بخشی از مقاله


كردستان


اختلافات مرزي ميان ايران و عراق، همانند اختلافات مرزي و ارضي بسياري از كشورهاي جهان سوم، ميراث شوم دوران استعمار بوده و جنگي كه دولت عراق در سال 1359 به ايران تحميل كرد نمي توانست بدون تشويق، حمايت و پشتيباني قدرتهاي استعماري صورت گيرد و دخالت قدرتهاي مذكور، در اواسط قرن نوزدهم، موجب شد تا ايران از حقوق سليمانيه به نفع همسايه غربيش صرف نظر كند. ادامة همين دخالتها نيز در آغاز قرن بيستم موجب گرديد تا 700 مايل

مربع از اراضي نفت خيز ايران واقع در شمال و جنوب قصر شيرين كه به «اراضي اشغالي» نيز معروف است به همسايه غربي آن واگذار گردد. تاريخ به ما مي گويد كه عراق از زمان پيدايش خود، يعني حدود 70 سال پيش تا كنون همواره نسبت به بخشهايي از سرزمين ما ادعا داشته و با حمايت هاي قدرتهاي استعماري براي تجريه آن تلاش كرده است و يكي از اهداف تجاوز عراق به ايران در سال 1359 نيز تجزيه قسمتي از كشورمان بوده است.


دولت عراق در 26 شهريور ماه 1359 عهدنامه مرزي و حسن همجواري 1354(1975م) بين دو كشور را به طور يك جانبه لغو كرد، پس نيروهاي نظامي آن كشور در بعدازظهر روز سه شنبه 31 شهريور، 1359 از طريق زمين و هوا و دريا به به ايران حمله كردند و به اين ترتيب جنگ آغاز شد. اين بيست و پنجمين جنگ كامل و تمام عيار در مدت بيش از 4 قرن بين ايران و عثماني و پس عراق- جانشين آن- است. يكي از ريشه هاي جنگ ايران و عراق، اختلافهاي مرزي ديرپاي دو كشور است.


اختلافهاي مرزي ايران و عراق سابقه اي تاريخي دارد و به زمان تأسيس سلسلة صفوي در ايران و استقرار امپراتوري عثماني، كه عراق بخشي از آن بود، باز مي گردد. در سال 859هـ.ق (29 مي 1453)، سلطان محمد دوم، پادشاه عثماني معروف به «فاتح» قسطنطنيه را فتح كرد و به حيات هزار سالة امپراتوري روم شرقي(بيزانس) خاتمه داد و به جاي آن امپراتوري نيرومندي تأسيس كرد كه دامنة كشورگشايي داشت و تصرف كلية كشورهاي مسلمان، از جمله ايران قسمتي از سياست آن را تشكيل مي داد. به همين جهت تركان عثماني پس از تصرف سراسر آسياي صغير، شام، فلسطين، مديترانه شرقي و تسلط بر بابكان متوجه ايران شدند.


نيم قرن بعد (1502م) شاه اسماعيل صفوي به طور رسمي سلسلة صفوي را تأسيس كرد. شاه اسماعيل از آغاز سلطنت بر آن شد كه ايران را از خطر استيلاي تركان عثماني محفوظ دارد و حكومت ملوك الطوايفي را كه از صدر اسلام در ايران برقرار بود براندازد.صفويان با اجراي اين سياست توانستند نخست ايران را كه طي 900 سال گذشته گرفتار اختلافهاي داخلي و بازيچه حكومتهاي محلي بود، به وحدت و يگانگي رهبري كنند و مركزيتي در ايران بوجود آورند كه پس از انقراض ساسانيان سابقه نداشت، و دوم با ترويج مذهب شيعه كه از قرنهاي نخستين اسلام در ايران سابقه داشت و رسمي شردن آن، تفوق مذهبي عثماني را خنثي كنند، صفويان به اين ترتيب موفق شدند كه استقلال ايران را در برابر قدرت نظامي عثماني حفظ كند.


چهار قرن جنگ و مقاومت:
طبيعي است كه اين امر نتوانست از توسعه طلبي عثماني و در نتيجه، بروز جنگهاي خونين بين دو كشور جلوگيري كند. به همين جهت تاريخ روابط مياني ايران و عثماني از قرن دهم تا سيزدهم هجري قمري در واقع شرح جنگهاي خونين 400 ساله آنها است. از 920 هـ.ق (1514) كه سلطان سليم به ايران حمله كرد و جنگ (چالدران) آغاز شد تا شهريور ماه 1359(1980) كه صدام حسين جنگ تحميلي را شروع كرد 250 جنگ بين ايران و همسايه غربي آن روي داده است كه 24 جنگ آن بين ايران و عثماني و يك جنگ آن بين ايران و عراق به وقوع پيوسته است. البته اين به غير از جنگهاي كوچك و درگيريهاي محدود بوده كه بكرات بين دو كشور بروز كرد.


بيشتر جنگهاي مذكور، بين قرنهاي دهم تا دوازدهم كه امپراتوري هاي ايران و عثماني در اوج قدرت بودند روي داد. از قرن دوازدهم به بعد ايران و عثماني هر دو ضعيف شدند و تحرك نظامي خود را از دست دادند، در نتيجه، از تعداد جنگهاي بين دو كشور نيز كاسته شد. از جنگهاي بين ايران و عثماني، 7 جنگ در قرن دهم، 9 جنگ در قرن يازدهم، 7 جنگ در قرن دوازدهم يك جنگ در قرن سيزدهم و سرانجام يك جنگ بين ايران و عراق در قرن چهاردهم (جنگ تحميلي) روي داده است.


همانطور كه جنگ تحميلي را دولت عراق آغاز كرد، در اكثر قريب به اتفاق جنگهاي پيشين نيز دولت عثماني مهاجم بوده و ايران از خود دفاع كرده است در برخي از جنگهاي دورة صفوي كه ايران مهاجم بوده اين تهاجم به منظور بازپس گرفتن اراضي از دست رفته در جنگهاي پيش صورت گرفته است.
عراق كانون اصلي برخوردها


قبل از تأسيس امپراتوري عثماني، عراق بخشي از سرزمين ايران بود و خاندان آق قويونلو بر آن حكومت مي كردند. عثماني ها در نظر داشتند تا عراق را ضميمة امپراتوري خود كنند به همين جهت كانون اصلي برخوردهاي ميان دو كشور را بين النهرين، يعني عراق كنوني، تشكيل مي داد. عثماني ها در سال 878 هـ(1413م) با شكست دولت آق قويونلو عراق را تصرف كذدند، اما شاه اسماعيل صفوي در سال 914 هـ(1508م) عراق را به تصرف خود در آورد و پس از آن

سلطان سليم دوباره در سال 920هـ(1514م) آن را تصرف كرد. ايران بار ديگر در 936 هـ(1529م) عراق را بدست آورد. دولت عثماني مجدداً در 950 هـ(1543م) عراق را تصرف كرد. اما عراق دوباره در زمان شاه عباس، يعني در سال 1023 هـ(1623م) به تصرف ايران در آمد. بار ديگر سلطان مراد چهارم در سال 1048 هـ(1638م) عراق را تصرف كرد از اين تاريخ عراق براي هميشه از ايران جدا شد و تا سال 1299 ش(1920م) يعني حدود سه قرن بعد، قسمتي از امپراتوري

عثماني را تشكيل ميداد رقابت بر سر عراق از يك طرف انعكاسي از تعادل نظامي بين دو امپراتوري بود و از سوي ديگر نشانة تضعيف هر يك از آنان محسوب مي شد. هيچ يك از دو امپراتوري نمي توانست طرف ديگر را به طور قطع از نظر نظامي شكست دهد و به يك كنترل نظامي پايدار در عراق دست يابد. نتيجة اين امر انعقاد سلسله معاهداتي بين دو كشور بود.


تعهدنامه هاي منعقد شده و علل آن:
از سال 963هـ(1555م) كه عهدنامة معروف به آماسيه بين ايران و عثماني به امضاء رسيد، تا سال 1354 ش(1975م) كه عهدنامة مرزي و حسن همجواري بين ايران و عراق امضاء نشد، يعني در طول بيش از 400 سال، حدود 20 عهدنامه بين ايران و همسايه غربي آن در مورد حل اختلاف و تعيين مرز بين دو كشور به امضاء رسيده است: اين امر نشان دهندة تعداد برخوردها و منازعاتي است كه هرچند به طور موقت به وسيلة اين معاهدات حل و فصل گرديده است، مهمترين اين عهدنامه ها عبارتند از عهدنامة قصر شيرين 1049هـ(1639م) عهدنامة گردان 1159هـ(1746م)، عهدنامة اول ارزروم1238هـ(1913م) و صورت جلسات منظم به آن، عهدنامة 1316ش (1937م)، و عهدنامة مرزي و حسن همجواري سال 1354 ش(1975م)


به هرحال ميتوان مهمترين علل جنگها و عهدنامه هاي منعقد شده بين ايران و عثماني را به شرح زير خلاصه كرد.
1-توسعه طلبي عثماني، چشم داشتن اين كشور به قسمتهايي از خاك ايران، اين امر سبب مي شد تا عثماني ها هيچ گاه به عهدنامه هاي منعقد شده وفادار نمانند و در فرصتهاي مناسب آن را نقض و به ايران تجاوز كنند.


2-اختلافعاي مذهبي نيز كه ناشي از شيعه بودن ايرانيان و سني بودن عثماني ها بود، در تداوم اختلافهاي دو كشور نقش مهمي ايفا كرده است.
3-تحريكهاي كشورهاي اروپايي در بر افروختن آتش جنگ بين ايران و عثماني نقش مهمي داشت از قرن نوزدهم به بعد نيز دولتهاي انگلستان و روسيه در انعقاد عهدنامه‌هاي منعقد شده بين دو كشور دخالت تام داشتند. دولت انگلستان(از عهدنامة دوم ارزروم تا عهدنامة مرزي 1316 ش در طول يك قرن در تهيه و تنظيم معاهدات دخالت كامل داشته است. در انعقاد اين عهدنامه ها، دول استعماري منافع خود را در نظر گرفته، عليه منافع ايران اقدام كردند و عهدنامه هاي مذكور را به ايران تحميل نمودند.


4-اوضاع نابسامان داخلي ايران نيز در زمانهاي مختلف فرصت را به عثماني ها داد تا از هرج و مرج، آشوبها و اغتشاشهاي داخلي ايران استفاده كنند و تعهدهاي خود را نقض كرده، به ايران تجاوز نمايند.


5-پناهنده شدن اسيران و شاهزادگان ايران و عثماني به كشورهاي يكديگر كه معمولاً موجب بروز مخاصمات بين دو كشور مي شد.
6-ايلات و عشاير سرحدي كه براي استفاده از مراتع بين دو كشور تردد مي كردند و در برخي مواقع آلت دست سياستهاي دو كشور مي شدند، استعمار نيز از اين عشاير براي بر هم زدن روابط دو كشور استفاده كرده است كه به ترتيب عهدنامه فوق الذكر مورد بررسي قرار مي گيرد.
1-عهدنامه آماليه 1963هـ (1555م)


بعد از جنگ چالدران كه به شكست ايران منجر شد، هيچ گونه عهدنامه اي بين ايران و عثماني منعقد نشد، پس از شاه اسماعيل، پسرش شاه طهماسب كه كمتر از 11 سال داشت جانشين وي شد. در عثماني نيز سلطان سليان قانوني، معروف به باشكوه، جانشين سلطان سليم شد. جنگ و خصومت سلسله صفوي و عثماني همچنان ادامه يافت و خسارتهاي بسياري به بار آورد و اين جنگ و گريزها 20 سال طول كشيد و در نهايت شاه طهماسب نامه اي براي سلطان سليمان كه در اردوگاه آماسيه در عثماني بود نوشت و پيشنهاد نمود كه به جنگهاي بيهوده خاتمه داده شود و صلح بين دو كشور برقرار گردد.سلطان سليمان

نيز كه از جنگهاي 20 ساله نتيجه اي نگرفت بود، نامه اي در جواب به شاه طهماسب نوشت، با برقراري صلح بين دو كشور موافقت كرد. از مكاتبات مذكور كه به عهدنامة صلح آماسيه معروف شد، هيچ گونه سندي موجود نيست. اما بعضي اشارات كه به اين عهدنامه شده است ميتوان دريافت كه توافق شد كه ارمنستان شرقي و گرجستان همچنان در تصرف ايران باقي بماند و گرجستان و ارمنستان غربي به عثماني واگذار شود و به زائران ايراني اجازه داده شود كه براي زيارت

اماكن مقدس عازم حجاز شوند. دولت عثماني نيز به حكام و فرمانداران خود دستور ميداد تا با پيروان شيعه مدارا كرده و از اقداماتي كه سبب منازعات مرزي مي شد خودداري و هرگاه شاهزاده يا اميري به كشور طرف ديگر پناهنده شود، وي را مسترد دارند.
عهدنامه آماسيه اولين عهدنامه اي است كه بين ايران و عثماني به امضاء رسيده و نقطة پاياني بر نيم قرن جنگهاي خونين ايران و عثماني گذارد و صلح بين دو كشور به مدت ربع قرن تأمين كرد و شاه طهماسب تا زمان حيات خود مفاد آنرا محترم شمرد.



2-عهدنامة قصر شيرين 1049هـ(1639م)
دو سال پس از مرگ شاه طهماسب، عثماني ها عهدنامة آماسيه را نقش و به ايران حمله كردند و شهرهاي قفقاز و آذربايجان تصرف و حالت جنگ بيش از نيم قرن ادامه يافت. در اين ضمن شاه عباس موفق شد نه تنها شهرهاي آذربايجان و قفقاز، بلكهبصره و تمام عراق را تصرف كند. پس از مرگ شاه عباس، انحطاط صفويه بتدريج آغاز شد. شاه صفي (52-1039هـ) جانشين او و شايستگي و لياقت كشور را نداشت. شاه صفي كه توان مقابله با تركان عثماني را نداشت

سفيري نزد سلطان مراد به بغداد فرستاد و پيشنهاد صلح كرد پس از آن نمايندگان دو طرف در بغداد وارد مذاكره شدند اين مذاكرات به انعقاد عهدنامة صلح موسوم به قصر شيرين در سال 1049 هـ منجر شد كه وجود عهدنامة قصر شيرين به طور كلي مشكوك است. به گفتة آرنولد ويلسن رئيس هيئت نمايندگي دولت انگلستان در كميسيون تحديد حدود 1332هـ(1914م). نسخة اصلي اين عهدنامه موجود نيست.


متني كه در حال حاضر از اين عهدنامه در دست است نامه اي است كه از سلطان مراد چهارم كه در شوال 1049هـ بعنوان ضاه سفي نوشته است. متن اصلي اين نامه براي نخستين بار در 1259هـ(1843م) كشف شد و در كتابخانه سلطنتي وين نگهداري مي‌شود، متن انگليسي آن از روي متن عثماني تهيه شده و از نظر دولت ايران قابل قبول نبود. منير الدوله كه نمايندة ايران در كميسيون تحديد حدود 68-1266هـ بود، در مسأله تحقيقات سر حديه در اين مورد مي نويسد:


در حقيقت اصل عهدنامة مزبور كه عبارت است از تصديق نامة دو پادشاه است در هيچ يك از دولتين موجود نيست.در ايران به سبب فترت و در عثمانيه به سبب حرقت تلف شده است و مستندي كه اكنون مأمورين عثمانيه به عنوان عهدنامة مزبور ابراز مي‌نمايند… عبارت است از مواد نامه اي است كه به قوث عثمانيه از طرف سلطان مراد رابع به شاه صفي خلد به طريق امضاي تصديق نامة معاهدة تلقي شده است.


به موجب عهدنامه عراق به عثماني واگذار و براي نخستين بار حدود مرزي دو كشور بويژه در ناحيه ذهاب و سليمانيه مشخص اما مرز دو كشور به طور دقيق تعيين نشده است در اين عهدنامه يك نوار مرزي كه در آن ايران و عثماني فاقد قدرت سياسي بودند، بعنوان مرز تعيين شده است دو كشور در اين ناحيه مرزي بعلت فقدان نقشه‌هاي قابل اعتماد، عدم وجود وسايل مدرن حمل و نقل و عدم ارتباطات، كنترل سياسي نداشتند. البته تعيين مرز دو كشور در آن زمان مشكل به نظر مي رسيد


كما اينكه تا 300 سال پس از آن نيز مرز دو كشور به طور دقيق تحديد نشد.
در مورد حدود مرز دو كشور در اين عهدنامه آمده است:


…قرار شده است كه از حدود دستور واقعه درست در بغداد و آذربايجان حلين موسوم به جسان و باورائي (در خاك عراق مقابل پشتكو) متعلق به جاني همايون گرديده، بلكو مندليج(مندلي) تا در تنگ كه محل موسوم به سرميل(نزديك به كرند) ، سند در تنگ تعيين شده است، با صحاري واقعه در ميان آنها به جانب هايون ما و كوهي كه در قرب آن واقع است به آن طرف باقي بماند و ميل باشي منور شده، در نه و درتنگ به جانب هايون ما بوده از عشاير جاف قبايلي كه ضياء الدين و هاروني تعبير مي شود به طرف شريف و ده پير و زردويي به آن طرف بماند.


زنجير قلعه(قلعه زنجير) واقه در بالاي كوه، هدم و خراب شده، مزارع واقع در طرف غربي مهدوية مزبور به جانب همايون و مزارع واقع در طرف شرقي آن به آن جانب بوده و از كوهي كه در نزديكي قلعه شهر زور (در دامن خاك عراق) و آن طرف ظالم قلعه(اورامان) واقع شده آنچه ناظر به قلعه مزبور است از طرف همايوني ما ضبط شده و قلعه اورامان با دهات تابعه آن به آن طرف بماند و گردنه چغال(حدود شهر زور) سنور شهر زور بوده و به انضمام قزلچه(ناحيه از پنجويي) و توابع آن

جانب همايون ضبط شده و مهرمان (مريوان) و توابع آن به آن طرف بماند و در سر حد و آن قلعه قطور و ماكو و در جانب قارص قلعه مغاز برد از طرفين تخريب گردد.
… علاوه موارد مذكور به قلاع و بقاع و نواحي و اراضي و صحاري و براري و تلال و جبال داخله به سنور آغشته و قارص دوان و شهر زور و بغداد و بصره از آن طرف دخل و تصرف نشود.


به طوري كه از موارد مذكور استنباط مي شود، اين عهدنامه يك طرفه بوده و در جهت منافع دولت عثماني تنظيم شده است، عهدنامة قصر شيرين اساس مذاكرات براي انعقاد عهدنامه هاي بعدي قرار گرفته است.
پس از انعقاد عهدنامة قصر شيرين، يك دوره صلح و آرامش، به مدت يك قرن و نيم بين ايران و عثماني برقرار شد كه تا پايان دورة صفوي و سقوط اصفهان در سال 1135هـ(1722م) ادامه داشت.


3-عهدنامة گردان 1159هـ(1746م)
متعاقب حمله افعان ها به ايران و سقوط اصفهان دولت عثماني نيز با استفاده از هرج و مرج داخلي ايران، شيروان را تصرف سپس نيروهاي آن كشور وارد گرجستان شده، تفليس را در 1136 هـ اشغال نمود. از طرف ديگر، روس ها نيز نواحي ساحلي درياي مازندران، شامل دربند، باكو و استان گيلان را تصرف كردند.
از سال 1146 تا 1158 هـ در مرزهاي زميني نيز جنگ بين ايران و عثماني ادامه يافت، اما دولت عثماني كه نتوانسته بود در جنگهاي متعددا با ايران به پيروزي

دست يابد، اين بار تا پيشنهاد نادر شاه افشار جهت صلح جواب مساعد دادبه همين جهت دو طرف پس از انجام مذاكرات با امضاء عهدنامه گردان در سال 1159 هـ به جنگهاي خود پايان دادند. عهدنامة گردان شامل بخشهايي به نام «رساس»، «شرط»، «مواد» و «ضميمه» است. در مبحث اساس عهدنامه، مجدداً خطوط سرحدي تعيين شده در عهدنامة قصر شيرين 1049 هـ مورد تأييد قرار گرفت همچنين دو كشور تعهد كردند كه به خطوط مرزي مذكور احترام گذاشته، از تجاوز به آن خودداري كنند.


در قسمت مربوطه به شرط، دو كشور توافق كردند كه به مذهب يكديگر(تشيع و تسنن)احترام گذارند.
عهدنامه گردان بعلت كشته شدن نادرشاه افشار به تصويب نرسيد.
4-عهدنامة اول ارزروم 1238هـ(1823م)


پس از نادرشاه تا سال 1236 جنگ عمده اي بين ايران و عثماني روي نداد، تنها در سال 1189 هـ كريم خان زند به منظور افزايش سطح تجارت خارجي ايران بصره را كه در آن زمان بندرگاه عمده خليج فارس بود به تصرف در آورد عليرغم مخالفت انگلستان و حمايت نيروي دريايي آن كشور از عثماني و بصره، تا مرگ كريم خان زند در تصرف ايران بود در سال 1212هـ كه ايران درگير جنگ با روسيه بود، عده اي از نيروهاي عثماني به علت اختلاف مرزي به خاك ايران تجاوز كردند و بعضي از نواحي ايالت كرمانشاهان را به اشغال خود در آوردند ولي از سربازان ايراني شكست خوردند و عقب نشيني كردند و در سال 1219 برخوردهاي محدود مرزي ديگر بين طرفين رخ داد و در اين ميان رقابتهاي روسيه انگلستان براي گسترش نفوذ خود در كشورهاي ايران و عثماني سبب تشديد اختلافهاي دو كشور گرديد.


در سال 1236هـ، جنگ بين دو كشور در اثر تحريكات مازاروويچ نماينده مخصوص ژنرال يرمولوف فرمانده كل نيروهاي روسيه در قفقاز كه براي تشكيل كميسيون سرحدي به تهران آمده بود، آغاز كه مدت دو سال ادامه داشت. نيروهاي ايران به فرماندهي عباس ميرزا، وليعهد، نيروهاي عثماني را در جنگ «توپراق قلعه» شكست داده، شهرهاي قارص، وان و بايزيد را تصرف و ستون ديگري از نيروهاي ايران به فرماندهي محمد علي ميرزان دولتشاه قسمت اعظم عراق را متصرف

شده بغداد را به محاصره در آوردند. محاصره بغداد 8 ماه به طول انجاميد و دولت عثماني گرفتار جنگهاي استقلال يونان بود و قادر نبود نيروئي به جبهه شرق اعزام نمايد. دولت عثماني پس از شكست توپراق قلعه تقاضا صلح كرد و پس از مذاكراتي كه بين نمايندگان دو طرف در شهر ارزروم به عمل آمد، سرانجام صلح بين دو كشور برقرار شد و عهدنامه ارزروم، در 19 ذيقعده 1238 هـ بين دو كشور به امضاء رسيد، با وجود شكست نيروهاي عثماني در جنگ عهدنامة ارزروم هيچ گونه امتياز ارضي براي ايران كسب نكرد و دولت ايران از متصرفات خود چشم پوشيد.


عهدنامة ارزوم روم داراي يك مقدمه، شرط ضمن قرار داد و 7 ماده يا فصل است در مقدمه گفته شده كه مقررات عهدنامة گردان در مورد تعيين سر حدات، حجاج و تجار، استرداد فراريان، رهايي اسيران و اقامت يك سفير در دربار دو طرف همچنان معتبر است.
عهدنامة دوم ارز روم1263هـ(1847م)


با وجود انعقاد عهدنامة مذكور، اختلافهاي بين دو كشور ادامه يافت تا اينكه در سال 1263هـ(1847م) عهدنامة ديگري بين دو كشور به امضاء رسيد، كه به عهدنامة دوم ارزروم معروف شد. عهدنامة دوم ارزروم در تاريخ روابط ايران و عثماني و جانشين آن عراق از اهميت ويژه اي برخوردار است. اين عهدنامه از يك طرف نمايانگر آخرين دورة تحول تاريخي روابط ايران و عثماني، و از طرف ديگر پايه گذار روابط ايران با دولت جديد عراق است. اهميت اين عهدنامه به دلايل زير است.
1-تمام اختلافهاي ايران و عثماني طي قرون گذشته، در آن متبلور است.


2-براي اولين بار مرزهاي زميني و آبي ايران با همسايه غربي آن معين و مشخص شده است.
3-براي اولين بار از روند رود و رژيم حقوقي آن صحبت به ميان آمده است.
4-مرزهاي جنگي ايران و عراق، با اندك تغيير جزئي، بر اساس همين عهدنامه تعيين شده است.
5-زيربناي اختلافهاي بعدي ايران و عراق را بنيان گذارده است.


6-مبناي انعقاد عهدنامه هاي بعدي قرار گرفته است. بعنوان مثال عهدنامة ارزم روم دوم اساس انعاقد پروتكل تهران 1329هـ(1911م) و پروتكل اسلامبول 1331هـ(1313م) و صورت جلسات تحديد حدود 1332 هـ(1914م)قرار گرفته است مبناي انعقاد آخريم عهدنامة منعقد شده بين ايران و عراق، يعني عهدنامة مرزي و حسن همجواري 1354 ش(1975)، نيز پروتكل اسلامبول و صورتجلسات منضم به آن بوده است.
به طور كلي اختلافهاي مرزي بعدي ايران و عراق به طور دقيق ريشه در عهدنامه ارزم روم دوم دارد كه پيش از استقلال عراق به امضاء رسيده است.
زمينه اختلاف


عهدنامه اول ارزروم اختلافهاي بين ايران و عثماني را به طور قطع حل و فصل نكرد و سرحدات بنا بر وضع موجود در زمان نادرشاه تعيين شده بود كه به هيچ وجه منطقي و عملي نبود زيرا سرحدات ايران و عثماني در زمان نادرشاه بطور كامل مشخص نبود در ضمن ساير اختلافهاي بين دو كشور نيز همچنان پا بر جاي مانده مهمترين اين اختلافها عبارت بود از:


حالت مبهم سرزمين كردستان، بدرفتاري عمال دولت عثماني با ايرانيان كه براي حج و زيارت به خاك آن دولت مسافرت مي كردند و پيوند ناگسستني ايرانيان شيعه نسبت به عتبات عاليات، نظر داشتن دولت عثماني به بعضي نواحي غربي ايران، وضع ايرانيان مقيم بين النهرين كه جمعيت زيادي را تشكيل ميداد، رفت و آمد ايلات و عشاير سرحدي كه تابعيت آنان مشخص نبود، پناهنگان سياسي ايران در برسالار از شهرهاي عثماني و مسئله روابط بازگاني بين دو كشور.


در سال 1250هـ كارواني از بازرگانان ايراني در خاك عثماني مورد حمله قرار گرفت و كالاهاي آن غارت رفت در سال 1251 ايلات مرزنشين عثماني خوي و قطور را غارت كردند در سال 1253 هـ كه محمد شاه مشغول محاصره هرات بود، عليرضا پاشا حاكم بغداد به تحريك دولت انگليس به خرمشهر تجاوز و دست به غارت اموال و قتل ايرانيان زد. هانري اليس، سفير انگلستان در تهران، در نامة مورخه 26 آوريل 1823 به پالمرستون وزير خارجه انگليس مي نويسد:


«آرام بودن سرحدات جنوب و غرب مملكت ايران ماية آزادي و آسودگي خاطرشاه و اسباب تقويت ايشان است كه به هر طرف مي توانند بروند و به خاطر جمع اقدام نمايند»


اين براي نخستين بار بود كه دولت انگليس و عثماني اساس حقوق حاكميت ايران را بر خرمشهر انكار مي كردند.
روابط دو كشور روز به روز تيره تر مي شد. در سال 1257 هـ والي سليمانيه كه توسط دولت عثماني بر كنار شده بود به ايران پناهنده شده. دولت ايران به والي كردستان دستور داد تا والي سليمانيه را به حكومت آنجا برساند و سلطة ايران را در آنجا استوار كند در سال 1258 حاكم بغداد شهر كربلا را به توپ بست و قتل عام ايرانيان و شيعيان به راه انداخت.


محمد شاه فرمان تجهيز سپاه براي حمله به عثماني داد اما دولتهاي انگليس و روسيه در اين زمان مايل به ايجاد جنگ بين دو كشور نبودند با ميانجيگري آنان جنگ منتفي شد و يك كميسيون مرزي متشكل از نمايندگان هر 4 كشور در سال 1259هـ(1843م) در ارزروم تشكيل شد و نمايندة ايران در اين كميسيون ميرزاتقي خان فراهاني بود كه بعدها لقب «اميركبير» گرفت و صدر اعظم ايران شد. مذاكرات ارزروم به علت اختلاف نظر مسئولين كه بين طرفين وجود داشت حدود چهارسال به طول انجاميد تا اينكه سرانجام توافق حاصل شد و عهدنامة دوم ارزروم در 16 جمادي الثاني 1263 هـ(13 مه1847م) به امضاء نمايندگان رسيد.
مسئله زهاب و سليمانيه


منطقة زهاب به موجب عهدنامه قصر شيرين 1049هـ(1639م) بين دو كشور تقسيم شده بود. عهدنامة گردان 1159هـ(1746م) و عهدنامة اول ارزروم 1238هـ(1823م) نيز آن بطور كلي تأييد كرده بودند. درة كرند (كه از نظر نظامي اهميت خاصي داشت)جزء خاك ايران بود اما دولت عثماني تلاش بيهوده اي به عمل مي آورد تا در مورد مالكيت ايران بر درة كرند تجديد نظر شود ولي ايران به هيچ وجه حاضر نبود. در مورد زهاب بايد اشاره كرد كه دولت ايران از جلگه و دولت عثماني از كوهستان صرف نظر كرد.


در مورد سليمانيه وضع متفاوت بود. سليمانيه تا زمان انعقاد عهدنامة دوم ارزروم به كلي از ايران جدا نشده بود و ايران حقوق و اختياراتي در شهرهاي زور و سليمانيه داشت بعنوان مثال در سال 1221هـ ايران حاكم معزول شهر زور را به حكومت آنجا بازگرداند، همچنين در سال 1257 محمدشاه والي كردستان مأمور كرد تا والي معزول سليمانيه دوباره به حكومت آنجا بازگرداند به اين ترتيب تا زمان انعقاد عهدنامه دولت سعي داشت مسئله سليمانيه و شرزور در صدد مواد

دستور جلسه قرار دهد تا به اين طريق شناسايي ايران را در مورد حاكميت عثماني به شهرهاي مذكور تحصيل كند و دولت ايران تنها حاضر بود حقوق عثماني بر قصبه سليمانيه به رسميت شناسد. اما دولتهاي انگليس و روسيه بشدت با نظر ايران مخالفت كردند به هر حال ايران ناچار با حاكميت عثماني بر شهر و ولايت سليمانيه موافقت كرد. ولي حقوق مالكيت آن بر خرمشهر ايرام شد.
عهدنامة مرزي و حسن همجواري 1353ش(1975م)


با آغاز جنگ جهاني اول در نوامبر سال 1914 امپراتوري عثماني به «متحدين» پيوست و نيروهاي بريتانيا در سال 1917 بغداد را اشغال و فاتحان جنگ امپراتوري عثماني را تجزيه و يكي از كشورهايي كه در اثر اين تجزيه بوجود آمد، عراق بود. دولت انگلستان از به هم پيوستن سه استان عثماني بصره، بغداد و موصل كشور جديد عراق را تأسيس كردند و در 25 آوريل 1920 كنفرانسي متشكل از نمايندگان انگلستان و فرانسه براي تقسيم متصرفات عثماني در بندر سان رمو استاليا تشكيل شد و به موجب تصميمات اين كنفرانس سوريه و لبنان سهم فرانسه و فلسطين، اردن و عراق از آن انگلستان شد و در سال 1921 انگليسي ها كنفرانس مصر تشكيل و تصميم گرفتند تا ملك فصل كه مورد تأييد آنان بود به عنوان پادشاه آينده عراق منصوب شود.


در سال 1979، صدام حسين جانشين حسن اكبر گرديد و كوشيد اختلافات گذشته را دامن زده و ادعاهاي واهي و پوچي را نسبت به اروند رود و جزاير ايراني خليج فارس و سرحدات و مرزي مطرح سازد، تا به اين وسيله اعتبار و حيثيتي كسب نمايد اما عاقبت در جريان كنفرانس سران كشورهاي اوپك كه در سال 1975 در الجزاير تشكيل شده بود تسليم و با انعقاد عهدنامة مرزي و حسن همجواري در ششم مارس 1975 زمينه هاي سازش را فراهم ساخت.


ث-عدم اعتبار پروتكل اسلامبول(1913) و صورت جلسات منضم به آن پروتكل1331هـ(1913) و صورتجلسه كميسيون تحديد حدود 1332 هـ(1914) كه بر اثر مداخلة دولتهاي استعماري وقت، قسمتي از اراضي و آبهاي ايران را به عثماني واگذار مي كرد هرگز صورت قطعي و قانوني به خود نگرفت و به تصويب مجالس مقننة دو كشور نرسيد. دليل غير قانوني بودن پروتكل مذكور آن است كه دولت تركيه، جانشين امپراتوري عثماني، خود اعلام كرد كه پروتكل اسلامبول را نمي توان يك سند معتبر دانست، زيرا شكلي كه براي اعتبار آن لازم است بخود نگرفته است. به اين مفهوم كه نه تصديق مجلس مبحوثان عثماني رسيده و نه به تصويب سلطان كه رئيس قوة مجريه بوده است بنابراين پروتكل باطل و بي اثر مانده است در ايران نيز اصل 22 قانون اساسي، مصوب سال 1906 كه 7 سال قبل از انعقاد پروتكل مذكور به تصويب رسيده بود مقرر مي داشت


«مواردي كه … تغييري در حدود و ثغور مملكت لزوم پيدا مي كند به تصويب مجلس شوراي ملي خواهد رسيد» چون پروتكل مذكور قسمتي از اراضي و آبهاي ايران را به دولت عثماني واگذار مي كرد بايد به تصويب مجلس شوراي ملي مي رسيد و شاه نيز آنرا توضيح مي نمود.
اعضاء كميسيون از ژانويه تا اكتبر 1914(1332هـ) از مرز جنوبي (خاو) تا مرز شمالي (كوه هاي آرارات مسافرت كردند. آنها از رودخانه ها، باتلاقها، صحراهاي خشك و كوه هاي مرتفع عبور كردند تحديد حدود بر اساس نقشة جغرافيايي يكساني كه در سال 1286هـ(1869م) تهيه شده بود صورت گرفت اين نقشه براي تعيين مرز در اروند رود و برخي ديگر نواحي پذيرفته شده بود اين كميسيون 227 ستون علامت مرزي از خرمشهر تا كوه آرارات كه ارض شاه سلطان و تراز روسيه بهم مي پيوست نصب كرد آخرين آن 24 ساعت قبل از شروع جنگ جهاني اول كار گذاشته شد.


پروتكل مربوط به تعيين حدود سرحدي تركيه و ايران، اسلامبول نوامبر 1313 (اين پروتكل به تصويب دولت ايران نرسيده )
امضاء كنندگان ذيل:
جناب ميرزا محمود خان قاجار احتشام السلطنه سفير كبير و ايلچي مخصوص اعلي حضرت شاهنشاه ايران در پيشگاه اعلي حضرت سلطان عثماني.
و جناب سر لوئي سفير كبير و ايلچي مخصوص اعلي حضرت پادشاه انگليس در پيشگاه اعلي حضرت سلطان عثماني
جناب مسيو ميشل دوكپرس سفير كبير و ايلچي مخصوص اعلي حضرت امپراتور روسيه در پيشگاه اعلي حضرت سلطان عثماني
جناب اشرف پرنس سعيد حليم پاشا وزير اعظم و وزير امور خارجة دولت عليه عثماني براي امضاي اين مقاوله نامه راجع به ترتيب حدود دولتين ايران و عثماني كه ما بين دول متبوعة ايشان مقرر شده است مجتمع گرديده اند.


معزي اليهم بدواً به تذكار طريقي كه از آن قرار مذاكرات جديد تا امروز ما بين ايشان بعمل آمده است پرداخته كميسيون مختلفي كه به موجب مادة اول مقاوله نامه منعقده در تهران ما بين سفارت كبراي دولت عليه عثماني و وزارت امور خارجة ايران براي ترتيب اسامي مذاكرات راجع به تحديد حدود ايران و عثماني تعيين شده هيجده جلسه تشكيل داده است كه اول جلسة آن در تاريخ12/5 مارس و آخرين جلسة آن در 9/12 اوت 1912انعقاد يافته است در تاريخ 9/12 اوت 1312 سفارت كبراي روسيه در اسلامبول مراسلة در تحت نمرة 624 به باب عالي در ارسال داشته است داير بر اينكه دولت امپراتوري تصور مي كند كه نمي توان بيش از اين در باب لزوم اجراي فوري مقررات صريح عهدنامة ارزروم مربوطه به حفظ استاتوكوي1848(1264ه ق اصرار ورزند.


سفارت كبراي مزبور در همان يادداشتي به دولت عليه عثماني تقديم داشته كه در آن خط سر حدي موافق عهود جاريه مشروحاً بيان شده است.
دولت عثماني در جواب اين اظهارات به موجب مراسلة مورخه 3 مارس 1913 نمره 47/30469 اشعار داشته است كه چون باب عالي مايل به موافقت با ميل دولت روسيه و جلوگيري از بروز هر نوع اختلافي كه ممكن ايت موجب اختلال روابط حسنه با آن دولت گردد بوده و از طرف ديگر مايل است كه حسن عقيذت خود را در خصوص اختلافات حدودي بين مملكتين ايران و عثماني كاملاً نسبت به دولت ايران ابراز دارد مصمم گرديده است كه خط سرحدي مذكور در مراسلة و

يادداشت سابق الذكر سفارت كبراي اعلي حضرت امپراتور روسيه را راجع به تحديد حدود قسمت شمالي سرحد ايران و عثماني از ابتداي سردار بلاغ تا حدود بانه يعني تا مي ذات 36 درجه عرض جغرافيايي تصديق و قبول نمايد معهذا دولت عليه عثماني بعضي تغييرات در خط سرحدي را كه در يادداشت اوت 1912 نمره 264 پيشنهاد شده لازم دانسته است به علاوه دولت عليه عثماني به انضمام مراسلة خود تبصرة توضيحيه داير به وضعيت حدود ذهاب و ترتيبي كه دولت معزي اليها براي نيل به موافقت قطعي و عادلانه با دولت ايران در اين قسمت قبول مي نمايد ارسال داشته است.


سفارت كبراي امپراتوري روسيه در جواب به موجب مراسلة 28 مارس /10آوريل 1913 نمره 78 اظهار داشته است دارد. بيان نامه كه به موجب آن دولت عثماني براي تحداد حدود قسمت آرارات تا بانه مركول فصل سيم معاهده 1848(1264هـ)معروف به ارزروم را به طوري كه در مراسلة 9/22 اوت 1912 نمرة 264 مذكور مي باشد مبنا قرار داده است استحضار حاصل نموده لكن در خصوص تغييرات پيشنهادي باب عالي سفارت كبراي امپراتوري در حالي كه اظهار عقيده خود را راجع به مسئله آگري چاي محول به بعد مي نمايد اصرار دارد كه هيچ گونه تغييري در خط سر حدي مذكور در مراسلة سفارت كبراي معزي اليها مورخه 9/22 اوت 1912 داده نشود.


در خصوص سر حد ذهاب سفارت كبراي امپراتوري روسيه در حالي كه پيشنهاد نظريات مفسلة خود را در اين موضوع محول به بعد نموده«عقيدة خود را در موضوع كلية پيشنهاد عثماني كه به نظر دولت روسيه كاملاً در آتيه قادر بر حفظ نظم و آرامي در سر حدات نمي باشد اظهار داشته است»
در 20 آوريل/3 مه 1913 سفارت كبراي دولتين روس و انگليس مراسلة متحد آلماني به عنوان جناب اشرف پرنس سعيد حليم پاشا به انضمام يادداشتي كه شامل نقطه نظر ايشان در تحديد سرحد ذهاب و نواحي واقعه در جنوب اين قسمت بوده ارسال داشته اند.


در تعقيب مراسلات فوق مذاكراتي ما بين جنابان مسيو دوكپرس و سر ژرار لوزر و مرحوم محمود شوكت پاشا به عمل آمده است و نتيجه اين مذاكرات در يادداشت مورخه 6 ژوئن 1913 جناب سفير كبير روسيه به جناب وزير اعظم عثماني و در مراسلة با عالي به سفارت كبراي روسيه مورخه 26 ژوئن 9 ژوئيه نمرة 95/34553 و مراسلة مورخه 12 ژوئيه 1913 به سفارت كبراي انگليس مندرج مي باشد.


در 29 ژوئيه 1913 بيانيه لندن ما بين سر ادوارد گري و جناب اشرف ابراهيم حقي پاشا راجع به خط سر حدي جنوبي ايران و عثماني امضاء گرديده است پس از آن سفارت كبراي امپراتور تذكار اصولي را كه داير به تجديد حدود ايران و عثماني در مراسلات فوق مندرج شده است لازم دانسته و براي اين مقصود مراسلة در تاريخ 5/18 اوت 1913 نمرة 166 به باب عالي ارسال داشته است. مراسله اي شبيه به مراسلة فوق نيز در همان تاريخ از طرف سفارت كبراي انگليس براي ياي عالي فرستاده شده است. باب عالي در جواباين مراسلات مراسلة متحد آلماني در تاريخ 23 سپتامبر 1913 به نمرة 113/37063 اشعار داشته است.
در تعقيب مذاكرات بعد سفراي اربعه ايران و انگليس و روس و عثماني براي امضاء مقررات ذيل موافقت نمودند.


مقرر است كه سر حد دولتين ايران و عثماني به ترتيب ذيل ترسيم شود.
خط سر حدي در شمال از علامت سر حدي نمرة 77 سرحد روس و عثماني كه در قرب سردار بلاغ و فوق قله بين آغري داغ بزرگ و آغري داغ كوچك واقع است شروع مي شود. پس از آن به طرف جنوب از روي قلل جبال امتداد يافته درة دامبات و ناحية يسار پنج و سلسلة آبريز يارم قباراكه منبع آن در جبال ايوب بيگ است به طرف ايران مي گذرد. پس از آن خط سر حدي ناحية بولا غباشي را براي ايران گذاشته و در امتداد مرتفع ترين قله كه انتهاي جنوبي آن تقريباً در 44

درجه و 22 دقيقه طول و 39 درجه و 27 دقيقه عرض جغرافيايي واقع است سير مي نمايد. بعد از آن خط سرحدي از طرف مغرب باتلاقي را كه در مغرب يارم قبا واقع است دور زده اند ساري سو گذشته و از بين قرينه كرد باران متعلق به عثماني و بازرگان متعلق به ايران عبور نموده به قلة غربي بازرگان صعود و از امتداد مقسم المياه قلل مرانلي و زند ولي- گيركليم- خانلي بابا-كروك خزيمه و دوجي سير مي نمايد. از دوچي خط سرحدي از درة مري چاي در نقطه اي كه به توسط كميسيون تحديد حدود موافق است توكو معين خواهد شد گذشته و قرتين نادو به ايران واگذار خواهد گرديد. مالكيت قرية قزل قبا پس از تحقيق موقعيت

جغرافيايي آن معين خواهد شد و دامنة غربي آبريز اين ناحيه متعلق به عثماني و دامنة شرقي متعلق به ايران خواهد گرديد. در صورتي كه خط قطعي سر حد قسمتي از راه بين ناحية بايزيد و ولايت وان را كه كه از نزديك قزل قبا مي گذرد از خاك عثماني خارج نمايد بديهي است كه دولت ايران عبور و مرور را از اين قسمت راه مزبور را براي پست دولتي عثماني و مسافرين و مال التجاره به استثناي قشون و مهمات نظامي آزاد خواهد گذاشت. پس از آن خط سر حدي به قلل مقسم المياه قزل زيارت- ساري چمن- دومانلو- قرابورغاتبه بين حوزة آگري چاي در (ايران) و جلي كل(عثماني) ايدال داش- رشكان تپه بين آخورك و تاورا و بورايك –كوري ماهين- حيدر بابا و اوريستان صعود مي نمايد.


در خصوص قطور مقاوله نامة مورخ 15/28 ژوئيه 1880 معروف به مقاوله نامة صاري قميش به طوري كه قرية كوليك را براي عثماني و قرابلة جيك و راضي و قاراتيل(هاراتيل) و دو جليك و با نامريك را به ايران واگذار نمايد. به موقع اجرا گذاشته مي شود و خط سر حدي در امتداد قلل مير عمر به كوه سوراوا سعود نموده خانقاه (خانيك) را در طرف عثماني گذاشته در آبريز انهاري كه از گردنة بروج گوران و كوه هاراويل و بله كوه و شينه تال و سردول و غرا هبيي و گير يركانيد-پرنجان

اسكندر- اون و كتل جاري مي شود عبور مي كند و درة بازرگان به عثماني و قرتين سرو و سراتيك به ايران تعلق مي يابد پس از آن خط سر حدي از منتها اليه جنوبي قطور از قلة عزلي قرية بهيك ايران عبور كرده قلل سري بايدوست را پيروي نموده به قلة كوه زنت ملحق مي شود. از كوه زنت خط سر حدي همواره در امتداد مقدم المياه بين ناحيه تركور- دشت- مركور ايران و سنجاق حكاري عثماني مي گذرد مخصوصاً از قلل شيوه ششالي و چل چوري و چل برد بروكته كنرو و قاضي بيك وارخ و ماهي هلاته و جبال غربي نبارود الامير عبور مي نمايد و پس از حوضه آبهايي را كه از طرف اشنويه به درياچه اروميه مي ريزد به ضميمه منابع

رودخانه غدير معروف به آب سر غدير (كه در آن در جنوب داالامپر و شرق كوه كرده واقع است)براي ايران گذاشته به گردنة كله شين منتهي مي شود در جنوب كله شين خط سر حدي حوضه لاون به انضمام درة چشم كلي(كه در مشرق زرده گل و جنوب غربي كوه اسپيرز واقع است به ميزان و آبهاي رواندوز را به عثماني واگذار نموده از قلل و گردنه هاي سياه كوه زرد گل- بز برزين- سر شيوه- كو خواجه ابراهيم مي گذرد و از آنجا در جنوب سلسلة عظيم كوه قنديل ممتد شده

حوضه هاي شعبات طرف راست رودخانهكيالو را كه عبارت از انهار يودانان و خضرا و اوتلختان مي باشد به ايران واگذار مي نمايد. مقرر است ايلات عثماني كه عادتاً در تابستان به دره هاي مذكوره در فوق در نواحي سرچشمه هاي غدير و لاون براي ييلاق مي ايند كما في السابق حق استفاده از مراتع خود را خواهند داشت. بعد از آنكه خط سر حدي به قله سر گل گليمن رسيد از نو جاسوسان و گردن زمين گذشته و نزديك پل بورد بردن از رودخانه وزنه مي گذرد. تعيين مالكيت قرية شينه موافق استاتوكو موكول به نظريات كميسيون تحديد حدود خواهد بود. بعد از بورد بردان خط سر حدي به سلسلة جبال فقيه بابا خير و بردسيان و بردا ابوالفتح و گردنة كاني وش صعود نموده پس از آن در امتداد مقسم المياه لقا و كرد و ديگري و گردنة خان احمد و انتهاي جنوبي تپه سالنوس سير مي نمايد به

طوري كه از بين قرا كاندل (عثماني) و قرا كشيك شيوا و و ماز نياواي ايران عبور كرد به رودخانة كيالو (زاب كوچك) منتهي مي شود پس از اتصال به رودخانه كيالو خط سر حدي بر خلاف جريان رودخانة مزبور بالا رفته طرف يمين رود مذكور را كه (الان عجم) باشد به ايران و طرف يسار آن را به عثماني واگذار مي نمايد. پس از ورود به مصب رودخانة خيلة رش كه از شعبات يسار كيالو است خط سر حد بر خلاف جريان رودخانة مزبور بالا رفتهقرا الت گيوه رو و غيره را به ايران و ناحيه الان نائوت را به عثماني واگذار مي نمايد. در منتها اليه جنوب غربي كوه با خط سر حدي از رودخانه خيله رش خارج شده به منتها اليه به منتها اليه شمال غربي

سلسله سور كيف كه در امتداد جنوب رودخانة مزبور واقع است صعود نموده از قلل كوه مزبور عبور مي نمايد و ناحية سيول و شيوه كل را به عثماني واگذار مي كند. خط سر حدي پس از رسيدن به نقطه فجومي سور كيف كه تقريباً ذات 35 درجه و 49 دقيقه عرض جغرافيايي واقع است در امتداد قريه چمپار او مالكيت آن موافق اصول استاتوكو كه به توسط كميسيون تحديد حدود معين خواهد شد سير مي نمايد. از آن نقطه خط سر حد به رشته جبال كالاش- برد كچل پشت

هنكجال- دوبرا- پاراژال و اسپيكاتي كه سرحد بين ناحيه بانة ايران و قزلچه عثماني مي باشد صعود نموده كه به گردنة نوخوان مي رسد و از آنجا همواه در امتداد خط مقسم المياه خط سر حدي به طرف جنوب و بعد به طرف مغرب سير مي نمايد در حالي كه از قلل ولكوزا- پشت شهيدان-هزار بله- بليكدر- گل ملايك كوه كوسه و شاكه ناحية تر عثماني را از ناحيه مريوان ايران جدا مي كند عبور مي نمايد. از آنجا كه خط سر حدي موافق جريان آن رودخانه خليل آباد تا نقطة اتصال آن چم قزلچه امتداد يافته و از آن پس مخالف جريان آب رودخانة اخير تا مصب شعبة يسار آن كه از قرية نباوه سوته جاري مي شود امتداد مي يابد و بعد از رودخانه نباوه سوته بالا رفته و از گردنه كل تاوه سرو- كل پيران به گردنة سورن كه از قرار معلوم به اسم چغان(ياچكان) مشهود است مي رسد.


رشتة جبال بزرگ اورامان كه در امتداد شمال غربي به جنوب شرقي ممتد مي باشد قسمت سر حدي ما بين يهران و محال شر زور عثماني را تشكيل مي دهند. پس از رسيدن خط سر حدي به قلة كما حار(در جنوب شرقي قلة رستم غربي شر اورامان) در امتداد ذروة اصلي تا محل انشعاب غربي آن كه در شمال درة ولي واقع است سير نموده و قرية خان كرمله و نوسود را به ايران واگذار مي كند. در بقية سر حد تا سيروان كميسيون استثنائاً خط سر حدي را با ملاحظة

تغييراتي كه ممكن است از 1848(مطابق1264هـ) تا 1905(مطابق 1322هـ) در آنجا حاصل شده باشد معين خواهد نمود. در جنوب سيروان خط سر حدي از نزديك مصب چسم زمكان شروع شده از جبال بيزال گذشته و به بهر و چسم زرشك فرود مي آيد. پس از آن در امتداد خط مقسم المياه بين نصر اخير و رودخانه اي كه منبع آن در بند و موافقت نقشة اصلي به اشم پشت عزا (از خوندول) مشهور است سير نموده و به قلة بند بمو صعود مي‌نمايد. پس از سير در امتداد رشتة بمو و رسيدن به تنگة دربند اهل(دربند هور) خط سري در امتداد مجراي رودخانة زنگنه(عباسيان) تا نزديكترين نقطه(نقطة نجومي) قله شوال در (شلوار در) كه در

پايين دهكدة ماميشان واقع است سير مي نمايد و به قلة فوق صعود نموده و پس از آن قلل تپه هايي كه آب جلگه هلي تيله كوه و سر قله را تقسيم مي نمايد عبور كرده از آنجا از رشته هاي خولي باغان جيل علي بيگ- بندر چك چرميك- سنكلر و اسنكران تا نقطه اي كه در تنگة تنگه حمام مقابل انتهاي مالي جبال قرويز واقع است امتداد مي يابد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید