بخشی از مقاله
چکیده
حسن فتحی معمار نامی اسلامی و سنتی مصری است که در بررسی آثارش این نکته جلب توجه می کند که ارائه اکثر آثارسنتی و اسلامی آن با تکیه بر مینیاتوربوده است، با بررسی در اثار معمار اسلامی و سنتی حسن فتحی در حوزه مینیاتوربا این موضوع مواجه می شود که نگارگر تلاش بر آن دارد کهکیفیات ذهنی را به حداقل برساند ودر این حوزه است که دید عینیت گرایی مطرح می شود به گونه ای که اساسی ترین گام در این جهت حذف منظرگاه ناظر و ساختار پرسپکتیوی است که فضایی دو بعدی و عنصری به نام سطح مطرح می شود و تلاش آن برای رسیدن به عینیت شیء و مفهوم عینیت گرایی است.
این هنر بیان کننده اسرارصغیر می باشد و در حالی که معماری سنتی اسلامی اشاره به اسرار کبیر دارد بدین معنی که اسرار صغیر مرید را آماده برای درک اسرار کبیر می کند و این مقاله بر آن است با بهره از روش تحقیق تحلیلی توصیفی به دنبال دلیل ارائه آثار فتحی به صورت مینیاتور بوده است و تعیین روش مناسب جهت متبلور ساختن فضاهای معماری سنتی پرداخته است، که آیا مینیاتور در ارائه آثار حسن فتحی می تواند روش مناسبی جهت متبلورساختن فضا های معماری سنتی باشد؟ یا جهت متبلور ساختن این جنس فضاها بهتر است در ارائه آثارش از پرسپکتیو و دید ذهنیت گرایانه بهره گیرد؟ در نهایت با این باور که معماری سنتی اسلامی و نگارگری بانی تجلی عالم مثل می باشند ،می باید برای درک بهتر فضا و حس فضاهای معماری سنتی اسلامی وپرزانته آن از مینیاتور بهره گرفت.
مقدمه
حسن فتحییک درخشان معمار مشهور است که به واسطه ی تئوری هایی که در مصر و دنیای عرب و آفریقا و نیز آمریکا به کار برده شناخنه می شود. وی معماری را در مدرسه مهندسی مصر و سپس در دانشکده هنرفرانسه فرا گرفت. او معلم معماری در دانشکده هنرهای زیبا تا سال 1957 میلادی بود. که به همراه همکارش رامیس واسف ایده مکان و محیط زیست در معماری را به کار گرفته است. به سال 1945 وی پروژه - روستای الکورنا - را روی کوه غربی نیل آغاز کرد. وی در این پروژه تکنیک ساخت و قوانین بنایی حبشه را که اساسا" مبنی بر دیوارهای حمال، سقف های گنبدی شکل و گنبدهایی از آجرهای گلی گرد گوشه بود را به کار بست تا پروژه ی وی با وجود مشکلاتی که برای تغییر به روستای جدید داشت ؛ به یک کامیابی و پیروزی در سطح محلی و جهانی گردد. ساخت جامعه سلطنتی کشاورزی در سال 1941 اولین تجربه وی در سقف های طاقی و قوسی بود. فتحی و تیم وی کوشش بسیاری برای بهبود کار انجام دادند که هیچ کدام راه به جایی نبرد، از شانس خوب وی زمانی که برادرش در مسافرت به منطقه آسوان واقع در جنوب مصر بود فتحی را از مهارت حبشیان در ساختن طاق های بدون مهاربندی آگاه کرد. به محض بررسی، فتحی تعدادی از استادکاران این امرکه لازم بود تا کارگرانش را آموزش دهند را به خدمت گرفت.سنت و رسم حبشیان در ساخت طاق ها و قوسها بدون مهاربندی ریشه قدیمی تری نسبت به آنچه در سرتاسر مصر رواج دارد را داراست.
گرههایی همسایه وار به صورت خوشه هایییا دسته هایی از خانه در کنار هم زیست کنند. فتحی مخالف خانه هایی بود که با بتن به شکل جعبه هایی بر روی هم ساخته می شدند چرا که آنها را خانه هایی به دور از هماهنگی با پیرامون صحرای سوزان و محیط آرام روستای الگورنا میدید و آنها را متجاوزانه در حد فرهنگی و ساختاری به معماری عرب و اسلام می دانست ،خانه هایی که فتحی برای اینان طراحی میکرد بر پایه سنت ها و فنون قدیمی اسلامی و ترتیب زندگی صحرایی استوار بود. که متشکل از - k aa - سالن اصلی، - Iwan - جایی تو رفته در اتاق و فرمهایی با خاصیت جدا کننده گی فضاهای عمومی و خصوصی بود که بیشترین اهمیت را در ساختار خانه های اسلامی ایفا می کند را داراست.
او در نقاشی هایش نیزاز اصول مینیاتور بهره می برد و از اصول معماری سنتی پیروی می کرد و مانند معماران مدرن طرح نمی زد.
بدین گونه در این مقاله بر آن است که به بررسی مفهوم فضا در مینیاتور پرداخته شود که با در تظر گرفتن مفهوم عینیت در نگارگری اسلامی به گونه ای که نمود آن را در فضای متصور ساخته درک کرد و در اینجاست که حضور عالم مثال قابل درک است. با این که تداعی کننده عالم صغیر می باشد ولی عالم صغیر را می توان گشایشی به عالم کبیر دانست.
در اینجا سوال بر این است که برای متصور ساختن فضا های معماری سنتی و اسلامی فتحی چه شیوه ای مناسب است برای درک حس فضا و می توان یاداور شد در اینجا که پرسپکتیو عنصری است که در حال حاضر از ان بهره گرفته می شود جهت متبلور ساختن فضاهای معماری اسلامی و این نکته که معماری سنتی اسلامی تمام سعی ان بر این است که پیوند خود را با عالم بالا قطع نسازد و با تمام قوا یاد آور عالم بالا باشد ودر حالی که پرسپکتیو جدایی از عالم مادی ندارد و در این عالم سیر می کند ودیدگاهش دیدگاه مادی و وسعت دیدش به اندازه دید ناظراست و فراتر از دید انسانی نمی رود پس نمی تواند فاکتور مناسبی جهت نمود فضای معماری سنتی اسلامی باشد پس بر انست در این مقاله که با بهره از روش توصیفی- تحلیلی به یافتن روش مناسب جهت درک و متبلور ساختن فضاهای معماری سنتی پرداخته شده است.بدین گونه در ابتدا به بررسی مفاهیم ذهنیت گرایی و عینیت گرایی پرداخته شده است در انتها به مقایسه این دو دیدگاه و سپس در انتها به کمک تحلیل این فاکتورها به دیدگاه مناسب جهت متبلور ساختن معماری سنتی اسلامی فتحی می رسد.
پرسپکتیو به مثابه رویکرد ذهنیت گرایی در ترسیم - سه بعدی -
از آنجایی که در دوران رنسانس خرد و تعقل انسانی به عنوان مهترین ابزار مورد استفاده قرار گرفت و سرآغازی برای تفسیر و تعریف جهان از منظر انسانی بود و هنرمند این دوران سعی بر این داشت که از منظر انسانی بهره جوید .
قانون فضایی رنسانس نتیجه پرسپکتیو است یعنی نتیجه استقرار جسم سه بعدی به طور عینی بر روی صفحه است فردگرایی و ایمانتیسین قرن 15 از این علم جدید فضایی که اجازه می دهد بنا به همان گونه که انسان آن را می بیند روی کاغذ طراحی شود مشتق می گردد با تبعیت از قوای بینایی و منظر انسانی نیز به عنوان اصل اساسی در نقاشی شناخته شده و از این پس ذهن انسان بود که تصمیم گر بود سطوح تخت و فاقد هرگونه عمق نمایی جای خود را به پرسپکتیو و حجم پردازی دادند . با این اوصاف از دوران رنسانس بدین سو کاربست پرسپکتیو و اصول دقیق آن به عنوان یکی از بنیان های اصلی واقع گرایی مقبولیت عام یافت . و این واقع گرایی فقط به واسطه ذهن سوژه دارای اعتبار است و به عبارت دیگر انسان و منظر او ملاکی برای عینیت نیستند و نقاش به مشاهدات خود که وابسته به زاویه دید و ذهن اوست اکتفا می کند و نباید فراموش کرد که اصول عمق نمایی و پرسپکتیو هیچ معادل عینی در دنیای پیرامون جزء در ذهن و منظر سوژه ندارد .
مادام یکه یک سوژه کوچکتر به نظر می رسد که انسان به عنوان ناظراز فاصله ای نسبتاً دور آنرا مشاده می کند و در صفحه ی تصویر ثبت می کند و این تصویر بنابر تغییراتی را که پذیرفته است هیچگاه عینیت جهان واقعی را برنمی تابد .
نهایتاً براساس مفهوم ذهنیت گرایی کانت ، تمامی ادراکات انسانی چیزی جزء مفاهیمی ذهنی که به واسطه ساختار ذهن تعدیل یافته نیستند و نمود بیرونی ندارند و با کاربست قوانین پرسپکتیو در عرصه نقاشی در حقیقت اعمال فرم به طبیعت بواسطه ذهن انسان است و هیچگاه سوژه با تغییر فاصله کوچکتر نمی شود و خطوط موازی به یکدیگر نمی رسند و تغییرات رنگی به واسطه دوری و نزدیکی صورت می پذیرد و هیچ گاه شامل خود شیء نمی شود بلکه تمامی اینها حاصل اعمال فرم به واسطه ذهن سوژه مشاهده شده و از زاویه ای خاص صورت می گیرد . نقاشی با به بکارگیری قواعد پرسپکتیو نوعی از تصویرگری ذهنیت گرایانه است و در مقابل آن نوعی نقاشی دیگر به مانند نگارگری ایرانی که در مقابل نقاشی عمق نمایانه رنسانس است .