بخشی از مقاله
مقدمه :
از مطالعه سرگذشت فرهنگ بشریت و بررسی تاریخ تفکر در طول حیات انسان این حقیقت به وضوح معلوم می شود که بشر در تمام دوره های زندگی خود به یک سلسله مسائل بنیادین اعتقاد راسخ داشته است که هر یک از آنها در تعیین مسیر زندگی و جهت گیری او در نظام هستی عمیق ترین تأثیر را دارند و حتی با گذشت قرون متمادی و وقوع تحولات بسیار عظیم در عرصه های تفکر و اندیشه و پیدایش مکاتب مهم فکری و اعتقادی نه تنها از اهمیت آن مسائل بنیادی کاسته نشده است بلکه دستاوردهای خوب و بد تمدن جدید حقانیت و ضرورت پایبندی به این بخش از مسائل اعتقادی را بیش از پیش به اثبات رسانده است .
یکی از این موارد اعتقاد به ظهور یک منجی بزرگ جهانی است که در یکی از سخت ترین برهه های زندگی انسان ها با هدف از بین بردن تماک نابسامانی ها و بی عدالتی ها ناشی از نفس پرستی انسان های هوا پرست از پس پرده غیبت بیرون آمده و با یاری گروهی از انسان های صالح و با ایمان از طریق به اجرا در آوردن کاملترین احکام و مقررات و حاکمیت بخشیدن به ارزش های متعالی زمینه را از هر جهت برای کمال واقعی افراد بشر در سرتاسر عالم فراهم خواهد نمود و بدین ترتیب آرزوها و اهداف رهبران راستین بشریت به ویژه انبیاء و اوصیاء تحقق بخشیده و صلح و امنیت و آسایش را در همه جوامع مستقر خواهد ساخت .
با توجه به مقدمه اخیر ، در این تحقیق سعی شده است تا با بررسی مسأله ولایت در قرآن کریم و احادیث به مسأله موعود جهانی از دیدگاه ادیان بزرگ توحیدی پرداخته گردد و اندیشه ظهور منجی از دیدگاه شیعه مورد کنکاش قرار گیرد . امید است که انتظار حجت در لحظه لحظه حیات ما جاری گردیده و زندگی فردی و اجتماعی ما را متحول سازد .
«اِنّما وُليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكاة و هم راكعون» آيه 55 سوره مائده (آيه ولايت)
« ولي شما تنها خدا و رسول او و كسانيكه ايمان آورده اند؛ همان كساني که نماز را بر پا می دارند و در حال ركوع نماز زكات ميپردازند، می باشند. »
بر طبق بينش اسلامي و بر پايه حکم عقلاني ، آدمي مأمور به تبعيت و اطاعت همه جانبه از خالق خويش و پروردگار جهان است ؛ چرا که انسان از ساعات و يا حتي دقائق بعدي عمر خويش آگاه نيست و در جزئي ترين امور ، نيازمند خداوند است ؛ اما در مقابل ، خداوندي که اورا خلق نموده ، حتي بر کوچکترين اسرار وجودي مخلوق خود واقف است و مقصد و منتهاي حرکت او را نيز مي داند . لذاست که عقل بشر ، او را به درگاه او رهنمون مي سازد ؛ چرا که علاوه بر اين مطالب ،او بي نياز مطلق و غني دز تمام امور است و به مخلوقات خود کمترين نيازي ندارد ، لذا جز خير آدمي را نمي خواهد .اما اين اطاعت در ديدگاه اسلام و قرآن کريم ، تنها به خداوند منحصر نمي شود . بلکه به امر الهي و فرمان خداوند ، يک مسلمان بايد از وجود مقدس رسول اکرم ( صلي الله عليه و آله وسلم ) و امامان معصوم (عليهم السلام ) نيز پيروي و تبعيت نمايد .
بنا بر اين نگرش ، تبعيت به طور مطلق و بدون قيد و شرط تنها مختص خداوند است و بر طبق فرمان اوست که ما مأمور به اطاعت و پيروي از رسول اکرم و امامان معصوم در تمامي امور مي باشيم . رفتار و گفتار آنان هم در تمامي امور ، راهي را که به رضايت پروردگار و سعادت ابدي انسان منتهي مي شود ، مسخص مي نمايد . به اين دليل که در اعمال و رفتار آنان ، هوا و هوس راهي ندارد و آنان به لطف خداوند و عنايت او ، معصوم از هر خطا و اشتباه مي باشند .بر طبق آموزه هاي اسلامي ، به جز خداوند و به واسطه او رسول اکرم و امامان معصوم ، آدمي نبايد در برابر هيچکس ويا هيچ چيز ديگر به طور مطلق و بدون قيد و شرط ، مطيع و فرمانبردار باشد . منشأ آغازين اطاعت از خداوند و معصومين ( همان گونه که ذکر گرديد ) ، عقل بشري است ؛ اما در ادامه و همراه با عقلانيت آدمي ، اين رابطه محبت نسبت به پروردگار است که آنرا تکميل مي کند .آن هنگام که انسان قدري بيشتر مي انديشد ، خود را در درياي لطف و نعمتهاي الهي غرق مي بيند . او مي يابد هر چه که دارد همه ازخداوندست و علي رغم نا سپاسي هاي فراوان آدمي ، نه تنها لطف و مهرباني او قطع نگشته بلکه لحظه به لحظه نيز ادامه دارد . بنا بر اين هر چه بيشتر سعي مي نمايد تا در مسير اطاعت چنين پروردگار مهرباني ، گام بر دارد . مسيري که جز به کمال و سعادت او ، به چيز ديگري ختم نمي گردد .
حقيقت و مفهوم کلي ولايت نيز که در ديدگاه اسلامي تبيين مي شود ، چيزي خارج از اطاعت و پيروي از خداوند و معصومين نمي باشد . از سوي ديگر رابطه ميان مسلمانان و شيعيان با نبي اکرم و تک تک ائمه معصومين ، رابطه اي بسيار عميق و دو طرفه است . طرف اول اين رابطه از پيامبر اکرم و ائمه آغاز مي گردد . آنان چنان مهرباني و شفقتي نسبت به فرد فرد مسلمين دارند که کوچکترين ناراحتي و اندوه يک مسلمان ، باعث رنجش خاطر آنان مي گردد . ( که شواهد بسياري از آن در متون اسلامي موجود مي باشد .) اما در طرف ديگر ، مسلمانان نيز به خاطر جمع بودن مکارم اخلاقي و کمالات روحاني در وجود معصومين ، از صميم جان به آنان عشق مي ورزند .اين رابطه عميق آنچنان تبعيتي را رقم مي زند که مسلمانان نه تنها در برابر کلام و رفتار امام و ولي خويش مطيع و فرمانبردار هستند ، بلکه حتي در ذهن خويش نسبت به آن کوچکترين دغدغه اي احساس نمي نمايند .
در قرآن کريم (که کلام خداوند و نازل شده از جانب اوست) ، دلائل متعددي در جهت اثبات مقام ولايت رسول اکرم و امام علي (امام اول ) از جانب خداوند وجود دارد . اما ولايت ساير ائمه بنا بر ابلاغ رسول اکرم از جانب خداوند تأييد مي گردد .
ما در اين حال به بررسي و دقت و تأمل در يكي از آيات شريفه قرآن ميپردازيم كه در آن مسأله ولايت بر مؤمنين مطرح شده و اين مقام علاوه بر خداوند ، براي رسول اکرم و امام علي اثبات گشته است . به همين منظور ابتدا به بررسي كلمات (1) به كار رفته در اين آيه به صورت مجزا ميپردازيم، و سپس به شأن نزول آيه اشاره مينمائيم و در پايان فرازهاي مختلف آيه را هر چه بيشتر مورد دقت و توجه قرار ميدهيم.
بررسي کلمات آيه به صورت مجزا
انما:
کلمه ايست که در زبان عربي که براي نشان دادن يک انحصار به کار ميرود ؛ بدين معنا كه گوينده منظور خويش را به معني و مفهومي خاص و يا اشخاصي معين محدود مينمايد وآنرا را از ساير مفاهيم و يا اشخاص نفي مينمايد . به عنوان مثال اگر گفته شود فقط خداوند معبود ماست ، به اين معناست كه الوهيت و معبود بودن، تنها منحصر در خداوند است و ساير موجودات، از جايگاه الوهيت ، خارج شدهاند. بر اين اساس و بر طبق ساير قوانين مربوط به استفاده از اين كلمه در زبان عرب (كه در توضيح بيشتر آمده است.) آوردن انما در آغاز اين آيه، مقام ولايت بر مؤمنين را در عدهاي خاص منحصر ميكند. به بيان ديگر، تنها سه مورد را در هنگام نزول آيه به عنوان ولي مؤمنين معرفي ميكند و اين مقام را از سايرين نفي مينمايد. پس معناي اين آيه بدين گونه ميباشد كه : « ولي شما تنها خدا و رسول او و كسانيكه ايمان آورده اند؛ همان كساني که نماز را بر پا می دارند و در حال ركوع نماز زكات ميپردازند، می باشند. »
توضيح بيشتر مربوط به انما
در زبان عربي براي بيان يك مفهوم، دو نوع جمله از لحاظ ساختاري وجود دارد. (يکي را فعليه و ديگري را اسميه گويند. جمله فعليه جمله ايست که با فعل شروع شود و جمله اسميه به جمله اي گفته مي شود که با اسم شروع گردد . هر يك از انواع مختلف جمله، داراي پايهها و اركاني اصلي ميباشند كه بوسيلة آنها، معناي جمله تكيمل ميشود و در صورتي كه هر يكي از آنها حذف گردد، معنا ناقص باقي ميماند.
گوينده با توجه به مقصود خود از كلام، مي تواند اين اركان را در محلهاي مختلف كلام خود ذكر كند و ترتيب قرار گرفتن آنها را تغيير دهد.
انما بر سر هر دو نوع جمله مي آيد و آخرين ركن جمله (و يا ركني را كه پيش از ذكر تمامي اركان ذكر گرديده است) حصر مينمايد. حال براي روشن تر شدن بحث مثالي را ذكر ميكنيم. فرض كنيم فردي به نام محمد ايستاده است . اين واقعيت را ميتوان به دو صورت بيان نمود : 1- فرد ايستاده محمد است.
2- محمد ايستاده است.
در حالت اول اگر از انما استفاده شود و بر سر جمله بيايد، محمد را كه در انتها آمده حصر مينمايد. بدين معنا كه فرد ايستاده فقط محمد است.( يعني کس ديگري ايستاده نيست .) اما در حالت دوم در صورتی که از انما استفاده گردد،ايستادن که در انتها آمده حصر می شود. يعني محمد فقط ايستاده است. (و كار ديگري غير از ايستادن انجام نميدهد). در آية محل بحث نيز ، آخرين ركني که از جمله ذكر شده است، معرفي افرادي است كه بر مومنين ولايت دارند. در نتيجه بنا بر مطالبي كه ذكر گرديد، انما اين اشخاص را حصر مينمايد و آيه بيان ميكند كه ولي شما تنها خدا و رسول و مومنيني كه نماز ميگذارند و در حال ركوع زكات ميدهند، ميباشند.
ولي:
در كتب لغت عرب همانند مفردات القرآن و لسان العرب و ... براي اين كلمه ، معاني متعددي آورده شده است. كه ميتوان از آن جمله داماد، هم قسم، دوست، سرپرست، ياور و ... را ذكر نمود. بسياري از اين معاني گفته شده در توضيح كلمه «ولي« نه تنها در اين آيه بلكه در آيات ديگر قرآن كريم (كه در آنها نيز، كلمة ولي بكار رفته است) مفهوم درستي را نميرساند . {بعنوان مثال اگر معناي داماد را از بين معاني ولي در اين آيه جايگزين نمائيم معناي آيه اينگونه ميشود: «فقط خدا و رسولش و كساني كه در حال ركوع نماز زكات ميدهند، داماد شما هستند.«كه عدم صحت اين معني کاملا آشكار است} با توجه به اين مطلب مفسرين و صاحبنظران اسلامي دربارة معناي ولي در اين آيه فقط يكي از سه معن
1- دوست
2- ياور و ناصر
3- سرپرست و صاحب اختيار
را برگزيدهاند. (ما در قسمتهاي بعد اين سه معني را بررسي بيشتری خواهيم كرد.)
زكات:
زكات يعني «اعطاي مال در راه رضاي خداوند متعال« و يكي از موارد آن اعطاي مال به مستمندان ميباشد. كه در اين آيه به آن اشاره شده است.
ركوع:
به اين دليل كه پيش از آوردن لفظ ركوع صحبت از به جاي آوردن نماز توسط مومنين ميباشد (يقيمون الصلوة) ، ركوع در اين آيه به همان معني عمل خاص در نماز است كه پس از قرائت حمد و سوره ميباشد و عبارتست از خم شدن و انحنای سر).
توضيح بيشتر مربوط به رکوع
ركوع داراي سه معني لغوي و اصطلاحي و مجازي است . معناي لغوي آن انحناي سر و خم شدن ميباشد، كه اگر اين حالت با قصد قربت و در نماز باشد به عنوان فعلي در نماز به حساب ميآيد و اين همان معناي اصطلاحي است. به عبارت ديگر معناي اصطلاحي ركوع از همان معني انحناي سر و خم شدن گرفته شده است، با اين تفاوت كه يك عمل اصلي در نماز است و به همين خاطر بايد با قصد قربت انجام شود. (قصد قربت يعني همة توجه به سمت پروردگار باشد وعمل فقط براي رضايت او انجام شود، نه به منظور ديگر). معناي مجازي آن ذلت و خضوع در مقابل يك فرد ميباشد.
هميشه در هنگام مطالعه يک متن ابتدا معناي لغوي كلملات به ذهن ميرسد و اگر دليل و قرينه اي وجود داشته باشد، معناي اصطلاحي يا مجازي آن کلمه در نظر گرفته ميشود. قرآن هم ، اينگونه است كه بايد اول معناي لغوي بررسي شود و در صورت وجود قرينه و دليل ، به معناي اصطلاحي يا مجازي آن روي آوريم. رکوع نيز مستثناي از اين قاعده نيست و هر جا در قرآن با اين کلمه مواجه شديم ، بايد ابتدا معناي لغوي آن در نظر گرفته شود . مثلا در صورتي كه در آن صحبت از نماز و نمازگزاران بود به قرينة نماز ،ناگزير به معناي اصطلاحي برميگردد و در صورت وجود قرائن ديگر به معناي مجازي آن روي ميآوريم. در اين آيه هم به علت اينکه در ابتداي آيه صحبت از بر پا داشتن نماز است ( يقيمون الصلوه )رکوع را بايد در معناي اصطلاحي آن ( يعني يكي از اعمال خاص نماز ) ، به کار برد . (2)
در ابتداي بحث گفتيم كه ولي با سه معني دوست، ناصر (ياور) و سرپرست مورد بحث و کفتگوي مفسرين است. ما نيزدو معني دوست و ناصر (معناي اول و دوم) را بررسي ميكنيم و بعد به معناي سوم ميپردازيم، تا به معناي بهتر «ولي» در اين آيه دست يابيم.
1) دوست
2) ناصر (ياور)
با در نظر گرفتن اين دو معني آيه اينگونه معنا ميشود:
«تنها دوست يا ناصر شما خدا و رسولش و آن كساني هستند كه ايمان آوردند. كسانيكه در حال ركوع نماز زكات ميدهند.»
گفتيم «انما»براي حصر نمودن بكار ميرود. پس با توجه به انما و معناي دوست يا ناصر نتيجه ميگيريم كه فقط دوست و ياور ما، خدا و رسولش و آنهايي كه در حال ركوع نماز زكات ميدهند، ميباشند. با توجه به اين معني ما ديگر نبايد هيچ دوست و ياوري داشته باشيم. و نميتوانيم كس ديگري را (كه مثلاً زكات در حال ركوع نداده است) دوست يا ناصر خطاب كنيم.
اين دو معني با آيات ديگر قرآن در تناقض ميباشند. (لازم به توضيح نيست كه در قرآن چون كلام خداست و در آن اشتباه جاي ندارد ، تناقض يافت نميشود) همانند:
«و ان استنصروكم في الدين فعليكم النصر» (سوره انفال آیه 72 )
« اگر در دين ياري خواستند پس بر شما است ياري كردن »
اين آيه معلوم مينمايد ياري رساندن و نصرت دادن به ديگران فقط مختص افرادي خاص نيست و ميگويد هر آنكس، از شما در دينش ياري خداست به او ياري نمائيد.
« تعاونوا علي البر و التقوي » (سوره مائده آیه 2 )
« کمک کنید همدیگر را بر نیکو کاری و پرهیزکاری »
در اين آيه هم كمك كردن به يكديگر بر اساس نيكي و تقوا خواسته شده است و اختصاص به افراد خاص ندارد.
«انما المومنون اخوه» (سوره حجرات آية 10)
« جز این نیست که مؤمنان برادرند »
خداوند متعال در اين آيه مومنين را با يكديگر برارد خوانده است ، حال آنكه مشخص است رابطة برادري اسلامي، بالاتر از رابطة دوستي است . (يا بالاتر از به هم ياري رساندن ميباشد.) پس چگونه ممكن است كه ما بتوانيم فقط از زكات دهندگان در حال ركوع دوست انخاب كرده و از آنها ياري بخواهيم ، در حاليكه قرآن همة مومنان را برادران يكديگر معرفي ميكند!
پس معلوم ميشود معناي ولي در آية مورد بحث، نميتواند دوست يا ناصر باشد. چون معناي دوست و ناصر معناي كلي ميباشد و در افرادي خاص منحصر نميشود.
ولي به معناي سرپرست
حال اگر ما ولي را به معناي سرپرست و صاحب اختيار معني كنيم ، با ساير آيات قرآن در تناقض نيست. چون امر سرپرستي نميتواند مختص همه باشد. و اينگونه نيست كه هر كس، بتواند بر ما امر و فرمان كند و سرپرست ما شود. مگر فرد يا افرادي خاص كه از جانب خدا باشد. و اين آيه ميگويد كه امر ولايت به معناي سرپرستي بعد از خدا و رسولش بعهدة فرد يا افرادي است كه در حال ركوع نماز زكات ميدهند.
در اينجا بايد ببينيم كه زكات دهندگان در حال ركوع نماز چه كسي يا كساني در هنگام نزول آيه ميباشند كه امر مهم سرپرستي بعد از خدا و رسولش در اختيار آنان ميباشد. كه بهترين شاهد و گواه براي اين موضوع، مراجعه به شأن نزول اين آيه ميباشد.
شأن نزول آيه
مفسرين و صاحبنظران شيعی (3) و اهل تسنن (4) اين مطلب را گفتهاند كه:
فقيري به مسجد النبي آمد و از مسلمانان طلب كمك كرد و هيچ كس به فقير كمك نكرد مگر حضرت علي بن ابيطالب (عليه السلام) كه در حال ركوع نماز، انگشتري خود را به فقير بخشيد و اين آيه (آیه 55 سوره مائده) بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و سلم نازل گشت.
بررسی قسمتهای مختلف آيه
وصف مؤمنينی که دارای مقام ولايت هستند
در این آیه خداوند برای آن دسته از مؤمنین که دارای مقام ولایت هستند ، نشانی خاصی را بیان نموده است و آنان را کسانی معرفی می نماید که در حال رکوع نماز ، زکات می دهند .
براي فهم بهتر اين آيه لازم است این مطلب را بررسی نمائیم که چگونه می توان شخصی را به وسیله توصیف نمودن او به مردم معرفی نمود ، تا مردم به او مراجعه نمایند .
بطور كلي ميتوان شخص را به دو گونه وصف نمود. يكي آنكه گوينده نشاني خاصي را ميدهد و منظور گوينده فقط فرد خاصي است و كس ديگري را در بر نميگيرد. نوع دوم آنست كه گوينده نشان عامي را ميدهد و هر كس كه آن خصوصيت را داشته باشد مورد نظر گوينده قرار ميگيرد. براي روشنتر شدن مسأله مثالي را براي هر دو وصف به ترتيب ميآوريم.
مثال وصف نوع اول
از استادي سئوال ميشود: كداميك از شاگردانت، از بقية عالم تر ميباشد؟ استاد در جواب ميگويد: آن شاگردي كه از همه تميزتر است.
چون تميز بودن و عالم بودن با يكديگر تناسبي ندارد، پس استاد با دادن اين پاسخ خواسته است نشانهاي را مشخص نمايد و بگويد فقط اين فرد (و با اين مشخصه) ، مورد نظر من است. در واقع استاد با اين نشانه ملاكي خاص را براي فردي خاص معين كرده است. و اينگونه نيست كه اگر كسي بعد از اين خود را تميز نمايد جزء جواب استاد قرار گيرد. چون پاسخ استاد در زماني خاص داده شده است و اشاره به عالم ترين فرد دارد و در غير آن زمان، ديگر معنايي ندارد.در اين مورد و در موارد مشابه ، از پاسخ استاد اين نكته نيز مي تواند به ذهن بيايد كه يكي از موارد مورد پسند استاد تميز بودن است و او تميز بودن را دوست دارد. همچنين استاد بطور غير مستقيم خواسته به بقية شاگردان بگويد كه اگر نميتوانيد عالمترين بشيد ولي خود را تميز نگاه دارد.
مثال وصف نوع دوم
حال اگر استاد در پاسخ انيگونه گفته بود: آن فردي عالم تر است كه از همه بيشتر درس ميخواند، اين ديگر ملاك خاص نبود. چون درس خواندن و عالم شدن با هم تناسب دارد و هر كس كه بيشتر درس بخواند ميتواند عالمترين باشد. پس، استاد در اينجا ملاك عامي را معرفي كرده است و درس خواندن را مساوي با عالم شدن مطرح كرده است و منوط به فردی خاص نميباشد.
براي استفاده از اين مطلب، به سراغ آيه مورد بحث ميرويم.
خداوند متعال در اين آيه گفته است بعد از خود و رسولش، كساني كه در حال ركوع نماز زكات ميدهند، سرپرست مومنين ميباشند. مشاهده ميكنيم كه بين زكات در حال ركوع و اينكه كسي سرپرست مومنين باشد هيچ گونه تناسبي وجود ندارد. پس وصفي كه در اين آيه بوسيلة آن مومنين (آنهايي كه بر سايرين ولايت دارند) مشخص شدهاند، از نوع وصف اول ميباشد. و خدا نشانهاي را در زماني خاص داده است تا مشخص كند بعد از خود و رسولش چه كسي سرپرست مردم ميباشد. با توجه به شأن نزول مشاهده ميشود كه منظور خدا كسي جز علي بن ابيطالب عليه السلام نمي باشد. همچنين از اين آيه مشخص ميشود كه يكي از عوامل مورد پسند خداوند، زكات دادن در حال ركوع نماز ميباشد. بدين معني كه خداوند متعال بطور غير مستقيم به مومنين ميگويد: با اينكه تمامي شما نميتوانيد سرپرست ساير مومنين باشيد ولي سعي در انجام اين عمل پسنديده داشته باشيد و دادن زكات را به علت خواندن نماز به تأخير نيندازيد، كه اين عمل مورد رضاي خداوند ميباشد.
کلمه جمع ، منظور از آن شخصی واحد
در اينجا لازم است به نكته مهم ديگري توجه كنيم ؛ در اين آيه كلمه مومنين بصورت جمع آورده شده است، حال ممكن است اين سئوال مطرح شود كه چرا اين كلمه بصورت جمع آمده است، در حاليكه گفته شد، مراد از مومنين حضرت علي عليه السلام ميباشد.
در اين رابطه بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه كلمة مفرد نبايد بيشتر از يك نفر بكار رود، ولي عكس آن جايز و صحيح است.
بدين معنا كه كلمه بصورت جمع آورده شده در حاليكه منظور از آن يك شخص واحد است. در قرآن نيز در موارد متعدد اينگونه عمل شده است. به عنوان مثال (در قرآن آمده است):
«و اذا قيل لهم تعالو يستغفر لكم رسول الله لوّؤا ر ءوسهم و رايتهم يصدّون و هم مستكبرون» (آیه 5 سوره منافقون)
«هم الذين يقولون لاتنفقو علي من عند رسول الله حتّي ... » (آیه 7 سوره منافقون)
«و هرگاه به آنها گفته شود بيايد تا رسول خدا براي شما از حق آمرزش طلبد، سرپيچند و مشاهده ميكني با تكبر و نخوت روي بر ميگردانند»
«اينها همان کسانی هستند که ميگويند بر آنان که نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا پراکنده شوند...»
در اين دو آيه خداوند، حکمی کلی را در مورد منافقين آورده است که با تكبر و نخوت روي بر ميگردانند و ميگويند بر اصحاب رسول انفاق نكنيد. در حاليكه با مراجعه با شأن نزول مشاهده ميشود در عين اينكه خدا در اين آيات منافقين را مورد خطاب قرارد داده است و حكمي را صادر كرده است، ولي مصداق خارجي اين آيات شخصي واحد ، به نام عبدالله بن أبي بوده است. (مي توان در تفسير طبري و همچنين در تفسير سيوطي از قول ابن عباس در ذيل اين آيات، مطلب فوق را مشاهده نمود.)
در ادامه براي رعايت اختصار، فقط به نشاني آيات و بيان مفسرين در ذيل آن ، اشاره ميشود.
2) سورة آل عمران آيه 181 (تفسير القرطبي ج 4 ص 294)
3) سوره توبه آية 61 (تفسير القرطبي ج 8 ص 192، تفسير الخازن ج 2، ص 253)
4) سوره نساء آيه 10 (تفسير القرطبي ج 5 ص 53، الاصابه ج 3، ص 397)
5) اللممتحنه آيه 8 (بخاري، مسلم، احمد، ابن جرير، ابن ابي حاتم، همينطور در تفسير القرطبي ج 18 ص 59)
6) المائده آية 41 (تفسير قرطبي ج 6، ص 177، لااصابه ج 2، ص 326)
7) و...
از مطالب گفته شده به اين نتيجه ميرسيم كه آوردن كلمة جمع براي مفرد بلا مانع است و موارد متعدد از آن وجود دارد. از سوي ديگر اين آيه با آوردن جمع در و مورد نظر داشتن شخص واحدی به عنوان ولی ، معنای کاملتری را به ذهن می آورد ، بدين معنی که خداوند با آوردن جمع در اين آيه بطور غير مستقيم به مومنين گفته است با اينكه نميتوانيد ولي و سرپرست باشيد ولي ميتوانيد دو عبارت را با هم جمع نمائيد. همانگونه كه حضرت علي (عليه السلام) دو عبارت نماز و زكات دادن را با هم جمع نمود و يكي را به علت ديگري به تأخير نينداخت. (اين مطلب در قسمت قبل با تفسير بيشتري آورده شده است.)
در انتهاي اين بحث به قول زمخشري (در اين رابطه) ميپردازيم. (زمخشري از مفسرين بزرگ اهل تسنن ميباشد كه در تفسير كشاف ذيل اين آيه، مطلب زير را آورده است).
«پس اگر بگوئيم: چگونه صحيح است كه اين لفظ (الذين آمنوا) در مورد حضرت علي (رضي الله عنه) باشد در صورتي كه به صورت جمع آورده شده ، خواهم گفت اين لفظ با وجود آنكه سبب نزول در آن يك مرد ميباشد، به صورت جمع آورده شده تا مردم را در مانند كار او ترغيب كند، كه سرانجام ايشان به ثوابي مانند ثواب او نايل شوند. و تا توجه دهد كه خلق و خوي مومنين بايد در چنان درجهاي از علاقمندي و نيكي و احسان و رسيدگي به فقرا باشد كه حتي اگر در حال نماز كار نيكي براي ايشان پيش آمد كه تأخيرپذير نبود (تأخير موجب فوت آن كار مي شد) آنها تا پايان نماز هم آن كار را به تأخير نيفكنند.»
ماهيت و سنخ ولايت رسول اکرم و امام علی
با دقتي بيشتر مطلبي ديگر نيز از آيه دريافت ميشود: با وجود اينكه خدا ولايت بر مومنين را بعد از خودش براي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وحضرت علي (عليه السلام) نيز مطرح ميكند، ولي بجاي بكار بردن كلمه اولياء كم بصورت جمع از وليكم كه مفرد است استفاده نموده است.
از مطرح شدن كلمه ولي بصورت مفرد ميتوان فهميد كه خداوند متعال خواسته است ولايت خويش را در اختيار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي (عليه السلام) نيز قرار دهد بدون آنكه اين مقام را از خود صلب كند. كه ولايت آنها از همان سنخ ولايت خداوند ميباشد. بدين معنــي كه اگر خداوند گفته بود اولياء كم معلوم بود كه صحبت از چند نوع ولايت متفاوت است كه افرادي آنرا بر مومنين دارند.در حاليكه خدا اينگونه نگفته است و يك نوع ، ولايت را مشخص كرده است. در حقيقت ولايت خداوند و ولايت رسول اكرم (صلي الله عليه و اله و سلم) و حضرت علي (عليه السلام) يك نوع ولايت است با اين تفاوت كه ولايت خدا، ذاتي و بطور مستقل است. بدين معني كه ولايت خداوند را كسي در اختيارش نگذاشته است. (خدا به اين علت كه خالق همه چيز است، بايد ولي و سرپرست و صاحب اختيار همه موجودات باشد.) اما ولايت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي (عليه السلام) را خدا به آنها اعطا نموده است و ولايت آنها به ولايت خدا وابسته ميباشد.
همانطور كه شيعه نيز قائل است رسول اكرم و ائمه معصومين (عليهم السلام ) بنده خدا ميباشند و هر آنچه كه در اختيار دارند از جانب خداوند ميباشد و خدا به آنها اعطا كرده است. و آنها از خود به تنهايي هيچ ندارند.
نتيجه
از آنچه که تا کنون ذکر گرديد ، آشکارا روشن می گردد که :
1- قرآن کرپم مسأله ولايت و سرپرستی بر مؤمنين را به طور دقيق و در آيات مختلف تبيين نموده است .
2- معنای ولايت که در اين آيه از آن سخن به ميان آمده است ، همان سرپرستی ، صاحب اختيار بودن می باشد .
3- ولايت در ديدگاه قرآن کريم تنها برای عده ای خاص اثبات گرديده و از ديگران نفی شده است .
4- از منظر قرآن ، مقام ولايت بر مؤمنين در اصل مختص به خداوند است و ولايت ساير افراد هنگامی پذيرفته است که خداوند آنرا در اختيار آنان قرار داده باشد .
5- مؤمنين بايد در تمامی امور به ولی خویش مراجعه نمايند و از او پيروی نمايند و او را الگوی خويش قرار دهند .
مهدی (عج) در اديان و ملل ديگر
اعتقاد به منجي از سرشت الهي انسانها نشأت ميگيرد و همين اعتقاد است كه اميد را در قلبها زنده ميكند. ولي بصورت عام اين اعتقاد در كتب اقوام باستان انعكاس پيدا كرده است, با اينكه روايت منجي, روايتي است اختلاف برانگيز, ولي جلوه آن در تمامی ملل خود نمائی میكند، كه البته زائيده اين اعتقاد بسياری از مذاهب است. ولی پيشگوئیهای كه در ميان ملل مرسوم بود، صد البته ارتباطی انكار ناپذير با منبعى فرا مادی (وحی) دارد زيرا كه در تمامی ملل، از شرق تا غرب عالم، خداوند پيامبری را فرستاده است كه اين نويد را تبيين نموده يا ثبت در كتابهايشان بوده است و اين اختلافاتی كه بعضاً در ابعاد وجود منجی به چشم میخورد, سرچشمه از تجربيات و گرد و غبار تاريخ دارد و قبل از بيان اين عقايد در اقوام و اديان گذشته, يادآوری میشود كه شيعه مطمئناً با همه اين عقايد موافق نيست ولی اشاره به آنها تذكری است برای اثبات وجود منجی.