بخشی از مقاله
زندگينامه اسدالله علم
چكيده متن:
گفتاري كه پيشروي خوانندگان محترم قرار دارد حاصل تلاشي است چندساله در تعمق و غور و بررسي منابع، اسناد و مدارك بر جاي مانده از اسداله علم. پيش از اين در دفتري جداگانه زندگي سياسي خاندان علم به طور كلي و زندگي سياسي اسداله علم به طور اخص توسط نگارنده اين سطور مورد بررسي قرار گرفته است. با اين حال از آنجايي كه به دلايل عديدهاي زواياي مختلف زندگي سياسي، اجتماعي و ... اسداله علم آخرين شخصيت قدرتمند و قابل اعتناي خاندان علم آن چنان كه بايد روشن نشده بود،
نگارنده براي انجام تحقيقي گستردهتر و در عين حال انسجاميافتهتر درباره اسداله علم ناگزير شد تا خلاء موجود را در حد بضاعت مزجات خود بپوشاند. اين خلاء هنگامي بيش از پيش آشكار شد كه منابع مختلف نظير كتب تحقيقي، خاطرات و بالاخص اسناد و مدارك جديدي درباره زواياي مختلف زندگي اسداله علم به دست آمد و اين خود اشتياق نگارنده را جهت انجام تحقيق بيشتر كرد. در اين ميان بالاخص اسناد تازهياب مركز اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران و مركز اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي بيش از هر منبع ديگري به مقصود مطالعاتي و تحقيقاتي نويسنده ياري رساند. به ويژه اسناد بكر و كمتر دستيافتني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي گرهگاههاي بسياري از جوانب مختلف حيات سياسي ـ اجتماعي اسداله علم و حوادث مربوط به او را براي نگارنده روشن ساخت.
با اين حال اين پايان راه نيست، چرا كه بدون ترديد بخش اعظمي از اسناد و مدارك بر جاي مانده از اسداله علم هنوز در مراكز اسنادي پراكنده كشور كماكان مكتوم مانده و در معرض ديد و داوري قرار نگرفته است. اميد است در آيندهاي نه چندان دور اين معضل اساسي از پيش روي محققين و مورخين برداشته شود تا تحقيقات آتي محققان بالاخص در عرصه تاريخ معاصر ايران در بستري منطقيتر و روشنگرانه تداوم يابد.
از ويژگيهاي اين تحقيق تنوع و گستردگي تقريباً قابل توجه منابع مطالعاتي آن بودهست. تقريباً كمتر منبع چاپي نظير كتب، نشريات ادواري، روزنامهها و ... دوره سلطنت محمدرضا پهلوي را ميتوان سراغ گرفت كه مطلبي درباره اسداله علم نداشته باشد. اگر چه اين امر از يك سو به غناي مدارك خام تحقيق حاضر افزود، اما از سوي ديگر به علت اظهارنظرات متعدد و گاه متناقض، داوري نهايي را براي نگارنده مشكل ميساخت. با تمام اين احوال نهايت سعي صورت گرفته است تا منابعي كه بيشتر با حقيقت قرين بودهاند مورد ارجاع و اِسناد قرار گيرند و از هر گونه داوري يك سويه و جانبدارانه خودداري شود.
گو اين كه چنانكه در مباحث آتي هم خواهيم ديد تمام اظهارنظرها و داوريها درباره موضوع پژوهش مبتني بر اسناد و مدارك بوده و از آوردن هر گونه سخن وگ فتار بدون پايهاي اجتناب شده است و به ويژه داوريها و فرضياتي هم كه غالباً در اوايل هر فصل ارائه شده است مبتني بر اسناد و مداركي بوده است كه نويسنده در مباحث بعدي همان فصل به اثبات آن همت گماشته سات.
اكثر مورخان و نويسندگاني كه راجع به مفاسد اخلاقي امير اسدالله علم وزير پيشين دربار
شاهنشاهي قلم زدهاند، به تبعات اين مفاسد و از جمله برخوردهائي كه گهگاه ميان وي با اعضاي خانواده و يا با بعضي درباريان پيش ميآمده اشاره كردهاند. يكي از اين تبعات، سيلي محكمي است كه علم از ثريا همسردوم شاه دريافت كرد. به گفته مورخان وقتي از ثريا راجع به اين سيلي سؤال شد، وي به فساداخلاقي علم و نقش او در تشديد مفاسد اخلاقي شاه اشاره كرد. مقاله حاضر كه از كتاب «اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوي» نوشته مظفر شاهدي (انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي) انتخاب شده، به بررسي فساد اخلاقي امير اسدالله علم و نقش وي در تشديد فساد اخلاقي شاه پرداخته است.
يكي از جنبههاي زندگي خصوصي علم، اشتهار وي به فساد اخلاقي است. بنابر آنچه از فحواي اسناد و نوشتههاي آن دوره بر ميآيد اسدالله علم به رغم تأهل هيچگونه تعهد اخلاقي رادر برابر همسرش نداشته و از همان اوايل ورودش به دربار به فساد اخلاقي روي آورده است. گو اينكه به شهادت نوشتههاي خود او در سالهايي هم كه هنوز در بيرجند و قاينات به سر ميبرد به اين گونه اعمال غير اخلاقي دست مييازيده است.در همان آغاز ورودش به خدمت محمدرضا شاه، نام علم را در ليست گروه كثيري از افراد مييابيم كه با اشرف پهلوي رابطه نامشروع داشتهاند.
اين روند در زندگي خصوصي علم، به تدريج وارد مراحل حساستري شد. تا جايي كه در دهة 1330 ش. در مجامع عمومي و خصوصي از وي به عنوان فردي عياش و بيبند و بار ياد ميشد. در يكي از گزارشات ساواك كه در 10 دي 1336 تنظيم شده است درباره اين جنبه از زندگي اسدالله علم چنين ميخوانيم:
«...اوقات بيكاري را به عياشي ميگذراند و به زن خيلي علاقمند است و غالب شبها مجالس عيش و نوش با زنها دارد. نقطه حساس و ضعف او زن است...»
ساواك حدود يازده سال بعد در 15 مرداد 1347 نيز اسدالله علم را با عباراتي مشابه فوق توصيف كرد.
معتبرترين آگاهيها درباره اين جنبه از زندگي علم از لابلاي نوشتههاي خصوصي خود وي قابل رديابي است. علم در موارد مكرر از روابط نامشروعش با زنان ديگر نام ميبرد از
جمله در 6 مهر 1348 در اين باره مينويسد:
«...شام را با دوستم خوردم. خوش نگذشت. تماماً گريه كرد كه وضع آيندهام نامعلوم است. من گفتم اگر روي زناشويي با من حساب ميكني بايد به صراحت بگويم چنين كاري نميتوانم بكنم. ولي مثل يك عضو خانواده من ميتواني راجع به آينده حساب بكني.»
از معشوقههاي داخل كشور كه بگذريم، علم در كشورهاي مختلف اروپايي نظير سوئيس، انگلستان، ايتاليا و فرانسه نيز با زنان بدكاره و فواحش رابطه داشت.
خود علم در نوشتههاي خود بارها از اين روابط سخن به ميان ميآورد. گو اينكه برخي اوقات براي اينكه بيش از پيش سوء ظن و بدگماني همسرش را بر ضد خود تحريك نكند براي مسافرتهاي خارجي خود دستاويزهايي نظير معالجه پزشكي و يا مأموريتهاي سياسي و نظاير آن ميتراشيد:
«... در آخر كار خواستم فردا به زوريخ بروم. براي معالجه چشم ميروم. خيلي ناراحت شدند. فرمودند از خانم علم ميترسي؟ عرض كردم واقعاً يك دليل بزرگ هم همين است، چون خانم تصور ميفرمايند غلام دائماً در اينجا در حال الواطي و خوشگذراني است...»
اسدالله علم در جايي ديگر در 14 آبان 1353 مينويسد:
«... امروز بعد از ظهر به كيش برگشتم ... معشوقهام اينجا به من ملحق شد و ساعات بسيار دلچسبي را گذراندم.»
و يا در 12 مرداد 1354 در اين باره ميگويد:
«... مخفيانه به سوئيس رفتم تا چند روز خوشي را با معشوقهام بگذرانم بعداً در زوريخ به
همسرم كه با دندانپزشك وعده ملاقات داشت ملحق شدم. از آنجا با هم به تهران برگشتيم.»
در لابلاي اسناد بر جاي مانده از علم مواردي يافت ميشود كه حاكي از شناسايي، معرفي و مشخصات و آدرس محل سكونت فواحش در شهرهاي مختلف اروپايي نظير لندن است. طبق اين اسناد آشكار ميشود كه علم وزير دربار تعدادي واسطه ايراني و خارجي در كشورهاي اروپايي داشت كه براي وي فواحش و زنان بدكاره را شناسايي و معرفي ميكردند. از جمله واسطههاي ايراني علم در لندن ميتوان به فردي به نام شاهپور بهرامي اشاره كرد كه معرف و واسطه رابطه علم با زني به نام اوسولا بود. 8
سند ديگري در اختيار داريم كه حاكي از انتقاد يكي از زنان انگليسي از علم به خاطر الواطيها و فساداخلاقي او است. او ضمن اينكه پيشنهاد رابطه با علم را رد ميكند او را از اينكه، به رغم داشتن همسر، باز هم فساد اخلاقياش را ادامه ميدهد شماتت ميكند. در بخشي از نامه وي خطاب به علم آمده است:
«... من نميدانم چرا تو و آدمهايي مثل تو دوست دارند تا با هر دختري كه دلشان ميخواهد همبستر شوند. اكثر مردان انگليسي و اروپايي تنها به همسرانشان اكتفا ميكنند. من نميدانم همسر شما چگونه شما را تحمل ميكند. اگر مردي همسر نداشته باشد طبيعي است كه براي ارضاي خود دنبال جنس مخالف باشد ولي وقتي مردي داراي همسر زيبايي
است چرا بايد در پي زنان ديگر باشد... به هر حال من ميخواهم براي همسر آينده و بچههاي خود پاك باقي بمانم. اگر من با شما رابطه داشته باشم هميشه در مواجهه با همسر شما و شوهر آينده خودم و بچههايم احساس گناه خواهم كرد..»
اين شيوه زندگي بيبند و بار علم باعث سردي هر چه بيشتر روابط همسرش با او ميشد. ملكتاج جهت بازداشتن علم از اين اعمال خلاف قانون از برخي افراد خانواده سلطنتي تقاضا ميكرد در اين باره به او تذكر دهند و از او بخواهند وفاداري بيشتري نسبت به زنش داشته باشد. اما علم هرگز حاضرنبود به اين تذكرات توجهي نشان دهد. علم در اين باره ميگويد:
«گفتگويم را با خانم ديبا ديشب بعد از شام با ملكه مادر بازگو كردم. او اشاراتي كرد مبني بر اين كه مردها همه الواطند و من بيشتر از همه. گفتم من به هيچ وجه كوتاه نيامدم و يادآوري كردم من همين هستم كه هستم و خانم علم يا مرا تحمل ميكند و يا ميگذارد و ميرود...»
فرح ديبا همسر شاه، به رغم تمام رقابتها و كشمكشهايي كه با علم داشت، در اين مورد خاص در پاسخ شكايت همسر علم از اعمال خلاف قاعده وي، از علم طرفداري كرد:
«شاهنشاه اضافه كرد راستي شهبانو به همسرتان گفته كه دست از نق زدن دائمي با شما بردارد، يا بايد ياد بگيرد با اوضاع كنار بيايد و يا اين كه جامهدانش را ببندد و برود. من
جواب دادم كه خيلي تعجب كردهام، شهبانو طرف مرا گرفته. معمولاً زنان ترجيح ميدهند بر ضد ما مردان جبهه بگيرند.»
ملكتاج قوام پيش از اين نيز يك بار جهت خلاصي از دست همسر بيوفايش تصميم به خودكشي گرفته بود. البته وي هيچگاه اين فكرش را عملي نساخت و شايد هم با دستزدن به چنين تهديدي قصد داشت از فساد اخلاقي بيشتر علم جلوگيري كند. به هر حال صرف داشتن همين فكر هم خود نشان از اوج خشم وي از همسرش ميدهد. ملكتاج قوام در 19 آبان 1352 با تنظيم وصيتنامهاي در اين باره خطاب به دخترانش رودابه و ناز نوشت:
«نور چشمان عزيز، اين چند كلمه را مينويسم كه بدانيد مقداري از زمينهاي يافتآباد تعلق دارد به همشيره بسيار عزيزم. بايد بهترين نقطه به ايشان داده شود، يعني هر طور مايل باشد همان طور عمل بكنيد، خيلي متشكر ميشوم. با عزيزهاي بهتر از جانم خداحافظي ميكنم. اميدوارم اگر كار بدي در زندگي نسبت به شما كردهام مرا ببخشيد. رودابه و ناز عزيزم را زياد ميبوسم و قربان ميروم، تقاضاي ديگر من اين است كه نور چشمان سياه نپوشند، اسد هم كراوات سياه نزند و ختم هم نگذارند، بلكه همه خوشحالي بكنيد. مخارج ختم را به فقير بدهيد. براي اينكه بابا بتواند بدون سرخر به زندگي خود ادامه دهد خود را از بين ميبرم. اميدوارم هر روز كه ميگذرد بيشتر از زندگي خود لذت ببرد و كيف كند
من براي او دردسر بزرگي بودم.»
فساد اخلاقي و به قول خود علم «الواطيگريهاي» او فقط منحصر به خود او نميشد بلكه در اين ميان به ويژه شخص شاه شريك بزرگ او بود. بنابراين روابط و همكاري شاه و علم فقط به امور سياسي، اقتصادي و يا احياناً فرهنگي محدود نميشد، بلكه از مهمترين جنبههاي اين روابط نزديك را بايد در مسائل خصوصي و فساد اخلاقي مشترك جستجو كرد. علم از همان سالهاي اوليه ورودش به دربار در دهة 1320 ش به جرگة مهمترين كساني پيوست كه براي شاه درجستجوي يافتن زنان بود. علم به تدريج از قبل اين گونه اقداماتش با شاه بسيار نزديك شد و در تمام دوراني كه ثريا همسر شاه بود علم در نقش مهمترين واسطه ارتباط شاه با زنان بدكاره ظاهر شد. و يكبار هم ثريا از اين واسطهگريهاي علم سخت عصباني شده «فوراً آقاي علم را احضار مينمايند و بيمحابا سيلي جانانهاي بادست لطيف و مباركشان به صورت او مينوازند.»
حسين فردوست نيز در خاطرات خود از علم به عنوان مهمترين فردي نام ميبرد كه چه از داخل كشور و چه از كشورهاي خارجي براي شاه معشوقه تهيه ميديد. از همكاران اصلي اسدالله علم در شكار اين قبيل كالاها براي شاه ميتوان از اردشير زاهدي نام برد. فريدون هويدا برادر امير عباس هويدا نخستوزير، كه خود با يكي از همين قربانيان ملاقات كرده بود، بعدها در خاطراتش در اين باره چنين نوشت:
«...چند تن از همكارانم به من خبر دادند كه اردشير زاهدي و اسدالله علم مأمور ترتيب دادن مجالس خوشگذراني براي ارباب خود هستند ولي با اين حال هنوز نميتوانستم مسأله را باور كنم تا آنكه در سال 1959 [1338 ش] در نيويورك با يك زن آمريكايي كه چند سال درتهران زبان انگليسي درس ميداد ملاقات كردم و از او شنيدم كه موقع اقامتش در تهران يك شب علم او را براي شركت در ميهماني به منزل خود دعوت كرد و در آنجا ضمن يك پذيرايي مفصل و احترام فراواني كه برايش قايل شد او را به يك اطاق پذيرايي برد كه هيچكس در آن نبود و بلافاصله بعد از آنكه علم از اتاق بيرون رفت در ديگري باز شد و شاه به درون آمد...»
اسدالله علم براي انجام هر چه بهتر و بيشتر اين مأموريت براي شاه در سالهاي بعدي حيات سياسياش باند وسيعي از دوستان و آشنايان خود را در گوشه و كنار ايران و ساير كشورهاي اروپايي و آمريكا سازماندهي كرد. علي شهبازي كه خود به رغم رتبه پايين نظامياش از محافظان شخصي شاه بود دربارة اين مأموريت باند اسدالله علم توضيح كاملتري ارائه ميدهد:
«باند علم كارشان اين بود كه خانمهاي شوهردار و دختران بخت برگشته و يا همسران و دختران كساني را كه ميخواستند مقامي بگيرند براي شاه بياورند. عدهاي مأموريت داشتند كه در خارج از كشور در هنگام مسافرت براي او قبلاً همه چيز را آماده كنند. البته در اكثر
مسافرتها اردشير زاهدي و حسين دانشور و سرهنگ جهانبيني و مصطفي نامدار (سفير شاه در اطريش) عهده دار آوردن خانمهاي متعدد بودند. از همه فعالتر محمود خوانساري بود كه دختران دانشجوي ايراني را ميآورد.
در مسافرت سوئيس دولو قاجار و خانم او مأمور اين كار بودند. در مسافرتهاي داخلي، آقاي اميرقاسمي از ساواك و هرمز قريب و خسرو اكمل، داماد قريب، اين مأموريت را انجام ميدادند. در تهران كه هفتهاي چهار روز اين برنامه اجرا و انجام ميشد. كامبيز آتاباي و افسانه اويسي (رام) و خانم آراسته كه مستقيماً با افسانه اويسي در دفتر كار علم كار ميكردند و سليماني و عباس و حسين حاج فرجي مسئول پذيرايي بودند. اين برنامه گاهي در كاخ شهوند انجام ميشد كه مسئول آن ابوالفتح آتاباي يا سليماني و جهانبيني مسئول تعيين مسير و محافظت بودند و برنامه دور كردن سربازان و مأمورين را آنها طراحي و اجرا ميكردند.»
علي شهبازي در جايي ديگر از خاطراتش، درباره اين فعاليت واسطهگرانه باند علم توضيحات بيشتر و روشنگرانهتري ميدهد و ضمن بررسي نقاط جغرافيايي فعاليت هر يك از آنان از فعاليت دستهاي ديگر كه همكاري نزديكي با همين باند داشتند پرده بر ميدارد:
«او [سليماني] اهل بيرجند و از نزديكان اسدالله علم بود كه به پشتيباني او نماينده مردم بيرجند در مجلس شد. سپس از اين شغل استعفا داد و وارد دار و دسته علم در دربار گرديد و بساط عياشي و شهوتراني براي محمدرضا مهيا ميكرد. عده زيادي در اين باند
فساد فعاليت ميكردند، از جمله سيروس پرتوي كه از اسرائيل خانمهاي زيبا ميآورد كه اينها در واقع جاسوسههايي بودند، افسانه اويسي كه در تهران فعاليت ميكرد، امير متقي كه در دانشگاه شيراز بود، كامبيز آتاباي از انگليس خانم ميآورد، محمودخوانساري در سطح اروپا فعاليت ميكرد و مصطفي نامدار كه در اطريش سفير بود از آنجا خانم ميفرستاد، حسين دانشور و خانم دولو و ... هم بودند، اما سليماني وظيفهاش اين بود كه اينها را با هم هماهنگ كند. محلهايي كه اسدالله علم براي عياشيهاي شاه در نظر گرفته بود اينها بودند: منزل خودش، منزل ابوالفتح محوي در فرمانيه، كاخ شهوند،كاخ فرح آباد، خجير، باغ ارم شيراز، منزل علم در بيرجند، جزيره كيش و باغ ملكآباد مشهد. به باند علم بايد كساني چون ايادي و دكتر رام و محمود منصف و هرمز قريب و خسرو اكمل را نيز افزود.»
درباره چگونگي شكار زنان خارجي كه به منظورهاي فرهنگي ـ هنري وارد ايران ميشدند، يكي از مأموران شكارگر علم روش جالب توجهي را به وي پيشنهاد ميكند:
«محترماً به عرض عالي ميرساند در هر ماه تعدادي هنرمندان خارجي براي اجراي برنامههاي هنري در كابارههاي «باكارا» و «شكوفهنو» به كشور شاهنشاهي ايران مسافرت مينمايند كه در بين آنها افرادي وجود دارند كه قابل پذيرش و جالبند و ميتوان قبل از آنكه با ايرانيها آشنا شوند به آنها تماس گرفت و ترتيب شرفيابي آنان را داد تا چنانچه
مورد پسند قرار گيرند بهر نحو كه امر و مقرر فرمايند دربارهشان عمل شود. به منظور رعايت اصول حفاظت و براي آن كه افراد مورد نظر متوجه نشوند به حضور چه مقامي شرفياب خواهند شد، ميتوان به آنها اظهار داشت كه ترتيب ملاقات آنان با يكي از معاونان وزارت دربار شاهنشاني داده ميشود تا هرگاه مورد پسند واقع نگرديدند، ملاقات يك امر عادي و طبيعي جلوه كند. درباره كساني كه مورد پسند قرار ميگيرند به هر نحو كه اراده فرمايند عمل خواهدشد و هرگاه شايسته بدانند مطالبي كه صلاح باشد به آنها گفته ميشود. با اجراي برنامه معروضه چنانچه با تأكيداتي كه خواهد شد احياناً مطلبي را بازگو نمايند، انجام ملاقات با يكي از معاونان وزارت دربار شاهنشاهي كه آن هم نام و شهرت و مشخصاتش معلوم نيست، در پيش هيچ كس جلب توجهي نميتواند بكند. اخذ هرگونه تصميم بسته به نظر عاليست.»
بدين ترتيب اسداله علم از مأموريتها و وظايف اصلياش در به اصطلاح سفر و حضر شاه به وجود آوردن شرايطي بود كه شاه بتواند از هرگونه امكان تفريحي و عياشي استفاده كند. اسدالله علم در نوشتههاي خصوصياش بارهابه اين اقدامات خود اشاره ميكند. 19
فرح پهلوي از مهمترين مخالفان علم در روابط نزديكش با شاه بود. فرح از برنامههاي
خلاف اخلاق اين دو آگاهي كاملي داشت و به ويژه از نقش واسطهگرانه علم در شكار زنان و دختران براي شاه مطلع بود. به همين دليل روابطش با علم همواره سردو گاه خصمانه بود. علم بارها در نوشتههايش به اين قضيه اشاره ميكند. وي در 14 مهر 1348 در اين باره مينويسد: «شهبانو اصلاً به دستگاه دربار بدبين هستند... شهبانو مرا خيلي به شاهنشاه نزديك ميدانند و همين طور هم هست. بنابراين به من خوشبين نيستند.»
اسدالله علم براي اينكه فرح كمتر براي او و شاه به اصطلاح دردسر درست كند به انحاء مختلف سعي ميكرد براي او ترتيب برخي سفرهاي داخلي و خارجي را بدهد و يا اينكه خود شخصاً به بهانههاي مختلف شاه را در سفرهايش همراهي كند تا بتوانند بدون هيچگونه مزاحمتي به عياشي بپردازند. 21 علم در 6 آبان 1353 با اشاره به يكي از همين سفرهاي فرح مينويسد:
«شهبانو عازم سفري به شمال شرقي ايران شد و از شهرهاي حاشيه كوير ديدن خواهد كرد. بعد رفتم ميهماني را كه قرار است شاه امروز بعد از ظهر ملاقات كند ببينم. به نظرم آمد دخترك يا خل وضع است يا درست و حسابي مايه دردسر، شايد هم هر دو. به شاه هشدار دادم كه مواظب باشد. سر شام مرا به كناري كشيد و به من اطمينان داد كه خيلي با احتياط رفتار كرده.»
و يا در جايي ديگر مينويسد: «امشب فقط من شام در پيشگاه شاه بودم. بسيار خوب بود، به ما خوش گذشت. ميهمان خصوصي داشتم. خيلي شوخي كرديم.»
آنچه در اين ميان جالب توجه مينمايد توجيه علم از انجام چنين اعمال ضد اخلاقي است. چنانكه وقتي يك بار شاه به دنبال اعتراضات و شكايتهاي فرح در نزد علم اعتراف كرد كه اعمال آنها چندان هم منطقي نيست، علم در پاسخ اظهار داشت كه اين به اصطلاح خوشگذرانيها لازمه زندگي اوست تا بتواند با تأسي بر آن عوارض منفي ناشي از انجام امور كشور در امان بماند. علم در 2 خرداد 1351 در اين باره مينويسد:
«... شاه گفت: خود ما هم كه آخر قدري خوشگذراني ميكنيم، عرض كردم شاهنشاه هر هفته يكي دو ساعت وقت به اين كار ميدهيد، غير از آن است كه فكر و ذكر شما همين باشد. اگر اين كار را نكنيد با اين بار و فشار روحي تلف ميشويد.»
علاوه بر امكانات اقتصادي و رفاهي، معشوقههاي علم به ويژه از يك نوع مصونيت قضايي و نظاير آن نيز برخودار بودند، چرا كه هرگونه اقدام و اعمال خلاف قانون آنها به رغم پيگري دستگاههاي مختلف قضايي و نظامي كشور، از سوي علم وزير دربار خنثي ميشد. چنانكه وقتي يكي از معشوقههاي علم در طي يك رانندگي اتومبيل با يك عابر پياده تصادف كرد و او را به قتل رسانيد، پيگيريهاي رئيس شهرباني كل كشور جهت
مجازات وي به جايي نرسيد و با اعمال فشار علم «دوست عزيزم دربار شاهنشاهي پاسي از نيمهشب گذشته با احترام به خانه اش يا به پيش آقاي علم بدرقه شد و پرونده در بوته فراموشي افتاد.»
از ديگر اقدامات وزير دربار جهت تكميل برنامههاي خوشگذراني و عياشي خود و شخص شاه واردات سفارشي انواع و اقسام مشروبات الكلي گران قيمت از شركتهاي بزرگ مشروبسازي اروپا بود. بيشترين اين مشروبات از پاريس و مونتكارلو سفارش داده ميشد و مستقيماً به آدرس وزير دربار در تهران ارسال ميشد.
برگزاري شبنشينيها و ميهمانيهاي متعدد و پرهزينه در دربار از جمله برنامههاي تفريحي وزير دربار را تشكيل ميداد. علم در اين ميهمانيها جمع بسيار زيادي از دوستان نزديك خود و بلند پايگان رژيم را دعوت ميكرد. با اين حال اين ميهمانيها با دو تركيب مختلف تشكيل ميشد در برخي از اين مجالس فقط دوستان و افراد نزديك علم دعوت ميشدند كه در عين حال روابط خوبي هم با شاه داشتند و غالباً از ميان همان باند معروف شكارگران و اطرافيان آنها برگزيده ميشوند؛ نظير افسانه رام، سيروس پرتوي، امير متقي، ابوالفتح آتاباي، كامبيز آتاباي، هرمز قريب، سليماني، سرهنگ جهانبيني، عباس حاج فرجي، حسين حاجفرجي، ابوالفتح محوي، خانم آراسته، اويسي، نصيري و ... و برخي ديگر از ميهمانيهاي دربار كه علم ترتيب ميداد جنبه عموميتري داشت و حتي رقباي سياسي وي نيز دعوت ميشدند. از جمله اين گروه ميتوان به افراد زير اشاره كرد:
عبدالكريم ايادي، منوچهر اقبال، هويدا، حسن امامي، جعفر شريفامامي، اردشير زاهدي، نصرتالله معينيان، ارتشبد خاتمي، فرح، اشرف، جمشيد اعلم، هوشنگ دولو، فيليكس آقايان، هوشنگ انصاري، پرويز ثابتي و نصيري.
مهمترين و بي سابقه ترين مراسمي که در دوره محمدرضا پهلوي برگزار شد، جشنهاي موسوم به 2500 سال شاهنشاهي ايران در سال 1350 ش در تخت جمشيد بود . گويا براي اولين بار در سال 1337 بود که شاه به رغم مشکلات عديده سياسي ، اقتصادي و اجتماعي کشور به فکر افتاد به مناسبت گذشت 2500 سال از پايه گذاري رژيم شاهنشاهي در ايران به دست کوروش دوم هخامنشي جشني در خور اعتنا برگزار کند و توجه جهانيان را به سوي ايران، به عنوان کشوري کهنسال و قدرتمند [![جلب نمايد.
بگذريم از اينکه بر خلاف تصور شاه و اطرافيانش، بنيانگذاري شاهنشاهي ايران در زمان کوروش دوم ملقب به کبير، که خود هفتمين شاه هخامنشي به شمار مي رفت، نبود؛ بلکه حداقل تا جايي که حافظه تاريخ ياري مي دهد قبل از سلسله هخامنشي دو سلسله ديگر مادها و ايلاميها نيز به عنوان سلسلههايي ايراني در اين کشور حکومت کرده بودند. از سوي ديگر حتي اگر به فرض محال زمان کوروش دوم هخامنشي را هم آغاز پادشاهي ايران بپذيريم، از آن زمان تا دوره سلطنت محمدرضا پهلوي حداقل چند صد سال در تاريخ ايران از سلطنت پادشاهان ايراني، چنان که مد نظر شخص محمدرضا و برگزارکنندگان جشنهاي 2500 ساله بود، اثري وجود ندارد. چنان که از ورود اسلام به ايران تا تشکيل حکومت محلي طاهريان در سال 205 هـ ق چيزي حدود 180 سال فاصله وجود دارد؛ و يا سلسلههاي ترک تبار و به خصوص مغولان و تيموريان را نمي شود جزو ميراث و افتخارات شاهنشاهي 2500 ساله شاه و اطرافيانش بر شمرد.
در آغاز امر رياست عاليه «سازمان شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي» که مقرر بود تمهيد برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي را فراهم آورد بر عهده شخص شاه بود و حسين علاء وزير دربار وقت هم به عنوان رئيس شوراي مرکزي جشنها تعيين شده بود و سناتور جواد بوشهري هم نيابت علاء را برعهده داشت. هرچند به تدريج در اعضاي اين سازمان و نيز کميسيونها و مراکزي که به دلايل عديده سياسي، اقتصادي و فرهنگي در آن عضويت پيدا کردند تغييراتي به وجود آمد، با اين حال اعضاي مؤسس و تشکيل دهنده «سازمان شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي ايران» در آغاز امر شامل افراد، سازمانها، مراکز، وزارت خانه ها و کميسيونهاي زير مي شد:
(تحت سرپرستي عاليه اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران)
1. حسين علاء وزير دربار شاهنشاهي و رئيس شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي ايران.
2. 2. سناتور جواد بوشهري، رئيس کميسيون مالي و نايب رئيس شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي ايران.
3. 3. وزير دارايي
4. وزير امور خارجه
5. وزير کشور
6. وزير فرهنگ
7. وزير پست و تلگراف و تلفن
8. وزير راه
9. استاندار فارس
10. رئيس هنرهاي زيباي کشور
11. رئيس دانشگاه تهران
12. سناتور سپهبد امان الله جهانباني
13. مديرکل انتشارات و راديو
14. رئيس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران
15. رئيس سازمان اطلاعات و امنيت کشور
16. رئيس ژاندارمري کل کشور
17. رئيس اداره تربيت بدني
18. رئيس شهرباني کل کشور
19. شهردار تهران
20. رئيس اداره کل باستانشناسي
21. سناتور مطيع الدوله حجازي
22. استاد سعيد نفيسي
23. دکتر رضازاده شفق، استاد دانشگاه
24. رئيس کل بانک مرکزي
25. رئيس هيئت مديره انجمن آثار ملي
26. شجاع الدين شفا (دبيرکل) رايزن فرهنگي و سخنگوي دربار شاهنشاهي (دبير کل شوراي مرکزي)
27. دکتر مهدي بياني، مدير کل کتابخانه ملي و کتابخانه سلطنتي (منشي شوراي مرکزي)
28. مديرعامل بنگاه ترجمه و نشر کتاب
30. مديرعامل جمعيت شيرو خورشيد سرخ ايران
31. محمدتقي مصطفوي (مديرکل سابق باستانشناسي)
32. مديرعامل بانک ساختماني
33. مديرعامل بانک رهني
34. غلامرضا برزگر، ناظر دولت در بانک مرکزي (بازرس مالي شوراي مرکزي)
(اسامي اعضاي کميسيونهاي هشتگانه شوراي مرکزي)
1. کميسيون مالي
1. سناتور جواد بوشهري
2. مديرعامل بنياد پهلوي
3. مديرعامل شيرو خورشيد سرخ ايران
4. غلامرضا برزگر، بازرس مالي
2. کميسيون نظارت در اجراي برنامه ها
1. سناتور سپهبد جهانباني
2. تيمسار سپهبد اق اولي رئيس بانک سپه و مديرعامل انجمن آثار ملي.
3. دکتر رضازاده شفق استاد دانشگاه
4. غلامرضا برزگر بازرس مالي شوراي مرکزي
3. کميسيون انتشارات
1. رئيس اداره کل هنرهاي زيباي کشور (يا نماينده تام الاختيار)
2. استاد نفيسي استاد دانشگاه
3. رئيس اداره کل انتشارات و راديو (يا نماينده تام الاختيار)
4. کميسيون فرهنگي
1. وزير فرهنگ (يا نماينده تام الاختيار)
2. رئیس دانشگاه تهران (يا نماينده تام الاختيار)
3. دکتر احسان يارشاطر مديرعامل بنگاه ترجمه و نشر کتاب
4. دکتر مهدي بياني رئيس کتابخانه ملي و سلطنتي (منشي شوراي مرکزي)
5. سناتور مطيع الدوله حجازي
5. کميسيون هنري
1. رئيس اداره کل هنرهاي زيباي کشور (يا نماينده تام الاختيار)
2. رئيس اداره باستانشناسي (يا نماينده تام الاختيار)
3. وزير پست و تلگراف و تلفن (يا نماينده تام الاختيار)
4. محمدتقي مصطفوي مديرکل سابق باستانشناسي
6. کميسيون تشريفات و پذيرائي
1. مديرعامل بنياد پهلوي (يا نماينده تام الاختيار)
2. وزارت کشور (يا نماينده تام الاختيار)
3. وزير امور خارجه (يا نماينده تام الاختيار)
4. وزير دارايي (يا نماينده تام الاختيار)
5. رئيس شهرباني کل کشور (يا نماينده تام الاختيار)
6. رئيس اداره اطلاعات و سازمان امنيت (يا نماينده تام الاختيار)
7. رئيس دانشگاه تهران (يا نماينده تام الاختيار)
8. رئيس ژاندارمري کل کشور ( يا نماينده تام الاختيار)
9. شهردار تهران (يا نماينده تام الاختيار)
7. کميسيون ارتشي و ورزشي
1. سناتور سپهبد جهانباني
2. سپهبد اق اولي رئيس بانک سپه و مديرعامل انجمن آثار ملي
3. سپهبد عميدي رئيس تربيت بدني (يا نماينده تام الاختيار)
4. رئيس شهرباني کل کشور (يا نماينده تام الاختيار)
5. رئيس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران (يا نماينده تام الاختيار)
8. کميسيون ارتباطات
1. سناتور سپهبد جهانباني
2. وزير راه (يا نماينده تام الاختيار)
3. وزير پست و تلگراف و تلفن (يا نماينده تام الاختيار)
4. رئيس ژاندارمري کل کشور (يا نماينده تام الاختيار)
5. رئيس اداره مخابرات ارتش (يا نماينده تام الاختيار)
6. فرمانده نيروي هوايي (يا نماينده تام الاختيار)
7. رئيس هواپيمائي کل کشور (يا نماينده تام الاختيار)
8. رئيس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران (يا نماينده تام الاختيار)1
به هر حال به دنبال تصميم شاه جهت برگزاري اين جشنها، هيئتي در دربار تشکيل شد تا مقدمات لازم را براي اين منظور فراهم آورد. ابتدا شجاع الدين شفا، که خود از پيشنهاددهندگان اوليه برگزاري جشنهاي 2500 ساله بود، به عنوان دبير کل اين هيئت تعيين شد.
پس از حدود دو سال که هم برنامه ها و هم مراکز فرعي اين تشکيلات جديد گسترش قابل توجهي يافته بود، سناتور جواد بوشهري به رياست آن برگزيده شد و اين سمت را تا سال 1347 حفظ کرد. اين هيئت که تحت عنوان شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي از آن ياد مي شود تلاش گسترده و پيگيري را در زمينه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و تبليغاتي در ايران و ساير کشورهاي جهان آغاز کرد تا زمينه هاي لازم براي برگزاري جشنهاي 2500 ساله را فراهم آورد
اين شورا به زودي دفاتر و نمايندگيهايي در شهرهاي مهم ايران و پايتختهاي کشورهاي اروپايي و آمريکا تأسيس کرد و طرحهاي تبليغاتي و نظاير آن را آماده و جهت اجرا در اختيار دست اندرکاران امور قرار داد. از جمله اين برنامه ها مي توان به طرح بناي ميدان شهياد (آزادي کنوني) در شهر تهران، انتشار کتب و مقالات تاريخي مربوط به تاريخ ايران قبل از اسلام، طرح تعمير و مرمت تخت جمشيد، تهيه فيلمهاي تبليغاتي به اصطلاح مستند، تهيه و آماده سازي آثار باستاني ايران،
بافت فرشهاي دستباف با نقشهايي از تصاوير شاهان و بزرگان ايران، تهيه انواع سلاحهاي جنگي و لباسها و زين و برگها و پرچمها و نظاير آن منطبق با دوره هاي تاريخي قبل از اسلام ايران و همچنين «فراهم ساختن وسيله تفهيم اساسي شاهنشاهي ايران براي جوانان» و ... اشاره کرد.2