسانها مشترك است، مشابهت میان مضامین اسطورهها، افسانهها و نمادها نیز قابل درك است.

قصهها بهخصوص از این جهت اهمیت فراوانی دارند؛ زیرا قصه، تجسمبخش ضمیر ناخودآگاه یا کهنالگوها است. بهعبارتدیگر، قصه محمل مناسبی براي نمود ناخودآگاهی بهحساب میآید؛ بهطوريکه یونگ محتویات قصه را نمادي از ناخودآگاه و فرایندهاي روانی میداند که واقعیتهاي روانی را بازگو میکند: »ازآنجاکه افسانه پریان محصول خودجوش، ساده و غیرتصنعی روان است، جز بازگوکردن واقعیتهاي روانی نمیتوانند چیزي بگویند« - یونگ، . - 135 :1368 ازاینمنظر، هرکدام از شخصیتهاي قصه و اعمال آنان جداي از کنشهاي ظاهري قصه و در سطح عمیقتري از آن، میتواند بیانکنندة قسمتی از محتویات ناخودآگاه جمعی باشد و بدینترتیب، حرکت و جدایی از والدین، زندانیبودن شاهزاده خانم و بیدارشدن و نجاتیافتن او توسط قهرمان، نبرد با دیو و اژدها، وجود نیروهاي شر و شیطانی و همچنین آزمونهایی که گاه قهرمان براي دستیافتن به شاهزاده خانم باید از سر بگذراند و... از نظر یونگ داراي معنی و مفهوم خاص خود است.3

منظومه جمشید و خورشید نیز داستانی غنایی متعلق به قرن هشتم است. سلمان ساوجی،سرایندة این منظومه، از مقلدان نظامی و فخرالدین اسعد گرگانی بهحساب میآید. منظومه جمشید و خورشید را داستانی ابداعی و صورت جدیدي از خسرو و شیرین نظامی میدانند.مقاطع داستانی، ترکیبی است از وقایع ویس و رامین، خسرو و شیرین، داستانهاي مختلف شاهنامه، گل و نوروز و...بااینحال، منظومه جمشید و خورشید چه زاییدة ذهن نویسنده یا برگرفته از قصههاي دیگر باشد، سازوکار و درونمایهاي شبیه به قصههاي پریان دارد و از لحاظ ساختاري نیز با تعاریف پراپ از ساختار قصه هماهنگ است.

بر همین اساس، در این پژوهش فرض شده است که باتوجهبه ساختار قصه مانند منظومه جمشید و خورشید و نظریات یونگ درمورد کهنالگوها و نمود آنها در اشخاص و اعمال قصهها، این منظومه قابل تحلیل و بررسی است و میتوان شخصیتها، کنش و رفتارهاي آنان را باتوجهبه کهنالگوهاي مهم از نظر یونگ مانند نقاب، سایه، آنیما، پیر دانا و روند سیر درونی یا فرایند فردیت بررسی و تحلیل کرد که این مسئله غناي ادبیات کلاسیک ایران و گستردگی مباحث آن را نشان میدهد. روش کار کتابخانهاي است؛ بدینصورت که نظریات یونگ دربارة قصهها را مبنا قرار داده و بر اساس آن، به تحلیل و بررسی منظومه جمشید و خورشید پرداختهایم.

پیشینه تحقیق

تاکنون دو مقاله دربارة داستان جمشید و خورشید نوشته شده است: یکی »تحلیل عناصر داستانی مثنوي جمشید و خورشید« که در مجله »اندیشههاي ادبی« سال 1388، شمارة یک به چاپ رسیده است و از منظر داستانی به این منظومه پرداخته و ساختار و عناصر داستانی آن را بررسی کرده است. مقاله دیگر »جمشید در گذر از فردانیت: نقد کهنالگویی داستان جمشید و خورشید اثر سلمان ساوجی« است و در مجله »بوستان ادب« دانشگاه شیراز، سال چهارم، شمارة اول چاپ شده است. این مقاله به تحلیل و واکاوي کهنالگوي فردانیت و گذر از مصائب و مشکلاتی که قهرمان داستان در منظومه جمشید و خورشید براي دستیابی به هویت با آنها روبهرو است، میپردازد. نگارندگان نقش و تأثیر هرکدام از کهنالگوها را در پیشبرد فرایند کسب هویت بررسی و تحلیل کردهاند. اما مقاله حاضر، به تحلیل این داستان براساس نظریات یونگ درمورد قصهها و نمود کهنالگوها در آن میپردازد و متفاوت از کارهاي قبل است.

منظومه جمشید و خورشید و تحلیل آن در اینجا نخست کهنالگوهاي مهم از نظر یونگ مانند نقاب، سایه، آنیما، آنیموس و پیر دانا مطرح میشود و درادامه به تحلیل داستان جمشید و خورشید از این منظر میپرازیم. نقاب یک ضرورت اجتماعی است که توسط آن به دنیاي خود مرتبط میشویم. بهعقیدة یونگ، انسان در روابط اجتماعیاش سعی دارد چهرهاي از شخصیت خود ارائه دهد که موردقبول همگان است و میتواند انتظارات دیگران را از او برآورده سازد. بهعبارتدیگر، هر فردي در اجتماع و در روابط با دیگران تا حدودي مشخصات و خصایصی را میپذیرد که در این وضع انتخابشده از ایشان انتظار میرود. درواقع، جامعه چنین میپسندد که هر فردي نقشی را که براي او تعیین شده است، بهخوبی انجام دهد - فوردهام، 91 :1356 و . - 89 باتوجهبه این دیدگاه، داشتن منش و رفتاري مطابق با انتظارات جامعه و دیگران از ضروریات اجتماعی است.

سایه وجود پایینتر و منفی شخصیت ماست. آن چیزي که ما نیستیم، ولی در شخصیت ما وجود دارد. سایه درواقع همه آرزوها و هیجانات ناپذیرفتهاي است که با معیارهاي اجتماعی و شخصیت آرمانی ما متناسب نیست - فوردهام، - 93 :1356 و ازآنجاکه این بخش از روان آدمی داراي کیفیاتی است که با اصول و وجدان فرد مغایرت دارد یا اجتماع آن را تأیید نمیکند، همواره سرکوب میشود؛ اما از بین نمیرود؛ بلکه وارد ناخودآگاهی شده و در مواقع خاص به شکل سایه در رفتار و اعمال فرد نمایان میشود. به عقیدة یونگ، یک مرد حاوي عنصر مکمل زنانه و یک زن داراي عنصر مکمل مردانه است که بهترتیب آنها را »آنیما« و »آنیموسنامد«می.درواقع نه مردي کاملاً مرد و نه زنی کاملاً زن است؛ بلکه در هر دو جنس خصایصی از جنس مخالف نیز مشاهده میشود. آنیما وجود یک تصویر قومی از زن در ناخودآگاه مرد است که به مانند یک پدیدة عمومی است و مرد آن را در ژرفاي وجود خود درك میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید