بخشی از مقاله
زرتشت
مقدمه
به نام ایزد یکتا، با توجه به این که قصد داشتم تحقیقی را درباره موضوعی برای درس زبان فارسی تهیه کنم، بهتر دیدم موضوعی را که چند سالی ذهن مرا مشغول کرده و مطالعاتی درباره آن داشتم را به استاد گرامی، ارائه دهم متاسفانه در جامعه ما شناخت از ادیان قبل از اسلام در سرزمین ایران بسیار کم است و با ورود دین اسلام از عربستان به ایران تقریبا میتوان گفت که ادیان قبلی ما ایرانیان به ورطه به فراموشی سپرده شده است همان طور که میدانید ما ایرانیان از معدود جامعههایی بودیم که یکتا پرستی جزء محور افکارمان در قبل از اسلام بوده و این جای بسی افتخار برای ما ایرانیان است و شاید همین موضوع یکی از دلایل پذیرش سریع اسلام توسط ایرانیان باشد به هر حال آیینی که میخواهم درباره آن توضیحاتی دهم، آیین اهورایی زرتشت است که هنوز هم پیروانی در سرزمین کهن ایران دارد. آیینی که طلوع آن در سرزمین ایران بوده و نکات بسیار خواندنی در این آیین وجود دارد که میتوان روحیات بسیار معنوی و پاک ایرانیان باستان را در این آیین پیدا کرد همینطور میتوان گفت نشانی از تمدن کهن ایرانیان در دوران قبل از اسلام نیز میباشد.
زرتشت
زرتشت سپیتمان، فرزند پوروشسپ در شرق ایران زمین و در محلی به نام و نگهوتی دارتیا پای به عرصه هستی نهاد. ارومیه را نیز محل تولد او به حساب آوردهاند. نام مادر او، دغدو بود. زمان تولد زرتشت به درستی معلوم نیست، ولی بیشتر محققان بر این عقیده هستند که او در بین قرون دهم تا ششم پیش از میلاد مسیح، زندگی میکرده است. با این حال در تواریخ و تذکرهها سال 660 پیش از میلاد، بیشتر مورد توافق قرار گرفته است.
تولد زرتشت از پیش از اسلام اعلام شده بود. گاو یکتا آفریده، از موجودات مفید آن زمان، در برابر اهریمن فریاد زده بود که زرتشت خواهد آمد و انتقام او را خواهد گرفت.
جم، فریدون و تعدادی از انسانهای فرزانه نیز، زرتشت را پیشگویی کرده بودند. سه روز پیش از تولد زرتشت، همه خانه پوروشسپ، زرتشت را نور فرا گرفت. مردم که گمان میکردند خانه او آتش گرفته ترسیدند و قصد فرار داشتند، ولی خیلی زود دریافتند که آتشی در کار نیست.
در لحظه تولد زرتشت، نیروهای زندگیبخش و مرگآور با یکدیگر به ستیز برخاستند و در این نبرد، نیروهای زندگیبخش پیروز شدند و سینه نوزاد را لمس کردند، زرتشت به محض زاده شدن خندید.
هفت جادوگری که پیرامون زرتشت بودند از تولد او به وحشت افتادند. رهبر انان قصد داشت سر نرم زرتشت را در میان انگشتانش بفشارد و او را به کام مرگ بفرستد ولی نخستین معجزه در همان لحظه به وقوع پیوست و دست جادوگر خشک شد.
جادوگر که موفق به کشتن زرتشت نشده بود نزد پوروشسب پدر او رفت و ذهن آن مرد را آشفته ساخت. پدر برای رهایی از نحوست به دنیا آمدن فرزندش هیزم فراوانی گردآورد تا او را بسوزاند ولی معجزه دوم به وقوع پیوست و پدر هر چه کرد هیزمها آتش نگرفتند. مادر که از غیبت طولانی فرزندش نگران شده بود سراسیمه فرا رسید و فرزندش را نجات داد
زرتشت سپیت مان نیز همانند سایر ادمیان از سه عنصر تشکیل شده است: فره، فروهر و جوهر تن.
فره یا همان موهبت ایزدی که تجلی ظاهری آن نور است همراهی با آن موجب نیک بختی و جدایی از آن سبب بدبختی است.
فروهر روح پاسبان آدمی است پیش از تولد وجود دارد و بعد از مرگ نیز باقی ماند و در صورت نیایش آن از خانواده حمایت می کند.
جوهر تن صورت مادی یا جسم آدمی است. فره زرتشت از ازل جزیی از اورمزد بوده و نزد او قرار داشته است تا در هنگام مقدر با عناصر دیگر ترکیب شود.
فروهر زرتشت در پایان سه هزاره نخست از دوران دوازه هزار ساله جهان همراه با دیگر آفریدگان مینویی آفریده شد.
جوهر تن زرتشت هم در عالم مینو آفریده شد و بعد از طریق باد و ابر و باران به گیاهان منتقل شد تا توسط شیر گاوهایی که از آن گیاهان خورده اند وارد بدن پدر و مادر او شود.
زرتشت در هفت سالگی به تحصیل علم روی آورد و پس از هشت سال معلومات او در رشته های مختلف علمی و بویژه فلسفه و حکمت به حد اعلا رسید.
او هنوز پانزده ساله بود که یکی دیگر از سلسله جنگهای ایران و همسایه آن یعنی توران به وقوع پیوست. زرتشت برای خدمت به رزمندگان در جبهه و در شهر به پرستاری از آنان پرداخت و پس از آن نیز تلاش بسیاری برای رسیدگی به اوضاع درماندگان و بینوایان از خود نشان داد.
بی عدالتی و تبعیض موجود در آن زمان روح زرتشت را می آزرد و با اینکه خود از زندگی مرفهی برخوردار بود و به کمک مظلومان می شتافت ولی سرانجام طاقت از کف داد در سی سالگی به غاری در کوه سبلان پناه برد و مدت ده سال در آن کوه در انزوا به سر برد. پس از ده سال با کوله باری از تجربه و علم و به منظور تعلیم و تربیت مردم، کوه سبلان را ترک کرد و رهسپار شهر شد.
زرتشت علاوه بر فلسفه حکمت وجامعه شناسی در شاعری نیز مقامی شامخ داشت و می توان او را به عبارتی نخستین شاعر ایرانی به حساب آورد.
او در کتابی به نام گاتها بهترین اشعار جهان را سروده است و می توان در آن کتاب الهامات حکیمانه را به خوبی دریافت. کتاب گاتها به عنوان مرجع و سنگری برای مبارزه با اهریمن به شمار می رود و با پیروی از دستورات آن شر به راحتی مغلوب خواهد شد. در این کتاب انسانی شایسته و مصلح به ترویج نیکی می پردازد و از اخلاق فردی واجتماعی سخن می راند و اساس تعلیمات او پارسایی و پاکدامنی و عفاف است.
کتاب گاتها گفتگویی است میان اهورامزدا و زرتشت که از نظر شیوه و نوشتار کاملا با کتاب اوستا متفاوت است و واژه های به کار رفته در آن مفهومی فلسفی دارد که هر کسی نمی تواند به آسانی پی به معنای آنها ببرد یا آنها را تفسیر کند.
این کتاب از نظر ادبی نیز در جهان مقامی شامخ دارد و به دلیل دفاع از راستی و تاکید بر پرهیز از دروغ مورد توجه بسیاری از دانشمندان قرار گرفته است.
کتاب گاتها پنج بخش دارد که به ترتیب عبارتند از:
1- اهنووایتی 2- اشتاوایتی 3- اسپنتامینو 4- هوکشترا 5- وهشتااستی
این کتاب قسمتی از کتاب یسنا به شمار می رود که خود یسنا نیز دفتری از اوستا به حساب می آید.
اوستا کتابی شگرف شامل پیامهایی از زرتشت پیامبر ایرانیان باستان است. آوازه این کتاب فراتر از مرزهای کشور راه خود را گشوده و به پیش رفته است.
اوستا دارای هزار فصل و شامل بیست و یک جلد کتاب است. در این کتاب در حدود دو میلیون بیت وجود دارد. در طول زمان این ارقام لحظه به لحظه کاهش یافت.
در دوران هخامنشیان تعداد فصلهای اوستا به 815 و در دوران ساسانیان به 347 فصل رسید. در زمان حاضر نیز در حدود یک چهارم اوستای دوران ساسانیان در اختیار ایرانیان است.
اوستای حاضر شامل پنج دفتر و به قرار زیر است:
1- یسنا 2- ویسپرد 3- وندیداد 4- یشت 5- خرده اوستا.
بخشی اساسی اوستا، همان یسنا است. ویسپرد از ضمائیم یسنا به شمار می رود. وندیداد شامل قوانین مذهبی و بهداشتی است و یشت به مدح پروردگار و فرشتگان می پردازد. در خرده اوستا نیز دعاها و نماز به چشم می خورد. در کتاب اوستا آنچه بیشتر جلب نظر می کند سفارش به پاکی در همه زمینه های زندگی است.
به عقیده بسیاری از دانشمندان زرتشت پایه گزار تمدنهای درخشان هخامنشیان و ساسانیان و نجات دهنده ایرانیان از شر اهریمن و راهنمای آنها به آستان اهورایی بوده است.
در کتاب اوستا می خوانیم که در دنیا دو نیرو همراه به فعالیت مشغول هستند. و هر چه روی می دهد. به دلیل فعالیت آن دو نیرو است. یکی از این نیروها سپنتامینو ( روح افزایشی) و دیگری انگره مینو ( روح کاهشی) نام دارد.
سپنتامینو همان روح خیر و انگره مینو،همان روح شر است. درون انسان نیز این دو نیرو با تمام توان درجدال بسر می برند. زرتشت نه تنها سازش میان این نیروهای متضاد را توصیه نمی کند. و نمی پذیرد، بلکه به جدال با نیروی شر و بیرون راندن آن تاکید بسیار دارد. او متعقد است که تنها با این روش می توان به تکامل جسم و روح کمک کرد و برای جدال با نیروی شر باید اندیشه نیک تقویت شود.
اهورامزدا، خدای یگانه، یارانی دارد که به آنان امشا سپندان می گویند و تعداد آنها شش است.
1- وهومنه یا بهمن یا عقل سلیم
2- اشتاوهیشتا یا اردیبهشت یا بی آلایشی و پاکی
3- خشراویریه یا شهریور یا شاهنشاهی مطلوب
4- سپنتا ارمییتی یا اسپندارمذ یا فروتنی و تواضع
5- هیوروتات یا خرداد یا کمال
6- امرتات یا مرداد یا زندگی جاویدان
هر یک از این فرشتگان وظیفه ای را بر عهده دارند و مسئول نگهداری و حفاظت از چیزهایی هستند که پروردگار آنها را آفریده است.
اهریمن نیز دارای همدستانی است که آنها را کماریکان می نامند و تعداد آنان نیز شش است.
1) اکمنه یا مظهر شرارت و پستی
2) اندرا یا روح فریبکاری
3) سورو یا ایت بینظمی
4) نااونک هیی ثیا یا نشانه سرکشی
5) تیورو یا موجد اسراف
6) ژیی ریش یا بانی گرسنگی و تشنگی
کماریکان در همه لحظات و دقایق برای ایجاد اخلال در زندگی سعادتمندانه و شرافتمندانه به تلاش میپردازند، انسان با توسل به امشاسپندان، می تواند با پیروزی بر آنها، در مسیر اهورامزدا گام بردارد.
سه اصل مهم پایه و آیین زرتشت به شما میآیند که هومت، هوخت و خوروشت یا اندیشه نیک، کردار نیک و گفتار نیک نام دارند.
بد نیست اشاره شود که در برابر این سه اصل اخلاقی بسیار مهم سه اصل متضاد اهریمنی وجود دارد که دشمت، دژوخت و دژورشت نامیده می شود. معنای آن، اندیشه زشت، کردار زشت و گفتار زشت است.
زرتشت برای تحصیل علم و بالا بردن سطح دانش و آگاهی اهمیت زیادی قایل بود و شاید به همین دلیل، فرشتهای ویژه برای آن در نظر گرفت که چیستا نام دارد.
پس از دانش، مهمترین خصوصیت، راستی است و زرتشت، راستی را سرمایه همه نیکیها میداند. او معتقد است، تنها یک راه وجود دارد و آن هم راه راستی است.
زرتشت نشانه اصلی آیین خود را آتش انتخاب کرده است. جوهر این آیین، پاکی و آتش، بهترین پاک کننده و خود، پاک است. بنابراین نشانهای بسیار مناسب به شمار میرود. عدهای اعتقاد دارند که پیروان زرتشت آتش پرست هستند، در حالی که واقعیت این گونه نیست.
زرتشتیان آتش را مقدس و پاک میدانند و آن را عنصری اهدا شده توسط اهورامزدا به انسان به حساب میآورند.
زرتشت، هفت صفت را در آتش مشاهده و آن را برای پیروان خود، آشکار کرده است:
1) همچون آتش پاک و درخشان باشید.
2) همچون شعلههای آتش، پیوسته به سوی تعالی و به بالا بروید.
3) همچون شعلههای آتش، هرگز به پایین و به دنائت جذب نشوید.
4) همچون آتش ناپاکیها را از بین ببرید و در عین حال، خود، ناپاک نشوید و خو را به بدی آلوده نکنید.
5) روح خود را همچون آتش با جرقهای فروزان کنید.
6) همچون آتش دیگران را از فروغ خود، درخشان کنید.
7) همچون آتش که منبع زیبایی، اساس زندگی، فعال و دشمن خمودگی است، دست از کوشش و تلاش برندارید.
علاوه بر آتش، سه عنصر دیگر نیز در آیین زرشت دارای احترامی فوقالعاده است. آب، خاک و هوا، همراه با آتش، عناصر چهارگانه و مورد احترام پیروان زرتشت هستند. این گونه نقل میشود که حتی خادمان آتشکدهها که خود افرادی پاک و منزه بودهاند، هنگام نزدیک شدن به آتش فروزان، دهان و بینی خود را برای جلوگیری از آلوده ساختن آتش مقدس با دستمال میپوشانند.
به همین ترتیب، زرتشتیان معتقدند که چون بدن مردگان آلوده است، نباید آن را به خاک سپرد و به همین دلیل، آنها مردگان خود را دفن نمیکنند. بلکه آنها را درون غارها و یا برفراز صخرهها و کوهها میگذارند تا به تدریج از بین برود.
گوته، دانته، میلتون، نیچه، کانت و حتی هگل، تا اندازه بسیاری تحت تاثیر فلسفه زتشت بودهاند و آثاری را بر اساس نوشتههای او، به رشته تحریر درآوردهاند.
رابیند رانات تاگور در مورد زرتشت و تعالیم او، سخنان پر محتوایی را اظهار داشته است. از جمله
«زرتشت در تاریخ جهان، نخستین و یگانه کسی است که دین را با محتوای اخلاقی آن، پایهگذاری کرد. او بزرگترین پیامبر در آغاز تاریخ مدون بشری است و با فلسفهای ویژه، بشر را از زیر بار سنگین مراسم ظاهری و تشریفاتی آزاد کرد».