بخشی از مقاله

چکیده:
هدف از نوشتن این مقاله تبیین مقاومت ضد ژئوپلیتیکی کردها بعد از تشکیل کشور عراق پس از جنگ جهانی اول است. مقاومت ضد ژئوپلیتیکی کردها در عراق نتیجه ساختارهای تحمیلی بازیگران فرامنطقه ای است. ژئوپلیتیک تحمیلی قدرتهای فرامنطقه ای در عراق بیش از نیم قرن است که مقاومت خشونت آمیز قومی و مذهبی را رقم زده است. کشور عراق قبل از هر چیز مخلوق سیاست ژئوپلیتیکی فرا منطقه ای است بنابراین رهبران این کشور همواره در ایجاد هویت ملی فراگیر با مشکل رو به رو بوده و تنها ابزارهای خشن را به کار بردهاند. در این کشور از زمان تشکیل تا فروپاشی رژیم بعث، 20 درصد عرب سنی بر60 درصد عرب شیعه و20 درصدگروه قومی کرد و سایر اقوام حکومت رانده است. مشارکت ندادن کردها و اعراب شیعه در عراق به صورت مبارزات خشونت آمیز و مسلحانه در سرتاسر تاریخ عراق نمود پیدا کرده است.
به نظر میرسد که اصرار بر تداوم مقاومت ضد ژئوپلیتیکی کردها در عراق در نتیجه شکست نیروهای صدام در سال 1991 در تهاجم متحدین به رهبری آمریکا در طی عملیات موسوم به "طوفان صحرا" نوعی گشودگی مرزهای مسدود ژئوپلیتیکی را به دنبال داشته است. کردها بعد از صدور قطعنامه 688 شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ 5 آوریل 1991 و در سایه منطقه پرواز ممنوع توانستهاند به حداقلی از حقوق قومی و انسانی خود دست بیابند. بعد از فروپاشی رژیم صدام حسین نیز کردها توانستهاند به یکی از بازیگران اصلی صحنه ژئوپلیتیکی عراق و منطقه تبدیل شوند. تحولات کردستان عراق از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران نیز دارای اهمیت ویژه است که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
واژگان کلیدی:
کردها، عراق، اقلیم کردستان عراق، مقاومت ضد ژئوپلیتیکی، منطقه پرواز ممنوع، قطعنامه 688

مقدمه
با فروپاشی امپراطوری عثمانی و نظام سنتی منطقه ای در پایان جنگ جهانی اول، قدرتهای فرامنطقه ای در راستای تأمین منافع ژئوپلیتیکی خود دست به اقدامات گسترده نظامی و سیاسی زدند. قبل از جنگ جهانی اول نیز مهمترین اقدام ژئوپلیتیکی فرامنطقه ای تدوین پیمان سایکس-1پیکو 2 در سال 1916 میلادی در راستای ایجاد نظم نوین منطقه ای بعد از جنگ جهانی اول محسوب میشود. هر چند با وقوع انقلاب اکتبر روسیه در سال 1917 میلادی نظم پیشنهادی سایکس-پیکو ملغی گردید اما قدرتهای فرامنطقه ای از تلاش در جهت انطباق نظم نوین منطقه ای با منافع ژئواستراتژیکی خود دست برنداشتند. در نظم جدید منطقه ای پس از جنگ کشورهای جدیدی بر اساس دخالتهای مستقیم ابرقدرتها بوجود آمدند. کشور عراق از جمله این کشورها بود که تنها بر اساس منافع مستقیم قدرتها و در رأس همه آنها بریتانیا و بدون توجه به ترکیب جمعیتی و قومی و مذهبی آن بوجود آمد. تشکیل عراق جدید نمونه بارز کشوری است که بدون هیچگونه علت وجودی و تنها براساس یک اقدام ژئوپلیتیکی فرامنطقه ای ساخته شده است. از آن تاریخ به بعد خشونت قومی و مذهبی روایت کلان تاریخ سیاسی عراق است. در عراق جدید اقلیت عرب سنی بر اکثریت عرب شیعه و کرد بیش از هفت دهه حکومت رانده است.
جدول :1 ترکیب قومی عراق، 2009

با تشکیل حکومت عراق، شیعیان و کردها جهت احقاق حقوق قومی و مذهبی خود دست به مبارزات خشونت آمیز زدهاند که به شدت از جانب حکومت مرکزی بغداد سرکوب شده است. به نظر می رسد که مرزهای سفت و سخت ژئوپلیتیکی منطقه ای و انطباق آن بر منافع ژئواستراتژیکی قدرتهای فرامنطقه ای اصلیترین دلیل سرکوب کردها و شیعیان در طی مبارزات خشونت آمیز در عراق جدید بوده است.
تحولات پس از جنگ سرد و حمله صدام حسین به کویت در ماه اوت 1990 فرصتهای ضد ژئوپلیتیکی برای کردهای عراق ایجاد کرد که به نظر میرسد مهمترین نتیجه آن گشودن مرزهای سفت و سخت ژئوپلیتیکی منطقه ای باشد.
ضد ژئوپلیتیک1
ضد ژئوپلیتیک؛ نقد دانش/قدرت ژئوپلیتیک، مفاهیم استعلایی و پراکتیس فضایی آن است. این رویکرد در آثار ژئوپولیتسینهای پست مدرن از جمله کسانی مانند روتلج، دالبی،اُتوا و اگنیو به کار گرفته شده است. رویکرد ضد ژئوپلیتیکی تحت تأثیر میشیل فوکو، ادوارد سعید و آنتونیو گرامشی قرار دارد (مرادی، اسکندر، :1392 .(253 تأکید بنیادین و پروبلماتیک اصلی ضد ژئوپلیتیک، حضور شبکهای مقاومت در برابر قدرت همه جا حاضر است. سیاست های ژئوپلیتیکی اعمال شده توسط دولتها و گفتمانهای مفصلبندی شده این دولتها از جانب سیاستمداران و نخبگان حکومتی، به ندرت از جانب کسانی که هدف این سیاستها بوده، و تحت تسلط، استثمار و انقیاد قرارگرفتهاند، یعنی گروههای مقاومت تحتالشعاع قرار نگرفتهاند. این نوع تأکید بر حضور مقاومت در برابر قدرت در متون ضد ژئوپلیتیکی، ریشه در دیدگاه مشهور فوکو مبنی بر حضور مقاومت در برابر قدرت دارد. فوکو تأکید میکند که؛ هیچ رابطه قدرتی بدون حضور مقاومت وجود ندارد.... مقاومت نیز مانند قدرت، چندگونه است و میتواند در استراتژیهای جهانی ادغام شود(.(Foucault,1980:142

روایتهای ژئوپلیتیکی بر اعمال دولت و نخبگان دولتی مبتنی هستند. از دیدگاه انتقادی ضدروایتهای ضدژئوپلیتیکی بر مفاهیمی تأکید میکنند که فرض دولت به عنوان عالیترین سازمان سیاسی فضا را به چالش میکشند. بنابراین اولین تمرکز ضد ژئوپلیتیک بر نفی دولت به عنوان هستی ارگانیک است که تمامی تضادهای اجتماعی در آن حل می شود. نفی دولت مستلزم نفی مهمترین مفهوم اجرایی آن یعنی نفی قدرت است. ضد ژئوپلیتیک از قدرت متمرکز دولت تمرکززدایی نموده و به تعبیر فوکو قدرت را نباید تنها در تملک طبقه یا دولت و یا فرمانروایی خاص جست وجو نمود. قدرت راهبردی است خاص که در روابط قدرت معنا می دهد. حضور مقاومت بخشی از این روابط قدرت را تشکیل میدهد. روایتهای مقاومت بخشی از حافظه مردمان فراموش شده و به حاشیه رانده شده ای(از جمله کردها در عراق) هستند که تعبیری نو از مفهوم قدرت ارائه می دهند و مبتنی بر قدرت نظامی، ثروت، فرامین و ایدئولوژی مقامات رسمی و کنترل فرهنگی نیست. روایتهای مقاومت را به تعبیر پاول روتلج می توان "ژئوپلیتیک از پایین"1 نامید. ضد ژئوپلیتیک، واژگون ساختن معنی و مفهوم رایج ژئو/قدرت است. سرچشمههای اجتماعی این نوع ژئوپلیتیک طبقات زیر دست جامعهاند که سلطه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی دولت را به چالش میکشانند. این چالشها منازعات ضد سلطه هستند که مقاومت را در برابر قدرت منسجم دولت- هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی- قرار میدهند و همچنین از توافق عمومی که از بالا(توسط دولت) کنترل میشود عقب نشینی می- کنند(.(Routledge,2003:236
مفهوم ضد ژئوپلیتیک توسط پاول راتلج به کار گرفته شده است. این مفهوم از "ضد سیاست" 2 که توسط کنراد3 به کار رفته اقتباس شده است. ضد ژئوپلیتیک نیرویی اخلاقی، سیاسی و فرهنگی در جامعه مدنی است. نهادها و سازمانهای ضد ژئوپلیتیک نه بخشی از روندهای تولید مادی در اقتصاد و نه جزئی از سازمانهای دولت محور و دولت نهاد است. به عنوان مثال از نهادهای ضد ژئوپلیتیک میتوان به سازمانهای مذهبی، رسانه ها، سازمانهای داوطلبانه، سازمانهای آموزشی و اتحادیه های تجاری اشاره نمود. نقش اصلی این سازمانها این است که این پندار را که بر اساس آن طبقات سیاسی دولتی مشخص کننده و یا هویت بخش منافع جامعه هستند، به چالش بکشانند. ضد ژئوپلیتیک بر استقلال پایدار از دولت و کسانی که در قدرت قرار گرفتهاند، تأکید دارد. ضد ژئوپلیتیک دو شیوه درهم تنیده مبارزه ضد سلطه4 را ارائه می دهد. اول؛ قدرت ژئوپلیتیکی مادی(اقتصادی و نظامی) دولت و نهادهای جهانی، و دوم؛ بازنماییهای تحمیلی5 از جانب نخبگان سیاسی و اقتصادی را به چالش میکشاند، بازنماییهایی که بر دنیا و مردمان مختلف آن تحمیل شده و این مردمان در راستای منافع ژئوپلیتیکی آنها به خدمت گرفته شده اند(.(Ibid,237

اقلیم کردستان عراق
اقلیم کردستان عراق بخشی از یک سرزمین بزرگتر به نام کردستان است که از نقطه نظر جغرافیایی شامل مناطق زیر است(نقشه شماره :1 سرزمین کردستان):
-1 شرق و جنوب شرق ترکیه
-2 غرب و شمال غرب ایران
-3 شمال عراق
-4 شمال شرق و شمالغرب سوریه نقشه شماره:1 مناطق کردنشین خاورمیانه

همین موقعیت جغرافیایی بخصوص در یک قرن اخیر تحولات سیاسی کردستان را بشدت تحت الشعاع قرار داده و تحلیل تاریخ سیاسی و اجتماعی کردها بدون توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی و جغرافیایی کردستان ناقص و ناکارآمد خواهد بود. در بین تمامی مناطق کردنشین خاورمیانه، موقعیت کردستان عراق ممتاز و ویژه است. اقلیم کردستان عراق اکنون از نقطه نظر ژئوپلیتیکی مرکز ثقل تمامی مناطق کردنشین است. این اقلیم مشتمل بر چهار استان اربیل، سلیمانیه، دهوک و کرکوک است. هرچند استان کرکوک از نظر اداری زیر نظر دولت مرکزی عراق است اما کردها در این استان نیز در مرکز قدرت و تصمیم گیری قرار گرفته و حکومت اقلیم کردستان در کرکوک نفوذ بسیار زیادی دارد.
تعیین مرزهای اقلیم کردستان عراق در جهات شمال، شمالشرق و شمالغرب بدلیل تعیین خطوط رسمی مرزی بین المللی ترکیه، ایران و سوریه بسیار آسان است با این توضیح که مردمان دوطرف مرز دارای اشتراکات قومی، مذهبی و زبانی تحت عنوان کرد هستند. تعیین خط مرزی جداکننده اقلیم کردستان از طرف جنوب با دولت مرکزی عراق بسیار دشوار و چالش برانگیز است. سیاست تقسیمات اداری دولت مرکزی، کوچ اجباری کردها و اسکان قبایل و کوچ نشینان عرب در مناطق کردنشین جنوب اقلیم کردستان و در پی آن تعیین دقیق خطوط مرزی اقلیم و دولت مرکزی هنوز مورد مناقشه اربیل و بغداد است(نفشه شماره :2 اقلیم کردستان عراق).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید