بخشی از مقاله

چکیده:

آرش که یکی از مهم ترین اساطیر ایران زمین در دوره باستان بوده، ضمن بیان ویژگی های پهلوانی و قهرمانی در بطن خود؛ به نظر می رسد، بازتاب نمادین از باور ایرانیان به ظهور منجی در آخرالزمان باشد. محقق برای تبیین این مسئله، ضمن بررسی اسطوره آرش در متون مختلف و نیز نگاهی به موضوع منجی با استناد به باورهای دینی مردم ایران باستان، چهارچوب نظریه ساختارگرایی و نشانه شناسی را انتخاب کرده و با ارجاع به جایگاه اسطوره در ایدئولوژیک به طبقه بندی ویژگی ها و شباهت های اسطوره آرش و باور به منجی در دین زردشت دست یافت.

.1  مقدمه

در کشاکش تاریخ ادیان، یکی از نقاط مشترک و گسترده ای که بشریت تا به امروز به دنبال شناخت آن بوده، مسئله باور به منجی است. »سیری کوتاه در افکار و عقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان و نگرش به افسانه های دیگر اقوام مختلف بشری، این حقیقت را به خوبی روشن می سازد که همه اختلاف آراء، عقاید و اندیشه های متضاد، در انتظار مصلح موعود جهانی به سر می برند.

ایرانیان باستان معتقد بودند که »گرزاسپه« قهرمان تاریخی آنان زنده است و در »کابل« خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانی می کنند تا روزی که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید. گروهی دیگر از ایرانیان می پنداشتند که »کیخسرو« پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایی، دیهیم پادشاهی به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آن جا آرمیده تا روزی ظاهر شود و اهریمنان را از گیتی براند.

از این رو باور به منجی در ایران پیشینه ای طولانی دارد که اذهان را درگیر خود کرده است.

با ظهور زرتشت، موضوع منجی پر رنگ تر و بشارت به آن داده شد. در »زند و هومن یسنی« از ظهور شخصیت فوق العاده ای به نام »سوشیانس- « نجات دهنده بزرگ - خبر داده و درباره نشانه ظهور وی چنین می گوید: ...»نشانه های شگفت انگیزی در آسمان پدید آید که به ظهور منجی جهان دلالت می کند و فرشتگانی از شرق و غرب به فرمان او فرستاده می شوند، و به همه دنیا پیام می فرستند...

سوشیانس دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.

این دوره، دوره تکامل موجودات اورمزدی است. همه دیوان از نسل دو پایان و چهارپایان نابود می شوند. بیماری، پیری، مرگ، آزار، ستم از میان می رود. گیاهان همه سرسبزند و آفریدگان در خوشی به سر می برند.

اعتقاد به ظهور سوشیانس در میان ملت ایران باستان به اندازه ای رایج بوده است که حتی در موقع شکست های جنگی و فراز و نشیب های زندگی با یادآوری ظهور چنین نجات دهنده مقتدری، خود را از یاس و نا امیدی نجات می دادند. 

در این بین، قطعا افسانه ها و اساطیر، محملی بودند تا باورمندی به منجی تقویت یابد. آنچه برای مردم جلوه ای دست نیافتنی داشت، در قاموس افسانه ها و اساطیر به خیال ها راه پیدا کرده و زنده می شد.

به نظر می رسد برخی افسانه های پهلوانی، همچون »آرش کمانگیر« با قصد تقویت باور به منجی و آخرالزمان بوده. »آرش به دو نام "آرش کمانگیر" و "آرش شیواتیر" در ادبیات ایران مرسوم گشته و در متون متفاوتی از او یاد شده. واژه فصیح، بلیغ می باشد.

حال مسئله اصلی این جاست که اسطوره آرش بر اساس چه ویژگی هایی بازتاب دهنده تفکر باور به منجی در دین زردشت است؟ برای نیل به مقصود، در ادامه نیازمند بررسی شخصیت آرش در متون مختلف هستیم.

.2  آرش کیست؟

آرش یا ارخش - Erekhsha - همان آرش شیوا تیر است که در مجمل التواریخ و القصص از او یاد شده و در ادبیات فارسی علاوه بر صفات شیواتیر، به کمانگیر نیز معروف است. شیواتیر - شواتیر - ظاهرا همان شیپاک تیر - Shepaktir - پهلوی است که سخت کمان، و دارنده تیر تیز رو معنی می دهد؛ و شیواتیر کسی است که تیر او یا خود او همچون شیوا - یکی از سه ایزد بزرگ هند که بسیاری از صفاتش مانند ایزد تیر است - می باشد.

آرش یکی از نام آورترین پهلوانان تاریخ اساطیری ایران در دوره منوچهر است و شرح پهلوانی او در نوشته های دوران اسلامی که برگرفته از روایات کهن ایرانی است، آمده است. چنین روایت شده است که افراسیاب تورانی، منوچهر پادشاه پیشدادی را در تبرستان محصور می کند. سرانجام هر دو خواهان آشتی می شوند و منوچهر از افراسیاب درخواست می کند که به اندازه یک تیر پرتاب از خاک او را به وی برگرداند.

افراسیاب این درخواست را می پذیرد. سپندارمذ به منوچهر فرمان می دهد که تیر و کمان خاصی برای این کار تهیه کند. چون این تیر و کمان از جنگل های خاص، پر آن از پر عقاب برگزیده و آهن آن از کانی های ویژه آماده می شود. آرش، پهلوان ایرانی، انجام این مهم را به عهده می گیرد. او همه نیرو و وجود خود را با یاد سرزمین ایران به تیر می بخشد. تیر، سپیده دم رها می شود؛ از کوه ها می گذرد؛ ایزد باد به یاری می آید تا سرانجام در غروب آفتاب، در سرزمین بلخ، در ناحیه ای به نام گوزگان، در کنار رود جیحون بر درخت گردویی که بلند بالاتر از آن در جهان نیست می نشیند و مرز ایران و توران مشخص می گردد. از آرش قهرمان که وقتی تیر را پرتاب می کرد پهلواانی تندرست بود و همه را به گواهی تندرستی خود طلبیده بود دیگر چیزی باقی نمی ماند؛ چون او هستی خود را به تیری بخشیده که سرزمین ایران را گسترده تر کرده است.

نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر .منوچهر در آخر دوره حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و بکنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد.

در اوستا بهترین تیراندازاِرِخرا» ِش َ« نامیده و گمان میرود که مراد همان آرش است . طبری این کماندار را »آرش شاتین « مینامد و نولدکه حدس میزند این کلمه تصحیف جمله اوستائیخَشووی» ایشو« باشدچه معنی آن »خداوند تیر شتابنده « است که صفت یا لقب آرش بودهاست. و بروایت دیگر رب النوع زمین - اسفندارمذ - تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است لکن هرکه آن را بیفکند بجای بمیرد. و آرش با این آگاهی تن بمرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای سعه و بسط مرز ایران بدان صورت که گفتیم بیفکند و درحال بمرد.

بنا بر روایت بیرونی آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت: »بنگرید که تن من عاری از هر جراحت است، لیکن پس از افکندن این تیر نابود خواهم شد.« پس بی درنگ کمان را کشید و خود پاره شد.

داستان آرش در قلمرو ادبیات فارسی فراموش شده بود تا آن که در سال 1336 ش به نثری شیوا در داستان های ایران باستان تحریر شد و معاصران از وجود چنین داستانی آگاه شدند. از آن تاریخ به بعد افسانه آرش زمینه ساز آثار نویسندگان و شاعران ایران شد و فقط در طی نه سال پس از انتشار آن کتاب، چهار اثر ادبی بر اساس آن به وجود آمد.

نخستین از آن ارسلان پوریا با عنوان آرش تیرانداز - تهران، - 1338 است که با قصیده ای هفتاد بیتی آغاز می شود، سپس نمایشنامه ای در یک پرده می آید و سرانجام داستان به نثر نقل می شود. اثر دیگر، از سیاوش کسرایی، شعری است موزون و بلند به نام آرش کمانگیر، که نخستین بار در سال 1338 ش به چاپ رسید. سوم داستانی است کوتاه از نادر ابراهیمی با نام آرش در قلمرو تردید - تهران، . - 1342 چهارم یک مثنوی در بحر رمل از مهرداد اوستاست تحت عنوان حماسه آرش - مشهد، 1344 ش -

. همچنین در سال 1340 ش یک مجله ادبی به نام آرش در تهران بنیاد گرفت و انتشار آن هشت سال دوام یافت. از این آثار، سه اثر، آرش را منجی ایران از استبداد افراسیاب تصویر کرده اند. در سنوات رکود سیاسی پس از دوران مصدق، داستان آرش برای بسیاری از ایرانیان نمادی از آرمان های سیاسی آنان بود، در حالی که داستان نادر ابراهیمی که در آن آرش به علت نداشتن اراده کافی از انجام کار خود باز می ماند، مبین شکست این گونه آرمان هاست

بر اساس این تعاریف اجمالی می توان به اهمیت اسطوره آرش در باور ایرانیان پی برده و نیز تاملی بر حضور چشمگیر آن در متون ادبی و اسلامی داشت. اما با نگاهی عمیق تر به منجی و جایگاه آن در میان مردم ملل باستان، می توان به ارتباطی که بین این دو مهم - یعنی آرش و منجی - در باور ایرانیان، برقرار است نزدیک شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید