بخشی از مقاله

چکیده

پوزیتیویسم منطقی از جمله رویکردهاي مطرح در فلسفه علم است که در نیمه اول قرن بیستم فضاي فلسفی و علمی جهان را تحت تاثیر خود قرار داده و با توجه به مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی خود، فرآیند سکولار شدن علوم را سرعت بخشید و شناخت نحوه این اثرگزاري، میتواند زمینه فهم دقیقتر از موضوع علم سکولار و مبانی مربوط به آن را فراهم آورد. پوزیتیویسم منطقی با دارا بودن مولفههاي برجستهاي همچون ایده وحدت علوم، فیزیکالیسم، معیار معناداري گزارهها، دوگانگی واقعیت و ارزش و... در عرصه فلسفه علم شناخته میشود. این جریان از طریق معیار معناداري گزارهها و بالتبع دوگانگی واقعیت و ارزش از یک سو و فیزیکالیسم و ایده وحدت علوم از سوي دیگر که مبتنی بر معرفتشناسی تجربهگرایانه و هستیشناسی ماديگرایانه هستند، زمینه را براي متافیزیکزدایی و ارزشزدایی از علم فراهم کرده و مسیر سکولار شدن علوم مختلف را تشدید میکند. در این فرآیند فکري، پیوند مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی این جریان در سکولار نمودن علوم از مجراي فیزیکالیسم و معیار معناداري گزارهها، طیف گستردهاي از علوم را در این مسیر قرار داده و از مجراي ایده وحدت علم، این رویکرد سکولاریستی را به علوم مختلف اعم از علوم طبیعی و علوم اجتماعی تعمیم می دهد.

واژگان کلیدي:پوزیتیوسم منطقی، سکولاریسم، ملاك معناداري گزاره ها، وحدت علم، فیزیکالیسم

-1 مقدمه

همواره وقتی که صحبت از تمدن جدید پس از دوره رنسانس، دوران مدرنیته و ... صحبت به میان میآید، جایگاه علم و پیشرفت روزافزون علوم مختلف در این دوره به صورت برجستهاي نمایان است. اما پیشرفت نمایان علم در این دوره و به ویژه طی قرن بیستم همراه با مبانی و پیشفرضهاي معرفتی بوده که به صورت غیر مستقیم در عرصه علم و علم گرایی مطرح شده است. در قرون اخیر به ویژه در نیمه اول قرن بیستم علوم مختلف با توجه به گفتمان حاکم بر فضاي فلسفی و علمی که مشتمل بر اومانیسم، سکولاریسم، علمگرایی شدید و... بوده، موضوعاتی همچون تضاد یا تعارض علم و دین و یا به عبارت دیگر علم سکولار در برابر علم دینی بیش از پیش جدي شده است که توجه لازم به تاثیر این مبانی در شکلگیري مفاهیمی همچون علم سکولار را میطلبد.

سکولاریسم از جمله مفاهیمی است که در دوره پس از رنسانس خود را در عرصههاي مختلف تمدن بشري نشان داده است. درباره سکولاریسم تعاریف متعددي ارائه شده اما در در مجموع می توان گفت گرایشی است که طرفدار و مروج حذف و یا به حاشیه راندن نقش دین از ساحتهاي مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست، حکومت، علم، اخلاق و... است. به همین نسبت علم سکولار نیز به علمی اطلاق میشود که داراي پیشفرضهاي سکولار بوده و در برابر علم دینی مطرح میشود که ارتباط درونی با پیشفرضهاي متافیزیکی و دینی داشته باشد. - رمضانی، 1387، - 136-137

علم سکولار داراي مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانیشناختی خاص خود است و همچنین مبانی موثر بر مفهوم سکولاریسم را به طور ضمنی در خود حمل میکند؛ به طوري که اومانیسم که از جمله مبانی مهم سکولاریسم است، از مبانی مهم علم سکولار نیز محسوب میشود. - علیتبار، 1393، - 55 البته به صورت خاص نیز برخی جریانهاي فکري و فلسفی هستند که به صورت مبنایی در این زمینه ایفاي نقش داشته، مبانی لازم براي سکولار نمودن علوم را ایجاد نموده و تغذیه مینمایند. یکی از مهمترین این مکاتب در ابتداي قرن بیستم پوزیتیویسم منطقی است. - گلشنی، 1377، - 23

این جریان فکري و فلسفی متشکل از جمعی بود که در ابتدا با عنوان حلقه وین - 1 - شناخته شده و مشتمل بر برخی از دانشمندان علاقهمند به مسائل فلسفی و برخی از فیلسوفان همچون شلیک - 2 - ، نویراث - 3 - ، کارنپ - 4 - ، وایزمن - 5 - و فایگل - 6 - و همچنین برخی از همپیمانان آنان مانند آیر - 7 - در انگلستان و همپل - 8 - و رایشنباخ - 9 - در آلمان بود. پوزیتیویستهاي منطقی ضمن انتقاداتی نسبت به پوزیتیویسم اولیه، احترام بسیار زیادي براي علوم طبیعی و همچنین ریاضیات و منطق قائل بودند - ٧٨ ,٢٠٠٢ - Okasha, و مسئله و نقش منطق و زبان در نظریات علمی را مطرح کردند. این جریان نیز طی چند دهه از قرن گذشته، جریان علمی جهان را تحت تأثیر خود قرار داده و بر روي مسئله عمومی معناداري - 10 - متمرکز شده و تعریفی خاص از علم و علمی بودن را مبتنی بر ملاك معناداري گزارههاي زبان ارائه میکردند. بر اساس آموزههاي آنان، گزارهها در صورتی با معنی هستند، اگر و تنها اگر یا به طور تجربی قابل اثبات باشند یا اینکه اینهمانگوییهاي منطقی یا ریاضی باشند.

همچنین آنها بر اساس سنت تجربهگرایی دریافته بودند که آنچه میآموزیم لزوماً از طریق حواس بوده و متافیزیک و هستیشناسی بیمعنی است که در ادامه بیشتر به این مسائل پرداخته خواهد شد. - ٢٧٣ ,١٩٩٦ - Lacey, بر این اساس پوزیتیویسم منطقی دربردارنده تجربهگراییِ مفرطی شامل مجموعه تعالیمی بود که تاکید بر منحصر بودن دعاوي علوم به عنوان دانش و معرفت داشت و رویکردهاي فلسفیاي که اذعان به این انحصار نداشتند را تنزل و تقلیل میداد. - ٢٣٢ ,٢٠٠١ - Kuklick,علمگرایی به عنوان جو غالب در ابتداي قرن بیستم، تاثیر بسیار زیادي بر پوزیتیویسم منطقی داشته است. این تاثیر از یک سو در شکلگیري مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی این جریان موثر بوده و از طریق تفسیر جدید از جهان، موجب تعارض علم و دین و بالتبع سکولار شدن علوم شده است. - علی تبار، 1393، - 64

از سوي دیگر علمگرایی در این جریان چنان نمود پیدا کرد که افراديهمچون کارنپ و نویراث مسئله وحدت علوم و علمِ یگانه را مطرح نموده و روش علوم طبیعی را به سایر علوم از جمله علوم اجتماعی تعمیم میدادند و علوم انسانی و اجتماعی را نیز بیش از پیش سکولار میکردند. به عنوان مثال همپل در ابتداي کتاب »فلسفه علوم طبیعی« خود، شاخههاي مختلف علوم را به علوم تجربی و علوم غیر تجربی - یعنی منطق و ریاضیات - تقسیم و علوم تجربی را به علوم طبیعی و علوم اجتماعی تقسیم مینماید. وي در ادامه بیان میکند که بسیاري از آنچه که درباره روشها و مفاهیم اساسی تحقیق علمی معلوم کردهاند، در مورد علوم اجتماعی هم مانند علوم طبیعی صادق است. - همپل، 1369، - 1-2 لذا این جریان از این طریق، روششناسی علوم طبیعی را به علوم اجتماعی تسري دادند و آنها را نیز در مسیر سکولاریسم با علوم طبیعی بیش از پیش همراه کردند.

بر این اساس هر چند که رویکردهاي طبیعتگرا در درون خود نفی امور ماوراء طبیعت و در نتیجه ادعاهاي دینی که امور ماوراء طبیعت را اثبات می کنند، به همراه دارند - ٢٢٢ ,٢٠٠٨ - Giere, اما پوزیتیویسم منطقی با استفاده از روش تحلیل زبانی و منطقی این مساله را نهادینه میکند. در این مسیر سکولار نمودن علوم مختلف، دو مشخصه این جریان که خود ناشی از مبانی خاص معرفتشناختی و هستیشناختی هستند، نقش عمده را ایفا میکنند که عبارتاند از ملاك معناداري گزارهها و ایده فیزیکالیسم و وحدت علم. لذا به منظور فهم دقیق از چگونگی این فرآیند به عنوان یکی از موتورهاي محرکه سکولار شدن علوم در قرن اخیر، این موضوع مورد تدقیق قرار میگیرد تا از پرتو این دقت، نقاط ضعف حاکم بر این سیر تاریخی و فکري هویدا گردد.بدین منظور در ادامه این نوشتار ابتدا ملاك معناداري گزارهها مورد اشاره قرار گرفته و تاثیر آن در سکولار نمودن علوم مطرح میگردد. در ادامه موضوع فیزیکالیسم و وحدت علوم بیان شده و تاثیر آن در تبدیل علوم مختلف به علوم سکولار و نحوه پیوند آن با ملاك معناداري گزارهها در تکمیل این مسیر، بازنمایی و روشن خواهد شد.

-2 معیار معناداري گزاره ها

یکی از مهمترین و مبناییترین آموزههاي پوزیتیویسم منطقی که تبعات و نتایج بسیاري را با خود به دنبال داشته، ملاك معناداري گزارههاست. اهمیت این اصل در پوزیتیویسم منطقی تا بدان جاست که میتوان آن را وجه تمایز این جریان فکري یا مکاتب دیگر تجریهگرایی ماقبل از آن عنوان کرد . این مسئله به این دلیل است که اعضاء حلقه وین در تجربهگرایی خود، تأکید ویژهاي بر مسئله زبان و منطق داشتند.ملاك معناداري گزارهها را میتوان نتیجه معرفتشناسی تجربهگرایانه اعضاء حلقه وین دانست زیرا بر اساس این معرفتشناسی، تنها اموري به رسمیت شناخته میشود که از طریق حواس براي انسان حاصل شده باشد. لذا در رویکرد پوزیتیویستهاي منطقی که حاصل ترکیب معرفتشناسی تجربهگرایانه و اهمیت دادن ویژه به زبان و منطق است، تنها مسائلی معنادار شمرده میشوند که از طریق مشاهده قابل اثبات یا تأیید بوده و یا گزارههاي تحلیلی و از نوع گزارههاي مربوط به ریاضیات و منطق باشند.

ملاك معناداري گزارههاي پوزیتیویستهاي منطقی به خاطر نقش مبنایی آن در آموزههاي این جریان و همچنین لوازم بسیاري که بر آن حمل میشود، همواره مورد توجه خاص اندیشمندان و منتقدین بوده و به همین علت، این اصل یکی از مهمترین آموزههاي این جریان بوده که مورد نقادي واقع شده است. به دنبال انتقادات وارد شده بر این اصل و لوازم آن در طی زمان، اعضاء حلقه وین در کنار حفظ موضع اصلی، اصلاحاتی را در این اصل وارد نموده و روایات جدیدي از آن را ارائه کردهاند به نحوي که معیار معناداري گزارهها که همان تحقیقپذیري بود، در طی این

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید