بخشی از مقاله

ایمان به معاد و احساس مسئولیت
بشر واندیشه کمال مطلق، مادیون و جهان بینی یک بعدی، مکتب پیامبران وایمان به مبدا و معاد، تشبه به کامل مطلق، مردم و ایام زندگی، مرگ از زندگی بهتر، یاد خدا و آرامش ضمیر، ایمان و تسخیر غرائز، آخرت و حیات جاودان، ایمان به معاد و احساس مسئولیت، بدبینی به زندگانی دنیا، تشویق غیر قابل درمان، نفی معاد و بیهودگی دنیا، مادی گری و سودجوئی، نیل به تعالی در پرتو ایمان، انسان بصیر و آینده نگری، بهره برداری از فرصت، دنیا و ناملایمات گروهی که دنیا در نظرشان بیهوده است.

مکررات خسته کننده، مرگ یا ولادت دوم، خودساختن و رستگاری، حشر کوردلان در قیامت، آزادی بشر در خودسازی، شکر گذاری یا کفران نعمت، دنیا از دیدگاه پیامبران، آینده نگری، غفلت ویی فکری مجاهده در راه احیاء انسانیت، آگاهان وظیفه شناس، زندگی با هدف و نیل به کمال، عمر زیانبار، شکنجه روحی و خودکشی، پندار باطل، معیار خوشبختی در آخرت، مراقبت باریتعالی، تبیین هدف زندگی، اندازه گیری غرائز، طغیان غرائز و خود فراموشی، امیال اجتماعی و تکامل، خود پرستی و جنایت، عامل فساد و تباهی، مشکل بزرگ اجتماعی، وسائل اجراء قوانین، مجازات بزهکاران، کشورهای پیشرفته و جرائم هولناک، بی ایمان و جنایت، عجز زمامداران از بسط معنویات، انسانیت فراموش شده، انبیاء و پرورش مکارم اخلاق، ایمان و امنیت اجتماعی، مقصود از ایمان بخدا، مقصود از ایمان به روز جزاء گناهکاران نامه اعمال، حسابرسی بر اساس عدل، وظیفه شناسی پاکان، احیاء مخلوق از خالق، تزکیه نفس و سعادت ابدی، اجتناب سازی، واپسین زدن تمایلات ناروا، اعلاء حق و پاداش الهی، عشق و به شهادت، مرگ در راه خدا، سخنان حمزه عم پیامبر، یقین به قیامت و فداکاری، فطرت آدمی و کرائم اخلاق، ارزش فضیلت دوستی.


روح خدا و حیات جاودان
وضع آدمیان بعد از مرگ، نظر فلاسفه مادی، نظر روحیون، سخنی از کرسی موریسن، جرقه ای خاموش ناشدنی، گروهی که روح را باقی نمی دانند، تعالی روان و بقاء روح، انسان موجودی دو بعدی، دوشان بهم آمیخته، روح یا حقیقیت ناشناخته دنیای امروز و روح بشر، مسئله پیچیده وحل نشدنی، وحی الهی و سخن پیامبران، روح یا معیار انسانیت، معانی روح، معانی نفس، تحویل گرفتن روح محتضر، سخنانی بین فرشته وستوفی، روح خدا و سجده فرشتگان، روح گزیده و برتر، صفات موجود زنده، قدرت و نیروی حیات، تصور نادرست مادیون، ادعای خویشاوندی انسان و سیمون انتساب روح، بخدا، امواج نادیدنی، شباهت روح و نور، سخنان امام صادق (ع) بازندیق، معنی روح خدا، مایه کرامت بشر، برتری روح انسان، لیاقت برای کمال مطلق، انسان موجود دو بعدی، حالات روح و بدن، خطاب پیامبر (ص) به کشته های بدر، پیامبران الهی و بقاء روح، مرگ آغاز زندگی است، مکتب انبیاء و سعادت بی پایان، مقایسه مغز الکترونی و موجود زنده، حیات در نظر مادیون، تنظیری از دکترارانی، نفی اصالت روح، تصویری باطل و سخنی خلاف واقع، قرون گذشته و نظریه های غیر واقعی، عناصر چهارگانه، سخن ناسنجیده دکترارانی، تردید راسل در نفی روح ، رعایت ادب در گفتار، دکتر ارانی و گروه گرائی، تحقیقر روحیون وتکریم مادیون، پرسشی از دکتر ارانی، نظریه ای کهن در پیدایش ذیروح، تعادل عناصر چهار گانه، نظریه ابوالحسین بصری، پندار نادرست دکتر ارانی، پیشرفت علم و نظریه روحیون، فلاسفه الهی و نظریه روح، روحیون و دلائل تجربی، رویا و ارتباط با ارواح، رویا و منطق مادی، رویا وروانکاوی، رویا و تمایلات اقناع نشده، رویا و نظریه فروید، رویا و ضمیر باطن، ابن سیرین و روانکاوی، رویا و آینده مجهول، کشف واقعیت پنهان، رویائی راز گشا، امام صادق (ع) و ابن ابی العوجاء


مرگ و آغاز زندگی آخرت
مرگ یا آغاز حیات اخروی، قضاء اجتناب ناپذیر، تلاش بشر برای شناخت مرگ، آیا مرگ امر عدمی است؟ پاسخ به ثنویه، شبهه دو گانه پرستان، عدم ذاتی و مستلزم عدم، بدیها از نوع عدمند، مرگ امر وجودی است، قانون یاسنت حکیمانه، نوسازی اعضاء جامعه، درخواست خلاف مصلحت، نعمت مرگ آثار بیداری و خواب، مقایسه مرگ با خواب، همانندی مرگ و خواب، مرگ یا تقدیر الهی، آثار حیات و مرگ، مرگ آفریده خالق، مالک مرگ و حیات، نتیجه بحث، تذکری لازم و به موقع، حاکمیت کی امر عدمی، عمل حکیمانه مرگ، نظامی احسن واتقین، شدائد سنگین مرگ، راه یافتن بعالم غیب، ثبت امواج مغزی، پیمامهای الکتریکی از نواحی سر، امواج مغز در مواقع هیجان، شدت فشار در حال احتضار، سخنی از علی علیه السلام، تاثیر جهان بینی در اخلاق واعمال، تامین سعادت ابدی، انسان و حیات جاودان، تخلق به ملکات انسانی، معنی آمادگی برای مرگ، بشر و گریز از مرگ، حالت احتضار و تیرگی عقل، مرگ در نظر افراد با ایمان، نیل به ثواب یاعقاب، زندان مومن و بهشت کافر، ترس بر اثر جهل، محیط مجهول وخطر حوادث، منشاء ترس از مرگ، تفاوت ترس مومن و کافر، آگاهی از سرنوشت، مومنین گناهکار، توصیف علی (ع) از مرگ، ندامت بی اثر، لحظات مرگ و توجه به رحمت حق، امید به فضل الهی لحظه مرگ و کلمه توحید.


جهان هستی نه ازلی است و نه ابدی
پایان دنیا پیش از قیامت، انقراض عالم یا تحول بنیادی، ازلی و ابدی بالذات، گذشته و آینده بی نهایت، آغاز و انجام آفریده ها، آفریدگار بی آغاز و انجام، نظریه باطل درباره کیهان، سخن پیامبران و دانش امروز، معنی ازلی و ابدی، بی نهایت در عالم تصور، عمر تقریبی اجرامی کیهانی، وزن خورشید، عمر گذشته و آینده خورشید، نظریه ها در پیدایش اجسام، نظریه قدم کیهان، نظریه دهریون، قدم صانع و مصنوع، دانشمندان امروز و گفته پیامبران، پیامبران و حدوث ماده، ماده ازلی نیست، ماده پدیده است. نظریه قدم حرکات سماوی، روزگاری که انسان نامی نداشت، پیدایش انسان در زمان، آفرینش انسان از لجن متعفن، حدوث نطفه و انسان، عمل زمین و مواد مذاب، حرارت زمین در آغاز، دریاها معلق در هوا، کیهان پدیده موقت، پایان عمر منظومه شمسی، آفتاب، تیره و به هم پیچیده می شود، منشاء انرژی آفتاب چیست؟،

انرژی زیراتومی، مصرف ئیدروژن و تولید هلیوم، تکویر یا تحول جرم خورشید، پیری ستارگان، پایان عمر کوهها و دریاها، افزایش تشعشع خورشید، غلیان آب دریا ها، نظریه امروز بر خلاف دیروز، بیان نظریه ها به منظور تقریب ذهن، سکوت قرآن از چگونگی مرگ آفتاب، انقراض ناگهانی عالم، نظریه ای درباره اجسام کیهانی، دانشمندان امروز و آگاهی نسبی، اقسام نظریه های علمی، خورشید و نظریه لاپارس، دلیل لاپاس بر نظریه خود، پرسش و پاسخ دو منجم، نظریه منجم انگلیسی، سخنی از پیرروسو، فرضیات فاقد مرجع، علم آفریدگار به آفریده های خود، ناآگاهی بشر از چگونگی خلقت، بی خبری در آفرینش انسان و جهان، نه انسانها می دانند و نه ابلیسها، آینده و ناآگاهی بشر، نتیجه مجموع بحث، تفسیر آیات بر وفق پندار، محاسبه احتمالی در عمر آفتاب، مرگ دفعی خورشید، سخنی از امام صادق(ع).


ایمان به روز جزا در جهان بینی مکتب اسلام یکی از ارکان ضرروی دین و از جمله اصول قطعی اعتقادی است و در قرآن شریف و روایات رسول اکرم و ائمه طاهرین علیهم السلام هزار ها آیه و حدیث درباره آن رسیده است. کسی که روز جزا را باور ندارد و آن را نفی می‌کند را نفی می کند به دین اسلام ایمان ندارد و نمی توان او را از گروه پیروان قرآن شریف به حساب آورد.مسلمانان راستین با اتکاء و اطمینان به وحی الهی که بر پیامبر اسلام نازل شده است.

روز جزا را وعده قطعی خدا می دانند و یقین دارند وعده او تخلف ناپذیر است. بی گمان روز قیامت فرا می رسد. میزان عدل الهی بر پا می گردد و به حساب مردم رسیدگی خواهد شد. نیکوکاران از پاداش اعمال خویش برخوردار می شوند و زشتکاران به کیفر اعمال خود می رسند.آدمی به هر مکتبی که معتقد است و عملا از آن پیروی می کند خواه ناخواه تحت تاثیر جهان بینی آن قرار می گیرد، طبق تعالیم آن مکتب میاندیشد، بر اساس آموزش های آن فکری می کند و تصورات خود را درباره جهان و انسان بر طبق نظریه های آن مکتب تنظیم می نماید. او کیهان با عظمت و چگونگی پیدایش آنرا از دیدگاه همان مکتب می نگرد، انسان و ارزشهای انسانی را آنطور که در جهان بینی آن مکتب آمده است می شناسد. خوب و بد اخلاق و اعمال خویش را با معیارهای آن مکتب می سنجد و خلاصه پیروان هر یک از مکاتب، بینشی متناسب آن مکتب دارند و طرز تفکر آنان درباره جهان هستی بر وفق جهان بینی همان مکتب است.


برای آنکه این مطلب تا اندازه ای واضح و روشن گردد لازم است در اینجا قسمتهائی از جهان بینی مکتب مادی با جهان بینی مکتب الهی اسلام مقایسه شود و تاثیر آن دو در اندیشه و افکار پیروانشان مورد بررسی قرار گیرد. تا معلوم شود تفاوت جهان بینی های مکاتب تا چه اندازه موجب اختلاف آراء و عقاید می شود و برداشتی که این دو گروه از انسان و جهان می نمایند تا چه حد باهم مغایرت بنیادی دارد.

برزخ
برزخ در لغت به معنی پرده حائل است و این که بین دو چیز قرار می گیرد و نمی گیرد و نمی گذارد ایندو بهم برسند مثلا دریای شور و شیرین در موجند لکن خدای تعالی مانعی بینشان قرار داده که هر یک در دیگری راه نمی گذرد. این را برزخ می گویند اما بحسب اصطلاح برزخ عالمی است که خدای عالم بین دنیا وآخرت قرار داده که دو توصیف خود باقی باشند عالم است بین امور دنیوی و اخروی.
در برزخ دیگر سردرد ودندان درد و دردهای دیگر نیست اینها لازمه ترکیبات این دنیا ی ماده اند اما آنجا عالم مجردات است و صراحت قیامت هم نیست. از امام سئوال می کنند که برزخ کجاست؟


می فرمایند از ساعت مرگ تا هنگامی که قبر سر در بیاورند، و در قرآن مجید می فرمایند «ومن وراتهم برزخ الی یوم یبعثون: و از پشت آنان برزخی است تا روز قیامت».
برزخ را عالم مثالی هم می گویند چون مثل این عالم است البته از لحاظ شکل و ظاهر. ولی از لحاظ مادی و خصوصیات و خواص عرق می کند پس از مرگ به عالمی وارد می شویم که این دنیا در برابر آن مثل شکلی است که ما در این عالم داریم با آن عالم. بدن تو هم در برزخ مثالی است یعنی از لحاظ شکل ظاهر مثل همان بدن است لکن دیگر جسم و ماده نیست.


در مثل برگ گلی لطیف است. لطیف تر از هوا هیچ چیز مانعی برای آن نیست. هر نقطه ای که قرار بگیرد و همه چیز را می بیند. این طرف دیوار و آن طرف دیوار برایش ندارد.
امام صادق (ع) می فرمایند اگر آن بدن مثالی را در آن دنیا ببیند می گوئید: آیا این هان بدن دنیوی است؟


برزخ کجاست؟
ممکن است این سئوال در ذهن بعضی بیاید که عالم برزخ با این طول و تفصیل کجاست؟ البته عقل ما نمی رسد که بفهمیم چیزی که هست تشبیهاتی در روایات شده از قبیل اینکه تمام عالم دنیا از زمینها و آسمانها نسبت به عالم برزخ مانند حلقه ای در بیابان است تا شخصی در دنیا است مانند کرم در سیب یا طفل در شکل مادر است وقتیکه میمیرد آزاد می شود البته جائی می رود در همین عالم وجود است لکن دیگر محدودیت ندارد زمان و مکان ندارد این قیودات مالی اینجا است مال عالم ماده و طبع است. اگر به بچه ای در شکم مادر بگویند در ورای این محل تا عالمی است که شکم مادر نزد آن هیچ است نمی تواند ادراک کند و بفهمد همچنین برای ما که محسوس بین هستیم شرح عوالم بعد قابل درک نیست.


چنانچه در قرآن مجید می فرماید «هیچکس نمی داند که چه برایش تهیه شده است»
بله چیزی که هست چون مخبر صادق خبر داد. هم تصدیق می نمائیم عالم برزخ محیط باین جهان است مانند احاطه این عالم برحم مادر بهتر از این نمی شود تعبیر کرد.


محدث جزائری در اواخر انوار یغمایند گوید اگر بگوئی چون ارواح در عالم مثاعی و در وادی السلام هستند پس چرا امر شده برختن بر سر قبرهای آنها و چگونه ارواح می فهمند زائر خود را در حالیکه اینجا نستید در جواب گویم که از حضرت صادق (ع) روایت شده که ارواح هر چند در روادی السلام باشند لکن برای آنها احاطه علمیه است به محل قبورشان که می دانند زائرین و واردین بر قبورشان راه و امام (ع) تشبیه فرموده ارواح را به آفتاب و چنانچه آفتاب در زمین نیست و در آسمانت اما شعاع او همه جای زمین را احاطه نموده همچنین است احاطه علمیه ارواح حفید گوید چنانچه ظهور شعاع آفتاب در جائیکه آئینه و بلور نیست قطعا بشتر از جای دیگر است

همچنین توجه و احاطه روح بقبرش بیشتز از جای دیگر است زیرا بدنی را که سالها با او کار کرده و به برکت او بکمالاتی وسعاداتی رسیده مورد نظر علاقه او خواهد بود و از این بیان دانسته می شود جواب کسی که بگوید امام همه جا حاضر است دیگر رفتن به زیارت قبر شریف چه لازم و تفاوتی ندارد آن محل و محل دیگر شکی نیست که محل قبر شریف ائمه و بزرگان دین دائما مورد توجه ارواح شریفه آنها و محل نزول برکات و رحمتهای الهیه و تردد ملائکه است اگر کسی بخواهد بهره مندی کامل از آن بزرگداران نصیبش شود باید دست از این مکانهای متبرکه بر ندارد و هر طوریست خود را به آنجا برساند. در کتب متعدده مروری است از عبدالله بن سنان که از حضرت ابی جعفر الصادق (ع) از حوض کوثر برسید حضرت فرموده حلولش اندازه بصره تا صمنعایمن است عبدلله تعجب کرده حضرت فرمود آیا می خواهی نشانت دهم کردبلی یا مولای، حضرت او را بیرون مدینه آوردند، پای مبارک را بزمین زدند فرمود ببین «پرده ملکوتی بامر امام (ع) از پیش چشمش کنار رفت» دیدم نهری پیدا شد که دو طرف آنرا نمی‌توانست دید مگر موضعی که من و آن حضرت در آنجا ایستاده بودیم که مانند جزیره بود و نهری در نظرم آمد که از یکطرف آن آبی می رفت از برف سفید تر و از یک طرف شیری می رفت از برف سفید تر و از میان آن شرابی می رفت مانند یاقوت در سرخی و لطافت که هرگز چیزی نیکوتر و خوش نماتر از آن شراب در میان شیر و آب ندیده بودم گفتم فدایت شوم این نهر از کجا بیرون می آید فرمود اینها از چشمه هائیست که خداوند در قرآن فرمود که در بهشت چشمه ای از شهد و چشمه ای از آب و چشمه ای از شراب در این نهر جاری می شود و در کنار آن نهر، درختهائی بود و در میان هر درختی.


حضرت فرمود این کمتر چندیست که خداوند برای شیعیان ما مهار کرده است. چون متوفی از دنیا می رود روحش را بسوی نهر می برند و در باغستانهای آن حرکت می کند و از خوردنی های آن می‌خورد و از آشامیدنی های آن می آشامد اگر بهشت و دوزخ هم اکنون موجود ند در کجاست؟
از امام سوال می کنند برزخ کجاست؟
«می فرمایند از ساعت مرگ تا هنگامی که از قبر سر در بیاورند»


زندگی برزخی چیست؟
زندگی پس از مرگ و پیش از وقوع رستاخیز در اصطلاح قرآن و متشرعه، همان زندگی برزخی است.
"برزخ" برزخ در لغت عرب به معنی حایل و فاصله است این بخش زندگی حد فاصل میان دوزندگی دنیوی و اخروی است. بسیاری از افراد علاقه دارند که از زندگی انسان در برزخ وحقیقت و ماهیت این عالم آگاهی کاملی بدست آورند و می باید توجه نمود که آگاهی کامل از جهان برزخ برای ما امکان پذیر نیست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نمی تواند به کیفیت آن پی ببرد همچنین که جریان درباره سرای دیگر این چنین است فقط می توان صورتی ناقص و شبهی مبهم از آن جهان ترسیم نمود زیرا بشر از واقعیت اشیایی می تواند آگاه گردد که در قلمرو و زندگی او قرار دارد و نمونه هایی است از آن را در دست داشته باشد. از این جهت اهل تحقیق معتقدند آگاهی کامل از خصوصیات زندگی برزخی و حیات اخروی در صورتی میسر است که انسان از این جهان رخت بر ببندد و به سوی آن جهان بشتابد.


مع الوصف می توان به کمک آیات و روایات و بیاناتی که فلاسفه درباره آن نشان از زندگی دارند نشانه هایی از آن جهان دیگر بدست آورد.
آیات قرآن و احادیث و دلایل تجربی بروشنی دلالت دارند که مرگ انسان به معنی فنای حقیقی نیست بلکه معنی آن جدایی روح از بدن عنصری و تعلق آن به بدن لطیف تر می باشد و شایسته است به برخی از آیات که روشنگر حیات برزخی انسان است متذکر گردیم.
"ولاتقولوا لمن تقیل فی سبیل الله الموات بل احیاء ولکن لاتشعرون"


به افرادی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید آنان زندگانند ولی شما درک نمی کنید در ؟ دیگر نه تنها به زنده بودن آنان تصریح می کند بلکه آشکارا می رساند که آنان در آن جهان روزی خورند و به کرم خدا خوشحالند.
"ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندبهم یرزقون"


افرادی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگوئید (نپندارید) بلکه زندگانند که در نزد پروردگار خود روزی می خورند.
"فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا من خلفهم الاخوف میلهم و لاهم یخزنون"به آنچه که خداوند از کرم خود به آنان داده است خوشحالند و به کسانی که هنوز به آنان نپیوسته اند بشارت می دهند که نه بیمی دارند و نه غمگین می شوند.
این آیات نه تنها به زنده بودن آنان تصریح می کند، بلکه از آثار جسمی و روحی حیات که همان روزی خوردن، شادمان گردیدن است خبر می دهد، این آیات اگر چه درباره شهیدان راه خدا سخن می گویند ولی هدف آیات حکایت از حیات برزخی گروه با ایمان است. در برزخ آسمان هست و زمین هست چون عالم صورت است و موجودات و نفوس بر زمینه اطلاع از دنیا دارند و از آسمانها و زمین مطلعند. البته حیات آنها در ملکوت آسمان و زمین است
"تفتح له باب الی اجنته و نفتح له باب الی النار"
دری از برزخ به سوی بهشت و دری از برزخ به سوی جهنم می گشایند و دریچه ای از عالم قبر به آن در باز می کنند.

بهشت
توصیف بهشت
ممکن است چنین گفته شود بهشت و دوزخ در باطن این جهانند و با چشم مادی نمی شود آنها را دید و اگر خواسته باشیم آنها را ببینیم باید روح را صفا وجلا داد تا قدرت بر مشاهده آن پیدا کرد.
از امسر المومنین که فرمود بهشت را هشت در است از یک در پیغمبران و صدیقان داخل می شوند و از در دیگر صالحان و شهیدان و از پنج در شیعیان و دوستان ما داخل می شوند و من ایستاده ام بر صراط و دعا می کنم و می گویم خداوند را به سلاحت بگذران شیعیان و دوستان مرا و هر که مرا یاری کرده و به امامت من اعتقاد داشته است در دار دنیا و با دشمن جهان کرده اند هفتاد هزار کس از همسایگان وخویشان و دوستان خود را از در هشتم سایر مسلمانان داخل می شوند. از آن جماعتی که اقرار به شهادتین داشته باشند و در دل ایشان بقدری ذره ای از بعض ما اهل بیت نباشد.


از حضرت صادق (ع) نقل شده است که فرمود: حق تعالی در بهشت برای بندگان مومن خود در هر جمعه کرامتی مقرر فرموده پس وقتی روز جمعه می شود حق تعالی ملکی زا نزد بنده مومن خود می فرستد با دو جلسه چون آن ملک به بهشت آن مومن می رسد به دربانان می گوید که از مومن رخصت بگیرند تا من به نزد او بیایم در بانان به نزد مومن می آیند و می گویند که فرستاده پروردگارت بر در ایستاده و رخصت می طلبد. سپس او به دربان خود می گوید من چه باید بکنم؟


ایشان می گویند ای سیه و بزرگ و سرور ما به حق آن خداوندی که بهشت را به تصرف تو داده کرامتی برای تو از این بهتر نیست که پروردگار تو رسول به نزد تو فرستاده ملک در آید و آن دو حله را بیاورد. مومن یکی را به کمر می بندد و یکی را بر دوش می افکند تا پیک حق تعالی روان می شود. بر هر چیز که بگذرد از نور او روشن شود بیاید تا وعده گاه رحمت و ر کرامت پس آنجا مومنان همگی مجتمع گردند. حق تعالی نوری از انواع جلال و معرفت خود بر ایشان تجلی فرماید پس ایشان به سجده در می آیند. خطاب می رسد بندگان من سر بر دارید که امروز روز سجده و عبادت نیست. مشقت و حکمت طاعت و تکلیف را از شما گرفته اند. ایشان گویند ای پروردگار ما چه چیز بهتر این می باشد که به ماکرامت کرده ای بهشت را و به ما عطا فرمودی. جواب می فرماید: به شما عطا کردم هفتاد برابر آنچه اکنون دارید از جمیع نعمتها و کرامتها. پس در هر جمعه مومن بر می گردد با هفتاد برابر آنچه داشته است. بیش از آن جمله این است که حق تعالی می فرماید نزد ما زیادتهای رحمت و کرامت است و روز ضریه روز جمعه است. شبش بسیار مفید و پر نور است و روزش بسیار نورانی است. پس خداوند را بسیار در این روز تنزیه کنید با گفتن سبحان الله و به بزرگی یاد کنید و باگفتن الله اکبر و قیمت اله الا الله بسیار بگویید و حمد و ثنای الهی بسیار بفرستید. چون بنده مومن از وعده گاه بر می گردد بر هر چیز که می گذرد آن را نورانی می کند.


از حضرت علی منقول است که طوبی درختی است در بهشت که اصلش در خانه پیغمبر است و هیچ مومنی نیست مگر آنکه در خانه او شافی از آن درخت است. خواهش آن چیزی که در ذهن و خاطرش بیاید آن شاخه برای او حاضر می کندو اگر سوار تندروئی در سایه آن درخت صد سال بتازد نمی تواند از آن سایه خارج شود و اگر کلاغی از ته آن درخت پرواز کند آنقدر که پیر شود و از پیری بیفتد به بالای آن درخت نخواهد رسید. پس بدست آوردن چنین کرامتی سعی و کوشش کنید. به سند معتبر از حضرت علی (ع)ن منقول است که در بهشت درختی است که از بالایش حله ها می رویند و از پائینش اسبان ابلق زین بیرون می آیند که بال دارند و سرکین و بزل ندارند. پس دوستان خدا بر آن اسبها سوار می شوند پس پرواز می کنند و به هر کجا که می خواهند پس آن جماعتی که در مرتبه از ایشان برترند.


پروردگارا! چه عملی از این بندگان تو را به چنین کرامتی رسانیده است. خداوند جلیل می فرماید که ایشان شبها به عبادت بر می خواستند و خواب بسیار نمی کردند روزه می داشتند و روز چیزی نمی خوردند و با دشمنان من جهاد می کردند و نمی ترسیدند، تصدیق می خوردند و بخل نمی ورزیدند.


به سند معتبر از حضرت صادق منقول است که طوبی درختی است در بهشت از خانه حضرت علی و در خانه هر شیعه خاص از آن درخت است و یک برگ از آن یک امت را سایه می افکند. در حدیث دیگر حضرت رسول حضرت فاطمه را بسیار می بوسیدند و این امر به طبع عایشه گران بوده روزی نزد حضرت در این باب اعتراض کرد. حضرت فرمود ای عایشه! شبی که مرا به معراج بردند داخل بهشت شدم. جبرئیل مرا نزد درخت طوبی برد و میوه ای از آن درخت به من داد.

پس حق تعالی آن میوه را نطفه کرد و در صلب من چون به زمین آوردن با خدیجه مقاربت نمودم و او به فاطمه حامله شد. پس هر مرتبه فاطمه را می بوسم بوی درخت طوبی از او می شنوم. در حدیث دیگر فرمود فاطمه حوری سیرت وانسی صورت است. هر گاه که مشتقاق بوی بهشت می شوم فاطمه را می بوسم که ازاو بوی بهشت می شنوم. از عبدالله عباس منقول است که حضرت رسول فرمود: حلقه را بر صحیفه می کوبند صدا می کند یا علی و به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که حضرت رسول (ع) فرمودند چون مرا به معراج بردند داخل بهشت شدم در آنجا ملکی چند دیدم که بناهایی را می ساختند. یک خشت از طلا و یک خشت از نقره. و گاهی از کار دست می کشیدند. بایشان گفتم چرا گاهی مشغول ساختن هستید و گاهی از این کار دست می کشید؟ گفتند وقتی از کار دست باز می گیریم انتظار خوبی داریم . پرسیدم که خوبی شما چیست؟ گفتند: هر گاه مومن این کلمات سبحان الله و الحمد الله و لا اله اله الله و الله اکبر را بگوید ما برای او بنایی می سازیم. حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود: بهشتیهایی که حق تعالی در قرآن یاد فرموده جنته عدن است وجنته الفردوس و جنته نعیم و جنته الماوای و جز این بهشتها خداوند بهشتهای دیگری دارد و به مومن آنقدر که می خواهد از جنتها و باغستانها می دهند و در آنها تنعم می کند البته به هر روشی که می خواهد.


هر چیزی که مومن در بهشت می خواهد همین است که بگوید. سبحانک اللهم. این را که گفت خادمان مبادرت می کنند و آنجه را که طلب کرده است نزد او حاضر و آماده می کنند. از حضرت امام محمد باقر (ع) منقول است که فرمود: گمان نیک به خداوند خود داشته باشید. زیرا برای بهشت هشت در است. و عرض هر دری چهل سال راه است. از حضرت رسول (ص) منقول است که در خلقی در بهشت نیست مگر آنکه ساقه آن از طلا باشد. اهل بهشت را بول وغایط نیست بلکه مانند عرق از بدن آنها دفع می شود که از مشک خوشبوتر است.


و فرمود که اهل بهشت را هر روز حسن و جمال و صفا و طراوت زیاد می شود. چنانچه برای اهل دنیا هر روز پیری و قیامت منظر زیاد می شود و فرمود پست ترین اهل بهشت را هشتاد هزار خادم می دهند و نود و دو مرتبه از مراتب عالیه بهشت برای او مقرر می سازند.
از عبدالله بن علی منقول است که به خدمت جلال موذن و حضرت رسول (ص) رسید و از وصف بهشت از او پرسید: بلال گفت: از حضرت رسول شنیدم که حصار بهشت یک خشت از طلاست و یک خشت از نقره و یک خشت از یاقوت و به جای گل در آن میان مشک خوشبو کار کرده اند و کنگره های آن حصار از یاقوت سرخ و سبز و زرد است.


پرسیدم درهای بهشت از چه چیز است؟ گفت درها مختلف است. باب الرحمه از یاقوت سرخ است، باب العبد در کوچکی است یک لنگ از یاقوت سرخ حلقه ندارد باب الشکر از یاقوت سفید است و دو لنگ دارد و وسعت آن در پانصد سال راه است و برای ان در صدا وناله موجود است.
می گوید: خداوند اهل مرا به من برسان، باب البلاء جمعی که در دنیا به بلا مبتلا شده اند مانند مصیبتها و دردها و مرضها وغیره از آن در داخل می شوند از یاقوت زرد است. پرسید چون داخل بهشت می شوند چه کاری می کنند؟
گفت: در کشتیها می نشینند و در دونهر عظیم بهشت سیر می کنند. کشتی از یاقوت است و آنچه کشتی را با آن می رانند از مروارید است و در آن کشتی ها ملائله ای از نور هستند و جامعه های سبز رنگی به تن دارند. پرسید نام آن نهر چیست؟

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید