بخشی از مقاله

ظهور منجی در باور پيشينيان

دراين مقال سعي ما بر اين است که باور به ظهور منجی را در باور پيشينيان به بررسی و تحقيق بگذاريم.
برای اختصار به ذکر پاره ای از منقولات مي‌پردازيم.
زرتشت فرموده است:


" هنگاميکه سزای اين گناهکاران فرا رسد پس آنگاه ای مزدا کشور ترا بهمن در پايان برپا کند خواستاريم از آنانی باشيم که زندگی تازه کنند آری آنگاه به کاميابی به کاميابی جهان دروغ را شکست از پی‌رسد. "(1)


چنانچه از اين پيشگويی بدست می آيد سرانجام جهان بدست فردی به نام بهمن ، که در فرهنگ دينی زرتشتيان مظهر قدرت و توانايی خداوند است- از آلودگی پاک خواهد شد. مجرمان به مجازات خود مي‌رسند و دروغ و نادرستی شکست خورده رخت از جهان برمي‌بندد و خلاصه در يک کلام نظام الهی در زمين برپا مي‌شود. در پايان نيز مي‌بينيم که زرتشت نيز خود از خداوند درخواست حضور در آن دوره نورانی را مي‌نمايد.


اين آينده درخشان در قسمتی ديگر از سخنان زرتشت با تکيه روی موضوع انتظار و نيز برپايی نظام الهی مورد تاکيد قرار گرفته آنجا که آمده است:
" کی ای مزدا بامداد روز فراز آيد جهان دين راستين فراگيرد کيانند آنان که بهمن به ياريشان خواهد آمد."(2)
در کتاب زبور پس از دلداری به حضرت داوود (ع) چنين آمده است:


" از شريران رنجيده مشو زيرا همچون علف زود بريده مي‌شوند... زيرا که شريران منقطع مي‌شوند اما متوکلان به خدا وارث زمين خواهند شد... شريران شمشير را کشيدند و کمان را چله کردند تا آنکه مظلوم و مسکين را بيازارند و کمانهای ايشان شکسته خواهد شد... خداوند روزهای صالحان را مي‌داند و ميراث ايشان ابدی خواهد شد، متبرکان خداوند وارث زمين خواهند شد... صديقان وارث زمين شده تا ابد در آن ساکن خواهند شد..."(3)


نکته جالب در اين بشارت خاص هماهنگی شگفت انگيز موضوع آن با اشاره ايست که در قرآن مجيد چنين بيان شده است:
" و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انٌ الارض يرثها عبادی الصالحون"(4)
ملاحظه مي‌نماييد که اين هماهنگی روشن نشان از يک روند پيوسته از سوی اديان الهی در باب مسايل مربوط به آينده جهان دارد.
در بخش ديگری از همين مزامير آمده:


" قولها را به انصاف داوری خواهد کرد ، آسمان شادی کند و زمين مسرور گردد... صحرا و هرچه در آن است به وجد آيد... زيرا که می‌آيد زيرا که برای داوری جهان می آيد ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد..."(5)در کتاب تورات در مورد حضرت ابراهيم (ع) آمده است:
" خداوند بر ابراهيم ظاهر گشته و گفت به ذريت تو اين زمين را مي‌بخشم تمام اين زمين را که مي‌بينی به ذريت تو تا ابد خواهم بخشيد…"(6)
و در ادامه همين کتاب آمده:


" اگرچه تاخير نمايد برايش منتظر باش زيرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد بلکه جميع امتها را نزد خود جمع مي‌کند و تمامی قومها را برای خويش فراهم مي‌آورد."
در اين بشارت به حکومت ذريه حضرت ابراهيم بر جهان و نيز توصيه به انتظار و تاکيد بر ظهور قطعی مصلح همراه با اين خصوصيت که اقوام پراکنده را گرد هم خواهد آورد ، مورد تصريح قرار گرفته است.


در انجيل از قول حضرت عيسی(ع) آمده:
" پس بر حذر و بيدار شده و دعا کنيد زيرا که نمي‌دانيد آن وقت کی مي‌شود . زيرا که نمي‌دانيد صاحب خانه کی می آيد در شام يا بانگ خروس يا صبح، مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد."(7)
همچنين از قول حضرت عيسی(ع) آمده:
" اما چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائکه مقدس خود آيد آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست و جميع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا می کنند به قسمی که شبان ميشها را از بزها جدا می کند."(8)
و نيز آمده است که :
" کمرهای خود را بسته چراغهای خود را افروخته بداريد و شما مانند کسانی باشيد که انتظار آقای خود را مي‌کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت آيد در را بکوبد بی درنگ برای او باز کنند.خوشا به حال آن غلامان که آقای ايشان آيد آنان را بيدار يابد ... پس شما نيز مستعد باشيد زيرا در ساعتی که گمان نمی بريد ، پسر انسان می آيد."(9)
در اينجا بد نيست بدانيم که تعبير "پسر انسان" بنا به تحقيقی که به عمل آمده(10) بيش از 80 بار در انجيل و ملحقات آن (مجموعه عهد جديد) تکرار شده که از اين بيان 30 بار آن مربوط به خود حضرت عيسی (ع) است و 50 بار باقی مانده اشاره به نجات دهنده ايست که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد.عيسی (ع) نيز با او خواهد آمد و او را جلال خواهد داد و از ساعت و روز ظهور او کسی جز خدا اطلاع ندارد .
در زمينه "پسر انسان" در يکی از اناجيل می خوانيم:
"در آن وقت علامت آمدن فرزند انسان بر فلک ظاهر شده و خواهند ديد فرزند انسان را که بر ابرهای آسمان می آيد با قدرت و جلال عظيم..."(11)
همانطور که قبلا بيان گرديد در آثار ديگر مسلکها نيز اشاراتی به اين حقيقت به چشم می خورد. هندوها از اين مرد با نام " فرزند سيد خلايق" ياد کرده اند. مانويان وی را "خردشهر ايزد" ، نام برده اند. برهماييان حضرتش را "ويشنو" و چينيان او را " کريشنا" ،بوداييان وی را " بودای پنجم" و... خوانده اند.
در اينجا توجه خواننده را به اين نکته معطوف مي‌داريم که صرف نظر از تفاوتهايي که در اين کلمات اشارات و بشارتها وجود دارد آنچه که در بين همه آنها _ که در اينجا به صورت نمونه از بين شماری فراوان انتخاب گرديده_ مشترکا به چشم می خورد اينکه در انجام جهان به دنبال يک سلسه تحولات و دگرگونيها ، زمام گيتی در اختيار رهبری الهی قرار خواهد گرفت که او با بهره مندی از نيروی خدادادی و نيز سود جستن از همراهانی شيفته و فداکار و از خود گذشته بساط ظلم و جور را از زوی زمين برچيده،جهانی کران تا کران داد و دادگری به بار می آورد.و چنين است که مسلمانان در ايام نيمه شعبان سالروز ميلاد آن قافله سالار را جشن می گيرند. همان کسی که پيامبر اسلام (ص) فرمودند:


"يملاَ به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملعت ضلما و جورا" (12)
1- کتاب اوستا بخش گاتها صفحه 34 نسخه ترجمه آقای پور داوود.
2- مدرک پيشين صفحه 98.


3- مزامير داوود : مزمور 37 بخشهای از آيات 1 تا 33 .
4- قران مجيد سوره انبيا آیه 10 " ما در زبور چنين نوشتيم که بعد از تورات زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد."
5- مزامير داوود : مزمور 96.
6-کتاب تورات سفر پيدایش فصل 12 بند 7.


7- انجيل مرقس بخشهايی از آيات 33 تا 37 از فصل 13.
8- انجيل متی فصل 25.
9- انجيل لوقا فصل 12.
10- کتاب قاموس کتاب مقدس تاليف مستر هاکس آميکايي.
11- انجيل متی فصل 25 قسمتهايي از آيات 30تا 35.
12- پيامبر اکرم (ص) سنن ابی داوود. جلد دوم ص 307." خداوند به وجود او زمين را از عدل و داد مالامال خواهد ساخت آنگاه که از ظلم و جور پر شده باشد."

بر گرفته از کتاب صبح اميد نوشته صدر الدين هاشمی

ايرانيان و آغاز زمينه سازى براى ظهور حضرت مهدى، عليه‏السلام (روايات مربوط به قم و مرد موعود اين شهر) | امام زمان(عج)، مهدویت و مباحث مربوط به آخر الزمان
نویسنده: على كورانى
ترجمه: عباس جلالى
از زمره روايات ظهور، به پا خاستن مردى از قم و ياران وى است، از امام كاظم، عليه‏السلام، روايت‏شده است كه فرمود:
مردى از قم، مردم را به سوى خدا دعوت مى‏كند، افرادى گرد او جمع مى‏شوند كه قلبهايشان همچون پاره‏هاى آهن ستبر است كه بادهاى تند حوادث، آنان را نمى‏لغزاند، از جنگ خسته نشده و نمى‏ترسند اعتماد آنان بر خداست و سرانجام كار از آن پرهيزكاران است. (1)
و همچنين مطالب بعد از آن مربوط به قم است.


نكته قابل توجه اين است كه، امام، عليه‏السلام، در روايت، تعبير به «مردى از قم‏» نموده و نفرموده است از اهل قم، مى‏توان اين جمله را بر امام خمينى تطبيق داد. چه اينكه ايشان اهل خمين و ساكن قم مى‏باشند و اينكه او «مردم را به سوى خدا دعوت مى‏كند» نه فقط اهل قم و يا اهل مشرق زمين را. و به اينكه بادهاى تند كينه‏توزى دشمنان و يا جنگ و درگيريها كه براى وى و طرفدارانش پيش مى‏آيد، همچنان مقاوم مى‏ايستند و مبارزه مى‏كنند و هيچ تزلزلى به خود راه نمى‏دهند.


روايت، زمان وجود اين مرد را كه به آن بشارت داده شده مشخص نكرده است اما در تاريخ قم و ايران چنين شخصيت و يارانى داراى اين صفات برجسته، قبل از امام خمينى و طرفدارانش بى‏سابقه بوده است... البته احتمال اينكه اين روايت ناقص باشد وجود دارد و يا اينكه امام آن را به مناسبتى فرموده‏اند، همين روايت را صاحب بحارالانوار، از كتاب تاريخ قم نوشته «حسن بن محمد بن الحسن قمى‏» كه هزار سال پيش آن را تاليف نموده است نقل كرده كه متاسفانه نسخه آن كتاب يافت نمى‏شود.


گاه گفته مى‏شود: درست است كه در تاريخ قم و ايران ظاهر شدن چنين مرد وعده داده شده‏اى را با يارانى داراى اين صفات برجسته، كسى سراغ نداشته است... اما دليلى هم نداريم كه اين روايت، منطبق بر امام خمينى و طرفداران وى باشد شايد منظور مرد ديگر و ياران ديگرى باشد كه در عصر و زمان ما ظاهر خواهند شد و يا اينكه بعد از مدتى طولانى و يا كوتاه خواهند آمد...


پاسخ: آرى درست است كه در روايت، آنگونه كه بيان كرديم زمان اين پيشامد مشخص و روشن نشده است اما مجموعه صفاتى كه در روايت آمده، به علاوه آنچه كه در روايات متعدد ديگر، پيرامون قم و ايران وارد شده است موجب اطمينان اين معناست كه مراد از صفات ياد شده، امام خمينى و ياران وى‏اند... بنابراين اگر پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، و امامان، عليهم‏السلام، به حادثه و پيشامدى خبر دادند كه منطبق بر وضع موجود باشد، معقول نيست كه از آن چشم‏پوشى نموده و آن را بر قضيه و حادثه‏اى مشابه آن و يا واضحتر، كه وعده پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، و اهل بيت او بر آن منطبق شود، حمل نماييم.

 

از رواياتى كه درباره قم و برترى و آينده آن از اهل بيت، عليهم‏السلام، نقل شده است‏بخوبى روشن است كه اين شهر نزد آن بزرگواران از ارزش و اهميت ويژه‏اى برخوردار است، بلكه مى‏توان گفت مؤسس و بنيانگذار اين شهر و طرح و ايجاد آن در قلب ايران در سال‏73 ق. به دست‏با كفايت امام باقر، عليه‏السلام، بوده است كه بعد از آن نسبت‏به اين شهر نايت‏خاصى داشته‏اند. و آنان با دانشى كه از جد بزرگوارشان داشته‏اند، خبر داده‏اند كه در آينده، اين شهر مقدس از جايگاهى والا برخوردار خواهد شد و اهالى اين شهر، از ياران باوفاى حضرت مهدى، ارواحنا فداه، خواهند بود.


برخى روايات، تصريح دارد به اينكه فلسفه نامگذارى اين شهر مقدس به قم مناسب با نام حضرت مهدى كه قائم بحق است مى‏باشد و مناسب با قيام و به پا ساختن اهل قم و منطقه جغرافيايى آن شهر در زمينه‏سازى و يارى نمودن آن حضرت است. از طرفى وجود يك آبادى، در نزديكى اين شهر در زمان تاسيس آن به نام «كمندان‏» و يا «كمد»، به اين معنى نيست كه در نامگذارى به «قم‏» عربى بودن اين كلمه ملاحظه نشده است، جز اين مناسبت كه نام آن قم گذاشته شده و يا تغيير و دگرگونى در نام فارسى آن به وجود آمده است‏بويژه زمانى كه تاسيس اين شهر از ناحيه علما و روايت‏كنندگان حديث، از امام باقر و صادق، عليهماالسلام، و زير نظر آن دو بزرگوار بوده است.
«عفان بصرى‏» از امام صادق، عليه‏السلام، روايت كرده كه گفت:


امام، عليه‏السلام، به من فرمود: آيا مى‏دانى از چه رو اين شهر را قم مى‏نامند؟ عرض كردم: خدا و رسولش آگاه‏ترند فرمود: همانا قم نامگذارى شده براى اينكه اهل قم، اطراف قائم، عليه‏السلام، گرد آمده و با وى قيام مى‏نمايند و در كنار او ثابت قدم مانده و او را يارى مى‏كنند. (2)


اين روايت، و امثال آن قرينه‏هايى هستند بر اينكه آغاز تاسيس شهر مقدس قم توسط «عبدالله‏» پسر «مالك اشعرى‏» و برادرش «احوص‏» و هواداران آنان كه همگى از ياران خاص امام باقر، عليه‏السلام، و راويان حديث آن بزرگوار بوده‏اند همه اينها موجب اين اطمينان است كه تاسيس اين شهر به امر امام باقر، عليه‏السلام، بوده است و اين نام را آن حضرت براى اين شهر انتخاب فرموده‏اند.  معنى «بلد سرزمين‏» و به صيغه مؤنث «بلدة شهر» آمده است اين كلمه (قم) هم قابل صرف كردن است و هم به صورت غير منصرف به كار می ‏رود.
ظاهر برخى روايات اين است كه امامان، عليهم‏السلام، نسبت‏به شهر قم عنايت‏خاصى داشته‏اند و مفهومى را برتر و وسيعتر از يك شهر و توابع آن، به اين شهر بخشيده‏اند، لذا نام اين شهر را به معناى خط و روش و اسلوب قم، نسبت‏به ولايت اهل‏بيت، عليهم‏السلام، و قيام آنان با مهدى آل پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، به كار برده‏اند. عده‏اى از بزرگان رى نقل كرده‏اند كه حضور امام صادق، عليه‏السلام، رسيدند و:


عرض كردند، ما از اهل رى هستيم كه خدمت رسيده‏ايم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمى ما، سپس عرض كردند ما اهل رى هستيم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمى ما. مجددا عرض كردند: ما اهالى رى هستيم، امام نيز كلام اول خود را تكرار كرد، آنان گفته خود را چندبار يادآور شدند، امام نيز مانند اول آنان را پاسخ داد و چنين فرمود: خداوند داراى حرمى است كه عبارت است از مكه مكرمه و پيامبر داراى حرمى است و آن مدينه منوره است و اميرالمؤمنين، عليه‏السلام، داراى حرمى است كه كوفه است و ما اهل‏بيت نيز داراى حرمى هستيم كه آن شهر قم است، بزودى بانويى از سلاله من بنام فاطمه در اين شهر دفن خواهد شد كسى كه آن بزرگوار را در قم زيارت كند اهل بهشت مى‏باشد.
راوى گفت اين سخن را امام صادق، عليه‏السلام، زمانى فرمود كه هنوز حضرت كاظم، عليه‏السلام، متولد نشده بودند. (3)


يعنى قم، حرم امامان، عليهم‏السلام، از اهل‏بيت، تا زمان حضرت مهدى، عليه‏السلام، و مركز ولايت و يارى آن بزرگواران مى‏باشد و اهل رى و غير آن نيز اهل قم محسوب مى‏شوند زيرا آنان نيز پيرو خط و روش اهل قم نسبت‏به اهل‏بيت، عليهم‏السلام، هستند. از اين رو بعيد نيست كه مراد از اهل قم كه در روايات آمده و اينكه آنان ياوران حضرت مهدى، عليه‏السلام، مى‏باشند، همه ايرانيانى باشند كه در ولايت و دوستى و جنگ و جهاد پيرو امامان، عليهم‏السلام، هستند، بلكه شامل مسلمانان غيرايرانى نيز بشود.
و معناى كلام راوى كه گفت: «حضرت اين كلام را زمانى فرمود كه هنوز حضرت كاظم متولد نشده بود» يعنى اين گفته امام صادق كه قبل از ولادت امام كاظم بوده مشعر به اين است كه آن حضرت از ولادت نوه خويش فاطمه معصومه دختر موسى بن جعفر، عليهم‏السلام، پيش از ولادت پدر بزرگوارش يعنى قبل از سال 128 هجرى قمرى، خبر داده است و اينكه آن بانوى بزرگوار در قم دفن خواهد شد، و اين قضيه هفتاد سال بعد، تحقق پيدا كرده است..


بزرگان قم نقل كرده‏اند زمانى كه مامون، على بن موسى‏الرضا، عليه‏السلام، را در سال 200 هجرى از مدينه خارج كرد و به طرف مرو فرستاد، در سال 201 هجرى خواهر گرامى او حضرت فاطمه معصومه در پى برادر از مدينه خارج شد و به سمت ايران حركت كرد تا به شهر ساوه رسيد در آنجا بيمار شد، سؤال كرد چقدر فاصله بين من و قم است؟ عرض كردند ده فرسخ.»


... زمانى كه اين خبر به اولاد سعد - يعنى سعد پسر مالك اشعرى - رسيد همگى با هم آهنگ ساوه نمودند تا از آن حضرت تقاضا كنند كه به شهر آمده و در آنجا بماند چون حضور او رسيدند، موسى پسر خزرج از بين آن جمعيت‏خارج شد و به طرف حضرت رفته و مهار شتر ايشان را گرفته و تا قم همراهى كرد و آن بزرگوار را در منزل خويش جاى داد، پس از اقامت‏16 يا17 روز در شهر قم، در اثر بيمارى قبلى به رحمت و رضوان الهى پيوسته و روح پاكش به ملكوت اعلى پر گشود. موسى پسر خزرج پس از مراسم غسل و كفن آن حضرت، بدن شريفش را در زمينى كه متعلق به خودش بود و هم‏اكنون نيز مرقد مطهرش در آنجاست، به خاك سپرد و سقفى از بوريا و حصير بر قبر آن حضرت سرپا نمود، تا زمانى كه توسط زينب دختر حضرت جواد، عليه‏السلام، بر قبر مطهر آن بزرگوار گنبد و بارگاهى بنا نمودند. (4)


از اين روايات چنين برمى‏آيد، كه فاطمه معصومه، بسيار اهل عبادت و زهد و بزرگوارى بود، همانند مادرش حضرت فاطمه زهرا، سلام‏الله‏عليها، آن بزرگوار در عين اينكه از سن كمى برخوردار بود، نزد اهل بيت، عليهم‏السلام، مقامى خاص و ارزش و اهميت والايى داشت چه اينكه اين مقام و منزلت‏حضرت، نزد علما و بزرگان قم نيز محرز بوده است; زيرا براى ارج نهادن به مقام آن بانو از قم به طرف ساوه حركت كرده و به استقبال وى شتافتند و پس از رحلت آن بانو، ساختمان نسبتا ساده‏اى بر مزارش ساخته سپس گنبدى بنا كردند و آنجا را زيارتگاه دوستداران اهل بيت قرار دادند و عده‏اى از آن بزرگان وصيت كردند كه در جوار حضرتش به خاك سپرده شوند.


در روايات آمده است كه سن مبارك حضرت معصومه، سلام‏الله‏عليها، كمتر از بيست‏سال بوده است، و شايد علت اينكه ايرانيها آن حضرت را «فاطمه معصومه‏» و يا «معصومه قم‏» مى‏نامند به خاطر كمى سن آن بزرگوار باشد; زيرا معصوم در لغت فارسى به معناى بيگناه مى‏آيد و از همين رو به طفل خردسال نيز كه بى‏گناه است معصوم مى‏گويند و شايد هم به جهت طهارت و پاكدامنى و عصمت آن حضرت از گناه باشد; چون در مذهب شيعه عصمت‏بر دو نوع است: يكى عصمتى كه واجب است در امامان، عليهم‏السلام، وجود داشته باشد و

اين، در مورد چهارده معصوم، عليهم‏السلام، ثابت است و ديگر عصمتى كه جايز است و آن براى بزرگان و اولياى خدا ثابت است كه مقدس و پاك از گناهان و آلودگيهايند.
از روايت‏بعدى كه از امام رضا، عليه‏السلام، نقل شده است، ظاهر مى‏شود كه امامان، عليهم‏السلام، از بدو تاسيس شهر قم، مردم اين شهر را به عنوان ياران حضرت مهدى، عليه‏السلام، به شمار آورده‏اند و دوستى و محبت مردم اين شهر نسبت‏به حضرت مهدى، عليه‏السلام، قبل از ولادت آن حضرت معروف بوده است از «صفوان بن يحيى‏» نقل شده است كه گفت:


روزى خدمت امام رضا، عليه‏السلام، بودم، سخن از اهل قم و علاقه آنان نسبت‏به حضرت مهدى، عليه‏السلام، به ميان آمد، آن حضرت براى آنان طلب آمرزش كرد و فرمود: خداوند از آنان خشنود باشد، آنگاه فرمود: بهشت داراى هشت در است كه يكى از آنها مخصوص اهل قم مى‏باشد، آنان (اهل قم) بهترين پيروان ما از بين شيعيان جهان هستند خداوند سبحان محبت و دوستى ما را در سرشت آنان قرار داده است. (5)


در روايت آمده است كه درهاى بهشت‏به تناسب اعمال مردم بين آنان تقسيم‏بندى شده است، از اين رو بعيد نيست كه معنى اين جمله كه (يك در، ويژه اهل قم است) اين باشد كه آنان از در مبارزين و مجاهدين همراه امامان، عليهم‏السلام، و يا از در مخصوص شايستگان چنانكه در صفات آنها وارد شده است، داخل بهشت مى‏شوند و گفته حضرت كه «آنها بهترين پيروان ما از بين شيعيان جهان هستند» دلالت‏به فضيلت و برترى اهل قم بر ساير شيعيان دارد.


قابل توجه است كه محبت اهل قم نسبت‏به حضرت مهدى، عليه‏السلام، تا كنون همچنان پرشور و زنده باقى مانده ست‏بلكه با پيروزى انقلاب اسلامى ايران، اين عشق به سر حد كمال رسيده و اين حقيقت را در ايمان و عملكرد و ظواهر زندگى آنان حتى در نامگذارى فرزندان و مساجد و مؤسسات خود به نام آن حضرت، بگونه‏اى كه هيچ خانه‏اى از اين نام خالى نيست، مى‏توان مشاهده نمود.


برخى روايات دلالت دارد كه، بلا و گرفتارى از اهل قم دور است و خداوند سبحان كسانى را كه بدخواه اين شهر باشند، نابود مى‏گرداند. از «ابان بن عثمان‏» و «حماد بن ناب‏» روايت‏شده كه گفتند:


خدمت امام صادق، عليه‏السلام، بودم كه عمران پسر عبدالله قمى وارد شد، خدمت امام رسيد و از او سؤال كرد. حضرت با وى بسيار با ملاطفت‏برخورد كرد، پس از رفتن آن مرد از امام، عليه‏السلام، سؤال كردم; اين شخص كه با او اين همه خوشرفتارى فرمودى كه بود؟ حضرت فرمود: او از خانواده بزرگان، يعنى اهل قم بود هيچ ستمگرى درباره آنان نيت‏سوء نمى‏كند، مگر اينكه خداوند او را درهم مى‏شكند. (6)
در روايت ديگرى آمده است كه: بلا از قم دفع شده است. (7)
در جاى ديگر نقل شده است كه:


اهل قم از ما و ما از آنان هستيم، هر ستمگرى كه درباره آنان اراده سوء داشته باشد مرگ او فرا مى‏رسد، تا زمانيكه به يكديگر خيانت نكنند (و در نسخه ديگر: تا زمانى كه تغيير روش ندهند) اما زمانى كه آلوده به چنين اعمالى شدند، خداوند سبحان، ستمگران را بر آنان حاكم مى‏كند، ولى آنان (اهل قم) ياران قائم و بازگوكنندگان مظلوميت ما و رعايت‏كنندگان حقوق ما هستند، آنگاه رو به آسمان كرد و گفت: خداوندا آنان را از شر هر فتنه‏اى نگهدار و از هر گزندى نجات ببخش. (8)
از امام صادق، عليه‏السلام، روايت‏شده است كه فرمود:


بلاها از قم و اهل آن دور شده است، بزودى زمانى خواهد رسيد كه قم و اهل آن حجت‏بر مردم خواهند بود و اين زمان غيبت قائم ما و ظهور وى مى‏باشد، اگر چنين نباشد زمين اهل خودش را فرو مى‏برد، فرشته‏هاى الهى بلاها را از اين شهر و اهل آن دفع مى‏كنند. هر ستمگرى كه در حق آنان اراده بد داشته باشد، خداوند درهم‏كوبنده ستم‏پيشگان، او را درهم مى‏شكند و يا به گرفتارى و مصيبت و يا دشمنى، مبتلا مى‏گرداند، خداوند سبحان، قم و اهلش را در زمان فرمانروايى ستمگران از ياد آنان مى‏برد; آنگونه كه ظالمان ياد خدا را فراموش كردند. (9)


البته، اين بدين معنا نيست كه به اهل قم اصلا بدى نمى‏رسد، بلكه ممكن است‏برخى مشكلات بر آنان وارد شود، ولى خداى بزرگ، آن دشوارى و بلا را از آنان دور نگه داشته و با الطاف گوناگون خويش آنها را يارى مى‏فرمايد، كه از بارزترين آنها، نابود كردن سركشان و متجاوزان و مشغول نمودن آنان به گرفتاريهايى است كه، به اهل قم نپرداخته و به طور كلى از آنها ياد هم نمى‏كند.
صاحب «بحارالانوار» دو روايت را، از امام صادق، عليه‏السلام، كه بيان‏كننده آينده شهر قم و نقش مكتبى آن پيش از ظهور حضرت مهدى، عليه‏السلام، مى‏باشد آورده است.
روايت اول بيان مى‏دارد:


خداوند به وسيله شهر كوفه بر ساير شهرها استدلال مى‏كند، همچنين به مؤمنان آن شهر بر ساير مؤمنان و به شهر قم بر ساير شهرها و به واسطه اهل قم بر جهانيان اعم از جن و انسان، خداوند متعال اهل قم را مستضعف فكرى قرار نداده بلكه همواره آنان را موفق و تاييد كرده است. سپس فرمود: دينداران در اين شهر در مضيقه زندگى مى‏باشند اگر غير اين باشد مردم بسرعت‏به آنجا روى مى‏آورند و آنجا خراب مى‏گردد و اهل آن تباه مى‏شوند و آنگونه كه بايد نمى‏تواند بر ساير سرزمين‏ها حجت‏باشد، زمانى كه موقعيت قم بدينجا برسد آسمان و زمين آرامش ندارد و ساكنان آنها لحظه‏اى باقى نمى‏مانند و بلا و گرفتارى از قم و اهل آن دفع گرديده است، بزودى زمانى خواهد رسيد كه قم و اهل آن حجت‏بر مردم خواهند بود و اين در

زمان غيبت قائم ما و ظهور وى مى‏باشد. اگر چنين نباشد زمين اهل خودش را فرو مى‏برد، فرشته‏هاى الهى مامور دور نمودن بلاها از اين شهر و اهل آن مى‏باشند هر ستمگرى كه درباره آنان اراده بد داشته باشد، خداوند درهم كوبنده ستم‏پيشگان، او را درهم مى‏شكند و يا به گرفتارى و مصيبت و يا دشمنى، مبتلا مى‏گرداند، خداوند متعال نام قم و اهلش را در زمان فرمانروايى ستمگران از ياد آنان مى‏برد آنگونه كه آنها ياد خدا را فراموش كردند.


و روايت دوم مى‏گويد:
بزودى شهر كوفه از مؤمنان خالى مى‏گردد و بگونه‏اى كه مار در جايگاه خود فرو مى‏رود علم نيز اين چنين از كوفه خت‏برمى‏بندد و از شهرى به نام قم آشكار مى‏شود و آن سامان معدن فضل و دانش مى‏گردد، به نحوى كه در زمين كسى در استضعاف فكرى به سر نمى‏برد حتى نو عروسان در حجله‏گاه خويش. و اين قضايا نزديك ظهور قائم ما بوقوع مى‏پيوندد، خداوند سبحان، قم و اهلش را براى رساندن پيام اسلام، قائم‏مقام حضرت حجت مى‏گرداند. اگر چنين نشود زمين اهل خودش را فرو مى‏برد و در زمين حجتى باقى نمى‏ماند. دانش از اين شهر به شرق و غرب جهان منتشر مى‏گردد. بدين‏سان بر مردم اتمام حجت مى‏شود و يكى باقى نمى‏ماند كه دين و دانش به وى نرسيده باشد. آنگاه قائم، عليه‏السلام، ظهور مى‏كند و ظهور وى باعث‏خشم و غضب خداوند بر بندگان مى‏شود; زيرا خداوند از بندگانش انتقام نمى‏گيرد مگر بعد از آنكه آنان وجود مقدس حضرت حجت را انكار نمايند. (10)


از اين دو روايت، چند امر روشن مى‏شود:
الف - اينكه اين دو روايت نقل به معنى شده‏اند، به علاوه در آنها اندكى تقديم و تاخير است اما آنچه كه مهم است معنايى است كه اين دو روايت در بر دارند.
ب - از اين روايتها استفاده مى‏شود، كه نقش مذهبى شهر كوفه در دانش و پيروى از اهل‏بيت، عليهم‏السلام، نقشى مهم و بزرگ بوده، اما در آستانه ظهور حضرت مهدى، عليه‏السلام، مضمحل شده و از بين مى‏رود، البته كوفه شامل نجف نيز مى‏شود; زيرا نام اصلى آن نجف كوفه بوده است‏بلكه گاهى مراد از كوفه عراق عنوان شده است، چنانكه ما در جاى خودش بيان كرديم، اما نقش مذهبى شهر قم همچنان ادامه دارد و نزديك ظهور حضرت از عظمت‏بيشترى برخوردار مى‏گردد، چنانكه دو فقره از روايت‏به اين معنى اشاره دارد: «و اين همه، در زمان غيبت قائم ما و ظهور وى مى‏باشد» و «و اين قضايا نزديك ظهور قائم ما خواهد بود».


ج - نقش برجسته اعتقادى و ايدئولوژيكى شهر مقدس قم، در آن زمان مخصوص ايران و يا شيعيان تنها نيست. بلكه نقشى است جهانى كه حتى غيرمسلمانان را نيز در بر مى‏گيرد: «و بزودى زمانى خواهد رسيد كه قم و اهلش حجت‏بر مردم خواهند بود»، «و يكى باقى نمى‏ماند كه دين و دانش به وى نرسيده باشد» اين بدان معنا نيست كه دانش و مذهب از اين شهر به فردفرد مردم جهان مى‏رسد، بلكه بدين معناست كه نداى اسلام و مطرح شدن آن، طورى به جهانيان مى‏رسد كه اگر كسى سعى در دستيابى به مقررات و دستورات اسلام داشته باشد، براى وى امكان‏پذير خواهد بود. البته چنين نقش تبليغاتى مهمى براى شهر قم، بستگى به برپايى حكومتى با دستگاههاى تبليغاتى دارد، بلكه متوقف بر مبارزات با سركشان جهان استكبار است كه اين خود باعث رسيدن صداى اسلام از قم به جهانيان مى‏شود.


د - اين نقش بزرگ فرهنگى براى شهر قم، سبب كينه‏توزى و دشمنى استكبار جهانى نسبت‏به اين شهر مى‏گردد، يعنى نسبت‏به مطرح شدن اسلام از اين شهر. اين دشمنى با اسلام علت انتقام گرفتن خداوند از مستكبران، به دست تواناى حضرت مهدى، عليه‏السلام، مى‏شود; چرا كه با اين دشمنى حجت‏بر مردم تمام شده است و ايجاد گرفتارى توسط دشمنان، از جنبه جهل آنان نسبت‏به اسلام نيست، بلكه دشمنى و خصومت آنان، صرفا كينه‏توزى و مخالفت‏با اسلام مى‏باشد.

 

قابل توجه است آنچه كه در اين دو روايت گفته شده در كوفه و عراق محقق شده است و در قم و ايران، در آستانه تحقق است و در حقيقت قم و ايران بر ملتهاى مسلمان و ساير ملل جهان حجت هستند. حتى اگر قائل شويم كه ايجاد چنين آگاهى كه در اين دو روايت آمده است در بين ملتهاى جهان، ده‏ها سال به طول انجامد، باز هم شكى نيست كه برخى از آن مقدمات آغاز شده است. اما عبارت حديث كه «نزديك ظهور قائم ما» است، دليل بر اين است كه بين تحقق چنين موقعيت جهانى براى شهر قم و بين ظهور حضرت مهدى، عليه‏السلام، فاصله چندانى نيست.
منبع : ماهنامه موعود

 

ايرانيان و نقش آنان در دوران ظهور - قسمت اول | امام زمان(عج)، مهدویت و مباحث مربوط به آخر الزمان
نویسنده: على كورانى
ترجمه: عباس جلالى


قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، كشور ايران در تصور غربيها پايگاهى حياتى، آن هم در مرز شوروى و در قلب جهان اسلام به حساب مى‏آمد و از ديدگاه مسلمانها كشورى اسلامى و اصيل به شمار می ‏رفت كه «شاه‏» سر سپرده غرب و هم‏پيمان اسرائيل بر آن حكومت مى‏كرد و براى خوش خدمتى به اربابانش، كشورش را دربست در اختيار و خدمت آنان قرار داده بود.
علاوه بر آنچه كه در تصور ديگران بود، در ذهن يك فرد شيعه مانند من، كشورى بود كه در آن مرقد مطهر امام رضا، عليه‏السلام، و حوزه علميه قم وجود داشت، كشورى داراى تاريخى اصيل و ريشه‏دار در تشيع و علما و انديشمندان شيعه و تاليفات گرانبها، زمانى كه به روايات وارده در خصوص مدح و ستايش ايرانيان بر مى‏خوريم و آنها را بررسى مى‏كنيم، به يكديگر مى‏گوييم: اين روايات مانند روايتهايى است كه مدح و ستايش و يا مذمت اهل يمن، و يا بنى خزاعه را مى‏نمايد. از اين رو هر روايتى كه مدح و ستايش و يا مذمت گروهها و قبيله‏ها و بعضى كشورها را در بر دارد، نمى‏تواند بدون اشكال باشد. گرچه اين روايات صحيح و درست مى‏باشند، اما مربوط به تاريخ گذشته و احوال مختلف ملتهاى صدر اسلام و قرنهاى اوليه آن است.

اين طرز فكر رايج‏بين ما بود، كه امت اسلامى در حالتى جاهلانه، فرمانبردار سلطه كفر جهانى و نوكران اوست، در بين ملتها هيچ يك بر ديگرى برترى ندارد و چه بسا همين ايرانيان مورد بحث، بدتر از ساير ملتها بوده‏اند، به دليل اينكه آنان طرفداران تمدنى كفر آميز و برترى جوييهاى ملى و نژادى بوده‏اند كه سر سپردگانى چون شاه و اربابان غربى‏اش براى ايجاد چنين تز و طرز فكرى و تربيت مردم ايران، بر همين روش پافشارى مى‏كردند.


... تا اينكه پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، مسلمانان را در سطح جهان غافلگير كرد و قلبهاى غمگين آنان را چنان از خوشحالى و شادى سرشار نمود كه در قرنهاى گذشته بى‏سابقه بود، بلكه بالاتر، آنان تصور چنين پيروزى را نداشتند. اين سرور و خوشحالى همه كشورها و ملتهاى مسلمان را در بر گرفت، از جمله مظاهر خوشحالى مردم، اين بود كه همه‏جا صحبت از فضل و برترى ايرانيان و طرفداران سلمان فارسى بود، بطور مثال، يكى از صدها عنوانى كه در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد، عنوان و تيتر مجله تونسى «شناخت‏» بود كه در آن آمده بود: «پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، ايرانيان را جهت رهبرى امت اسلامى برمى‏گزيند» اين نوشته‏ها، خاطرات ما را درباره ايرانيان تجديد كرد و دريافتيم رواياتى كه از پيامبر،

صلى‏الله‏عليه‏وآله، درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاريخ گذشته آنها نبوده، بلكه ارتباط به آينده نيز دارد... ما با مراجعه به منابع و تفسير و بررسى روايات مربوط به ايرانيان، به اين نتيجه رسيديم كه اين روايات و اخبار بيش از آنكه مربوط به گذشته باشد، مربوط به آينده است و جالب اينكه اينگونه روايات در منابع حديث اهل سنت‏بيشتر از شيعه وجود دارد.


چه می ‏توان كرد، زمانى كه در روايات مربوط به حضرت مهدى، عليه‏السلام، و زمينه سازى حكومت آن بزرگوار، ايرانيان و يمنيها داراى سهم بسزايى بوده و كسانى هستند كه به مقام ايجاد زمينه مناسب براى ظهور آن حضرت و شركت در نهضت وى نائل می ‏شوند... و همچنين افراد شايسته‏اى از مصر و مؤمنانى حقيقى از شام و گروههايى از عراق... نيز از اين فيض بهره‏مند مى‏شوند و همينطور ساير دوستداران آن حضرت كه در گوشه و كنار جهان اسلام پراكنده هستند، از اين موهبت‏برخوردار مى‏شوند، بلكه آنان از ياران ويژه و وزرا و مشاورين آن حضرت، ارواحنافداه، مى‏باشند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید