بخشی از مقاله

چکیده

در قرآن، در آیه 36 سوره اسراء می خوانیم کهتَقْفُ»لالَیْسماَکَبِهعِلْم: پیروی از آنچه بدان علم نداری، مکن.« علامه طباطبایی ذیل این آیه در تفسیر المیزانبحث نسبتاً مفصلی در لزوم تبعیت از علم دارد. این که این تبعیت باید چگونه باشد و چه ظوابطی بر آن حاکم است و همچنین چه مقدماتی نیاز دارد و یا این که آیا تبعیت از علم در تمامی حوزه ها توصیه می شود و یا این که اساساً دسترسی به علم به معنای فلسفی آن امکان دارد تا سپس توصیه به تبعیت از آن معنادار شود، از جمله پرسش هایی است که در تفسیر این آیه توجه مخاطب را به خود جلب می نماید. در این مقاله برآنیم تا با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با تمرکز بر آیه مزبور و تفسیر علامه طباطبایی، بخشی از پرسش های مطرح شده را مورد کنکاش قرار دهیم. اجمالاً باید گفت یا مراد از علم در آیه مزبور علم به معنای یقین صد در صد نیست و یا آیه اشاره به تبعیت از علم تنها در حوزه های خاصی دارد.

طرح مسأله:

به جرأت میتوان گفت که هرکجا سخن از بایدها و نبایدها به میان آید، حتی اگر موضوع این باید و نباید ها چیزی غیر از علم باشد، پای علم در میان است. اما آنچه در اینجا محور تحقیق قرار گرفته است، باید و نبایدی است که موضوعش خود علم است. آری در قرآن، در آیه 36 سوره اسراء چنین آمده است که: پیروی از آنچه بدان علم نداری، مکن.« از دل نبایدی که در این آیه آمده است، یعنی نهی تبعیت از غیر علم، بایدی نیز زائیده می شود، یعنی لزوم تبعیت از علم. به تعبیر اصولدانان، منطوق این آیه بر عدم تبعیت از غیرعلم و مفهوم مخالف آن، بر وجوب تحصیل علم در صورت امکان و لزوم تبعیت از علم، دلالت دارد - تنکابنی، 1385، 1، . - 339 اینجاست که علامه طباطبایی اذعان می دارد که »پیروی نکردن از چیزی که بدان علم نداریم و همچنین پیروی از علم در حقیقت حکمی است که فطرت خود بشر آن را امضاء میکند« - طباطبایی، 1374، 13، . - 126 در زیر به بررسی صحت یا سقم برداشت تفسیری علامه از علم در آیه مذکور، پرداخته میشود.

بحث و بررسی:

تفسیر فوق از آیه 36 سوره اسراء،دقیقاً جایی است که علامه طباطبایی باورهای فلسفی خویش را به آیه گره زده است. او در ادامه می گوید: »آری انسان فطرتا در مسیر زندگیش- در اعتقاد و عملش- جز رسیدن به واقع و متن خارج، هدفی ندارد، او میخواهد اعتقاد و علمی داشته باشد که بتواند قاطعانه بگوید واقع و حقیقت همین است و بس، و این تنها با پیروی از علم محقق میشود، گمان و شک و وهم چنین خاصیتی ندارد، به مظنون و مشکوک و موهوم نمیتوان گفت که عین واقع است« 

علامه طباطبایی در عبارت های فوق تبعیت از علم را از سویی فطری دانسته است و از سوی دیگر مقصود خویش از علم را چیزی در مقابل »وهم«، شک« و »ظن « می داند و افزون بر اینها این که او پای تئوری مطابقت با واقع را نیز در تبیین علم، آنگونه که از آیه استفاده نموده، به میان کشیده است - برای تسهیل در یافتن این دعاوی در عبارت علامه طباطبایی، به خطوطی توجه نمایید که ذیل بخش های مرتبط در بیان علامه طباطبایی کشیده شده است - . طبیعی است که تبعیت از علم به نحو صحیح آن صورت نخواهد پذیرفت مگر زمانی که مراد از علم در آیه مورد بحث به خوبی مشخص شود.

اکنون جا دارد اندکی در معنایی که علامه طباطبایی از علم ارائه نموده اند، دقت نماییم. این بخش از سخن علامه طباطبایی که »انسان فطرتا در مسیر زندگیش - در اعتقاد و عملش- جز رسیدن به واقع و متن خارج، هدفی ندارد« در انطباق کامل با آموزه های فلسفی ایشان در کتاب بدایه الحکمه و نهایه الحکمه قرار دارد، آنجا که می گوید »هرگز کسی چیزی را قصد نمی کند، مگر آنکه بداند که واقعی است یا بهره ای از واقعیت داشته باشد« - رک: طباطبایی، 1420، 7؛ همو، 1387، . - 12 همچنین است تئوری انطباق با واقع. و اما تقابلی که ایشان میان علم، ظن، وهم و شک برقرار نموده است، در واقع، همان تقابلی است که در میان جمهور فلاسفه و منطق دانان اسلامی میان یقین، ظن، وهم و شک برقرار شده است.

به بیان ساده باید گفت علامه طباطبایی علم در این موضع را همان یقین دانسته اند. مطابقت علم و یقین در بیان علامه طباطبایی را می توان در نهایه الحکمه نیز دید، آنجا که ایشان علم را به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم می نماید - رک: طباطبایی، 1420، - 310 و این در حالی است که در کتاب مرحوم مظفر که کتابی معیار در منطق تلقی می شود، می خوانیم که این قضیه یقینی است که به بدیهی و نظری تقسیم می شود - رک: مظفر، 1380، . - 316 طبیعی نیز می نماید که نتوان چیزی جز امور یقینی را بدیهی نامید و درست به همین جهت نیز هست که بدیهیات اصول یقینیات تلقی شده اند - رک: مظفر، 1380، . - 317 حال که بدیهیات از تقسیمات یقینیات شدند، لذا مشخص است که تقسیم علم به بدیهی و نظری، در واقع، تقسیم علم یقینی به بدیهی و نظری است.

باید توجه شود که یقین نیز خود دارای دو معناست: - 1 یقین به معنای اعم که مطلق اعتقاد جازم است و - 2 یقین به معنای اخص که به اعتقاد جازم مطابق با واقع گفته می شود - رک: مظفر، 1380، . - 316 همان گونه که پیشتر بیان شد، مطابقت با واقع از جمله مؤلفه هایی بود که علامه طباطبایی ذیل آیه 36 سوره إسراء برای علم برشمرد. لذا مشخص می شود که مراد ایشان از علم به معنای یقین، یقین به معنای اخص خواهد بود که البته نه با شک و نه وهم و نه ظن و نه همچنین جهل مرکب قابل جمع نیست، زیرا در سه مورد اول جزم در کار نیست و در مورد آخر یعنی جهل مرکب، انطباق با واقع. در کتاب های فلسفی و منطقی آمده است که یقین به معنای اخص با تقلید نیز سازگار نیست حتی اگر این تقلید به جزم - قطع - بیانجامد.

- برای نمونه رک : مظفر، 1380، . - 316 علامه طباطبایی خود به این نکته التفات دارد و لذا ذیل آیه با این بیان که » پیروی از ظن به استناد حجت علمی و عقلی نیز پیروی از علم است«، سعی دارد تا مبانی تقلید از مجتهد را تحکیم بخشد: » از اینجا نتیجه میگیریم که انسان سلیم الفطره در مسیر زندگیش هیچوقت از پیروی علم منحرف نمیشود، و دنبال ظن و شک و وهم نمیرود، چیزی که هست یا در مسائل مورد حاجت زندگیش شخصا علم و تخصص دارد که همان را پیروی میکند، و یا علم کسی را پیروی میکند که وثوق و اطمینان و یقین به صحت گفتههای وی دارد، هر چند اینچنین یقین را در اصطلاح برهان منطقی، علم نمیگویند« - طباطبایی، 1374، 13، . - 127

علامه طباطبایی سپس با همین بیان به پاسخ اشکال فخر رازی می پردازد: »و از همین جا صحیح نبودن قول بعضی از مفسرین مانند رازی مشخص میشود که گفتهاند: عمل به ظن در فروع بسیار زیاد است، و بعد از تخصیص زدن آیه به مواردی که متابعت جائز است جز موارد انگشتشماری از پیروی ظن غیر معتبر باقی نمی ماند و چنین عامی نسبت به موارد باقی مانده، بیش از ظن افاده نمیکند، و حال آنکه خودش از پیروی ظن نهی کرده و دلیل صحیح نبودن آن این است که: این آیه بدون هیچ تردیدی دلالت بر عدم جواز پیروی از غیر علم دارد، چیزی که هست مواردی از عمل به ظن- که به قول ایشان بسیار هم زیاد است- از آنجایی که با دلیل علمی تجویز شده در حقیقت استثناء نشده و عمل کردن در آن موارد عمل به آن دلیلهای علمی است، پس آیه شریفه هیچ تخصیص نخورده تا عام مخصص باشد« - طباطبایی، 1374، 3، . - 128

همان گونه که علامه طباطبایی نیز بدان اشاره نموده اند، فخر رازی از جمله کسانی است که بر این باور است که »پیروی از علم« در آیه را باید تخصیص زد، چراکه بسیاری از عملکردهای دینی ما مبتنی بر ظن است. او دلایل متعددی در دفاع از نظر خویش می آورد و چنین به نظر می رسد که هدف اصلی اش دفاع از این باور است که می توان از قیاس نیز در استخراج احکام شرعی بهره برد، با این که قیاس فقهی تنها مفید ظن است - برای تفصیل سخن فخر رازی رک.:رازی، 1420، 20، - 339-341احتمالاً. این سخن فخر رازی پیش از ورود به بحث خویش که »پیروی از علم در آیه عمومیت دارد و لذا جایی برای تقلید نمی گذارد - رازی، 1420، 20، « - 339 باعث شده است تا علامه طباطبایی این پاسخ را تدارک ببیند که »تقلید از علم دیگری بر پایه حجت علمی بر تقلید، پیروی از علم است.

آنچه در بیان هر دوی این مفسران بزرگ مشترک است اینکه، هر دو، علم را معادل یقین به معنای اخص گرفته اند که در برابر ظن و تقلید قرار می گیردفخر. رازی بر همین اساس آیه را مخالف تقلید می داند و قیاس فقهی که تنها مفید ظن است را تخصیصاً از حکم آیه خارج می داند و اما علامه طباطبایی هیچگونه تخصیص را در خصوص آیه نپذیرفته، لذا قیاس فقهی را به طور غیر مستقیم زیر سوال برده است و تقلید با تکیه بر حجت علمی را عین پیروی از مفاد آیه قلمداد می نماید. و اما پیش از هرگونه قضاوت بد نیست ابتدا این سخن فخر رازی را مورد دقت قرار دهیم که »عمل به ظن در فروع بسیار زیاد است.«

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید