بخشی از مقاله

چکیده:

امروزه موفقیت سازمانها در گرو جهتگیری همه بخشهای سازمان در راستای مسیر راهبردی است. راهبرد تولید یکی از مهمترین عوامل فرآیند برنامهریزی کسبوکار است که نقش مهمی در بهبود مستمر عملکرد شرکتها و حرکت در راستای راهبرد کسبوکار سازمان دارد، بنابراین سازگاری بین راهبردهای سطوح کسبوکار و تولید میتواند بهعنوان یک عامل مهم تعیینکننده عملکرد شرکتها قلمداد شود. از این رو هدف اصلی ما در این مقاله بررسی رابطه سازگاری راهبرد کسبوکار با راهبرد تولید و عملکرد شرکتهای تولیدی شهر سنندج است.

جامعه آماری پژوهش حاضر را مدیران شاغل در این شرکتها تشکیل میدهد که تعداد 235 نفر بهعنوان نمونه آماری تعیین گردید. برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز پژوهش از پرسشنامه و به منظور بررسی فرضیهها از روشهای آماری، همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شده است. طبق نتایج به دست آمده تمامی فرضیههای تحقیق تأیید گردید. یافتههای تحقیق نشان میدهد بین راهبرد تولید و راهبرد کسبوکار با عملکرد شرکتها سازگاری وجود دارد و شرکتها با انتخاب راهبرد کسبوکار مناسب در زمینه راهبرد تولید در واحدهای مختلف، میتوانند زمینه دستیابی به عملکرد بالاتر را فراهم نمایند.

مقدمه

راهبرد[1] پاسخ مدیران ارشد به محدودیتها و فرصتهایی است که با آنها مواجه میشوند .[2] اهمیت راهبرد و دیدگاه راهبردی در سازمان مسئلهای است که در حفظ بقای سازمان و به دست آوردن مزیت رقابتی بسیار مورد توجه میباشد. همچنین اهمیت هماهنگی میان راهبردیهای واحدهای مختلف برای ایجاد همافزایی در سازمان نباید نادیده انگاشته شود. هر سازمان از سه بخش راهبرد تشکیل شده است؛ راهبرد بنگاه - شرکت - [3] به توصیف جهتگیری کلان در راستای نگرش کلی آن شرکت به رشد و مدیریت انواع کسبوکارها و خطوط تولید میپردازد.

پس از راهبرد شرکت، راهبرد کسبوکارمطرح شده است معمولاً در سطح محصولات یا واحد کسبوکار [4] اجرا میشود و بر بهبود موقعیت رقابتی کالاها و خدمات شرکت در یک صنعت خاص یا یک بخش بازار خاص تأکید دارد - هانگر، . - 2007 سومین سطح راهبردی در سازمان راهبرد وظیفهای [5] از جمله راهبرد تولید قرار میگیرد، این راهبرد یک برنامه کوتاهمدت برای حوزههای کلیدی وظیفهای درون سازمان میباشند و از طریق مشخص کردن جزئیاتی دربارهی چگونه اداره کردن حوزههای کلیدی همچون مالی، حسابداری، بازاریابی، تولید/عملیات، تحقیق و توسعه و غیره تدوین میشوند - پیرس و رابینسون، . - 1380 هر سطحی نقش حمایتی برای سطح بالاتر دارد تا در نهایت به اهداف نهایی و فلسفه وجودی مطرح شده در راهبرد شرکت جامه عمل پوشانده شود.

مسئله اصلی ما در این تحقیق اهمیت سازگاری بین راهبردهای سطوح کسبوکار و تولید و همچنین لزوم توجه به عملکرد شرکتها و عوامل تأثیرگذار بر آن میباشد که ذهن اکثریت مدیران و رهبران سازمان را به خود جلب کرده است. از این رو هدف این پژوهش بررسی رابطه بین سازگاری راهبرد کسبوکار با راهبرد تولید و عملکرد شرکتهای تولیدی شهر سنندج است. از سوی دیگر شرکتهای تولیدی شهر سنندج اهمیت به سزایی برای توسعه تکنولوژیک صنعت استان، اشتغالزایی در استان و غیره دارند و همین موضوع به اهمیت و ضرورت تحقیقاتی که در زمینه حل مسائل و مشکلات موجود در این بخش و کمک به رشد و توسعه آن صورت گیرد میافزاید.

مبانی نظری تحقیق راهبرد

مفهوم راهبرد از سال 1960 در مطالعههای کسبوکار به کار برده شده و با وجود پذیرش گسترده آن، هنوز مفهومی مبهم و خاص در مدیریت است، اما در جوهرهی بسیاری از تعاریف، مفهوم راهبرد چنین بیان شده است: "الگویی در جریان تصمیمات و فعالیتهاست که خصیصهی اصلی آن، ارتباط سازمان با محیطش است و عاملی تعیینکنندهی در دستیابی به اهداف است" .[6] سازمان برای دستیابی به رشدی منظم و سودآور به مسیر حرکت و دور نمای مشخص نیاز دارد که هدفها بهتنهایی این نیاز را تأمین نمیکنند، بنابراین به قواعد و راهنمودهای تصمیمگیری با نام راهبرد نیازمند است.

دیدگاههای متفاوتی نسبت به راهبرد وجود دارد، برخی پژوهشگران، چون هافر و اسچاندل - 1978 - ، راهبرد را وسیلهی رسیدن به هدف در نظر میگیرند، در حالی که در برخی دیگر، چون آندروز - 1980 - ، آن را هدف در نظر میگیرند. برخی نیز راهبرد را مفهوم جامعتری مدنظر قرار میدهند که هم در برگیرندهی اهداف و هم ابزار رسیدن به آنهاست و بیان میکنند که در چشمانداز مدیریت عمومی، فرموله کردن و پیادهسازی راهبرد به هم مرتبط هستند و دلیلی برای جداسازی آنها وجود ندارد. به هر حال پارادایم مدیریت راهبردی جدید، بهطور آشکار اهداف - ساختار هدف و فرموله کردن هدف - را از راهبرد - فرموله کردن راهبرد، ارزیابی و پیادهسازی آن - مجزا میکند .[7]

عملکرد عملکرد سازمانی حاصل یا نتیجه فرآیندهای اجرایی و تحقق اهداف سازمان است. در تعریفی دیگر، عملکرد سازمانی عبارت است از به نتیجه رساندن وظایفی که از طرف سازمان بر عهده نیروی انسانی گذاشته شده است [8] سازمانهای با عملکرد برتر دارای ویژگیهایی خاص از لحاظ چشمانداز و مأموریتهای سازمان، اهداف، تفکر راهبردی، رهبری، طراحی سازمان، فناوری و فرآیندهای سازمانی میباشند. در تحقیقات انجام شده توسط ویلیام و همکاران [9] بر روی 85 شرکت صنعتی، رابطه بین راهبرد کسبوکار و راهبرد تولید و همینطور رابطه بین راهبرد تولید و عملکرد شرکت را مورد تأکید قرار دادهاند.

بدین معنی که اقدامات و نواحی تصمیم در استراتژی تولید بر عملکرد شرکت تأثیر به سزایی دارند و همچنان که استراتژی کسبوکار شرکت بر استراتژی تولید تأثیر میگذارد؛ سازگاری بین این دو سطح استراتژیک نیز عملکرد شرکت را بهبود میبخشد. عملکرد سازمانی یکی از مهمترین سازههای مورد بحث در پژوهشهای مدیریتی است و بدون شک مهمترین معیار سنجش موفقیت در شرکتهای کسبوکار میآید. به طور کلی شاخصهای عملکرد سازمانی به دو دسته ذهنی و عینی قابل تقسیم است. شاخصهای ذهنی عملکرد سازمانی، بیشتر شاخصهایی را شامل میشود که بر مبنای قضاوت گروههای ذینفع سازمان شکل میگیرد.

از جمله این شاخصها میتوان به رضایتمندی مشتریان، رضایتمندی کارکنان، موفقیت در ارائه محصولات جدید و سایر موارد اشاره کرد. شاخصهای عینی عملکرد سازمانی، شاخصهایی است که بهصورت کاملاً واقعی و بر اساس دادههای عینی اندازهگیری شود. از جمله شاخصهای عینی عملکرد سازمانی، میتوان به شاخصهای رشد نظیر مقدار فروش و شاخص سودآوری نظیر میزان سود، بازده دارایی، بازده حقوق صاحبان سهام، بازده سرمایهگذاری و سود هر سهم بازده سهام اشاره کرد - دعایی و همکاران، . - 1390 از این رو در این تحقیق از معیارهای عینی سود و فروش برای ارزیابی عملکرد استفاده شده است.

راهبرد کسبوکار تحقیقات نشان میدهند که بسیاری از سازمانها دارای راهبرد هستند اما به آن عمل نمیکنند. دلیل اصلی آن این است که کارکنان و بخشهای مختلف سازمان پیوستگی لازم را در درک مشترک از راهبرد سازمان ندارند. راهبرد کسبوکار بهعنوان مجموعهای از تصمیمات درباره مسیر یک موسسه تعریف میشود. یک شرکت معمولاً سه سطح از راهبرد را مورد بررسی قرار میدهد: سطح بنگاه، سطح کسبوکار و سطح وظیفهای. لیائو [10] ذکر میکند که راهبرد سطح کسبوکار، باورهای یک موسسه را درباره کجایی و چگونگی کسب مزیت رقابتی نسبت به رقبایش منعکس میکند. پورتر [11] دو گونه اصلی از راهبرد عمومی واحد سازمانی را شناسایی کرد که سازمانها برای دستیابی و حفظ مزیت رقابتی در یک بازار به کار میبرند.

گونه نخست "راهبرد رهبری در هزینه" [12] است که بر مبنای ساختار هزینه کمتر قرار دارد. دوم "راهبرد متمایز" [13] است و هدف آن این است که شرکت از طریق متمایز ساختن خود از شرکتهای رقیب، از طریق آنچه برای مشتریان ارزشمند است به مزیت رقابتی دست یابد. اصولاً راهبرد مبتنی بر پیشرو بودن در هزینه، با روش تولید انبوه همخوانی دارد و راهبرد متمایز نمودن کالاها و خدمات با روش تولید انعطافپذیر سازگار است .[14]

راهبرد تولید تئوری راهبرد تولید اولین بار توسط سلزنیک مطرح شد سلزنیک [15]، و اسکینر [16] این تئوری را بهطور خاص برای حوزه تولیدی با تئوری بده-بستان توسعه داد. اسکینر اولین فردی بود که این مسئله را مطرح کرد که مدیران نیاز دارند نقش مهم راهبرد تولید بر قابلیتهای رقابتی بنگاه و در نتیجه تأثیر آن بر عملکرد را بدانند. بحث اسکینر این بود که همانطور که راهبرد رقابتی یک شرکت، تقاضاهای خاصی را برای وظیفه تولید و عملیات قرار میدهد، به همین ترتیب راهبرد تولیدی شرکت نیز باید بهصورت خاصی طراحی شود که اهداف راهبرد رقابتی شرکت را به انجام برساند .[17] هایز و ویل رایت [18] راهبرد تولید را بهعنوان یک الگوی یکپارچه تصمیمگیری در ناحیه تولیدی و سازگار با راهبرد کسبوکار تعریف کردهاند.

راهبرد تولید الگویی از تصمیمات و اقدامات مرتبط است که دارای ماهیت ساختاری و غیر ساختاری میباشد که قابلیت یک سیستم تولیدی شرکت و چگونگی رسیدن آن را به مجموعهای از اهداف تولیدی که سازگار با اهداف کلی شرکت هستند را مشخص میکند .[19] تحقیقات انجامشده در زمینه راهبرد تولید در دو زمینه انجام شدهاند: فرآیند و محتوا. جنبه فرآیندی راهبرد تولید شامل طراحی، توسعه و بهکارگیری جنبههای مزبور میباشد. [20] محتوای راهبرد تولید مفروضات مرتبط با وظایف تولید [21] را در بر میگیرد و در سه بخش قابلیتهای تولیدی، اقدامات بهینه و انتخابهای راهبردی تقسیمبندی شده است. از جمله قابلیتهای تولیدی میتوان از هزینه، کیفیت، انعطافپذیری، قابلیت اطمینان تحویل و سرعت تحویل نام برد .

[22] در سالهای اخیر تمرکز بر بهکارگیری اقدامات بهینه در راهبرد تولید افزایش یافته است، این اقدامات شامل تکنیکهای پیشرفته تولید - شامل؛ طراحی بر مبنا کامپیوتر، مهندسی بر مبنای کامپیوتر، برنامهریزی فرایند بر مبنای کامپیوتر و غیره - ، سیستمهای منسجم اطلاعات - شامل؛ برنامهریزی مواد موردنیاز، برنامهریزی منابع تولید و غیره - و سیستمهای پیشرفته تولید - شامل؛ اتوماسیون اداری، روابط با مشتری، مدیریت کیفیت جامع و غیره - است که استفاده و کاربرد اقدامات بهینه چنانکه ذکر شد یکی از گامهای ضروری و قطعی در مسیر دستیابی به مفهوم تولید در سطح کلاس جهانی میباشد، چنانچه تولید در سطح کلاس جهانی نیز منجر به عملکرد برتر و کسب مزیت رقابتی برای شرکت خواهد شد .

[23] یکی از فاکتورهای مهم مؤثر بر عملکرد شرکت انتخابهای راهبردی است. انتخابهای راهبردی بر مبنای نیاز به دستیابی به ثبات و سازگاری درونی و بیرونی است. بدین جهت در این تحقیق به دنبال پاسخ به سؤالاتی مبنی بر رابطه بین تناسب بین تصمیمات مدیران و انتخابکنندگان راهبرد در زمینه انتخاب راهبرد و راهبردهای کسبوکار و عملکرد شرکت است. پیشینه پژوهش آذر و همکاران در مقاله خود تحت عنوان رویکردی ترکیبی برای انتخاب استراتژی کسبوکار به ارائه چهارچوبی برای تدوین استراتژی مناسب سازمانها پرداختند. این پژوهشگران شرکت قطعهسازی مژده وصل را مورد پژوهش قرار دادند و هفت استراتژی رقابتی برای این شرکت پیشنهاد شد و در این میان، استراتژی توسعه محصول بهعنوان اولویت اول برای بهبود وضعیت رقابتی شرکت انتخاب گردید.

زارعی متین و همکاران تحقیقی را تحت عنوان بررسی رابطه بین گرایش استراتژیک شرکت با عملکرد سازمانی با استفاده از رویکرد کارت امتیازی متوازن انجام داد که نتایج تحقیق نشان داد که استراتژی کسبوکار نقش تعیینکنندهای در عملکرد سازمانی دارد و ابعاد پیش فعالی، آیندهنگری، تحلیلی و تدافعی رابطه مثبت و معناداری با عملکرد سازمانی دارد. نایب زاده در پژوهش خود تحت عنوان بررسی رابطه بین سازگاری استراتژی کسبوکار با استراتژی تولیدی و عملکرد شرکت سایپا دیزل به این نتیجه رسید که شرکت سایپا دیزل پس از انتخاب استراتژی کسبوکار تمایز با در نظر گرفتن راهکارها و برنامههای حامی آن در زمینه استراتژی تولید در واحدهای مختلف شرکت زمینه دستیابی به عملکرد بالاتر را فراهم نموده است. لذا این پژوهش نتیجهگیری کرده است که انتخاب استراتژی کسبوکار تمایز در شرکت به همراه تصمیمات سازگار با این استراتژی در سطح پایینتر یعنی استراتژی تولید اثر مطلوبی بر عملکرد شرکت سایپا دیزل داشته است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید