بخشی از مقاله
مقدمه
ما در جهاني شگفت انگيز از علم و دانش به سر ميبريم. تقريباً در همه وقت شبانه روز با توجه به دسترسي منابع خبري و اطلاع رساني از كشفيات و تازههاي جديدي در حيطة علم و توليد آن مطلع ميشويم و ترقي و پيشرفت آدمي و جهان پيرامونش را در اصل مديون همين توليدات علمي و تكنولوژيكي هستيم. جهاني كه در آن زندگي مي كنيم جهاني از علم است آري علم و دانش چنان در زندگي تأثير دارد كه بايد گفت لحظهاي نميگذرد كه ما از آن متأثر
نشويم. معمولاً اشتياق و هدفگيريهاي اصلي انسانهاست كه در جريان و كشاكش بدست آوردن معرفت علم و درك واقعيتها دخيل هستند و اين مسئله باعث شده تا آنها در پي جستجوي علم و هرآنچه بدان مربوط است باشند. علوم در هر عصر و مكاني داراي ارزش متفاوت بوده است بطور مثال در دورة قرون وسطي هيچيك از كشيشان صومعه هاي اروپايي به هيچ وجه حاضر نبودند در جملة «علم قدرت است» تأمل كنند ، آنها علاقهاي به علوم نداشتند و به شكلهاي مختلف در اين دورة تاريخي آنرا رد مي كردند، اين درحاليست كه در مشرق زمين درست عكس اين قضيه صادق بود چرا كه در پرتو تمدن اسلامي آن روزي علم و
شكوفايي آن با سرعت خوبي مرزهاي تاريكي را يكي يكي درمينورديد. در اواخر قرن 16م كتب درسي و مكتب اسكولاستيك قرون وسطايي كنار گذاشته شد و طبقه بندي منظمي از علوم و انسانها عرضه شد كه توسط آن توانستند دستورالعملي كه امروزه بعنوان معيار تشخيص قطعي علوم تلقي ميشود را ابداع كنند، تا آنكه نوبت به انقلاب صنعتي و دستاوردهاي ناشي از آن رسيد جهان تمدن زير و رو شد، معيارهاي علمي تغيير كرد و در نهايت جهان غرب در رقابتي تنگاتنگ از علم و توليدات علمي قرار گرفت. حال امروزه علوم در قرن ما با سرعتي غيرقابل تصور در حال رشد است و به ما كمك ميكند تا بهتر زندگي كنيم، بهتر بيانديشيم، بر بيماري و گرسنگي فائق آئيم و مسافتهاي بسيار دور را به آساني بپيمائيم و ...
اما متأسفانه اين همة موضوع نيست چرا كه ميدانيم امروزه وجود بمبهاي اتمي و سلاحهاي غيرمتعارف و فاجعهآور صرف امور چه كارهايي ميشوند و اين مسئله شايد براي محققين و دانشمندان عصر حاضر خود معظلي است و آنها را در ادامة تحقيقاتشان با شك و ترديد روبرو ميسازد. ما در اينجا از ادامة اين بحث صرفنظر ميكنيم چرا كه موضوع ما پيرامون توليد علم و ضرورتهاي ايجاد آن است نه منع و مهارش.
در واقع هدف از ارائه اين مقاله نيز بدان جهت است كه بدانيم علوم در خدمت انسانيت درآمده و براي همگان امكان فهمي دقيقتر از جامعه و پيرامون خود و زندگي بهتر براي نسلهاي كنوني و آينده را فراهم ميسازد. پس به همين جهت ما در اين مقاله خواستار بررسي چگونگي توليد علم و بايستههاي اساسي آن در زندگي امروزي و هرروزي هستيم و اميد است با ارائة راهكارهايي مناسب وقابل اجرا در جامعه جهاني به اين مطلوب نهايي و اهداف آرماني ترسيم شده هرچهبهتر دست يازيم.
جايگاه كنوني توليد علم و دستاوردهاي ناشي از آن
علم و توليد آن سنگ بناي اصلي تمدن امروزي است و به شكلي گسترده در ارتباط با ساير واقعيتهاي جامعه روند حياني خود را ادامه ميدهد. امروزه توليد دانش و ايجاد مهارتهاي لازم جهت بهرهبرداري از آن محور يك هدف اساسي و تعيين كننده براي همة كشورهاست. در برخي از كشورها، اين مسئله مدت مديدي است كه دروني شده و در واقع توليد علم و آگاهي را همواره در دستور كار خود قرار دادهاند كه ما آنها را به عنوان كشورهاي شمال ميشناسيم، اگر به تاريخ يكصد سال اخير اين دسته از كشورها نظر كنيم خواهيم ديد كه موضوع پژوهش در ارتباط با توسعه، محور اصلي توجه كشورهاي شمال بوده است كه در
همين راستا دست به ايجاد مراكز و مؤسساتي زدند كه به امر توسعه و پژوهش معطوف باشند و با اتخاذ راهبردهايي مشخص براي ارتقاي سطح كيفي جامعه خود و پيشرفت در دنياي امروز همواره بسترسازي كردند. پيشرفتهاي برقآساي بشر در علم و تكنولوژي سبب توسعة پايدار و عميق براي كشورهايي است كه نقشي اساسي در پيشبرد اين مهم دارند يا خود محرك توليد علم و تكنولوژي هستند و يا در حمايت و تقويت علم و فناوري همواره در تكاپو ميباشند. در واقع علم قرن بيست و يكم نيز بايد طوري باشد كه همة مردم بر اساس وحدت منافع از آن مستفيض گردند، نياز روزافزون به دستاوردهاي علمي در سياستگذاري
عام و خاص ازجمله وظايفي است كه علم بايد در شكلگيري تصميمات سياسي و قانوني اعمال كند. يكي ديگر از تأثيرات بسيار مهم گرايش به سياستهاي توليد علم، تحقق اهداف صلحجويانه، توسعة انساني و ايجاد ظرفيتهاي علمي داخلي و پرورش همشهريان آگاه و مطلع ميباشد. اينكه دستاوردهاي علمي و نتايج آنها ميتواند سبب رشد زمينه هاي اقتصادي و كاهش فقر عمومي شود و بر توليد و توزيع مصرف عادلانه بيافزايد و يا زمينه هاي بهداشت و سلامت محيط زيست را فراهم كند شكي نيست. پس به همين منظور براي رسيدن به مطلوب ياد شده ميبايست بر روند كنوني جهاني شدن به شكلي آگاهانه و نقش راهبردي دانش علمي و تكنولوژي صحه گذاشته و به كاهش شكاف ميان جوامع در حال توسعه و كشورهاي توسعه يافته از طريق بهبود ظرفيت و زيربناي علمي در كشورهاي در حال توسعه بپردازيم كه در همين راستا انقلاب اطلاعات و ارتباطات ابزارهاي جديد و مؤثري براي مبادلة دانش علمي و آموزش و پژوهش در سطح جهاني خواهد بود.
پس همانطور كه ديديم فرايند توليد علمي مي بايست بر ساختارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي يك جامعه تأثيري شگرف از خود باقي گذارد و موجب تحولات وسيع و عميقي در سطح برون و درون جامعهاي شود، در اين حالت است كه علم بينالمللي خواهد شد و در ساية قوانين موضوعة آن، جوامع از نظم و امنيت بيشتري برخوردار خواهند بود.
علم و زيرساختهاي مربوط به آن را از بعد اجتماعي نيز ميتوان مورد بررسي قرار داد چرا كه اين مقوله هميشه و در همه حال تأثير زيادي بر جريانات زندگي بشري داشته است، كه البته ميزان بهرهبرداري هر يك از كشورهاي جهاني از توليد علم و دستاوردهاي حاصل از آن به يك اندازه نبوده و نيست و اگر بخواهيم دلائل آن را كنكاش كنيم نياز به مباحث اجتماعي و جامعه شناسي در روند تاريخي هر يك از كشورها داريم كه البته در اين مقوله نميگنجد.
هر كشوري در ابتدا بايد توسعة علمي داشته باشد تا از توسعة فنآوري و تكنولوژي مناسب برخوردار گردد. توليد و بسط علم تأثير عميقي در تمامي حوزههاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور دارد و تمامي كشورها براي دستيابي به خودكفايي علمي و توسعة همه جانبة خود بايد بكوشند، در اين راستاست كه ميتوان گفت توليد علم اولويت توسعة هر كشور است. در رابطه با توسعهيافتگي جوامع نيز وضع جهان به گونهايست كه مقامات رسمي دولتي نميتوانند به علم و موارد استعمال و تطبيق آن با جامعة جهاني بياعتنا باشند، در واقع دولتها بايد از راههاي مختلف در پيشبرد تحقيقات همه جانبه با درنظر گرفتن معايب و مزاياي كار براي جوامع خويش بكوشند .
توليد علم نتيجه تفكر علمي
براي سعادت و كاميابي جامعه هيچ چيز مهمتر از بها دادن به تفكرات علمي نيست. تفكر علمي اساس توليد و توسعة علمي را فراهم ميسازد به گونه اي كه با آن ميتوان به ضرورت وجود و حضور علم در عرصه ها و حوزه هاي مختلف حيات بشري پي برد. بحث از تفكر علمي در واقع نياز به مقوله هاي
هستيشناسي دارد و بيشتر در حوزة فلسفة علم ميتوان در آن غور و تتبع نمود . اما چيزي كه در اينجا براي ما مهم است بحث باور به پژوهش در امر تعيين خط مشيهاي اساسي كشور است كه تقويت فرهنگ تفكر و پژوهشهاي علمي و ايجاد سيستمي كارآمد موجب باروري مجموعه نهادهاي پژوهش كشور شده و با دقت و برنامهريزيهاي مناسب و اطلاع رساني همه جانبه ميتوان در سطح جامعه اين نهادها را ارزشي و دروني ساخت كه البته مسئوليت اساسي اين مهم به عهدة دانشمندان و نخبگان مراكز تحقيقاتي در كشورهاست چرا كه گسترش تفكر و نظريه سازي شايد سرآغاز رشد و توسعة تحقيقات در جوامع باشد و از هدررفتن منابع و نيروهاي انساني جلوگيري كند.
البته در اينجا ذكر اين نكته اساسي است كه وجود انگيزه از مهمترين شاخصههاي ايجاد جرقه هاي علمي در ذهن پژوهشگر است چنانچه استاد و محقق در جامعه، از احترام حقوقي و امنيت اقتصادي برخوردار باشد و همچنين براي انجام طرحهاي پژوهشي خود با كمبود امكانات مواجه نبوده و تجهيزات لازم را در اختيار داشته باشد و بداند كه حق و حقوق قانوني او در صورت ابداع و خلق هرگونه اثري در جامعة علمي محفوظ خواهد ماند، صد البته به نوع آوري و خلاقيت كيفي و كمي روي خواهد آورد. ايجاد برانگيختن اين حس كنجكاوي و جستجوگري علمي در سطح جامعه و فراگير نمودن آن نيز از وظايف دولتهاست و در اين زمينه آنها بايد آگاهانه و با دقت كافي همة جوانب را درنظر گرفته تا از معضلاتي همچون فرار مغزها به كشورهاي پيشرفته و صنعتي جلوگيري كنند.
علم و كاربرد آن در جوامع امروزي
همانگونه كه قبلاً اشاره شد تاريخ زندگي علم واقعيتهاي چشمگيري را براي ما روشن ميسازد. ترقي و رشد فعاليتهاي علمي و فني گرچه از طرفي موجب دگرگوني هاي وسيعي شده است بطوري كه روشهاي معيشتي تغيير يافته، تعامل روابط انساني همچون گروهها - نهادها - تشكيلات مختلف متفاوت شده، ميزان توليد به مراتب افزايش يافته و بازدهي و بهرهوري بالا رفته، مراكز توليد با تنوع بيشتري شكل گرفته و سازمانهاي مختلف علمي – پژوهشي در سطح جهاني ايجاد شده، اما از طرفي نيز رشد و توسعة روند علمي در همة جوامع و همة شرايط زماني و مكاني يكسان نبوده است، و هريك از جوامع به ميزاني كاملاً متغير از يكديگر از دستاوردهاي علم و تكنولوژي روز بهرهمند ميگردند.
امروزه سياستگذاري علم و فنآوري به ضرورتي راهبردي براي بسياري از كشورهاي در حال توسعه بخصوص در دهههاي اخير قرن پاياني تبديل شده است و بسياري از جوامع با توجه به شرايط و امكانات موجود خود در بالاترين سطوح سياسي سعي به اتخاذ سياستهاي بنيادي در زمينة علم و فنآوري نمودهاند. با توجه به اين اصل كه بسياري از كشورها فاقد سياستهاي مدون و رسمي هستند اما تئوري موجود در زمينة تجارب سياست علم و فنآوري در كشورهاي مختلف بسيار گسترده و غني ميباشد و براي آن دسته از جوامعي كه تاكنون در اين مقوله گام برنداشتهاند ميتواند ذخيرهاي ارزشمند به حساب آيد. همانطوري كه ميدانيم دانش علمي منافع عمدهاي را براي انسانها به همراه داشته است كه سبب افزايش اميد به زندگي در آينده ميشود مثلاً كشف
شيوههاي درمان بسياري از بيماريها از طريق علم پزشكي و يا توليد گونهاي از محصولات كشاورزي براي برطرف ساختن نيازهاي معيشتي جمعيت رو به افزايش و يا استفاده از منابع جديد انرژي كه فرصتي براي رهايي انسان از كارهاي سخت و يدي شده است، مبتني بر شيوههاي جديد ارتباطات، اطلاعرساني، مديريت و ساختار فرايندهاي جديد علمي ميباشد. لازم به ذكر است كه پيشرفتها و توسعة توليد علمي علاوه بر منافعي قابل توجه به مقادير زيادي سبب تخريب محيط زيست و اشكالات تكنولوژيكي گرديده و حتي فاصلة طبقاتي اجتماعي و محروميتهاي زيادي را به همراه داشته است. بنابراين جامعة علمي
همگام با ساير بخشهاي متفاوت جامعه بايد نقشي حياتي در حل فرايند اين موضوع ايفا كند. امروزه علاوه بر پيشرفتهاي بينظير در علوم نياز به راهكارهاي دموكراتيك و اساسي در بارة توليد و مصرف دانش علمي احساس ميشود كه اين مبحث در حيطة كاري سياستگذاران و همچنين جامعة علمي است و پيوند ميان رشتههاي مختلف علوم طبيعي، اجتماعي و انساني استارتي براي برخورد با مسائل گوناگون و مشكلآفرين جامعه محسوب ميشود كه سرمايهگذاري از اين طريق پاسخگوي بسياري از موانع و مشكلات آيندة جامعة بشري خواهد بود.
اهداف و سياستهاي علم و فنآوري در جوامع مختلف
تقريباً از اواخر دهة 80 ميلادي تاكنون بسياري از كشورها تغييراتي اساسي در سياستهاي علم و فنآوري خود به وجود آوردهاند كه بيشتر آنها داراي سياستهاي مدوني در رابطه با اين مقوله هستند و آنهايي هم كه با عدم وجود اين سياستهاي مدون روبرو بودهاند، اخيراً در صدد تدوين اين سياستها برآمدهاند كه شامل: ارتقاء كيفيت زندگي در همة زمينهها، بالا بردن توان توليدات اقتصادي كشور از طريق افزايش قابليت صنعتي و بسط بازارهاي صادرات و واردات، ترويج فرهنگ علمپروري و تشويق بخشهاي خصوصي جامعه به مشاركت در تحقيق و توسعه و رسيدن به نتايجي مطلوب، افزايش كارآيي و بهرهبرداري از صنايع موجود، بكارگيري همه جانبة علم و تكنولوژي در توانمنديهاي تجاري و نظامي و بخشهاي آموزشي – تحقيقاتي، تثبيت برتري داشتن در امور نظامي، توسعة
ساختارهاي اقتصادي و نهايتاً تقويت روابط بينالمللي ميباشد. در اين رابطه عمدهترين هدف سياستهاي علم و فنآوري در كشورهاي امريكا، اروپا و ژاپن ارتقاء سطح كيفي زندگي شهروندان و رفاه عمومي است همچنين حضور در عرصههاي بينالمللي و كسب رتبه و پرستيژ منطقهاي و جهاني براي آنان از ويژگيهاي خاصي برخوردار است و اما اهدافي همانند بهبود سطح كيفي و كمي نظامهاي آموزشي- تحقيقاتي، همكاريهاي بينالمللي و منطقهاي، ترويج فرهنگ علمدوستي ميان مردم و بهرهگيري از نتايج تحقيقات بخشهاي خصوصي در امر توسعه و تعالي جامعه در بين اكثر كشورها مشترك است كه البته اين ميزان از توسعه در انواع جوامع يعني باز و بسته، توسعه يافته و در حال توسعه، پيرامون و مركز برحسب استعدادهايشان تفاوت دارد.
فرايند نهادينهسازي توليد علم و پژوهش
مسئلة نهادينهسازي علمي از عمدهترين دلايل توسعة پايدار و متوازن هريك از جوامع درحال رشد است. اين مسئله به گونهاي است كه پرداختن به آن از وظايف مهم تمام كساني است كه به اعتلاء و پويايي كشورشان علاقمندند، و امروزه نظريه پردازان بر اين باورند كه تنها از طريق پژوهشهاي علمي – كاربردي، مي توان معضلات اجتماعي، اقتصادي كشورها را حل و فصل نمود. همچنين درونيسازي تحقيقات ميبايست با برنامهريزيهاي از پيش تعيين شده سير تكاملي خود را بپيمايد كه در اين راستا شناخت دقيق ويژگيهاي نظام اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه مستلزم آشنايي دقيق با نمونههاي كمي و كيفي و فنون خاص
برنامهريزي است. در واقع نهادينهسازي علمي، يك فرايند فني و تخصصي ميباشد كه نيازمند تهيه و تدوين راهكارهاي مفيد و مناسب و آشنايي دقيق با مباني و اصولي است كه صحت و اعتبار آن در ميدانهاي اجرايي – عملي به اثبات رسيده باشد. پس بنابراين برنامهريزي موفق منوط به سلسله پژوهشهاي كارآمدي است كه به طور منسجم شكل گرفته و نهايتاً منجر به شكوفايي نهاد تحقيق گردد. در واقع توليد علم و پژوهش زماني نهادينه ميشود كه نتايج حاصل از آن در اختيار جامعه قرار گيرد چرا كه در غير اينصورت نتيجة تحقيق و پژوهش هراندازه هم مهم و حياتي باشد نميتواند مورد استفادة جامعه قرار گرفته و در راندمان
ترويج و توسعة علمي مؤثر واقع گردد. از طرف ديگر نيز وقتي نتايج اقدامات تحقيقاتي در دسترس ساير پژوهشگران جامعه گذارده شود ممكن است ايشان هم با توجه به رشتة مورد علاقهشان و نتايج قبلي پژوهش دست به ايجاد ابتكار و خلاقيت تازهاي زده كه اين خود يكي از عوامل مؤثر در نهادينهسازي توليدات علمي – تحقيقاتي محسوب ميشود.
از ديگر عوامل اين مهم فراهم آوردن شرايط جذاب علمي براي دانشمندان است زيرا اين كار سبب جذب نيروهاي جديد و با انرژي در كانونهاي علمي ميشود و كشورهاي در حال توسعه ديگر با پديدة فرار مغزها روبرو نميگردند. از قرن بيستم به بعد علم و توليدات آن بصورت اصليترين بخش جامعه درآمد و بعنوان هدايت كنندة ساير بخشها شناخته شد، علم كنوني با يك دانشمند ظهور نميكند كه با مرگ آن هم رو به افول نهد بلكه علم امروز به مثابه يك كارخانة توليدي است كه توليداتش را بدون وقفه و با سرعت هرچه تمامتر به منصة بهرهبرداري ميرساند كه اين مسئله ممكن نميگردد مگر با سازماندهي دقيق و پايدار سياستهاي جوامع.