بخشی از مقاله
سیر تکامل خوشنویسی در ایران
دو سطری در خشنویسی
خط شکل مکتوب کلام است و انتقال مفاهيم به شکل عينى ماهيت اصلى خط و خوشنويسى است. خوشنويسى يکى از هنرهاى اصيل و سنتى کشور است. قرنهاست اين هنر بهعنوان پررونقترين و جلوهسازترين شاخه هنر زيباى ايرانى شناخته شده است و يکى از ابعاد فرهنگ اصيل ايرانى را بوجود آورده است. خوشنويسى والاترين منزلت را در ميان هنرهاى اسلامى دارد و يکى از تعاريف خوشنويسى در متون اسلامى اين است: خوشنويسى هندسهٔ روحانى لغاتى است که به وسيلهٔ ابزار مادى تجسم مىيابد
سير تکاملى خوشنوسى در ايران
طبق آنچه که در رسالات و کتب مؤلفان مشهور بعد از اسلام آمده، اولين شخصى که خط نوشت ”مرا مر ابن مرّه“ از شبه جزيرهٔ عربستان بود و اولين کسى که در صدر اسلام قرآن نوشت و به حسن خط شهرت داشت خالد ابن ابوهياج بود که براى عمر بن عبدالعزيز قرآنى با زر نوشت. بعد از آنکه کوفه بهصورت شهر بزرگى درآمد، خط کوفى در اين شهر رواج يافت و رونق گرفت و به خط کوفى شهرت يافت. قديمىترين قرآن به خط کوفى متعلق به اواخر قرن سوم هجرى است. بعداً نسخ در کتابت قرآن بجاى خط کوفى بکار رفت و در قرن بعد خطوط ديگرى توسط خوشنويسان ايرانى پديد آمد و تا مدتها بعد از تکوين خط هاى عربي، خوشنويسى مقامى والاتر و بالاتر از
نقاشى داشت. خطى که در قرون اسلامى در ايران رواج داشته و به آن خوشنويسى مىکردهاند و امروزه نيز خطى رسمى است، در اصل از الفباى عربى مىباشد. عربها پيش از اسلام بر اثر ارتباط با اقوام متمدنتر با خط و زبان نبطى و سريانى آشنا شده بودند و از هر يک از اين دو خط استفاده مىکردند. خطهاى نبطى و سريانى از خطوط سامى بود و تقليد آن براى عربها امکانپذير. خط اولى منشأ خط نسخ شد و دومى اصلى خطّ کوفى است. بعد از اسلام ظاهراً هر دو خط بهکار مىرفته است. خط نسخ بيشتر براى تحرير نامهها و خط کوفى براى کتابت مصحفها، کتيبهها و سکهها استفاده مىشد. از اواخر دورهٔ امويان و اوايل عباسيان قلمرو خط عربى وسعت
يافت و بهتدريج در ايران ومصر و شمال آفريقا انتشار و رواج يافت و کمکم از دو خط مذکور اقلام ديگرى پديد آمد. قبل از اسلام در ايران انواع خط از جمله خط ميخي، پهلوى و اوستايى رايج بود و حتى از آثار برجاى مانده چنين برمىآيد که ايرانيان در نوشتن آنها هماهنگى و ضوابط خاصى داشتهاند. اما با پذيرش اسلام توسط ايرانيان، خط و زبان قرآنى رواج يافت. در آخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري، شخصى به نام ابن مقلد بيضاوى شيرازي، وزير مقتدر خليفهٔ عباسى و برادرش ابوعبدا... حسن به هرج و
مرج در اقلام گوناگون پايان دادند و با تکميل اقلام موجود (چهارده نوع) و هندسى کردن ابعاد حروف و تعيين اساس قواعد دوازدهگانه در خط، خوشنويسى را تحت ضابطه در آوردند و پايهٔ خطوط را بر سطح و دور نهادند. خط نسخ از زمان ابن مقلد به بعد به قالبى بهتر درآمد و شهرت قابل توجهى يافت. ابن مقلد قواعد خوشنويسى را به دو بخش تقسيم کرده است: حسن تشکيل و حسن وضع. حسن تشکيل قاعدهٔ اصول و نسبت از آن پديد مىآيد و ديگرى حسن وضع که قواعد ترکيب و کرسى از آن استفاده مىشود.
بعد از ابن مقلد خطاطان ديگر نيز بهتدريج اين اصول را بسط دادند. اين قواعد عبارتند از:
- قاعدهٔ اصول: قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، سواد، بياض، ارسال. يعنى حسن نگارش حروف و استحکام آنها از جهات مذکور.
- قاعدهٔ نسبت يا تناسب: يعنى حروف و شکلهاى مشابه هم، در همهٔ موارد به يک اندازه باشند.
- قاعدهٔ ترکيب: يعنى آميزش هماهنگ و دلپذير حروف، کلمات، جملهها و سطرها با يکديگر به گونهاى که از حسن ترکيب برخوردار باشد.
- قاعدهٔ کرسى: يعنى نوشتن با توجه به خط کرسى انجام شود.
دو اصطلاح صفا و شأن صفت خطى است که به مرحلهٔ کمال رسيده باشد. صفا حالتى است که طبع را شاد و چشم را روشن سازد. و شأن کيفيتى است از خط که چون پديد آيد خطاط به نگريستن در خط مجذوب شود و احساس خستگى نکند. بعد از ابن مقله، ابن بوّاب، در ضمن بکار بستن قواعد دوازدهگانه، با سنجش حروف با ميزان نقطه، قواعدى را در خوشنويسى پيشنهاد کرد و با دقت در تراش قلم و انتخاب مرکب و نيز با ترتيب شاگردان متعدد در تکميل اقلام ثلث و نسخ و رقاع تأثيرگذار بود. طى دو قرن پس از ابن بّواب، خوشنويسى توسط خطاطان متعدد رونق گرفت؛ تا اينکه ياقوت مستعصمى ظهور کرد و از ميان اقلام متعدد رايج شش قلم ثلث، نسخ، ريحان، محقق، توقيع و رقاع را برگزيد و در زيبا گرداندن آنها ابتکاراتى بهخرج داد. اقلام سته به خطوط اصول نيز مشهورند.
خوشنويسان ايراني، خطى وزين و سبک روح را از خط تعليق مشتق ساختند که نستعليق نام گرفت. نستعليق که از واژههاى نسخ و تعليق شده در قرن نهم هجرى توسط ايرانىها ابداع شد و همچنان نيز خط ملّى آنان محسوب مىشود. واضع خط نستعليق ميرعلى تبريزى بود، که قواعد پيچيدهٔ حاکم بر آن را نيز تدوين نموده در زمان سلطنت شاه طهماسب (۹۳۰-۹۸۴ هـ .ق) خط نستعليق جاى نسخ را گرفت و خط منتخب براى نگارش ديوانهاى شعر، داستانهاى حماسى و ديگر رواوين گرديد. يک
قرآن کامل به خط نستعليق نيز موجود است که اين نسخهٔ منحصر بفرد که براى کتابخانه شاهطهماسب در سال ۹۴۵ هـ . توسط شاهمحمود نيشابورى کتابت شده است که نمايش قدرت و زيبايى خط نستعليق به شمار مىآيد. دوران سلطنت شاهعباس بزرگ، دورهٔ طلايى خط نستعليق به شمار مىرود. در اين دوران خوشنويسان بنامى رسد کردند که معتبرترين آنها ميرعماد حسينى است. در قرن نهم همچنين خورشيد بلندپايه خط و خوشنويسى سلطان على مشهدى ظهور نود و شهرتش در زمان حيات عالمگير شد. در قرن دهم ستارگان بسيارى چون شاه محمود نيشابوري، سلطان محمد خندان، بابا شاه تربتي، پيرمحمد شاگرد ميرعلي، سيد احمد مشهدي، محمود
سياوشاني، شيخ مرشدالدين شيرازي، شاهمحمد مشهدى در آسمان هنر خوشنويسى اين سرزمين درخشيدند. ميرعلى هروى استاد الاساتيد خط نيز در اين دوران ظهور کرد. وى قواعد خط را به نظم در آورد و آثارى چون هفت اورنگ جامي، چهل حديث (سه نسخه)، گلستان سعدي، و بسيارى از آثار ادبى و فرهنگى اين سرزمين را به قلم جادويى خود مزين کرد. از مهمترين حوادث خط و خوشنويسى در قرن دوازدهم، ظهور درويش عبدالمجيد طالقانى استاد مسلم خط شکسته است. از بزرگان ديگر خط در اين قرن احمد نيريزى است. او از نسخنويسان بزرگ زمان خود است و در نستعليق و شکسته نيز مهارت دارد. در قرن دوازدهم هجرى خط نسخ متمايل به نستعليق
گرديد و در قرن سيزدهم و چهاردهم هجرى قمرى بهتدريج به خوشنويسى و نستعليق توجه شده است و مشاهير عمده اين هنر عبارتند از: وصال شيرازى و فرزندانش، ميرزا محمدرضا کلهر، ميرزا غلامرضا اصفهاني، و عمادالکتاب. خط نستعليق به دست هنرمندان ايرانى متولد شد، ميرعماد حسنى آنرا به درجهٔ کمال رسانيد و تا زمان ميرزا محمدرضا کلهر ادامه يافت. در دورهٔ معاصر على اکبر کاوه، حسن زرين خط، سيد حسين و سيد حسن ميرخانى و هنرمندان بنام ديگرى در اين خط و شيوه هنرنمايى داشتهاند
خط شناسان خطوط اصلى را شش خط دانستهاند که به اقلام سته معروفند و عبارتند از: رقاع، ثلث، ريحان، محقق، توتيع و نسخ
در ايران و ديگر سرزمينها خطوط متعددى ابداع شد که تعداد اين خطوط را براى زبانهاى اسلامى شصت نوع مىدانند.
امروزه در ايران از چهار نوع خوشنويسى بيشتر از انواع ديگر استفاده مىشود: نسخ و ثلث، نستعليق و شکسته نستعليق
خطوط ایرانی
سایر خطوط
خطهاى ايرانى تعليق، نستعليق و شکسته نستعليق مىباشد. با ضابطهمند شدن خط تعليق در دوران صفويه، مقدمات ظهور نستعليق فراهم شد. اين دو خط در ميان ايرانيان و ملل ترک وارد و زبان رشد يافت و سهم مهمى در پيشبرد خوشنويسى اسلامى داشت. خط شکسته نيز از ابداعات ايرانياناست که در پيوند با تعليق و نستعليق قرار دارد.
تعلیق
نستعلیق
شکستهٔ نستعلیق
تعليق
از قرن پنجم هجرى در نسخ تحريرى (شيوهٔ ايراني)، بتدريج دگرگونىهايى پديد آمد و از اواسط قرن هفتم بر اثر تکامل قلم ايرانى خطى بوجود آمد که مقتبس از آن و نيز خط توقيع و رقاع بود و بنام خط تعليق کمال و رواج يافت. اين خط در تحرير کتابها و ديوانهاى شعر يکار مىرفت و تا قرن هشتم رو به تکامل رفت. نياز به سرعت در نوشتن باعث شد تا پيوستگى حروف و کلمات مجاز شود و خطى بوجود آمد که شکسته تعليق ناميده شد. اين قلم خاص کاتبان ديوان بود که گاهى ”ترسّل“ نيز ناميده شده است. امروزه خطاطان ايرانى با تعليق کمتر آشنايى دارند. پس از رواج خط تعليق، عثمانىها و مصرىها در آن تصرفاتى موافق با سليقه خود ايجاد کردند و شيوهٔ خود را ”ديواني“ ناميدند.
نستعليق
در بين انواع خوشنويسى که از ابتداى اسلام تا بحال وجود داشته است، نستعليق زيباترين نوع خوشنويسى محسوب مىشود؛ بطورى که آن را ”عروس خطوط اسلامي“ لقب دادهاند. نستعليق که آميختهٔ دو خط تعليق و نستعليق گفته شده، توسط ميرعلى تبريزى به کمال دست يافت و حرکتى نو آغاز شد
خط نستعليق از همهٔ شرايط زيبايى برخوردار است؛ از آن جمله: اعتدال، موزوني، استواري، تناسب، حسن ترکيب و همآهنگى ذوق و سليقه. علاوه بر زيبايى منظر، سهولت و سرعت تحرير نستعليق و نيز آسانى قرائت کلمات و سطور از موجبات رواج آن بوده است. نستعليق خطى است با قاعده و حروف اين خط را ملهم از زيبايى طبيعت دانستهاند.
در سى - چهال سال اخير تا امروز توجه به خط نستعليق روزافزون بوده است و خوشنويسانى توانا در اين زمينه ظهور کردهاند. از هنرمندان خوشنويسى نستعليق معاصر که در ترويج آن در دوران معاصر تلاش کرده و موجب رونق و ترويج اين نوع خط شدهاند، مىتوان از عمادالکتاب، سيد حسين ميرخاني، سيد حسن ميرخاني، علىاکبر کاوه را مىتوان نام برد. اصول خط نستعليق امروزه همان است که ميرعماد لحاظ کرده بود. هنرمند قرن سيزدهم بنام محمدرضا کلهر در چارچوب شيوۀ ميرعماد تغييراتى ايجاد کرد که در زيباتر شدن و تطبيق آن با صنعت چاپ در آن زمان، نقش اساسى داشت. ميرزا غلامرضا اصفهانى نيز از هنرمندان همين دوره است که نستعليق را بسيار استادانه مىنوشت.
بهرحال بارزترين مشخصهٔ نستعليق زيبايى آن است.
شکستهٔ نستعليق
از انواع خوشنويسى ايران، خط شکسته نستعليق است که داراى پيچشها و حرکتهاى بسيار زيبايى است. مشخصهٔ بارز آن رواننويسى و تندنويسى است.
اين خط از ابداعات ايرانيان است که مستقيماً در پيوند با تعليق و نستعليق مىباشد. از اوايل قرن يازدهم و آخر دورهٔ صفويه، خط شکسته نستعليق بدليل کثرت کاربرد و نياز به تندنويسى بوجود آمد. مهمترين خوشنويس اين خط، درويش عبدالمجيد طالقانى (نيمه دوم قرن ۱۲) است. ابداع و استخراج شکسته نستعليق را از نستعليق در اوايل قرن يازدهم به مرتضى قليخان شاملو و برخى نيز به محمد شفيع هروى معروف به شفيعا نسبت دادهاند.
هنرمند ديگر اين خط سيد على اکبر گلستانه در قرن سيزدهم است که شيوهٔ درويش عبدالمجيد را ادامه داد. شکسته نستعليق بعد از يک دوران کوتاه رکود، امروزه مورد توجه خوشنويسان واقع شده است. حروف و کلمات در اين نوع خوشنويسى از شکلهاى متنوع زيبايى برخوردار است. حرکت در اين خط از نستعليق آزادتر است. از شکسته نستعليق براى نوشتن متنهاى ادبى و شاعرانه فارسي، پيامهاى شاد و کارتهاى تبريک بهره گرفته مىشود اين نوع خوشنويسى در نقاشيخط و گرافيک نيز کاربرد وسيعى دارد.
ساير خطوط1
اقلام ستّه (شش قلم) شامل ثلث، نسخ، محقق، توقيع، رقاع و ريحان است. اين اقلام توسط ياقوت مستعصمى از بيان اقلام مختلف انتخاب شد. وى در زيبا کردن اين خطوط ابتکاراتى بخرج داد و در واقع اين خطوط توسط وى ظهور کرد. اين اقلام به خطوط اصول نيز مشهورند.
کوفی
ریحان
توقیع
رقاع
ثلث
نسخ
محقق
کوفى
نخستين نوع خوشنويسى که قرآن به آن نوشته شد کوفى بود. بعد از ظهور اسلام در ايران، اين خط نيز رواج يافت. با تأسيس شهرهاى کوفه و بصره در دومين دههٔ شکوفايى اسلام، دانشمندان گرانقدرى بوجود آمدند که توجه زيادى به زبان و خط عربى داشتند و کوفه نقش تعيينکنندهاى در خط مکّى - مدينهاى داشت؛ و خط جديدى پديد آمد که بنام خط کوفى مشهور شد. خط کوفى در نيمه دوم قرن اول هجرى به اوج خود رسيد و سه قرن دوام يافت. بطورکلى خط کوفى در دون نوع ظاهر شده است.
يکى تحريري، کتابتي، ساده و تزئينى و موشّح و ديگرى کوفى بنّايى ومعقّلي. خط کوفى تزئيني، از قرن دوم هجرى عامل بسيار مهمى در هنر اسلامى براى سورههاى قرآن مجيد، نوشتههاى روى سکهها و لوحههاى يادبود بشمار مىآمد. اما مهمترين جلوۀ خط کوفى تزئينى را بايد در قرن چهارم هجرى در کتيبههاى سلجوقى که در اواخر حکومت خلفاى عباسى فعاليت داشتند، جستوجو کرد. از قرن چهارم به بعد خط کوفى به تنهايى شکل تزئينى يافت و اين تحول تا اواخر قرن پنجم هجرى ادامه يافت. از اين زمان به بعد خط کوفى عملکرد اصلى خود را از دست داد و صرفاً تزئينى گشت. خط بنايى يا معقلى خطى است بدون دور و متکى بر سطح. خط بنايى تشکيل شده از خطوط مستقيم عمود برهم که زوايايى را بوجود مىآورد. اصل و منشأ خط کوفى از خط سريانى است. خط کوفى ايرانى نيز براساس نتايج برخى پژوهندگان معاصر در آثار بازمانده کشف شده است. اين خط کوفى شيوهٔ خاصى داشته با حروف منفصل که با خاطى مويين به يکديگر پيوسته و در آن شباهتى با خط اوستايى و پهلوى يافت شده است که آن را کوفى شيوهٔ ايرانى ناميدهاند.
خط کوفى در ايران تا مدت پنج قرن معمول بوده است که بيشتر در کتابت قرآن و تزئين ابنيه و کتب، ظروف و ... بکار مىرفته است.
ثلث
خط ثلث با ساختارى ايستا و موقر، بيشتر در تزئين کتابها و کتيبهها بکار مىرفته است. انواع گوناگون ثلث تزئينى توسط ابنبواب و ياقوت ابداع شده که براى کتابت قرآن و ديگر کتب مذهبى بکار مىرفته است. ابنبواب زيبايى و ظرافت را با خط ثلث همراه کرد.
خط ثلث در ايران براى نوشتن عنوان سورههاى قرآن کريم، پشت جلدنويسي، سرلوحهها، و بخصوص در کتيبهها و کاشىکارىها بکار رفته است و هنوز نيز رايج مىباشد.
ريحان
خط ريجان از خط نسخ مشتق شده است؛ اما از خط ثلث نيز بهره گرفته است ولى از آن ظريفتر است. خط ريحانى بسيار نزديک به خط محقق است. اين خط از ابداعات على ابن - عبيدالله ريحانى است و به همين دليل نام ريحانى گرفته است. برخى نيز آن را به ابنبواب نسبت مىٔهند، زيرا براى اين خط و زيباسازى آن تلاشهاى شايانى کرده است.
برخى نيز خط ريحان را مشتق از خط محقق مىدانند که سالها پس از آن پديد آمده است. اين خط همهٔ محاسن و ويژگىهاى خط محقق را دارد. ولى ظريفتر از آن نوشته مىشود و به ظرافت و لطافت ممتاز است
نسخ
خط نسخ، در آغاز خطى بوده هم پايهٔ خط کوفي. اصل اين خط از خط ”نبطي“ مىباشد. خط نسخ بطورکلى از اواخر قرن دوم هجرى رايج شد. ولى تا اواخر قرن سوم هجرى چندان متداول نبود. اين خط به تمام سرزمينهاى شرقى که تحت لواى اسلام بودهاند، گسترش يافت. ايرانيان براى نيازهايى چون کتابت نوعى نسخ بکار مىبردند که متفاوت بود. امتياز مهم خط نسخ در رعايت نسبت است، که يکى از قواعد مهم خوشنويسى مىباشد که موجب زيبايى خط است. ابنمقلد تناسبات خط نسخ را استحکام بخشيد و آن را به يکى از سطوح متعالى خوشنويسى رسانيد. در حال حاضر در کشورهاى اسلامي، خط نسخ اهميت بسيار دارد و در تحرير آن بکار مىرود. حروف چاپ و ماشين تحرير نيز با اين قلم فراهم آمده است و کتابها و نشريات نيز به همين خط چاپ مىشوند، که البته با نسخ قرآنى تفاوتهايى مختصر دارد. خواندن و نوشتن در خوشنويسى نسخ بسيار ساده و روان است؛ علت آن نظم خاص و دقيقى است که در چيدن حروف و کلمات در داخل سطر بکار مىرود.
توقيع
تقويع در لغت به معنى امضاء است که توقيعى نيز گفته شده است. اين خط در زمان خلافت مأمون ابداع شده است.
تحول نهايى خط توقيع در قرن چهارم هجرى اتفاق افتاد. احمد بن محمود ملقب به ابن خازن از شاگردان نسل دوم ابن بواب و از مريدان وي، شوکت لازم را به اين خط بخشيد.
در اواخر قرن نهم هجري، نوع درشتى از خط توقيع در ترکيه ابداع شد که موردپسند ترکها بود. اما ميان عربها چندان متداول نگشت.
خط توقيع را مشتق از خط ثلث دانستهاند.
محقق
محتقق نخستين طخى است که در آغاز خلافت عباسيان از کوفى استخراج شد و نزديکترين خطوط به آن است. و نيز اولين خطى است که ابن مقلد تهذيب و هندسى کرده است. ابنبواب تکامل نهايى را به آن بخشيد. خط محقق چهار قرن محبوبترين خط ميان خوشنويسان جهت کتابت قرآن در تمام سرزمينهاى اسلام در شرق بوده است.
تأثير ذوق ايرانى در اين خط کاملاً بارز است. محقق خطى است باشکوه و اندام درشت و فواصل منظم، يکدست و ساده.
رقاع
رقاع در لغت به معنى صفحهٔ کوچک است. اين خط از خطوط نسخ و ثلث مشتق شده است. خط رقاع در مکاتبات خصوصى و کتابهاى عرفى و روى کاغذهاى در ابعاد کوچک رواج داشت. رقاع از خطوط محبوب خوشنويسان عثمانى بود و توسط خوشنويس مشهور شيخ حمدالله الاماسى اصلاحات لازم در آن صورت گرفت. اين خط تدريجاً توسط ديگر خوشنويسان سادهتر شد و از رايجترين خطوط گرديد. امروزه خط رقاع از متداولترين خطوطى است که در سرتاسر دنياى عرب بکار مىرود.
خط رقاع بر اثر نياز به تندنويسى و مختصر نوشتن، در مکاتبان بکار مىرفته است.
براى خوشنويسى ابزار و وسايلى لازم است: قلم ني، مرکب و ليقه و دوات، قلمتراش، قطزن و زيرمشقي. تهيه ابزار خوب هميشه باعث بهتر نوشتن و تميزى کار است و هر يک از وسايل بايد داراى مشخصات خاصى باشد تا نتيجهٔ مطلوب حاصل شود.
قلم
قلم تراش
قط زن
دوات (لیقه و مرکب(
کاغذ
قلم
قلم مهمترين ابزار نوشتن است. گفته مىشود قبل از تراشيدن، به آن نى مىگويند و بعد از تراشيدن، قلم گفته مىشود. بهترين نوع قلم نى که براى نوشتن مناسب است، قلم دزفولى است. اين نى از نيزارهاى جنوب کشور و در منطقهٔ خوزستان و دزفول بدست مىآيد. قلم خود بايد سرخ مايل به قهوهاى سوخته باشد و بهعبارت ديگر سرخ و سفيد باشد. و سياه، زرد يا خاکسترى نباشد. گره و پيچ نداشته باشد؛ زياد کوتاه يا بلندنباشد. محکم باشد و گوشت داخل قلم سفيد باشد. ”سلطانعلى مشهدي“ از خوشنويسان بزرگ قرن دهم هجرى در رسالهٔ خوشنويسى خود دربارهٔ قلم چنين سروده است:
اوّلاً مىکنم بيان قلم بشنو اين حرف از زبان قلم
که قلم سرخ رنگ مىبايد نه به سختى چو سنگ مىبايد
نه سياه و نه کوته و دراز ياد گير اى جوان ز روى نياز
نه بر او پيچ و نه در او تابى مُلک خط راست نيک اسبابي
معتدل، نه ستبر و نه باريک و اندرونش سفيد و نى تاريک
گر قلم سخت باشد وگرنست دست از اين و آن ببايد شست
اگر قلم خوب تراشيده شود، نوشتن آن آسان مىگردد. در تراش قلم، ابتدا روى قلم را بر مىدارند که بهتر است از طرف رويش آن باشد و تا حدى برداشته مىشود که به قسمت سخت نزديک پوست قلم برسد. سپس پهلوهاى قلم تراشيده مىشود. ميدان قلم نبايد زياد بلند يا کوتاه باشد. بهترين حد به اندازهٔ قطر قلم است. بعد دَم قلم را شکاف کوچکى مىدهند که فاق گفته مىشود و بعد عمل قط زدن انجام مىشود که زدنِ سرقلم است، با زاويهٔ مناسب و توسط فشار دست بر پشت قلمتراش. در قلمهاى درشتتر پشت قلم نيز برداشته مىشود، که اين مرحله قبل از قط زدن انجام مىگيرد.
قلم تراش
اگر قلمتراش کُند باشد، قلم ضايع خواهد شد. بهتر است قلمتراش براى برداشتن ميدان قلم و قط زدن پهن و محکم باشد. و براى خالى کردن پهلوهاى قلم باريک باشد. سلطانعلى مشهدى مىگويد:
با تو ذکر قلمتراش کنم حرفهاى نگفته فاش کنم
تيغ او نه دراز و نه کوتاه تُنُک و پهن نيست خاطرخواه
تا که در خانهٔ قلم گردد وان قلم قابل رقم گردد
قط زن
قط زن، معمولاً از چوب سخت و استخوان مانند آبنوس و عاج ساخته مىشود و اگر از جنس شاخ باشد بهتر است. قط زن بايد صاف و تقريباً سخت باشد. امروزه از ني، کائوچو و نظاير ان استفاده مىشود.
دوات (ليقه و مرکب(
مرکب خوشنويسى، مرکب مخصوصى است که معمولاً بهصورت سنتى ساخته مىشود و انواع ديگر آن و جوهر خودنويس براى مصرف خوشنويسى مناسب نيست. مرکب خوشنويسى به دو صورت مايع و خشک وجود دارد. مرکب خشک را تا مدتها مىتوان نگهدارى کرد. براى استفاده از مرکب خشک ابتدا آن را در مقدار مناسبى آب جوشيده سرد شده حل مىکنند. از آب مقطر و گلاب نيز استفاده مىشود. بعد از اينکه کاملاً حل شد، بهوسيلهٔ پارچهاى آن را صاف مىکنند. مرکب براى آن که آمادهٔ نوشتن گردد، در ظرفى ريخته مىشود بنام دوات. دوات مىتواند از جنس شيشه يا پلاستيک يا چينى باشد. دوات نبايد زياد کوچک يا بزرگ باشد. و دهانهٔ آن بايد گشاد و عمق آن تقريباً کم باشد. اين ظرف بايد درى محکم و غيرقابل نفوذ داشته باشد.
ليقه مقدارى نخ ابريشم طبيعى يا مصنوعى است، که داخل دوات قرار مىدهند و روى آن مرکب مىريزند. ليقه از ريختن مرکب جلوگيرى مىکند؛ و خاصيت مهم آن تنظيم مقدار مرکب روى قلم در هنگام نوشتن است. از پنبه و اسفنج براى اين کار نبايد استفاده کرد.
کاغذ
هر نوع کاغذى مناسب خوشنويسى نيست. کاغذهاى ناصاف و ناهموار باعث سايش نوک قلم نى مىشود و مناسب نيست. براى خوشنويسى بايد از کاغذهاى نرم و لغزنده مثل کاغذهاى گلاسه و نيمهگلاسه استفاده شود.
يک اثر خوشنويسى مىتواند در قالبها و گونههاى مختلفى ارائه شود. هر يک از اين قالبها داراى اصول و شرايط خاصى است که بايد از سوى هنرمند رعايت شود تا نتيجهٔ صحيح بهدست آيد. اين قالبها عبارتند از: سطر، دو سطر، سياه مشق، چليپا، کتابت، قطعه، کتيبه.
در طى ساليان اين قالبهاى متعدد براى ترکيب کلمات و حروف ايجاد شدند و هنرمندان، آيات قرآنى و متون ادبى و علمى و اشعار زيبا را در اين قالبها نوشتهاند و خوشنويسان با وفادارى به اصول اين قالبها آثار بديع و بسيار زيبايى خلق کردهاند.
سطرنویسی
دو سطرنویسی
سیاه مشق
چلیپا
کتابت