بخشی از مقاله

مكانيك سماوي

مكانيك سماوي محدوده‌اي از فيزيك فضا را تشكيل مي‌دهد كه در آن حركت اجرام آسماني مورد مطالعه قرار مي‌گيرد. در مكانيك سماوي از موضوعات مكانيك كلاسيك و روابط و قوانين آن استفاده مي‌گردد. مكانيك كلاسيك اغلب براي مطالعه ميدان گرانشي و اثرات آن روي اجسامي‌ مانند سيارات ، ماهواره‌ها ، سفينه‌هاي فضايي و موشكهاي فضاپيما به كار مي‌رود. البته لازم به ذكر است كه علاوه بر نيروي گرانشي عوامل ديگري مانند مقاومت اتمسفر روي مدار اجسام و يا برهمكنش‌هاي پلاسمايي مانند باد خورشيدي و يا شهاب سنگها نيز در توصيف مكانيك سماوي دخالت دارند.


سير تحولي و رشد تقريبا مي‌توان گفت كه مكانيك سماوي با كارهاي كپلر به صورتي دقيق شروع شد. كپلر توانست با نفوذ در فراسوي مرزهاي مشاهده و توصيف رياضي ، حركت اجرام آسماني را برحسب نيروهاي فيزيكي توضيح دهد. در منظومه كپلر سياره‌ها ، ديگر به سبب ماهيت آسماني خود حركت نمي‌كردند و ديگر به سبب داشتن شكلهاي كروي در حركت دوراني طبيعي نبودند. كپلر بر اساس پديده‌هاي مشاهده شده به دنبال قوانين فيزيكي بود تا تمامي‌جهان را به شيوه دقيق كمي‌ توصيف كند. يكي از دانشمنداني كه كپلر با او درباره پيشرفتهاي علمي‌ مكاتبه داشت، گاليله بود. كمك اصلي كپلر به تئوري سياره‌اي ، قوانين تجربي او بر اساس رصدهاي تيكو براهه بود.


گاليله هم در تئوري و هم در مشاهده كوشا بود. گاليله نظريه حركت خود را بر مبناي مشاهده‌هاي مربوط به حركت اجرام در سطح زمين استوار كرد. كارهاي او در زمينه دانش جديد مكانيك با فرضيات ارسطويي در فيزيك و ماهيت حركت‌هاي آسماني مغايرت داشت. گاليله توانست نخستين تلسكوپ را بسازد. بعد از گاليله ، كه در دوران خفگان حكومت نظريه ارسطويي زندگي مي‌كرد، تحولي عظيم در علوم مختلف ايجاد شد و بساط نظريه ارسطويي تقريبا برچيده شد. اين دوران همزمان با دوره نيوتن بود. نيوتن در اين زمان قانون جهاني گرانش خود را بيان كرد.


نيوتن با تكيه بر قوانين حركت خود توانست ماهيت نيروهاي وارد بر سيارات را كشف كند. وي به اين نتيجه رسيد كه يك قانون جهاني گرانش در مورد همه اجسامي‌ كه در منظومه شمسي حركت مي‌كنند، وجود دارد. بعد از نيوتن دانشمندان ديگري در مورد حركت سيارات منظومه شمسي به مطالعه پرداختند و هر روز نتايج و نظريه‌هاي جديدي حاصل مي‌شد. تا اينكه آلبرت انيشتين نظريه نسبيت عام خود را كه در مورد گرانش بود، ارائه داد. بعد از كار انيشتين ، دانشمندان مختلفي در تشريح نظريه نسبيت عام تلاش كردند و نظريه‌هاي جديدي در مورد كيهان شناسي و گرانش حاصل شد.


قوانين حركت اجرام آسماني در اوايل قرن هفدهم ، پيش از آنكه نيوتن قوانين حركت خود را كشف كند، كپلر سه قانون زير را در مورد حركت سيارات اعلام كرد. كپلر اين قوانين را از رصد دقيق و پردامنه‌اي كه تيكو براهه از حركت سيارات انجام داده بود، استنتاج كرد. سيارات در مدارهاي بيضي شكل حركت مي‌كنند كه خورشيد در يكي از كانونهاي آن قرار دارد. اين قانون را مي‌توان با در نظر گرفتن معادله مسير حركت ذره‌اي كه تحت تاثير ميدان گرانشي حاصل از يك ذره ديگر حركت مي‌كند، تشريح كرد. در اين حالت با احراز شرايط خاصي مسير حركت

ذره يك مسير بيضوي خواهد بود. كپلر با مشاهده مدار بيضوي مريخ به اين نتيجه رسيد كه مسير حركت سيارات بيضوي خواهد بود. شكل مدار زمين را مي‌توان با اندازه‌گيري بزرگي ظاهري خورشيد در سال Sideral پيدا كرد. زمين يك مدار بسته را حول خورشيد طي مي‌كند. سطح جاروب شده توسط بردار شعاعي كه از خورشيد تا سيارات رسم مي‌گردد، در زمانهاي مساوي ، برابر است. اين قانون نتيجه‌اي از قانون بقاي اندازه حركت زاويه‌اي است. اين قانون نشان مي‌دهد كه نيروي وارد بر سيارات نيرويي مركزي است. همانگونه كه قانون

اول از اين حقيقت كه نيروي وارد بر سيارات با عكس مربع فاصله متناسب است، حاصل شده بود. مربع زمان تناوب چرخش سيارات به دور خورشيد با مكعب نصف محور بزرگتر بيضي متناسب است. قانون سوم از اين حقيقت ناشي مي‌شود كه نيروي گرانشي وارد بر هر ذره با جرم آن ذره متناسب است. با استفاده از اين قانون مي‌توان جرم خورشيد را محاسبه كرد. با استفاده از اين قانون ، دانشمندان توانسته‌اند جرم پنج سياره را كه جرمشان به مراتب كمتر است، تعيين كنند.


براساس قوانين كپلر و با در نظر گرفتن اينكه زمين و ماه حول مركز جرم خود در حال حركت هستند، جرم ماه 1.81 جرم زمين محاسبه شده است. حركت زمين سبب اختلاف نظر در وضعيت ظاهري اجرام آسماني مانند زهره ، مريخ و سياركها مي‌شود. تعيين جرم سياراتي مانند زهره و عطارد كه فاقد ماه هستند، به مراتب مشكلتر است. ارتباط مكانيك سماوي با ساير علوم مي‌توان گفت كه بين حركت سيارات حول خورشيد و مسئله حركت الكترون‌ها حول هسته اتم ، مشابهت وجود دارد. به عبارت ديگر ، حركت سيارات يك حالت تقريبا ماكروسكوپي در ابعاد خيلي بزرگ از حركت در درون اتم است، هر چند كه ماهيت اين دو پديده تفاوتهاي زيادي با هم دارند.


بنابراين از همين جا ارتباط مكانيك سماوي با مكانيك كلاسيك و مكانيك كوانتومي روشن مي‌گردد. همچنين مكانيك سماوي با اختر فيزيك ، نجوم و كيهان شناسي نيز ارتباط تنگاتنگ دارد و اصولا در بعضي موارد تعيين حد و مرز ميان اين علوم كار بسيار دشواري است. اهميت مكانيك سماوي روشن است كه بيشتر اطلاعات و آگاهي‌هاي انسان در مورد اجرام آسماني بوسيله ماهواره‌ها و سفينه‌هاي فضايي كه بوسيله انسان به فضا پرتاب شده‌اند، حاصل شده است. اما دانستن اين مطلب كه يك سفينه فضايي تحت چه شرايطي بايد در فضا حركت كند و يا چگونگي قرار گرفتن آن در مدار زمين ، از جمله مسائلي هستند كه بوسيله مكانيك سماوي مطالعه و تشريح مي‌گردند و همين امر اهميت مكانيك سماوي را روشن مي‌كند.


نگاه اجمالی
مکانیک سماوی محدوده‌ای از فیزیک فضا را تشکیل می‌دهد که در آن حرکت اجرام آسمانی مورد مطالعه قرار می‌گیرد. در مکانیک سماوی از موضوعات مکانیک کلاسیک و روابط و قوانین آن استفاده می‌گردد. مکانیک کلاسیک اغلب برای مطالعه میدان گرانشی و اثرات آن روی اجسامی‌ مانند سیارات ، ماهواره‌ها ، سفینه‌های فضایی و موشکهای فضاپیما به کار می‌رود. البته لازم به ذکر است که علاوه بر نیروی گرانشی عوامل دیگری مانند مقاومت اتمسفر روی مدار اجسام و یا برهمکنش‌های پلاسمایی مانند باد خورشیدی و یا شهاب سنگها نیز در توصیف مکانیک سماوی دخالت دارند.



سیر تحولی و رشد
• تقریبا می‌توان گفت که مکانیک سماوی
با کارهای کپلر به صورتی دقیق شروع شد.


کپلر توانست با نفوذ در فراسوی مرزهای مشاهده و توصیف ریاضی ، حرکت اجرام آسمانی را برحسب نیروهای فیزیکی توضیح دهد. در منظومه کپلر سیاره‌ها ، دیگر به سبب ماهیت آسمانی خود حرکت نمی‌کردند و دیگر به سبب داشتن شکلهای کروی در حرکت دورانی طبیعی نبودند. کپلر بر اساس پدیده‌های مشاهده شده به دنبال قوانین فیزیکی بود تا تمامی‌جهان را به شیوه دقیق کمی‌ توصیف کند.


• یکی از دانشمندانی که کپلر با او درباره پیشرفتهای علمی‌ مکاتبه داشت، گالیله بود. کمک اصلی کپلر به تئوری سیاره‌ای ، قوانین تجربی او براساس رصدهای تیکو براهه بود. گالیله هم در تئوری و هم در مشاهده کوشا بود. گالیله نظریه حرکت خود را بر مبنای مشاهده‌های مربوط به حرکت اجرام در سطح زمین استوار کرد. کارهای او در زمینه دانش جدید مکانیک با فرضیات ارسطویی در فیزیک و ماهیت حرکت‌های آسمانی مغایرت داشت. گالیله توانست نخستین تلسکوپ را بسازد.


• بعد از گالیله ، که در دوران خفگان حکومت نظریه ارسطویی زندگی می‌کرد، تحولی عظیم در علوم مختلف ایجاد شد و بساط نظریه ارسطویی تقریبا برچیده شد. این دوران همزمان با دوره نیوتن بود. نیوتن در این زمان قانون جهانی گرانش خود را بیان کرد. نیوتن با تکیه بر قوانین حرکت خود توانس

ت ماهیت نیروهای وارد بر سیارات را کشف کند. وی به این نتیجه رسید که یک قانون جهانی گرانش در مورد همه اجسامی‌ که در منظومه شمسی حرکت می‌کنند، وجود دارد.

• بعد از نیوتن دانشمندان دیگری در مورد حرکت سیارات منظومه شمسی به مطالعه پرداختند و هر روز نتایج و نظریه‌های جدیدی حاصل می‌شد. تا اینکه آلبرت انیشتین نظریه نسبیت عام خود را که در مورد گرانش بود، ارائه داد. بعد از کار انیشتین ، دانشمندان مختلفی در تشریح نظریه نسبیت عام تلاش کردند و نظریه‌های جدیدی در مورد کیهان شناسی و گرانش حاصل شد.


قوانین حرکت اجرام آسمانی
در اوایل قرن هفدهم ، پیش از آنکه نیوتن قوانین حرکت خود را کشف کند، کپلر سه قانون زیر را در مورد حرکت سیارات اعلام کرد. کپلر این قوانین را از رصد دقیق و پردامنه‌ای که تیکو براهه از حرکت سیارات انجام داده بود، استنتاج کرد.


• سیارات در مدارهای بیضی شکل حرکت می‌کنند که خورشید در یکی از کانونهای آن قرار دارد. این قانون را می‌توان با در نظر گرفتن معادله مسیر حرکت ذره‌ای که تحت تاثیر میدان گرانشی حاصل از یک ذره دیگر حرکت می‌کند، تشریح کرد. در این حالت با احراز شرایط خاصی مسیر حرکت ذره یک مسیر بیضوی خواهد بود. کپلر با مشاهده مدار بیضوی مریخ به این نتیجه رسید که مسیر حرکت سیارات بیضوی خواهد بود. شکل مدار زمین را می‌توان با اندازه‌گیری بزرگی ظاهری خورشید در سال Sideral پیدا کرد. زمین یک مدار بسته را حول خورشید طی می‌کند.


• سطح جاروب شده توسط بردار شعاعی که از خورشید تا سیارات رسم می‌گردد، در زمانهای مساوی ، برابر است. این قانون نتیجه‌ای از قانون بقای اندازه حرکت زاویه‌ای است. این قانون نشان می‌دهد که نیروی وارد بر سیارات نیرویی مرکزی است. همانگونه که قانون اول از این حقیقت که نیروی وارد بر سیارات با عکس مربع فاصله متناسب است، حاصل شده بود.


• مربع زمان تناوب چرخش سیارات به دور خورشید با مکعب نصف محور بزرگتر بیضی متناسب است. قانون سوم ازاین حقیقت ناشی می‌شود که نیروی گرانشی وارد بر هر ذره با جرم آن ذره متناسب است. با استفاده از این قانون می‌توان جرم خورشید را محاسبه کرد. با استفاده از این قانون ، دانشمندان توانسته‌اند جرم پنج سیاره را که جرمشان به مراتب کمتر است، تعیین کنند.

براساس قوانین کپلر و با در نظر گرفتن اینکه زمین و ماه حول مرکز جرم خود در حال حرکت هستند، جرم ماه 1.81 جرم زمین محاسبه شده است. حرکت زمین سبب اختلاف نظر در وضعیت ظاهری اجرام آسمانی مانند زهره ، مریخ و سیارکها می‌شود. تعیین جرم سیاراتی مانند زهره و عطارد که فاقد ماه هستند، به مراتب مشکلتر است.


ارتباط مکانیک سماوی با سایر علوم
می‌توان گفت که بین حرکت سیارات حول خورشید و مسئله حرکت الکترون‌ها حول هسته اتم ، مشابهت وجود دارد. به عبارت دیگر ، حرکت سیارات یک حالت تقریبا ماکروسکوپی در ابعاد خیلی بزرگ از حرکت در درون اتم است، هر چند که ماهیت این دو پدیده تفاوتهای زیادی با هم دارند. بنابراین از همین جا ارتباط مکانیک سماوی با مکانیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی روشن می‌گردد. همچنین مکانیک سماوی با اختر فیزیک ، نجوم و کیهان شناسی نیز ارتباط تنگاتنگ دارد و اصولا در بعضی موارد تعیین حد و مرز میان این علوم کار بسیار دشواری است.


اهمیت مکانیک سماوی
روشن است که بیشتر اطلاعات و آگاهی‌های انسان در مورد اجرام آسمانی بوسیله ماهواره‌ها و سفینه‌های فضایی که بوسیله انسان به فضا پرتاب شده‌اند، حاصل شده است. اما دانستن این مطلب که یک سفینه فضایی تحت چه شرایطی باید در فضا حرکت کند و یا چگونگی قرار گرفتن آن در مدار زمین ، از جمله مسائلی هستند که بوسیله مکانیک سماوی مطالعه و تشریح می‌گردند و همین امر اهمیت مکانیک سماوی را روشن می‌کند.


مباحث مرتبط با عنوان
نگاه اجمالی
مکانیک سماوی محدوده*ای از فیزیک فضا را تشکیل می*دهد که در آن حرکت اجرام آسمانی مورد مطالعه قرار می*گیرد. در مکانیک سماوی از موضوعات مکانیک کلاسیک و روابط و قوانین آن استفاده می*گردد. مکانیک کلاسیک اغلب برای مطالعه میدان گرانشی و اثرات آن روی اجسامی* مانند سیارات ، ماهواره*ها ، سفینه*های فضایی و موشکهای فضاپیما به کار می*رود. البته لازم به ذکر است که علاوه بر نیروی گرانشی عوامل دیگری مانند مقاومت اتمسفر روی مدار اجسام و یا برهمکنش*های پلاسمایی مانند باد خورشیدی و یا شهاب سنگها نیز در توصیف مکانیک سماوی دخالت دارند.

سیر تحولی و رشد
تقریبا می*توان گفت که مکانیک سماوی با کارهای کپلر به صورتی دقیق شروع شد. کپلر توانست با نفوذ در فراسوی مرزهای مشاهده و توصیف ریاضی ، حرکت اجرام آسمانی را برحسب نیروهای فیزیکی توضیح دهد. در منظومه کپلر سیاره*ها ، دیگر به سبب ماهیت آسمانی خود حرکت نمی*کردند و دیگر به سبب داشتن شکلهای کروی در حرکت دورانی طبیعی نبودند. کپلر بر اساس پدیده*های مشاهده شده به دنبال قوانین فیزیکی بود تا تمامی*جهان را به شیوه دقیق کمی* توصیف کند.


یکی از دانشمندانی که کپلر با او درباره پیشرفتهای علمی* مکاتبه داشت، گالیله بود. کمک اصلی کپلر به تئوری سیاره*ای ، قوانین تجربی او براساس رصدهای تیکو براهه بود. گالیله هم در تئوری و هم در مشاهده کوشا بود. گالیله نظریه حرکت خود را بر مبنای مشاهده*های مربوط به حرکت اجرام در سطح زمین استوار کرد. کارهای او در زمینه دانش جدید مکانیک با فرضیات ارسطویی در فیزیک و ماهیت حرکت*های آسمانی مغایرت داشت. گالیله توانست نخستین تلسکوپ را بسازد.


بعد از گالیله ، که در دوران خفگان حکومت نظریه ارسطویی زندگی می*کرد، تحولی عظیم در علوم مختلف ایجاد شد و بساط نظریه ارسطویی تقریبا برچیده شد. این دوران همزمان با دوره نیوتن بود. نیوتن در این زمان قانون جهانی گرانش خود را بیان کرد. نیوتن با تکیه بر قوانین حرکت خود توانست ماهیت نیروهای وارد بر سیارات را کشف کند. وی به این نتیجه رسید که یک قانون جهانی گرانش در مورد همه اجسامی* که در منظومه شمسی حرکت می*کنند، وجود دارد.


بعد از نیوتن دانشمندان دیگری در مورد حرکت سیارات منظومه شمسی به مطالعه پرداختند و هر روز نتایج و نظریه*های جدیدی حاصل می*شد. تا اینکه آلبرت انیشتین نظریه نسبیت عام خود را که در مورد گرانش بود، ارائه داد. بعد از کار انیشتین ، دانشمندان مختلفی در تشریح نظریه نسبیت عام تلاش کردند و نظریه*های جدیدی در مورد کیهان شناسی و گرانش حاصل شد.

 

قوانین حرکت اجرام آسمانی
در اوایل قرن هفدهم ، پیش از آنکه نیوتن قوانین حرکت خود را کشف کند، کپلر سه قانون زیر را در مورد حرکت سیارات اعلام کرد. کپلر این قوانین را از رصد دقیق و پردامنه*ای که تیکو براهه از حرکت سیارات انجام داده بود، استنتاج کرد.

سیارات در مدارهای بیضی شکل حرکت می*کنند که خورشید در یکی از کانونهای آن قرار دارد. این قانون را می*توان با در نظر گرفتن معادله مسیر حرکت ذره*ای که تحت تاثیر میدان گرانشی حاصل از یک ذره دیگر حرکت می*کند، تشریح کرد. در این حالت با احراز شرایط خاصی مسیر حرکت ذره یک مسیر بیضوی خواهد بود. کپلر با مشاهده مدار بیضوی مریخ به این نتیجه رسید که مسیر حرکت سیارات بیضوی خواهد بود. شکل مدار زمین را می*توان با اندازه*گیری بزرگی ظاهری خورشید در سال Sideral پیدا کرد. زمین یک مدار بسته را حول خورشید طی می*کند.


سطح جاروب شده توسط بردار شعاعی که از خورشید تا سیارات رسم می*گردد، در زمانهای مساوی ، برابر است. این قانون نتیجه*ای از قانون بقای اندازه حرکت زاویه*ای است. این قانون نشان می*دهد که نیروی وارد بر سیارات نیرویی مرکزی است. همانگونه که قانون اول از این حقیقت که نیروی وارد بر سیارات با عکس مربع فاصله متناسب است، حاصل شده بود.


مربع زمان تناوب چرخش سیارات به دور خورشید با مکعب نصف محور بزرگتر بیضی متناسب است. قانون سوم ازاین حقیقت ناشی می*شود که نیروی گرانشی وارد بر هر ذره با جرم آن ذره متناسب است. با استفاده از این قانون می*توان جرم خورشید را محاسبه کرد. با استفاده از این قانون ، دانشمندان توانسته*اند جرم پنج سیاره را که جرمشان به مراتب کمتر است، تعیین کنند.


براساس قوانین کپلر و با در نظر گرفتن اینکه زمین و ماه حول مرکز جرم خود در حال حرکت هستند، جرم ماه 1.81 جرم زمین محاسبه شده است. حرکت زمین سبب اختلاف نظر در وضعیت ظاهری اجرام آسمانی مانند زهره ، مریخ و سیارکها می*شود. تعیین جرم سیاراتی مانند زهره و عطارد که فاقد ماه هستند، به مراتب مشکلتر است.
ارتباط مکانیک سماوی با سایر علوم


می*توان گفت که بین حرکت سیارات حول خورشید و مسئله حرکت الکترون*ها حول هسته اتم ، مشابهت وجود دارد. به عبارت دیگر ، حرکت سیارات یک حالت تقریبا ماکروسکوپی در ابعاد خیلی بزرگ از حرکت در درون اتم است، هر چند که ماهیت این دو پدیده تفاوتهای زیادی با هم دارند. بنابراین از همین جا ارتباط مکانیک سماوی با مکانیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی روشن می*گردد. همچنین مکانیک سماوی با اختر فیزیک ، نجوم و کیهان شناسی نیز ارتباط تنگاتنگ دارد و اصولا در بعضی موارد تعیین حد و مرز میان این علوم کار بسیار دشواری است.

اهمیت مکانیک سماوی
روشن است که بیشتر اطلاعات و آگاهی*های انسان در مورد اجرام آسمانی بوسیله ماهواره*ها و سفینه*های فضایی که بوسیله انسان به فضا پرتاب شده*اند، حاصل شده است. اما دانستن این مطلب که یک سفینه فضایی تحت چه شرایطی باید در فضا حرکت کند و یا چگونگی قرار گرفتن آن در مدار زمین ، از جمله مسائلی هستند که بوسیله مکانیک سماوی مطالعه و تشریح می*گردند و همین امر اهمیت مکانیک سماوی را روشن می*کند.
تصویر معادل فارسی تعریف واژه لاتین


اعتدال بهاری یکی از نقاط اعتدال ، به اعتدا بهاری موسوم بوده و میل خورشید بعد از عبور از آن از جنوبی به شمالی و یا از علامت منفی به مثبت تغییر می‌یابد. فصل بهار در لحظه عبور خورشید از نقطه اعتدال بهاری آغاز می‌گردد. (Vernal Equinox (the first Poit of Aries
اعتدال پاییزی یکی از نقاط اعتدال ، به اعتدال پاییزی موسوم بوده و میل خورشید بعد از عبور از آن از شمالی به جنوبی و یا علامت آن از مثبت به منفی تغییر می‌کند. فصل پاییز در لحظه عبور خورشید از نقطه اعتدال پاییز شروع می‌شود. فاصله زمانی بین دو نقطه اعتدال ، در حدود شش ماه است. Autumnal Equinox


نقاط انقلاب نقاط انقلاب بر روی دایرة البروج ، در نقطه‌ای است که میل خورشید به هنگام عبور از آنها بیشترین اندازه شمالی و یا جنوبی (مثبت و یا منفی) را داراست. Solstices
انقلاب تابستانی خورشید در این نقطه دارای بیشترین میل به طرف شمال (45/ ْ23+) است که این نقطه ، به نام انقلاب تابستانی معروف است. عبور خورشید از این نقطه ، سرآغاز فصل تابستان در نیمکره شمالی (فصل زمستان در نیمکره جنوبی) است. Summer Solstice


انقلاب زمستانی خورشید در این نقطه دارای بیشترین میل بطرف جنوب (45/ ْ23-) است که این نقطه ، به نام انقلاب زمستانی معروف است، عبور خورشید از این نقطه ، سرآغاز فصل زمستان در نیمکره شمالی (فصل تابستان در نیمکره جنوبی) است. Winter Solstice
دایره اعتدال دایره عظیمه‌ای که از نقاط اعتدال و قطبهای شمال و جنوب سماوی می‌گذرد دایره اعتدال نامیده می‌شود. دایره انقلاب دایره عظیمه‌ای است که سطح آن بر سطح دایره اعتدال عمود بوده و از قطبهای سماوی ، سمت الرأس و سمت القدم ناظر می‌گذرد. Equinoctiol Colure
دایره انقلاب دایره انقلاب دایره عظیمه‌ای است که سطح آن بر سطح دایره اعتدال عمود بوده و از قطبهای سماوی ، سمت الرأس و سمت القدم ناظر می‌گذرد. Solstitical Colure
محور اقصر کره پهن شده از دوران یک بیضی حول محور اقصر آن بدست می‌آید. minor Axis


بیضویت بیضویت نسبت تفاوت قطرهای اطول و اقصر و قطر اطول است که بصورت یک کسر نشان داده می‌شود. اندازه بیضویت زمین ، بصورت عملی تعیین شده و تقریبا در حدود 297/1 است. Ellipticity
دستگاه مختصات زمین معمولا برای مشخص کردن وضعیت یک نقطه بر روی یک سطح مسطح ، از دو مشخصه ، کلی به نام طول در امتداد محور (x) و دیگری به نام عرض در امتداد محور (y) ، عمود بر محور x ، استفاده می‌شود. Terrestial Coordinate system
دستگاه طول و عرض برای مشخص ساختن وضعیت یک نقطه بر روی کره زمین ، از دستگاه طول و عرض استفاده می‌شود. در این دستگاه از دو سطح اصلی ، به عنوان مبنا استفاده می‌شود. یکی از سطوح مبنا ، سطح دایره استوا است و دیگری سطح دایره عظیمه‌ای که از قطبهای جغرافیایی ، گرینویچ می‌گذرد (نصف النهار گرینویچ). Latitude- Longitudw System


مدار رأس السرطان مدار 45/ ْ23 شمالی ، به نام مدار رأس السرطان و مدار 45/ ْ23 جنوبی ، به نام مدار رأس الجدی معروفند. Topic of center
مدار رأس الجدی Tropic of Capircom
دستگاههای مختصات نجومی Astroromical Coordinate Systems
مختص عرضی مختص عرض یک جرم سماوی ، برابر فاصله زاویه‌ای آن از دایره اولیه بطرف شمال و یا جنوب آن است. Latitudinal Coordinate
مدارات دوایر صغیره‌ای که به موازات دایره اولیه در نظر گرفته می‌شود به مدارات موسوم اند. Parallels
مختص طولی مختص طولی یک رم سماوی توسط اندازه زاویه‌ای کمان از دایره اولیه بین دایره ثانویه دایره عظیمه‌ای که از جرم سماوی و قطبهای سماوی می‌گذرد، محصور است، مشخص می‌شود. Longitudinal Coordinate

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید