بخشی از مقاله
چکیده: :
«حجت ما برای این مبارزهای كه بین مسلمین و...این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و لزوم این عمل...عمل سیدالشهدا (ع) است...حجتمان براین است كه اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صدهزار از ما كشته بشود برای رفع ظلم...برای اینكه دست آنها را از این مملكت اسلامی كوتاه كنیم، ارزش دارد. حجتمان هم كار حضرت امیر(ع)، و سیدالشهداست.»
در مقام تحلیل انقلاب اسلامی ایران، یك رویكرد، آن را ملهَم از نهضت حسینی و مكتب عاشورایی میداند و در همین بستر با بررسی عوامل اصلی محدثه انقلاب، آنها را عوامل مبقیه انقلاب نیز دانسته، بر حفظ و استمرار آنها پای میفشارد. نویسنده در این مقاله با مفروض گرفتن تأثیر پذیری انقلاب اسلامی ایران از نهضت امام حسین(ع) به دنبال نشان دادن نوع تأثیرگذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی و تداوم آن است و در این راستا عناصر رهبری، مكتب و ملت را در هر دو حركت با معرفی شخصیت رهبران جبهههای حق و باطل به بحث میگذارد.مقاله حاضر میكوشد، به این سؤالات پاسخ دهد:
1. آیا عاشورا بر انقلاب اسلامی تأثیر گذاشته است؟
2. اگر عاشورا بر انقلاب اسلامی تأثیر داشته در چه زمینهها و به چه صورتی بوده است؟
3. آیا عاشورا، همانگونه كه در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی تأثیر گذاشت، قادر است بر تداوم آن نیز تأثیر بگذارد؟ نیل به اینمقصود و هدف، چگونه و از طریق پیمودن چه راههایی امكانمییابد؟
مقدمه
اگر چه تأثیرگذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی و تداوم آن، از نظر نگارنده مسلّم و بدیهی است، به همین دلیل، آن را به عنوان مفروض برگزیده است، اما به جهت آن كه بر خوانندگان نیز این قطع و یقین حاصل شود، دو دلیل در اثبات آن اقامه میكنیم:
دلیل اوّل: امام خمینی(ره) به شكلهای مختلف بر چنین تأثیری اشاره كردهاند.
بهعنوانمثال:«حجت ما برای این مبارزهای كه بین مسلمین و...این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و لزوم این عمل...عمل سیدالشهدا (ع) است...حجتمان براین است كه اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صدهزار از ما كشته بشود برای رفع ظلم...برای اینكه دست آنها را از این مملكت اسلامی كوتاه كنیم، ارزش دارد. حجتمان هم كار حضرت امیر(ع)، و سیدالشهداست.»[1]
گمان نكنید كه اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینهزنی و نوحهسرایی نبود، 15 خرداد پیش میآمد[2]... تمام این وحدت كلمهای كه مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد... اگر قیام سیدالشهدا سلام الله علیه نبود، امروز هم ما نمیتوانستیم پیروز شویم.[3]
... انقلاباسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.[4]
... كربلا را زنده نگه دارید و نام مبارك حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید كه با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته میشود.[5]
دلیل دوم: بیشتر منابعی كه زمینههای زایش عاشورا و انقلاباسلامی را كاویدهاند، به مشتركات فراوان این دو اشاره دارند، از جمله:
الف. در باره عاشورا، برخی نوشتهاند:
فرهنگ و تعالیم عاشورا دارای زمینههایی است كه نمونههایی از آن عبارتند از: 1. فرهنگ شهادت، 2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل، 3. فرهنگ طاغوت ستیزی و طاغوت زدایی، 4.اصل پیروی از رضای خدا و مصالح مسلمین، 5. فرهنگ پیشگیری از جرم و فساد قبل از وقوع آن، 6. فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منكر.[6]
ب. دیدگاه امام خمینی(ره) در باره انگیزههای قیام امامحسین(ع) عبارت است:1. عمل به تكلیف الهی 2. تشكیل حكومت اسلامی 3. نشر اسلام و بقای آن 4. امر به معروف و نهی از منكر 5. نجات اسلام از خطر تحریف 6. اصلاح امت و جامعه اسلامی 7. ظلم ستیزی و عدالتخواهی[7].
ج. درباره انقلاباسلامی.برخی عوامل پیدایش انقلاباسلامی را به این شرح توضیح دادهاند: 1.مذهب2. سلطه بیگانگان 3. رهبری حضرت امام خمینی(ره) 4. شعار جدایی دین از سیاست 5.اسلام زدایی نظام حاكم 6. بیگانه بودن نظام حاكم با مردم 7. تحقیر شخصیت انسانی مردم8. وحدت و یكپارچگی ملت.[8]
د. برخی زمینههای انقلاب را به این شرح بر میشمارند:1. ایجاد نارضایتی عمیق در مردم از شرایط حاكم 2. وجود رهبری و ساختارهای اجتماعی و سیاسی بسیجگر 3. گسترش روحیهانقلابی و مشاركت مردمی 4. گسترش و پذیرش اندیشه حكومت اسلامی5. مبارزه خشونت بار مردم با دولت.[9]
بنابراین، شناخت و تبیین عوامل مؤثر در شكلگیری انقلاباسلامی، بدون توجه به نقش و تأثیر نهضت بزرگ امامحسین(ع)، شناختی ناقص و به دور از واقع است.[10]
البته، اجمالی كه از تأثیر عاشورا بر انقلاباسلامی سخن گفتیم، برای درك عمیق این تأثیر، نارساست، ثانیاً بدون قالب بندی و پراكنده است. از این رو، مقاله تلاش خواهد كرد تأثیر عاشورا در پیدایش انقلاباسلامی را در سه قالب: رهبری، ایدئولوژی (اسلام) و مردم نشان دهد، زیرا بیشتر منابع مربوط به انقلاب اسلامی، این سه عامل را تنها عوامل زادن انقلاباسلامی و تداوم آن بیان میكنند:
1. «پیروزی انقلاباسلامی، بطلان بسیاری از نظریهها را به اثبات رساند و ثابت كرد نباید هر پدیدهای را در لابراتور تجربی آزمایش كرد. پیداست این همه، جز از طریق امدادهای الهی و فرهنگ غنی اسلام و رهبری خردمندانه امام خمینی و فداكاریهای ملت سلحشور و اتحاد و همدلی همه اقشار ملت امكانپذیر نبود.»[11]
2.«عامل اصلی كه موجب بروز و پیروزی انقلاباسلامی گردیده است، عامل اسلام زدایی شاه بوده است...مسلّماً غیر از این عامل، باید عامل وحدت بخش و حركت آفرین رهبری دینی و مرجعیت والا مقامی نظیر امام خمینی را نباید به باد فراموشی سپرد...بنابراین،مهمترین عوامل بروز و پیروزی انقلاب را باید در دو مفهوم كلی دید:
الف. روح اسلام خواهی و خداخواهی مردم (امت)
ب. رهبری دینی مورد قبول عامه مردم(امام).»[12]
3. «امام به عنوان وصل میان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتوای سیاسی انقلابی اسلام را بدان بازگرداند. همانگونه كه مكتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم، سه عامل اصلی محدثه انقلاب به حساب میآیند، همین سه عامل به عنوان عوامل مبقیه انقلاب نیز محسوب میگردند.»[13]
رهبری
در رأس قیام عاشورا، امامحسین(ع) و در فراز انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) قرار داشت. یزید بن معاویه و محمدرضا پهلوی در سوی دیگر این دو نهضت بودند.
1. حسین بن علی(ع)
امام خود را این گونه معرفی میكند:
«ما دودمان پیامبریم و به عهدهداری این امر (حكومت) و ولایت بر شما، از دیگرانی كه به ناحق مدعی آنند و میان شما به ستم و تجاوز حكومت میكنند، سزاوار تریم».[14]
حسین(ع) خطاب به ولید، هنگامی كه از او خواست با یزید بیعت كند، فرمود:
«ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و نزول رحمتایم. خداوند به ما آغاز كرده و به ما ختم نموده است.»[15]
امام در اعتراض به سخنان معاویه در مدینه كه فضایل یزید را برمیشمارد، فرمود: «كسی را وانهادهای كه از نظر پدر و مادر و صفات شخصی از یزید بهتر است!» معاویه گفت: گویا خودت را میگویی؟! حضرت فرمود: آری.»[16]
در جای دیگر فرمود:
به خدا قسم! من به خلافت شایستهترم، پدرم بهتر از پدر یزید است، جدم برتر از جد اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.»[17]
2. یزید بن معاویه
امامحسین(ع) در نامهای به معاویه نوشت: «جوانی را به ولایت امر مردم تعیین كردهای كه شراب میخورد و با سگ، بازی میكند! به
امانت خود خیانت كرده و مردم را تباه ساختهای. چگونه یك شرابخوار را به تولیت امور امت محمد(ص) میگماری؟! شرابخوار كه امین بر یك درهم نیست، چگونه نسبت به امت امین باشد؟!»[18]
«یزید، خودش گواه رأی اوست. او برای همان كارهایی كه مشغول است مثل بازی با سگها، كبوتربازی، نوازندگی و عیاشی، بهتر است. بیش از این بار ستم بر دوش مكش.»[19]
یزید در سه سال پادشاهی، سه جنایت فجیع مرتكب شد:
اوّل، در 61هجری، امامحسین(ع) و خاندان عصمت و طهارت و یاران او را به شهادترساند. دوم، در 63 هجری، به مدینه حمله كرد و به مدت سه روز، یاران وی مردم شهر را كشتند؛ اموال آنان را به غارت بردند و زنانشان را غاصبانه به مِلك خود درآوردند. سوم، در 64 هجری، به بهانه سركوبی عبدالله بن زبیر كه در خانه خدا پناه گرفته بود، به مكه حمله برد و خانه خدا را با منجنیق به سنگ و آتش بست.
3. امام خمینی(ره)[20]
مقام معظم رهبری در معرفی حضرت امام(ع) فرمود: «امامخمینی(ره) آنچنان بزرگ بود كه در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیای معصومین(ع) به دشواری میتوان كسی را با این ابعاد و با این خصوصیات تصور كرد...آن بزرگوار، قدرت ایمان را با عمل صالح، اراده پولادین را با همت بلند، شجاعت اخلاقی را با حزم و حكمت، صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و كیاست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، ابهت و صلابت رهبری را با رقّت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و كمیاب را كه مجموعه آن در قرنها و قرنها به ندرت ممكن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتی دست نیافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیر گونهبود.»[21]
ایشان در جای دیگر فرمود: «او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نیایشگر نیمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او الگوی كامل یك مسلمان و نمونه بارز یك رهبر اسلامی بود. او به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز در آورد و ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباوری بخشید و او صلای استقلال و آزادگی را در سراسر جهان سرداد و امید را در دلهای ملل تحت ستم جهان زنده كرد.[22]
... امام خمینی(قدس سره) پدر مهربان، معلم دلسوز، مرشد حكیم، دیدهبان همیشه بیدار، طبیب درد و درمان شناس، سروش رحمت خدا بر امت، یادگار انبیا و اولیا در زمین بود...امام خمینی(قدس سره) یك حقیقت همیشه زنده است. راه او، راه ما؛ هدف او، هدف ما و رهنمود او، مشعل فروزنده ما است.»[23]
4. محمد رضا پهلوی
یكی از نویسندگان مینویسد: «شاه فردی بود كه آن قدر از اموال این ملت بیچاره را به حسابهای شخصی خود در بانكهای خارج واریز كرد كه طبق آمار منتشره در سالهای پس از پیروزی انقلاباسلامی، سود خالص سرمایه گذاریهای شاه در دنیا در هر دقیقه بیش از شصت هزار دلار و سود سالانه او بالغ بر سه میلیارد دلار بودهاست.»[24]
از خیانتهای بزرگ شاه به ملت ایران، جشن تاجگذاری بود كه از بیستم مهر تا بیستم آبان 1346 برگزار شد. بخشی از هزینههای این جشن عبارت بود از: تاج شاه با 3380 قطعه الماس، 50 قطعه زمرد و 368 حبه مروارید به وزن دوكیلو و هشتاد گرم و از نظر قیمت، غیر قابل تخمین.
تاج همسر شاه با 1646 قطعه الماس و تعداد مشابهی از جواهرات دیگر و طلا به قیمت تخمینی چهارده میلیون دلار.
پیراهن همسر شاه مزیّن به چهل هزار الماس. وان حمام بلورین 75هزار دلار و هزینه درشكه مخصوص 150 هزار دلار.[25]
امام خمینی(ره) بیش از هر كس، به امامحسین(ع) شبیه بود و محمدرضا پهلوی به یزید بن معاویه. و این مقایسه كه از سوی روحانیت و مردم صورت میگرفت، از عوامل بروز و پیروزی انقلاب اسلامی به شمار میرود. برای تأیید این سخن، میتوان به بخشی از یك سند از مجموعه اسناد منتشره شده سفارت آمریكا استناد كرد:
روحانیون مسلمان كشور از جمله جسورترین منتقدین شاه به حساب میآیند. در یكی از بحثهای مرسوم احساسی، شاه را با یزید كه مسؤول قتل امامحسین[ع] در قرن هفتم بود مقایسه مینمایند. این رویداد تاریخی شیعه، هسته اصلی اسلام مرسوم در ایران بود و هر ساله در صدها نقطه از كشور با برپایی نمایشهای دراماتیك نحوه قتل امامحسین(ع) و خانوادهاش را در اذهان زنده میكنند.[26]
چرا چنین مقایسهای به پیروزی انقلاباسلامی مدد رساند؟ به آن دلیل كه، حاصل این مقایسه آن بود كه در یك سو امامِ نور و در سوی دیگر امام شرّ را میدیدند. به بیان دیگر، در امام عادل زمان، صفاتی را مییافتند كه به اسلام واقعی نزدیكتر بود و از اینرو، وی را حسین زمان و شایسته دفاع میدیدند. بخشی از این صفات را مرور میكنیم:
1. تكلیف گرایی
وقتی دو نفر از سوی والی مكه برای امامحسین(ع) امان نامه آوردند تا از ادامه سفر باز دارند، فرمود:«درخواب، پیامبر خدا را دیدم. به چیزی فرمان یافتم كه در پی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم.»[27]
زمانیكه فرزدق از اوضاع نامطمئن كوفه گزارش داد، امام فرمود:«اگر قضای الهی بر همان چه كه دوست میداریم، نازل شود، خدا را بر نعمتهایش سپاس میگوییم...و اگر تقدیر الهی میان ما و آن چه امیدداریم، مانع شد، پس كسی كه نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نكرده است.»[28]
امامخمینی(ره) هم در این باره فرمود:«ح
ضرت سیدالشهدا تكلیف برای خودش دانستند كه بروند و كشته بشوند و محو كنند آثارمعاویه و پسرش را.»[29]
امامخمینی(ره) با درك پیام عاشورا، در سراسر زندگی سیاسی اجتماعی خویش بر معیار تكلیف عمل كرد و حركت نمود و عقیده داشت:«همه ما مأمور به ادای تكلیف و وظیفهایم، نه مأمور [به] نتیجه.»[30]
به هنگام پذیرش قطعنامه 598 فرمود:«شما را میشناسم، شما هم مرا میشناسید. در شرایط كنونی آن چه موجب امر [قبولی قطع نامه] شد تكلیف الهیام بود.»[31]
2. قاطعیت و شجاعت
ایمان راسخ به ادایتكلیف، شجاعت و قاطعیت میآفریند. به این دلیل، امامحسین(ع) پس از برخورد با سپاه حر فرمود: «شأن و موقعیت من، موقعیت كسی نیست كه از مرگ بهراسد.»[32]
در جایی دیگر فرمود:«نه دست ذلت به اینان میدهم و نهچون بردگان فرار یا اقرار میكنم.»[33]
تعبیر امامخمینی(ره) از شجاعت و قاطعیت امامحسین(ع) این بود كه «ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكاری آغاز شد، ماهی كه خون بر شمشیر پیروز شد.[34]» امام با درس گرفتن از عاشورافرمود:«من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میكنم كه اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین مابایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیمنشست.»[35]
بنابراین جای شگفتی نیست كه بفرماید:«والله من به عمرم نترسیدم.»[36]
3. اتكال به خدا
امامحسین(ع) در پاسخ به سخنان ضحّاك بن عبدالله مشرقی،مبنی بر آمادگی كوفیان برای جنگ با سیدالشهدا فرمود:«حسبی الله و نعم الوكیل؛ خدا برای من بس است و او خوب پشتیبان و تكیه گاهیاست.»[37]
حسین بن علی(ع) در صبح عاشورا با آغاز حمله دشمن، در نیایش به درگاه خدا، اتكالواعتماد به پروردگار در گرفتاری و پیشامدهای سخت را ضروری دانست و خدا رابهعنوان عامل پشتگرمی و اطمینان نفس و نیروی حمایتگر و پشتیبان خویش خواند.[38]امامخمینی(ره) نیز به پیروی از جدش با اتكای بر قدرت لایزال الهی به تنهاییوبادست خالی قیام كرد و به نتیجه رسید و در طول دوران انقلاب هیچگاه مأیوسنگشت.
این صفات و صفات متعدد دیگر نشان میدهد یك عامل جاودانگی قیام عاشورا و به تأثیر از آن، عامل پیروزی انقلاباسلامی در بُعد رهبری الهی آن دو بود.
اسلام
دین اسلام و مذهب تشیع از عوامل انقلاب حسینی(ع) و انقلاب خمینی(ره) بودند. اسلامی كه امامحسین(ع) و امامخمینی(ره) منادی آن بودند، با اسلام اموی، زبیری و امریكایی تفاوت داشت. اسلام بنیامیه و اسلام عبدالله بن زبیر و اسلام آمریكایی، هیچگاه
قادر به انقلاب و جاودانه شدن نبودهاند. باید اثبات كرد اسلامِ امامحسین و امامخمینی یكسان و با اسلام دیگران متفاوت بود:
«حركت امام نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را كه در میان اقشار تحصیل كرده و دانشجویی پا گرفته بود، در ابعاد گستردهای تقویت نمود، بلكه در رابطه مذهب و سیاست و مذهب و حكومت داران تغییرات تاریخی پدید آورد[39] ...[ایشان] در ظرف دو دهه توانستند
چهره نوینی از اسلام بسازند. چهرهای مترقی، انقلابی، مبارز. چهرهای كه از خود همحكومت و سیاست داشت و هم اقتصاد و آیین كشورداری. اسلامی كه به خفقان، دیكتاتوری و استبداد پایان میداد و به جای آن آزادی، حرمت اندیشه و تأمین حقوق اجتماعی انسانها را جایگزین میساخت. اسلامی كه به نفوذ ابرقدرتها در ایران پایان میداد و به جای آن ایرانی مستقل و متكی به خود میساخت. اسلامی كه فساد مالی و حكومتی رژیم را از بین میبرد و به جای آن نظام امین و مردمی با كارگزارانی صدیق و مؤمن بر پا مینمود. در یك كلام، این اسلام احیا شده همه آن چیزی بود كه رژیم شاه نبود و همه آن چیزهایی را پدید میآورد كه رژیم شاه نخواسته یا نتوانسته بود پدید بیاورد. با چنین تصویری بود كه اسلام توانسته بود بر قلوب طیف گستردهای از اقشار و طبقات مختلف جامعه ایران [تأثیر بگذارد]...با چنین تصویری از...اسلام توانست میلیونها نفر را در اعتراض و مخالفت با رژیم شاه به حركت درآورد.»[40] امامحسین(ع) در نامهای به مردم بصره مینویسد:«شما را به كتاب خدا و سنت پیامبر دعوت میكنم، زیرا در شرایطی قرار گرفتهایم كه دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن بدعت قرار گرفته است.[41]»
نیز در جای دیگر فرمود:
«من برای تفریح و تفرج و استكبار و خود بزرگبینی، نیز برای فساد و خرابی و ظلم و ستم و بیدادگری قیام نكردم، بلكه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد صلی الله علیه و آله است. میخواهم امر به معروف و نهی از منكر نمایم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام رفتار كنم.»[42]
سخنان امام(ع) نیز نشان میدهد او منادی اسلامی است كه با اسلام یزید فرق میكند. همچنان كه اسلامی كه امام منادی آن بود، همان اسلام حسینی و مخالف اسلام پهلوی بود. اسلام امام حسین(ع) و اسلام امام خمینی(ره) چه تفاوتهایی با اسلام یزیدی و اسلام پهلوی داشت؟ به برخی از تفاوتها اشاره میكنیم:
1. تقیّه
تقیه ریشه در قرآن و سنت دارد. در قرآن میخوانیم:
«مؤمنان، به جای مؤمنان كافران را به دوستی نگیرند. هر كه چنین كند، پیوندی با خدا ندارد، مگر آن كه از آنها ترسی داشته باشد.»[43]
در سیره پیامبر آمده است: زمانی كه عمار با چشمان گریان، نزد پیامبر(ص) آمد و از اینكه خدایانِ مشركان را ستایش كرده، شرمسار بود، پیامبر كاری را كه برای حفظ جانش انجام داده بود، تأیید كرد.[44] اما این حكم قطعی برای همه زمانها و مكانها نیست. به همین دلیل، امامحسین(ع) تقیه را در آن مقطع حرام كرد. از این رو روز هشتم ذی الحجه 60هجری، با تبدیل حج تمتع به عمره تصمیم به قیام علنی علیه یزید گرفت و عزم خروج به سوی كوفه كرد.