بخشی از مقاله

اسوه‏هاي تربيتي و اخلاقي در نهضت‏ حسيني

اسوه‏هاي تربيتي و اخلاقي در نهضت‏حسيني
ايرانيان همچون ديگر ملتها دين اسلام را به اين دليل پذيرفتند كه ديني آسماني است و فرامين آن خدايي و پيام آن با پيام فطرت سازگار است. در اين مكتب است كه ارزشهايي نظير شهادت و جهاد معني مي‏دهد و شهيد قداست و عظمت‏خاصي مي‏يابد و شهادت به كام مجاهد شيرين‏تر از عسل مي‏گردد. و به كوشش‏كنندگان راه حق مژده هدايت داده مي‏شود: «الذين جاهدوا فينا

لنهدينهم سبلنا» (بقره /132) و مظاهر اين مكتب ارج مي‏يابند و شايسته‏ترين خوي هاي آسماني: ايثار، بيداردلي، ثبات بر طريق حق، فداكاري، مروت، وظيفه‏شناسي تجلي مي‏نمايد. نظر به اين كه در اين مقال سخن از اسوه‏هاي تربيتي و اخلاقي است. نخست تربيت و اخلاق را به اجمال تعريف مي‏كنيم سپس به معرفي مظاهر و نمونه‏هاي تربيت و اخلاق در نهضت‏حسيني مي‏پردازيم:
تربيت عبارت است از پرورش و تقويت استعدادهاي مثبت و كاهش استعدادهاي منفي و ايجاد هماهنگي لازم بين آنها.


«اخلاق جايگزيني عادتهاي شايسته به جاي ناشايسته است عادتهايي كه شرع مقدس اسلام جزئيات آن را مشخص كرده است‏» 1
اخلاق بخشي از حكمت عملي است كه در حوزه فرهنگ اسلامي عبارت از اين است كه امور مربوط به خود و خانواده و جامعه و سياست‏برنامه‏ريزي شود و چنين اخلاقي را كتاب و سنت مي‏سازد. و در رفتار بزرگان تبلور پيدا مي‏كند.»2


در زندگي امامان شواهد بسياري داريم كه آنان در عين حال كه تعاليم انسان دوستانه را ياد مي‏دادند «خود نيز در مقاطع مختلف: در گرماي ظهر و سرماي سخت نيمه‏شب، دست‏به عمل زده در هر مقياس كه ممكن بوده است‏خوراك و وسيله زندگي براي بينوايان حمل مي‏كرده‏اند.»3 و پيروان خود را عملا تعليم مي‏داده‏اند. خاندان ولايت و ياران باوفاي حسين‏عليه‏السلام در قضيه كربلا نيز

همان‏طور كه در رعايت آداب و دستورات اخلاقي و انجام امور شايسته مظاهر اخلاق بودند و در تدبير و سياست و اجراي احكام عبادي و تربيتي نيز بهترين سرمشق به‏شمار مي‏آمدند. آنان به جهانيان آموختند كه فرامين قرآني تنها براي گفتن و نوشتن و شنيدن نيست‏بلكه براي اجرا و عمل است.»4 آنان در صحنه پيكار حضور يافتند و با آفريدن حماسه‏اي عظيم تعهد خود را به انجام رسانيدند.

جلوه‏هايي از حقيقت اسلام
رفتار امام حسين (ع) در هر زمينه بيانگر ارزشهايي نظير: انسانيت، جوانمردي، شفقت و محبت‏بود لذا وقتي از دور متوجه حركت نيروي مهاجم مي‏شود، با اين كه از موقعيت و فرصت مناسبي برخوردار است‏به روش پدر بزرگوار خود علي‏عليه‏السلام در صفين عليه آنان حركتي انجام نمي‏دهد و در مسير انسان‏دوستي و جوانمردي و محبت تا آن جا پيش مي‏رود كه تشنگي سپاهيان مزاحم را تحمل

نمي‏كند در سيراب كردن افراد و روش سيرآب شدن اسبان مراقبت مي‏نمايد. «در كربلا در نهايت‏شدتها و فشارها نيز مراقب است كه ابتدا شروع به جنگ نكند»5 چنان كه به هنگام مواجهه با «حر» در پاسخ يكي از همراهان كه به وي پيشنهاد مي‏كند براي از ميان بردن اين مانع وقت مناسبي است مي‏گويد: «وظيفه من در حال حاضر جنگ نيست.»6 اندرز و خيرخواهي ياران امام در دل غافل سپاهيان كوفه سودي نمي‏بخشد و آنان به زشتي كار خود واقف نمي‏گردند و شب عاشورا فرا مي‏رسد.

 

شب عاشورا
در شب عاشورا بعد از اتمام حجتها، آنان كه در راه حق و اعتلاي كلمه توحيد و احكام قرآن يك دل و يك جهت‏شدند ماندند و وفاداري خود را اعلام كردند و چنين گفتند: «ما هرگز از تو جدا نخواهيم شد، ما هرگز از راه حق كه تو پيشواي آن هستي روي برنخواهيم تافت و تا رمقي در تن داريم از حريم تو دفاع خواهيم كرد» 7 آري آنان كساني بودند كه حقانيت راه حسين‏عليه‏السلام را از صميم جان دريافته بودند و براي وصول به محبوب دقيقه‏شماري مي‏كردند. «آنان هم شجاع بودند و هم مؤمن هم نظامي بودند و هم عابد... دستي به اوراق قرآن داشتند و دستي به دسته شمشير.»8

حسين‏عليه‏السلام وقتي آنان را از نتيجه ظاهري جنگ، يعني كشته شدن باخبر ساخت، همگي غرق در شادي شدند و خدا را سپاس گفتند و پاسخي سزاوار كه بيانگر شوق و شور و عشق به شهادت بود، به امام خود دادند «تا آنجا كه جوان سيزده ساله امام حسن مجتبي‏عليه‏السلام مي‏گويد: شهادت براي من از عسل شيرين‏تر است.»9 شب عجيبي بود وقتي هدف براي جمعي دردمند، معتقد و مخلص روشن است و ثمره تلاشها و از خودگذشتگي ها اميدواركننده، صفا و صميميت و عشق را به ارمغان مي‏آورد و حال نيازمندي افزايش مي‏يابد و راز و نياز به درگاه بي‏نياز رنگي و حالي و هوايي ديگر به خود مي‏گيرد.

 

روز عاشورا
آنان با چنين روحيه‏اي شب را به صبح رسانيدند. سرانجام صبح عاشورا فرا رسيد. خيرخواهيها و دلسوزي هاي امام در دل ناپاك كوفيان مؤثر واقع نشد. يزيديان آماده جنگ گرديدند و سپاه اسلام براي دفاع مجهز شد. دستور قرآن در چنين موردي در درجه اول صلح است و دعوت به اين امر شايسته. «اما اگر يكي از آن دو دسته ستمكاري را پيش گرفت‏با او بجنگيد تا به حكم خدا گردن بنهد. بدين‏ترتيب امام و ياران او بيش از هر مسلمان ديگر خود را مكلف به پيروي از قرآن مي‏دانستند... از جمله كساني كه در اين راه از خيرخواهي كوتاهي نكرد «زهيربن قين‏» بود كه سپاه كوفه را

مخاطب ساخت و گفت: مردم، خيرخواهي حق هر مسلماني بر مسلمان ديگر است تا كار به شمشير نكشيده است ما با يكديگر برادريم و يك دين داريم... در غير اين صورت ديگر رشته پيوندي ميان ما نخواهد بود. [حسين‏عليه‏السلام با خطبه‏هايي كه ايراد فرمود براي رستگاري اسيران هوي و هوس و فريب‏خوردگان تا جايي كه مي‏توانست تلاش كرد و براي آنان بجز آزادي، خير و عزت و سعادت نمي‏خواست.] وي به آنها گفت كه اين آخرين فرصتي است كه براي انتخاب زندگي آزاد به آنها داده مي‏شود... اگر به اين عزت پشت‏پا زنند به دنبال آن زندگي پر از خواري و مذلت در انتظار ايشان

است.» 10امام در يكي از خطبه‏ها مردم را از سويي به تحمل شنيدن سخنان طرف مقابل و تامل و دقت فرامي‏خواند و از سوي ديگر آنان را به هنگام قضاوت به پرهيز از شتابزدگي و نگهداري جانب عدل و انصاف دعوت مي‏كند و به اين وسيله بالاترين درجه دلسوزي و انسان‏دوستي خود را به نمايش مي‏گذارد.

خطبه‏هاي امام حسين‏عليه‏السلام
خطبه در اسلام جايگاه ويژه‏اي دارد. خطبه بهترين راه نشر احكام ديانت و اخلاقيات است. حسين‏عليه‏السلام در روز عاشورا خطبه‏هاي آتشيني ايراد فرمود. «اين خطبه‏ها سندهايي گرانبهاست. سندهايي كه بيش از آن كه نشان‏دهنده روح آزادگي و شرف و پرهيزكاري باشد،

نمايانگر نقطه اوج شفقت و دلسوزي بر مردم گمراه و تلاش انساني براي نجات چنين مردم است. حسين‏عليه‏السلام در يكي از خطبه‏ها مي‏گويد: مردم شتاب مكنيد سخن مرا بشنويد. من خير شما را مي‏خواهم... اگر سخن مرا شنيديد و انصاف داديد و ديديد من راست مي‏گويم. اين جنگ از ميان برخواهد خاست... و الا زيان آن دامنگير شما خواهد شد. مي‏دانيد من كيستم؟... مگر من پسر

دختر پيغمبر شما نيستم؟ مگر پدر من وصي و پسرعموي پيغمبر و نخستين مسلمان نيست؟... اگر گمان مي‏كنيد من دروغ مي‏گويم هنوز از اصحاب محمدصلي الله عليه وآله چند تن زنده‏اند مي‏توانيد از آنها بپرسيد: جابربن عبدالله انصاري، ابوسعيد خدري... آنها به شما خواهند گفت كه آنچه مي‏گويم درست است... در خطبه ديگر امام حسين‏عليه‏السلام مي‏گويد: مردم من خيرخواه شما هستم من براي تفرقه‏افكني نيامده‏ام همه مرا مي‏شناسيد، مي‏دانيد كه دروغگو نيستم... در اينجا بود كه فتنه‏جويان و جنگ‏طلبان ترسيدند مبادا اين سخن سراسر خيرخواهي در دل سنگ مردم كارگر افتد و آنان بدانچه مي‏خواهند دست نخواهند يافت... سرانجام آنچه بايد روي دهد آغاز گرديد.»11 حضرت

سيدالشهداعليه‏السلام اگر به اصل و نسب خود و برشمردن تعدادي از اصحاب جد بزرگوارش مي‏پردازد و به عنوان گواهاني بر صداقت‏سخنان خود ياد مي‏كند و هدف خود را از سفر بازمي‏گويد به اين دليل است كه فريبكاران براي عملي ساختن نيات پليد خود افكار عمومي را منحرف كرده حقيقت را وارونه جلوه مي‏دادند و ايراد چنين خطبه هايي علاوه بر بيدار كردن وجدانهاي خفته در القاي خصلتها و ارزشهاي والاي انساني ضرورت داشت.
از خصلتهاي حسيني آنچه در روز عاشورا بيشتر جلوه‏گر است آرامش و پايداري حسين‏عليه‏السلام است، از رفتار امام با مسائل و شرايط مي‏توان دريافت كه وي «آينده‏روشن و آثار نوراني نهضت‏خود را به چشم مي‏بيند.»12 با توجه به آنچه ياد شد، سخنان محبت‏آميز حسين‏عليه‏السلام نشانگر آن است كه وي علاقه‏اي به جنگ نداشت و تا آن جا كه توانست كوشيد به فريب‏خوردگان تفهيم كند كه طريق ناصوابي برگزيده‏اند و پايان مطلوبي در انتظار آنان نيست. امرا براي جلوگيري از شورش سپاهيان و ضعف روحيه آنان فرمان حمله مي‏دهند «از اين لحظه همراهان امام‏عليه‏السلام نام «سپاهي‏» گرفتند و حملات وي عنوان «جهاد» يافت.» 13

روحيه اصحاب حسين‏عليه‏السلام


شهادت براي ياران حسين‏عليه‏السلام مفهوم ويژه‏اي داشت. انگيزه آنان رسيدن به آزادي و كمال و حفظ ارزشها و باورها و نفي زندگي ذلت‏بار بود لذا آن را بدون چشمداشتي از سر اخلاص و اعتقاد و رغبت‏برگزيدند و از فرط اشتياق «خودشان را قبل از حضرت و بني‏هاشم به شهادت رساندند... آنان در هيچ جا در مقام عذر و توجيه برنيامدند.»14 و با بصيرت كامل به حكم وظيفه در تعظيم حق از خود گذشتند و درس فداكاري و ظلم‏ستيزي به بشر آموختند، اين ارزشهاي انساني از جمله منشهايي است كه در كربلا به نمايش گذاشته شد. اصحاب حسين در گيرودار نبرد روحيه‏اي بسيار قوي

داشتند. «آنان با اين كه مي‏توانستند با برداشتن يك قدم يا نگفتن يك سخن برهند; اما مرگ را ترجيح دادند. براي سنجش اخلاق قائد آنان همين بس كه امام را در ميان خود نگريستند و او را آماده دريافت‏شهادت در راه خدا و براي دعوت يافتند. »15
از جمله اين ياران «عابس بن ابي شبيب شاكري و ابوثمامه صيداوي... و جابربن عروه غفاري بودند. ابوثمامه شيرمردي است كه دخول وقت نماز ظهر را به امام يادآور شد و دعاي خير حضرت: «خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد» بدرقه راهش شد آنان در بحبوحه جنگ نيز به برگزاري نماز اول وقت مقيد بودند و جابربن عروه غفاري پيرمرد سالخورده‏اي است كه در جنگ «بدر» و «صفين‏» شركت داشت. محضر مبارك پيغمبرصلي الله عليه وآله را درك كرده بود. كمر را با عمامه و ابروهاي آويخته خود را با دستمالي بست و به دشمن حمله‏ور شد و شربت گواراي شهادت نوشيد و به نگاه و

كلام محبت‏آميز «شكر الله سعيك يا شيخ‏» امام خود سرافراز گرديد. دگر عمروبن جناده انصاري فرزند شهيد جنادة بن كعب انصاري بود كه مادر، وي را با سخنان «پسرم از كنار مادر برخيز به ميدان برو و در برابر چشمان پسر پيغمبر بجنگ‏» به جنگ با كفار تشويق كرد. جوان در حالي كه دهانش به عبارت: «پيشواي من حسين‏عليه‏السلام است. اين بهترين پيشواست... معطر شده بود جنگيد تا به درجه رفيع شهادت رسيد. رشادتهاي ديگر ياران امام و بني‏هاشم فرزندان علي و عقيل و امام حسن و امام حسين و مسلم و عبدالله جعفر... و دلاوريهاي عباس بن علي‏عليه‏السلام نيز همين‏گونه

بود.»16 اين شيرمردان با بصيرت و اطمينان كامل قدم به صحنه نبرد گذاشتند و چنان شجاعانه جنگيدند و جان خود را در راه حق نثار كردند «كه ايمان به آنان آفرين گفت.»17 در آن روز خونين از سپاه امام بجز حضرت سجادعليه‏السلام و طفل شيرخوارش كسي زنده نماند. امام علي‏اصغرعليه‏السلام را با خود به صحنه نبرد برد و او را نيز فدا كرد. و «بدين طريق عواطف جهانيان را بيداري بخشيد و فهماند كه در اين قوم نه تنها ديانت نيست از انسانيت هم بويي نبرده‏اند.»18

ارزشهاي اخلاقي در حادثه كربلا
حادثه كربلا يك صحنه نمايش اخلاق اسلامي است كه به اختصار به توضيح ارزشهايي نظير مروت، ايثار و فداكاري كه برجستگي بيشتري دارند مي‏پردازيم.
مروت
حسين‏عليه‏السلام با دشمنان به شيوه پدرش علي‏عليه‏السلام رفتار مي‏كرد. سيراب كردن آنان به هنگام تشنگي و پرهيز از ترور و غافلگيري، نمونه‏هاي روشني از مروت است. حسين‏عليه‏السلام نيز با اين كه از فسق و فجور و خباثت‏شمربن ذي‏الجوشن، و اهانت وي به حريم ولايت آگاه است پيشنهاد حمله ناگهاني سپاه خود را رد مي‏كند و مي‏گويد: «ما هرگز شروع به جنگ نمي‏كنيم ولو به نفع ما باشد.19
ايثار
ايثار عاطقه‏اي است اخلاقي، انساني و اسلامي كه در حادثه كربلا به اوج خود رسيد. از خودگذشتگي ابوالفضل العباس‏عليه‏السلام در ننوشيدن آب تجسمي از ايثار بود. وي پس از دفع مزاحمان به شريعه فرات رسيد هنگامي كه مشك را از آب پر كرد با اين كه خود نيز تشنه بود به ياد تشنگي مولايش از نوشيدن آب منصرف شد. آن را ريخت و آنچه بر دلش گذشت، بر زبان جاري كرد (رجز خواند) و چنين گفت «عباس! حسين‏عليه‏السلام در خيمه تشنه است و تو مي‏خواهي آب گوارا

بنوشي! به خدا قسم... رسم برادري، رسم امام داشتن، رسم وفاداري چنين نيست؟ ابوالفضل مظهر وفا بود. نمونه ديگر عمربن قروي انصاري بود كه خود را به هنگام نماز در برابر پيكانهاي كفار سپر اباعبدالله‏عليه‏السلام قرار داد و از پا درآمد... وي در عين حال ترديد داشت كه وظيفه‏اش را انجام داده و به عهدش وفا كرده است.» 20
مساوات
اصحاب حسين‏عليه‏السلام تركيبي از آزادگان و بردگان آزاد شده بود و شيوه رفتار امام هم نسبت‏به نقش آفرينان و ايثارگران يكسان بود رنگ، قوميت، موقعيت و نژاد آنان در نظر و قضاوت وي تاثيري نداشت و مساوات حاكم بود چنان كه دو نفر از عده معدودي كه امام خود را به بالين آنان رسانيد برده آزاد شده بودند. «جون‏» يكي از آنها بود كه وقتي به شهادت رسيد امام خود را به بالين وي

رسانيد و حشر او را با «ابرار» كه مقامي برتر از متقين است از خدا درخواست كرد «خدايا در آن جهان او را با «ابرار» محشور كن. ديگر مردي رومي است كه وقتي از اسب بر زمين افتاد اباعبدالله‏عليه‏السلام خون را از جلو چشمانش پاك كرد و صورتش را بر صورت وي گذاشت. اين صورت بر صورت نهادن منحصر به همين غلام و فرزندش علي‏اكبر بود «فوضع خده علي خده... متبسم الي ربه...» صحنه خونين كربلا متضمن پيامهاي اخلاقي، اجتماعي، توحيدي، اعتقادي، عرفاني، اندرزي و پرخاشگري است كه با جانبازيهاي كم‏سال‏ترين (طفل شيرخوار

اباعبدالله‏عليه‏السلام) تا كهنسالترين مرد (جابربن عروه غفاري) و زن (زوجه عبدالله بن عمر كلبي) تجسم پيدا كرد و هر يك عهده‏دار نقشي بودند.»21 در آن روز هيچ كدام از اصحاب حسين‏عليه‏السلام در برابر دشمن ضعفي از خود نشان ندادند، فرار نكردند و به سپاه دشمن نپيوستند.

انتخاب انقلابي حر
برعكس نيروي جاذبه، ايمان و شيوه رفتار امام در امر به معروف عملي سبب شد كه «حر» را كه نامزد امارت بود وادار به توبه كرد و در زمره «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون

الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر» (توبه/112) قرار گرفت [و در بروز حال توبه و توجه تام به خدا و اولياي او و قطع علاقه دنيوي عاقبت‏بخير شد و سرمشق ديگران گرديد وي پس از توبه با اجازه امام در مقابل مردم ايستاد و گفت: شما همان كساني هستيد كه وسيله نامه به وي وعده ياري داديد، پيمان شكني آنان را زشت و ننگين شمرد و پس از اتمام حجت‏ها جنگيد تا به

شهادت رسيد و اين چنين مورد تفقد حضرت اباعبدالله‏عليه‏السلام واقع شد] «ونعم الحر حر بني رياح‏» «اين حر رياحي چه حر خوبي است.»22 قدرداني و ارج‏نهادن به عمل شايسته مؤمني كه براي حاكميت فرمان اساسي «امر به معروف و نهي از منكر» تا پاي جان مي‏ايستد خودش امر به معروف است و موجب مي‏گردد كه ديگران نيز به انجام امور شايسته راغب گردند. از جمله كساني كه حسين‏عليه‏السلام خود را به بالين آنان رسانيد ابوالفضل العباس بود وي يادگار شجاعت

اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام است و مورد علاقه شديد ابي‏عبدالله‏عليه‏السلام كه عبارتهاي عباس جانم، بنفسي انت (اي جان من به قربان تو) نشانگر درجه محبت اوست. عباس‏عليه‏السلام در آن هنگام كه سرگرم پيكار است; برادر به حال انتظار ايستاده است كه ناگهان فرياد مردانه ابالفضل را شنيد. خود را به بالين او رسانيد از ديدن پيكر قطعه‏قطعه شده عباس و كشتار بي‏رحمانه يزيديان به قدري

منقلب گرديد كه «چهره حسين‏عليه‏السلام شكسته شد (بان الانكسار في وجه الحسين) از ميان كساني كه حسين خود را به بالينشان رسانيد هيچ‏كدام وضعي دلخراش‏تر و جانسوزتر از ابالفضل العباس‏عليه‏السلام نداشت.»23 هنگامي كه فرزندان و اصحاب امام وظيفه خود را انجام دادند و دعوت حق را پاسخ گفتند و به درجه والاي شهادت رسيدند. امام در حالي كه ارواح پاك آنان را مورد خطاب قرار داد پيروزي معنوي سپاه اسلام را به آنان نويد داد و نفرت و انزجار دايمي جهانيان را

يادآور گرديد: «اي ارواح پاك برخيزيد، ستمگران و ناكسان را بنگريد كه چگونه در عين غلبه متلاشي و مغلوب گشته‏اند و براي هميشه شكست‏خورده‏اند و براي ابد منفور گشته‏اند.»24 ظاهرا از اصحاب و فرزندان امام بجز حضرت سجادعليه‏السلام كه در بيماري به سر مي‏برد، كسي باقي نماند لذا خود حسين‏عليه‏السلام آماده رفتن به قربانگاه شد «حضرت اباعبدالله‏عليه‏السلام در دقيقه‏هاي آخر

زندگاني خود آنان را از چنين پاياني بيم داد: «به خدا اگر مرا كشتيد به جان يكديگر مي‏افتيد و خون يكديگر را مي‏ريزيد اما خدا به اين كيفر بر شما بسنده نخواهد كرد، عذابي سخت‏براي شما آماده خواهد ساخت.»25 امام به خاطر پاسداري از حريم مقدس اسلام و ارزشهاي گرانبهاي آن در هيچ شرايطي جزع و بي‏تابي نكرد و تسليم قدرت‏طلبان و زورگويان جائر نشد و كشته شدن و اسارت

خاندان را به جان خريد و به عهد خود وفا كرد و شهادت را عاشقانه پذيرا شد و به سوي محبوب شتافت. حسين‏عليه‏السلام با شهادت خود از يك‏سو راه مبارزه با بيدادگري، فساد و ناجوانمردي ... را نشان داد و از سوي ديگر با خصلتهاي عاليه انساني راه وصول به كمال و تقرب به حق را آموخت و پرچم حقانيت و عظمت تشيع را به خواهرش زينب كبري‏عليهاالسلام سپرد.
حادثه عاشورا و نهضت امام حسين بسان خورشيدي سرچشمه فيض‏بخشي د

ر عرصه‏ها و سطوح مختلف براي بويژه شيعيان گرديد خون «مطهر حسين‏عليه‏السلام و يارانش بر زمين ريخت، اما از آن خون درخت آزادي و آزادگي روييد... و اين نهضت‏سرچشمه صدها نهضت ديگر شد كه در تاريخ اسلام پديد آمد مانند نهضت توابين، مختار ثقفي، زيدبن حسن، شهداي فخ... و تا هم اكنون نيز هر نهضتي كه عليه ستم و تباهي و روشهاي بيدارگرانه در دنياي اسلام و شيعه پامي‏گيرد.»26 و نهضتي كه از سال 42 به لطف و عنايات حق و رهبري آيت‏العظمي امام

خميني‏(ره)پي ريزي شد و در سال‏1357 به انقلاب شكوهمند اسلامي پيوند خورد و هم اكنون حلاوت ثمرات آن را به جان مي‏چشيم نيز از بركات نهضت عاشوراي حسيني است. بر ما است كه از سيدالشهداعليه‏السلام و اصحاب باوفايش الگو گيريم و در حفظ و حراست ارزشهاي معنوي و منشهاي آسماني و حقايق بسياري كه در عاشورا درخشيدند بكوشيم و اين راه را به پايان برسانيم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید