بخشی از مقاله
زرتشت
درين نوشته بگونه اي کوتاه آورده مي شود که زرتشت از چه و چگونه ساخته شد و براي چه پا بدين دنيا گذاشت و دليل مبارزه اش چيست.
از انروز که اهريمن بد نهاد به جنگ با هرمزد آغاز کرد ، شش هزار سال گذشته بود و درين مدت، اهرمن دوبار با (آفات و ديوان و تاريکي و بيماري و درد و نياز و خشم و دروغ) به جهان هورمزد کمين زده و آب و خاک و گياه و حيوان و مردم را آزار کرده بود. در سه هزار سال سوم، هورمزد براي رهايي ازين آفت ها ، زرتشت را به اين گيتي فرستاد و دين و آيينهاي خود را به او سپرد تا مردمان را به سوي نيکي راهبري کند و جهان را به راستي و پاکي و آباداني از شر و بديِ اهريمن آزاد گرداند تا پيروزي هورمزد به انجام برسد. در پايان آن سه هزار سال، (رستاخيز) خواهد شد و بدي و زشتي و ناپاکي از ميان بر خواهد خاست و دست اهريمن تا ابد از دامان آفريدگان اهورامزدا کوتاه خواهد شد و جهان، پاک و فرِ نخستين را باز خواهد يافت.
بنابر گفتارهاي زرتشتي ، براي زادن زرتشت سه چيز از جهان بالا بهم پيوست: نخست، فره ي زرتشت که فروغ و شکوه ايزدي بود، دوم روان بود و سوم، تن. اينک بهترست به تشريح هريک ازين سه عنصر و چگونگي همگون شدن انها براي زايش اشو زرتشت پرداخته شود تا خواننده اي که بتازگي به کاوش در دين زرتشت علاقمند شده است بداند که خوشحالي و شگفتي زرتشتيان از زايش اشو زرتشت از چه روست.
فره ي زرتشت
فره ي زرتشت را اهورا مزدا از «روشنايي بيکران» که در «سپهر ششم» بود بنا کرد و از آنجا به خورشيد و از آنجا به ماه و از انجا به سپهر ستارگان که در زير سپهر ماه بود، فرود آورد. از «سپهر ستارگان» ، فره ي زرتشت به آتشگاه خاندان «فِراهيم روان زُيش» فرود آمد. از آن پس ، آتشگاه فراهيم بدون نيازمندي به چوب و هيمه ، پيوسته و با فروغ بسيار مي سوخت. فراهيم نياي زرتشت شد و فره ي زرتشت از اتشگاه خانه در وجود زن فراهيم که فرزندي را آبستن بود داخل شد. پس از چندي زن فراهيم دختري بدنيا اورد که نامش را «دغدوا» يا «دغدو» گذاردند. دغدوا همچون ديگر کودکان رشد ميکرد و چون فره ي ايزدي را در وجود خود داشت چون چراغ ميدرخشيد و نور مي پراکند.
از ديگر سو، اهريمنان که از زادن زرتشت بيم داشتند ، وسيله انگيختند تا فراهيم و ديگر مردمان گمان کنند که دغدوا ازينرو انچنان ميدرخشد که با جادوگران راه دارد. پس فراهيم فريب خورد و دغدوا را از خانه و قبيله ي خويش راند. دغدوا در مسير آوارگي خود به قبيله ي «سپيتمان» رسيد و در خانه ي سرور قبيله فرود آمد. پس از چندي دغدو با «پوروشَسپ»، فرزند رئيس قبيله ازدواج کرد. بدين گونه بود که فره ي زرتشت از خاندان فراهيم به خاندان سپيتمان و پوروشسپ، پدر زرتشت رسيد.
روان زرتشت
روان زرتشت را هورمزد بگونه ي «ايزدان بهشتي» آفريد. پيش از آنکه زرتشت به جهان زيرين بيايد، روان وي در جهان بالا ميزيست. چون زمان زادن زردشت رسيد «بهمن» و «ارديبهشت» از ايزدان مينوي و ياوران هورمزد، ساقه ي بلند و زيبايي از گياه «هَوم» را از سپهر ششم که جايگاه روشنايي بيکران است، برگرفتند و بزمين فرود آمدند و آنرا بر سر درختي که دو مرغ برآن آشيانه داشتند فرود آوردند.
«مار»ي به آشيانه راه يافت و چوجه ي مرغان را فرو برد. آنگاه ساقه ي هوم، مار را کشت و مرغکان را رهايي بخشيد. آنگاه روزي پوروشسپ که تازه دغدوا را بزني گرفته بود درپي گله به چراگاه رفت . در راه ، بهمن و ارديبهشت بر او آشکار شدند و او را بسوي درختي که ساقه ي هوم برآن بود رهبري کردند. پوروشسپ بياري اين دو مهين-فرشته، ساقه ي مقدس را بدست آورد و آنرا بخانه برد و بزن خويش سپرد تا آنرا نگاه دارد.
تن زرتشت
گوهرِ تن اشو زرتشت از «آب و گياه» بدست «خورداد» و «امرداد» ، دو ايزد ديگر از ياوران هورمزد ساخته شد. خورداد، «ايزد آبها» ست و امرداد ، «ايزد گياهان». پس خورداد و مرداد در آسمان، ابر انگيختند و باران فرواني بر زمين باريد. چارپايان و مردمان شاد شدند و گياهان، تازه و خرم گرديدند. مايه ي تن زرتشت، که خورداد و امرداد در باران نشانده بودندش، با قطرات باران بزمين رسيد و در دل گياه جاي گرفت.
آنگاه پوروشسپ براهنمايي خورداد و امرداد، شش گاو پرمايه برداشت و به چراگاه برد. گاوان از گياهاني که مايه ي تن زرتشت در آنها بود خوردند. بزودي پستانهاي گاوان پرشير شد و مايه ي تن زرتشت به شير انها آميخت. پوروشسپ گاوان را بخانه برد و به دغدو سپردشان تا انها را بدوشد. آنگاه زن و شوي اش ، ساقه ي گياه مقدس هوم را که بياري بهمن و ارديبهشت بدست آورده بودند ، نرم کردند و در شير آميختند و از آن خوردند.
بدين گونه؛ روان زرتشت و مايه ي تن وي در وجود دغدوا با فره ي زرتشت گرد آمد و پس از چندي زرتشت براي راهبري دين و آيين هورمزد در ششم فروردينگان از مادرش دغدوا در کنار درياي چي چست اروميه زاده شد.
جشنها و گهنبارها
جشن فروردینگان
می دانيم در آيين مزديسنی وقتی نام ماه و روز با هم موافق می افتد آن روز را جشن می گيرند روز نوزدهم فروردين ماه که فروردين روز نام دارد از جمله آنست و آنرا جشن فروردينگان يا فروردگان می گويند يعنی هنگام جشن فروردين روز از فروردين ماه . اين جشن نيز همانطور که از اسمش پيداست به فره وهر درگذشتگان پاک تعلق دارد و بياد روان آنان می باشد.زرتشتيان عموما از بزرگ و کوچک در اين روز به پرستشگاه می روند اوستا می خوانند و به عبادت خدا می پردازند و برای شادی روان درگذشتگان جهت ساختمان های همگانی و رفع احتياج از نيازمندان با دادن پول يا مساعدت های ديگر اقدام لازم بعمل می آورند . نظير اين جشن در اديان ديگر نيز وجود دارد و آنرا جشن اموات می گويند . در نزد هندوان ستايش نياکان (pitara) شبيه فروردگان ايرانی می باشد.رمها نيز ارواح مردگان را باسم مانس پروردگارانی تصور کرده و فديه تقديم آنها می نمودند و عقيده داشتند روح پس از بخاک سپردن بدن بيک مقام بلند می رسد و هر چند آرامگاه آنان در زمين است
ولی قادر است در روی زمين نفوذ و تسلطی داشته باشد . بواسطه فديه و قربانی توجه او را از عالم زبرين بسوی خود می کشيدند .ماه فوريه در قبرستانها عيدی برای مردگان می گرفتند و نياز می نمودند.در جشن فروردينگان پارسيان هند به آرامگاه می روند و در معبد آنجا چوب صندل بخور می دهند و موبدان باندر ميوه و گل مراسم آفرينگان خواندن دعا بجا می آورند جشن فروردگان شبه است به عيد (taussaint)نزد عيسويان کاتوليک که در اول ماه نوامبر عيد اموات شمرده می شود و از درگذشتگان ياد نموده و مزار آنان را با گل می آرايند.زرتشتيان ايران در جشن فروردگان بآرامگاه درگذشتگان می روند و اوستا می خوانند و احسان و انفاق می کنند و بوهای خوش به آتش می نهند و هفت جور ميوه خشک از قبيل خرما انجير سنجد کشمش و غيره در اصطلاح لرک نام دارد تهيه می بينند و موبد بر آنها اوستا می خواند و پس از خواندن اوستا که در واقع تبرک می شود بين مردم تقسيم می کنند.علاوه بر لرک ميزد نيز برای انجام مراسم آماده می شود ميزد عبارت است از ميوه های تر و خوراکی هايی است که برای تشريفات آفرينگان گذارده می شود . در اين روز نان مقدس هم که درون نام دارد (در اوستا دره ئونه) می آورند و بمردم می دهند و علاوه بر اين نان ديگری که از روغن کنجد درست می شود و نان گرد است و به سورک معروف است آماده می نمايند سورک مانند نان روغنی است که مسلمانان در جمعه آخر سال درست می کنند و مخصوصا در قبرستان می برند و بمردم می دهند .در اين روز معمولا قسمتی از فروردين يشت و همچنين نمازهای ديگر را که به آفرينگان اردا فروش يا فروردينگان و آفرين بزرگان معروف است می سرايند . در اينجا لازم است ياد آور شويم موبدان و ساير زرتشتيان پيش از خواندن آفرينگان يا قسمتهای ديگر اوستا آداب طهارت بجا می آورند يعنی وضو می گيرند و دست و صورت می شويند که در پهلوی پادياب گفته می شود .
جشن اردیبهشتگان
جشن اردی بهشتگان در اردی بهشت روز از اردی بهشت ماه است که نام روز و ماه با هم برابر افتاده است .مطابق گاهنمای قديم که هر ماه سی روز بوده اين جشن در سوم اردی بهشت می باشد ولی مطابق تقويم کنونی که شش ماه اول سال را ۳۱ روز حساب کرده و يک روز به فروردين ماه افزوده اند جشن ارديبهشتگان در دوم ارديبهشت واقع می شود . در اين جشن شهرياران بار عام می دادند و موبد موبدان آيينی را که مرسوم بوده در حضور پادشاه برگزار می کرد و همه را اندرز می گفت.سران هر گروه به پادشاه معرفی می شدند و هنرمندان مورد مرحمت واقع می گرديدند و بدريافت پاداش افتخار حاصل می کردند .اين روز به فرشته مقدس ارديبهشت تعلق دارد که مظهر پاکی و راستی و درستی و نماينده آيين ايزدی و نگهبانی آتشها با اوست .معمولا بايد در اين روز ارديبهشت يشت خوانده شود و به آتش توجه گردد .و به خاطر مقام و مرتبه ارديبهشت امشاسپند اين جشن به نام اوست و نظر به همان صفات و کمالات است که ايرانيان قديم اين روز را جشن می گرفتند و خود را برای قبول صفات اين فرشته مقدس آماده می ساختند .جشن ارديبهشت گان همان عيد گل است که در ميان ساير ملتها با تجليل فراوان بر پا می شود .ابوريحان در باره اين جشن می نويسد: ((ارديبهشت ماه؛روز سوم آن اردی بهشت است و آن عيدی است که ارديبهشتگان نام دارد برای اينکه هر دو نام با هم متفق شده.اردی بهشت به معنی بهترين راستی است ؛بعضی گفته اند بمعنای منتهای خير و خوبی است . ارديبهشت فرشته آتش و نور است و اين دو با او مناسبت دارد و خداوند او را به اين کار موکل کرده و نيز ماموريت داده است علل و امراض را بياری ادويه و اغذيه زائل کندو صدق را از کذب و حق را از باطل تميز دهد .))اينکه ابوريحان فرشته ارديبهشت را تميز دهنده راست و دروغ و حق و باطل تشخيص داده برای اينست که اين فرشته همانطور که گفته شد نماينده راستی و درستی است . بنابراين هر کس از او پيروی نمايد معلوم می شود در راه راست و حق است و هر کس از او دوری کند و از صفات او بی بهره باشد مسلم است که در راه باطل دروغ است.
جشن خوردادگان
جشن ها، يادگارهاي درخشان پدران و مادران بيداردل ما هستند كه در گذر تاريخ بسياري از آنها به دليل ويژگيهاي زمان و تعصبات بسيار از بين رفته و هم اكنون از آنها نمونه هايي بسيار اندك در ميان ايرانيان به چشم مي خورد. با اين حال اين نمونه هاي اندك، نشانه هايي بس بزرگند از انديشه بلند و طبع ظريف ايراني كه خداوند به اين قوم ارزاني داشته و آيين زرتشتي با پيام ها و آموزش هايش آن را آشكار ساخته است.
واژه جشن از كلمه يسنه اوستايي است با ريشه اي اوستايي به معناي ستايش كردن . بنابراين معناي واژه جشن، ستايش و پرستش است .
:همانگونه كه مي دانيد جشن هاي ايران باستان سه دسته اند :
1)جشن هاي ماهيانه 2) جشن هاي ساليانه 3) جشن هاي متفرقه
جشن خوردادگان يكي از جشن هاي ماهيانه اي است كه در روز چهارم خورداد ماه برگزار مي شود. از چگونگي برگزاري اين جشن در دوران باستان آگاهي دقيقي در دست نيست؛ اما چون خورداد به معناي رسايي و تندرستي است و در جهان مادي نگهبان آب است مي توان پنداشت كه نياكان ما در اين روز به كنار چشمه ها ، رودها و يا درياها رفته و به پرستش اهورامزدا مي پرداخته اند .
واژه اوستايي خورداد، هئوروتات است كه در زبان سانسكريت در ودا بصورت سئوروتات آمده و به معني رسايي و تندرستي است . اهورامزدا از سرچشمه بخشايندگي خويش اين فروزه را به واسطه امشاسپند هئوروتات به آفريدگان خود بخشيده تا هر پديده اي رسا گردد و رسايي و تندرستي نه تنها ويژه اين جهان است ، بلكه رسايي مينوي و تندرستي روح و روان ، هدف والاي جهانيان است .
اهورامزدا مي خواهد كه همگان به ياري امشاسپند هئوروتات از اين بخشايش مينوي و مهرباني حقيقي برخوردار گشته و هركس بتواند با نيروي رسايي و پرورش و افزايش آن در وجود خويش، داراي مقام رسايي و كمال بي زوال گردد .
فر و پيروزي ما ملت پيداست هنوز
كيش زرتشت ز آتشكده برجاست هنوز
كاخ داراي بلند اختر برپاست هنوز
طاق كسري به لب دجله هويداست هنوز
جشن تیرگان
جشن فرخنده تيرگان که آغاز آن از روز تير از ماه تير می باشد و به مدت ۹ روز ادامه دارد جشن تيرگان به همراه نوروز و مهرگان و سده از جمله مهمترين جشنهای ايرانيان است که در گذشته برای ايرانيان اهميت وافری داشت و اين جشن را با شکوه و زيبا برگزار می کردند در مورد فلسفه جشن تيرگان دو روايت جالب است روايت اول مربوط به قهرمان ملی ايرانيان آرش است که تقريبا همه ما با آن آشنا هستيم :
((ميان ايران و توران سالها جنگ وستيز بود در نبرد ميان افراسياب و منوچهر شاه ايران سپاه ايران شکست سختی می خورد اين واقعه در روز اول تير اتفاق می افتد و در گذشته اين روز برای ايرانيان عزای ملی بود و جالب است بدانيد هنوزم ديدار از خانواده های عزادار در اين روز ميان زرتشتيان رايج است سپاه ايران در مازندران به تنگنا می افتد سر انجام دو سوی نبرد به سازش در آمدند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستيز از ميان بر خيزد پذيرفتند از مازندران تيری به جانب خاور پرتاب کنند هر جا تير فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هيچ يک از دو کشور از آن فراتر نروند تا در اين گفتگو بودند فرشته زمين اسفنديارمذ پديدار شد و فرمان داد تير و کمان آوردند. آرش در ميان ايرانيان بزرگترين کماندار بود و به نيروی بی مانندش تير را دورتر از همه پرتاب می کرد . فرشته زمين به آرش گفت تا کمان بردارد و تيری به جانب خاور پرتاب کند.آرش دانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد توش و توان خود را در اين را بگذارد.او خود را آماده کرد برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهيان نمود و گفت ببينيد من تن درستم و گژی در وجودم نيست ولی می دانم چون تير را از کمان رها کنم همه نيرويم با تير از بدن بيرون خواهد آمد. آن گاه آرش تير و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند بر آمد و به نيروی خداداد تير را رها کردو خود بی جان بر زمين افتاد(درود بر روان پاکش).هرمز خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تير را نگهبان باشد و از آسيب نگه دارد . تير از بامداد تا نيمروز در آسمان می رفت و از کوه و در و دشت می گذشت تا در کنار رود جيهون بر تنه درخت گردويی که بزرگتر از آن در گيتی نبود ؛نشست .آن جا را مرز ايران و توران جای دادند و هر سال به ياد آن جشن گرفتند .جشن تيرگان در ميان ايرانيان از اين زمان پديدآمد.))
اما روايت دوم که مربوط به فرشته باران يا تيشتر می باشد و نبرد هميشگی ميان نيکی و بدی :((تيشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه بصورت جوانی پانزده ساله در می آيد و در ده روز دوم بصورت گاوی نر و در ده روز سوم بصورت اسب.تيشتر به شكل اسب زيباي سفيد زرين گوشي، با ساز و برگ زرين، به درياي کيهاني فرو رفت. در آنجا با ديو خشکسالی (اپوش) كه به شكل اسب سياهي بود و با گوش و دم سياه خود ظاهري ترسناك داشت، رو به رو شد. اين دو به مدت سه شبانه روز بايکديگر به نبرد بر خواستند و تيشتر در اين نبرد شکست می خورد به نزد خدای بزرگ آمده و از او ياری و مدد می جويد و به خواست و قدرت پروردگار اين بار بر اهريمن خشکسالی پيروز می گردد.و آب ها توانستند بي مانع به مزارع و چراگاه ها جاري شوند. باد ابرهاي باران زا را كه از درياي گيهاني برمي خاستند به اين سو و آن سو راند، و باران هاي زندگي بخش بر هفت اقليم زمين فرو ريخت و به مناسبت اين پيروزی ايرانيان اين روز را به جشن می پردازند))
اما در مورد آداب و رسوم اين جشن و دوستانی که می خواهند اين جشن زيبا و نشاط آور را برگزار کنند.تاريخ شروع جشن ۱۳ تير ماه به تقويم زرتشتی و ۱۰ تير به تقويم خورشيدی است يکی از مراسمهايی که در ميان زرتشتيان رايج است رسم فال و کوزه می باشد در شب جشن معمولا خانواده ها ونزديکان دور هم جمع می شوند و هر يک آرزو و نام خود را روی کاغذ می نويسند و همگی آنرا در يک کوزه می ريزند و در آنرا می گذارند و تمام شب را به شب نشينی و خواندن حافظ و شاهنامه می پردازند و روز جشن يکی از دختران جوان خانواده که هنوز ازدواج نکرده بايد در کوزه را بردارد و يکی از کاغذها را بيرون بياورد و به نام هر کسی که بود آرزوهای آن شخص بر آورده خواهد شد و تمام شعرهای خوانده شده به او تعلق می گيرد .در روز جشن هم مانند تمام جشن های ديگر با شادی و سرور همراه است و مراسم آبريزان به ياد فرشته تيشتر(باران) و به خاطر گرمای تابستان و آب پاشيدن روی همديگر و خنک شدن از لذت جالبی بر خوردار است . در گذشته در آغاز جشن بعد از خوردن شيرينی بندی به نام تير و باد که از ۷ ريسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده بود به دست می بستند و ۹ روز بعد در پايان ايام جشن اين بند را باز کرده و به باد می سپردند تا آرزوها و خواسته هايشان را به عنوان پيام رسان به همراه ببرد .جشن تيرگان بر تمامی ايرانيان فرخنده باد و اميدوارم به تمامی دوستان خوش بگذرد هميشه شاد و اهورايی باشيد.
جشن امردادگان
امرداد روز در امرداد ماه که روز هفتم است جشن امردادگان می باشد و به تاريخ خورشيدی برابر ۳ امردادماه است اين جشن متعلق به امشاسپند امرتات که مظهر جاودانگی و تندرستی و دير زيستن است .قبل از هر چيز بايد درباره واژه اشتباه مرداد توضيح داده شود؛واژه اوستايی امرداد امرتاته amertata است که به معنای بی مرگی است و اگر الف آن را که پيشوند نفی است از قلم بياندازيم معنی آِن عوض شده و فرشته بيمرگی و جاودانگی به ديو نيستی و مرگ تغيير شکل می دهد .زيرا همانطور که امرداد به معنی بی مرگی است مرداد معنی مرگ می دهد .بنابراين شايسته است که اين کلمه را امرداد بخوانيم.بطوريکه در بحث امشاسپندان توضيح داديم اين فرشته نماينده آخرين مرتبه کمالاتست . صفات پاک فرشته امرداد و توجه او نسبت بآبادی زمين و پاکی و نظافت بطور مشروح بيان شد نظر بهمان صفات پاک و پسنديده است که ايرانيان اين روز را جشن می گرفتند و به شادی می پرداختند و خود را برای پيروی از فرشته مذکور آماده می ساختند .ابوريحان در صفحه ۲۵۰ ترجمه فارسی آثارالباقيه می نويسد ((مرداد ماه روز هفتم آن مرداد روز است و آنروز را بواسطه اتفاق افتادن دو اسم با هم جشن می گرفتند معنای مرداد آنست که مرگ و نيستی نداشته باشد مرداد فرشته ايست که بحفظ گيتی و تربيت غذاها و دواها که اصل آن نباتات است وزائل کننده گرسنگی و ضرر و امراض می باشد موکل است))
نياکان ما در اين روز به باغها و مزارع خرم و دلنشين می رفتند و پس از نيايش به درگاه اهورامزدا اين جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبيعت برگزار می کردند
جشن شهریورگان
شهريور روز از شهريور ماه مي باشد که روز چهارم ماه است (به تقويم هجري۳۰امردادماه) و به نام امشاسپند تواناي خشترا يا شهريور مي باشد جشن شهريورگان است . چنانکه گفته شد اين فرشته مظهر سلطنت آسماني و قدرت رحماني است و هميشه خواهان فر و بزرگي و نيرومندي مي باشد در جهان مادي نگهبان زر و سيم و فلزات ديگر و دستگير بينوايان و فرشته رحم ومروت است پادشاهان دادگر در تحت و حمايت اين فرشته مقتدر هستند نظر به همين صفات پاک است که ايرانيان قديم اين روز را جشن مي گرفتند و بفقرا احسان و اطعام مي نمودند چون اين جشن بپادشاهان دادگر بستگي دارد که نماينده سلطنت آسماني هستند لذا معمولا در اين جشن بايد بحضور پادشاهان بروند و شادباش بگويند.ابوريحان در صفحه ۲۵۱ترجمه آثار و الباقيه مي نويسد ((شهريور ماه روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن مي باشد و آنرا شهريورگان گويند . معني شهريور دوستي و آرزو است شهريور فرشته ايست که بجواهر هفتگانه از قبيل طلا و نقره و ديگر فلزات که برقراري صنعت و دوام دنيا و مردم بآنها بستگي دارد موکل است ))براي جشن شهريورگان از دو گونه ديگر مي توان برتري قائل شد اول اينکه در اين ماه محصولات کشت و زرع جمع آوري مي شود و چون معمولا براي بدست آوردن نتيجه هر کاري جشن و شادي لازم است لذا شهريورگان بمناسبت نتيجه گرفتن از نعمت کشت و کار و بدست آوردن محصولات بخصوص براي کشاورزان بهترين جشن وشادي است و در واقع جشن سر خرمن مي باشد .دوم اينکه در اين ماه پاييزه کاري شروع مي شود و چون معمولا هر کار نيکي را با شادي بايد آغاز کرد از اين لحاظ جشن شهريورگان را مي توان آغاز فصل جديد ديگري از هنگام کشت و زرع دانست و آنرا مورد احترام قرار داد با دلايلي که ذکر شد جشن شهريورگان بخصوص براي کشاورزان از لحاظ جمع آوري محصول و بدست آوردن خرمن و همچنين از نقطه نظر شروع بکار پاييزه بهترين جشن و شادماني است و بهمين جهت است که نسبت به آن احترام زيادي قائل هستند و با شادي فراوان مراسم آنرا بجاي مي آورند.پس دوستان گرامي در کنار شادي هاي خود نيازمندان را فراموش نکنيد هر چند که در قلمرو پر گوهر ايران زمين نبايد نيازمندي معنايي داشته باشد اما صد افسوس!..... بگذريم. هميشه ايراني باشيد و سرافراز.
جشن مهرگان
جشن مهرگان متعلق به فرشته بزرگ مهر است و برابر با مهرروز (شانزدهم مهر) است و مطابق گاهنمای کنونی دهم مهر می باشد اين جشن فرخنده و زيبا در گذشته ميان ايرانيان مقامی بسيار ارجمند در حد نوروز داشت و همانگونه که ايرانيان نوروز را بواسطه پايان سرما و آغاز بهار جشن می گيرندمهرگانرا نيزدر نيمه سال و با پايان فصل گرما و شروع سرما جشن می گرفتند آداب و رسوم آن بسيار شبيه به نوروز است و همانطور که نوروز را به پادشاه افسانه ای ايران جمشيد نسبت می دهند مهرگانرا نيز به فتح و پيروزی فريدون ديگر قهرمان ايرانی بر ضحاک نسبت داده می شود ولی در حالت کلی چون ايزد مهر نزد کليه اقوام آريايی سابقه ای ديرين دارد و قديميترين آيين آرياييان می باشد نزد هر دو دسته ايرانيان و هندوان در يک روز گرامی داشته می شود و مهردر زبان سانسکريت هم بمعنی دوستی است و در ويد کتاب مذهبی برهمنان مانند اوستا ايزد روشنايی و فروغ می باشد و زرتشتيان بپرستشگاه خويش درب مهر گويند هر دو جشن مهرگان و نوروز از آثار درخشان و جاودان ايران زمين هستند و برماست که اين دو ميراث گرانقدر نياکانمان را همچون دو گنجينه گرانبها سينه به سينه و نسل به نسل انتقال دهيم چرا که هويت و پهنای مرز ايران زمين را اين دو جشن به وضوح نشان می دهد و هر کجا نوروز و مهرگان جشن گرفته شود آنجا ايران است و هر که ايندو جشن با شکوه و زيبا را برگزار کند ايرانی. مهرگان و نوروز در کنار يکديگر هزاران سال است که همانند دو ستون محکم و استوار پايه های استقلال و فرهنگ ايرانی را حفظ نموده اند و آنرا از هجوم تازی و بيگانه محفوظ داشته اند و در هر زمانی که قدرت حاکمه نتوانسته استقلال ايران را حفظ کند و سرزمين عزيزمان گرفتار قومی بيگانه گشت و به چند پاره تقسيم گرديد برگزاری همين آيين های ساده ولی سحر انگيز ايرانيان را همدل ساخته و بار ديگر کنار هم جمع نمود .متاسفانه از آيين مهرگان امروزه جزء ميان زرتشتيان اثری باقی نمانده و اين آيين ملی که همانند نوروز به تک تک ايرانيان تعلق دارد به روحی تازه و همتی ملی نياز دارد تا دوباره مانند گذشته جايگاه خود را بازيابد و احياء گردد .دوستان گرامی اگر به اهميت و جايگاه اين جشن فرخنده پی برده ايد بر عهده ما جوانان ايران زمين است که با اراده و کوشش خويش مهرگان را دوباره نزد خانواده های خود زنده کنيم اينکه به جای يکبار در سال دوبارپای سفره هفت چين (هفت سين در نوروز)بشينيم به شادی و سرور و نيايش پروردگار بپردازيم و به ديدار هم رفته و از احوال يکديگر جويا شويم و به برطرف ساختن کدورتها و قهرها و جداييها بپردازيم مطمئنا نه تنها به مذاق هيچ کسی بد نخواهد آمد بلکه با استقبال بزرگترهايمان نيز همراه خواهد شد .اما اينکه از هزاران سال پيش تا کنون چگونه اين جشن برگزار می شود :
((طول مدت جشن ۶روز و از مهرروز آغاز و به رامروز ختم می شودپادشاهان تاجی به شکل خورشيد که در آن دايره ای مانند چرخ چسبيده بود به سر می گذاشتند در جشن مهرگان مردی با صدای رسا ندا می داد ای فرشتگان بسوی دنيا بشتابيد و جهان را از گزند اهريمنان برهانيد . پادشاهان لباسهای گرانبهای ارغوانی می پوشيدند و با باده خواری در اين جشن می رقصيدند موبد موبدان خوانچه ای که در آن ليمو شکر نيلوفر سيب به انار و يک خوشه انگور سفيد و هفت دانه مورد گذاشته بود نزد شاه می آورد. در اين روز پارسيان مشک و عنبر و عود به يکديگر می دادند و توده های مردم برای پادشاه پيشکش می آوردند . زرتشتيان در روز مهر از ماه مهر به نيايشگاهها رفته و با تهيه خوراک های سنتی از يکديگر پذيرايی می کنند و با سخنرانی های ملی و آيينی سرود و شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می کنند . در برخی روستاها جشن مهرگان با ساز همراه است روز پنجم پس از مهرگان گروهی از اهالی روستا که بيشتر آنانرا جوانان تشکيل می دهند در محل آدريان و يا سرچشمه و قنات گرد هم می آيند و يکی از هنرمندان روستا به وسيله سرنا و هنرمند ديگر با دف گروه را همراهی ميکند آنها با هم حرکت کرده و از يک سوی روستا و اولين خانه شروع می کنند و با شادی به خانه ها وارد می شوند کدبانوی هر خانه نخست آينه وگلاب می آورد اندکی گلاب در دست افراد ميريزد و آينه را در برابر چهره آنها نگه می دارد و سپس آجيلی را که فراهم نموده به همه تعارف می کند آجيل مخلوطی از تخم کدو آفتابگردان و نخودچی کشمش است و با شربت و چای نيز پذيرايی خود را انجام می دهند آنگاه يکی از افراد گروه ساز که صدايی رسا دارد اسامی کسانی که پيش از اين در خانه سکونت داشته و اکنون فوت کرده اند باز می گويد و برای همه آمرزش و شادی روان آرزو می کند .بعد از آن بشقابی از لرک (نوعی آجيل)از اين خانه دريافت می کنند و در دستمال بزرگی که بر کمر بسته اند می ريزند و از خانه با ساز و شادی بيرون می آيند و به خانه بعدی می رود و چنان که در خانه ای بسته باشد برای لحظه ای بيرون خانه می ايستد و با بيان اسامی درگذشتگان اين خانه بر روان و فروهر آنها درود می فرستد دادن پول و ميوه هم مرسوم است تا برای جشن استفاده شود نسبت به جمعيت لورگ (نان مخصوص)تهيه شده و گوشت های بريان شده را به قطعات کوچک تبديل می کنند و با مقداری سبزی ميان دو عدد لورگ می گذارند و موبد ده نيز هنگام اجرای گاهنبار ميوه ها را به قطعات کوچک تقسيم کرده و پس از پايان مراسم به همه ميوه تعارف می شود. مردم تا آنجا که امکان دارد با لباسهای ارغوانی گرد هم آمده و به رقص و شادی می پردازند و هر يک چند نبشته شاد باش (کارت تبريک) برای هديه به همراه دارند. سفره مهرگان شامل گل و ريحان و آجيل و بوهای خوش کتاب مقدس (قرآن يا اوستا)آينه سرمه دان شربت يا شراب شيرينی انار سيب و آويشن کاسه ای پر از آب و سکه و ظرفهايی از سنجد و بادام ميباشد ضمن اينکه اسفند و عود نيز می سوزانند))
• جشن آبانگان
• جشن آذرگان
• جشن دیگان
• جشن بهمنگان
• جشن اسفندگان
• جشن نوروز
• جشن زادروز حضرت زرتشت
• جشن سده
مطالب دین بهی ( زرتشتی)
دو گوهر همزاد : سپَنتامَينو و اَنگرَه مَينو
"اين دو پديده ي همزادي كه در آغاز آفرينش به صورت دو نيروي متضاد در انديشه و گفتار و كردار ظهور نمودند يك نيكي است و ديگري بدي . انسان دانا از ميان اين دو ، نيكي را بر گزيند ولي شخص نادان چنين نخواهد كرد ." (گاتها 30 بند 3)