بخشی از مقاله
ارزيابي دارايي¬هاي نامشهود از ديدگاه حسابداري و بازار سرمايه
چكيده
در محيط تجاري مدرن دارايي¬هاي نامشهود از قبيل: نيروي كار ماهر، نرم افزارها، دانش فني، مهارت¬ها، علائم تجاري و فرهنگ، منابع استراتژيك مهمي مي¬باشند. سرمايه¬گذاري شركت¬ها در جنبه¬هاي نامشهود تجارت براي فراهم آوردن كالاها يا خدمات داراي ارزش افزوده بالا، ضروري است. در دو دهه گذشته، جهاني شدن و افزايش در تغييرات تكنولوژيكي از
عوامل موثر در عملكرد شركت¬ها بوده-اند. در چنين محيطي دارايي¬هاي نامشهود براي موفقيت اساسي مي-باشند. امروزه دولت¬ها اقدام به برجسته سازي اهميت دارايي¬هاي نامشهود به عنوان محرك¬هاي رشد اقتصادي نموده و شركت¬ها را تشويق به توجه زياد به اين دارايي¬ها نموده¬اند. اندازه¬گيري دارايي¬هاي نامشهود براي فراهم آوردن
زمينه مناسب براي تصميم¬گيري مديران در تخصيص منابع و نيز تصميم¬گيري سرمايه گذاران از اهميت زيادي برخوردار است. جامعه آماري تحقيق حاضر را شركتهاي فعال در صنعت سيمان بورس اوراق بهادار تهران تشكيل مي¬دهد. اهداف تحقيق حاضر شامل: بررسي اهميت دارايي¬هاي نامشهود از ديدگاه حسابداري و بازار سرمايه و نيز بررسي اررزش
دارايي¬هاي نامشهود از ديدگاه حسابداري و بازار سرمايه مي¬باشد. براي رسيدن به اهداف فوق دو فرضيه مطرح شده و با استفاده از آزمون مقايسه ميانگين دو جامعه مورد بررسي قرار گرفته¬اند. نتايج نشان مي دهد كه از نظر آماري ارزش و اهميت داراييهاي نامشهود از ديدگاه حسابداري و بازار سرمايه تفاوت معني داري باهم داشته و اهميت و ارزش بازار دارايي¬هاي نامشهود بيشتر از ارزش دفتري آنها مي باشد.
واژه¬هاي كليدي: دارايي نامشهود، بازار سرمايه، بورس اوراق بهادار.
مقدمه
با توجه به جايگاه امروزي دارايي¬هاي نامشهود در تجارت جهان و نقشي كه اين دارايي¬هاي ارزشمند مي¬تواند در توسعه و كسب درآمد بيشتر براي بنگاههاي كوچك و بزرگ اقتصادي و دولت¬ها داشته باشد، مديريت اين نوع دارايي¬ها از اهميت بسزايي برخوردار شده است. امروزه سرمايه-گذاري مخاطره پذير در نتيجة به اشتراك گذاشتن دارايي¬هاي نامشهود سرمايه¬گذاران به وقوع مي¬پيوندد كه اين امر با توجه به شرايط فعلي ايران و همچنين نياز به خريد و انتقال فناوري و توسعه صنايع پيشرفته، به طور روزافزوني بر اهميت اين موضوع مي¬افزايد.
اقتصاد امروزين، اقتصاد محصولات نامشهود است؛ از اين رو دارايي¬هايي كه اين محصولات را ايجاد مي كنند نيز عمدتا" دارايي-هاي نامشهود است. محركهاي اصلي توليد در اقتصاد نوين را عواملي نظير فناوري اطلاعات، طراحي، نرم افزار و دانش و استعدادهاي افراد و سرمايه¬هاي فكري تشكيل خواهد داد. علاوه بر اين و به طور كلي در شرايط پر رقابت اقتصادي كنوني، عواملي مانند نام و آوازه¬ي شركت، مشتريان وفادار، تامين¬كنندگان قابل اعتماد، كاركنان خلاق و پردانش، برنامه¬هاي تحقيق و توسعه، سيستمهاي اطلاعاتي مناسب، حق الامتياز و علائم تجاري و مانند آنها دارايي-هاي عمده شركتها را تشكيل مي¬دهد.
در چنين شرايط پيچيده¬اي، ارزشگذاري دقيق و قابل اعتماد شركت¬ها دشوار شده است و با توجه به اينكه روش¬هاي متداول حسابداري، اين گونه دارايي¬ها را محاسبه و در ارزشيابي كل شركت منظور نمي¬كند، فاصله بين ارزش بازار شركت¬ها و ارزش دفتري روز به روز بيشتر مي¬شود اين فاصله بويژه در شركت¬هاي مبتني بر دانش و شركت¬هاي متكي به فناوري پيشرفته وسيعتر است. آثار و پيامدهاي عدم اندازه¬گيري و انعكاس دارايي¬هاي نامشهود به قرار زير است: (فخاريان، 1380، 4)
الف) عم انعكاس ارزش¬هاي ناشي از دارايي¬هاي نامشهود و آثار آن بر آينده فعاليت¬هاي شركت مانند نتايج احتمالي فناوري جديد توليد در شركت و حاصل تحقيقات در جريان مي¬تواند مزيت نسبي تبعيض آميزي را براي نيروهاي داخلي ايجاد كند، به ترتيبي كه با اطلاعات دروني بصورت غير عادي از موقعيت شركت منتفع شوند.
ب) موجب مي¬شود نقش نيروهاي صاحب دانش و سرمايه¬هاي فكري سازمان انعكاس نيابد، در نتيجه ارزش اين گونه نيروها كه سرمايه¬هاي عمده سازمان هستند نشان داده نمي¬شود و پاداش و سهم منطقي آنان در ايجاد ارزش محاسبه نمي¬گردد. بنابراين انگيزه خويش را براي مشاركت در ارزش آفريني براي سازمان از دست بدهند.
ج) عدم اندازه¬گيري دقيق و قابل قبول دارايي¬هاي نامشهود وعدم شفافيت در انعكاس آنها موجب مي¬شود كه ارزش سهام شركت ها تحت تاثير عوامل ذهني و رواني بصورت كاذب افزايش يابد.
بيان مسئله
فرايند تعيين ارزش دارايي¬هاي نامشهود، در اصطلاح ارزشگذاري دارايي¬هاي نامشهود ناميده مي¬شود كه به راستي وظيفه¬اي دشوار است كه تاكنون رويكردها و روش¬هاي متنوعي براي ارزشگذاري اين داراييها معرفي و به گار گرفته شده¬اند. بسياري از اين روش¬ها به منظور از بين بردن محدوديت¬هاي موجود در روش¬هاي قبلي و توسعه روشي دقيق¬تر و در عين حال عملي¬تر و ساده¬تر طراحي و معرفي شده-اند كه هر يك سعي مي¬كند ديدي متفاوت را اتخاد كند. اگر چه اين تعدد و توجه خاص به مباني و روش¬هاي ارزشگذاري نشان از اهميت عملي و نظري بحث حاضر دارد. با اين حال محدوديت¬ها و مشكلات حل نشده بسياري در تئوري و عمل وجود دارد كه دليلي بر دشواري و پيچيدگي و در برخي موارد ابهام در انجام ارزشگذاري دارايي¬هاي نامشهود محسوب مي¬شود (غريبي و طباطباييان، 1384، 11).
به طور كلي چندين روش معمول ارزشگذاري وجود دارد. هر چند برخي از روش¬ها از طريق ارائه شاخص، جهت ارزشگذاري مورد استفاده قرار مي¬گيرند، اما نكته مهم اين است كه روش¬هاي مختلف، نتايج ارزشگذاري متفاوتي دارند و برخي از آنها بر حسب موقعيت مناسب¬تر از ديگري هستند. در نهايت، ارزش واقعي يك دارايي نامشهود مبلغي مي¬باشد كه خريدار حاضر به پرداخت آن مي¬باشد. در زير متداول¬ترين روش¬هاي ارزشگذاري دارايي¬هاي نامشهود را بيان مي¬كنيم.
الف) روش مبتني بر هزينه:
روش هزينه محور مبتني بر هزينه ايجاد دارايي نامشهود توسط توسعه داخلي آن است. طبق اين نظريه ارزش يك دارايي نامشهود بيشتر از مخارج صرف شده براي توسعه آن نيست (غريبي و طباطباييان، 1384، 14).
اساس ارزشگذاري در اين روش مي تواند هزينه¬هاي واقعي صرف شده، هزينه¬هاي جانشيني و يا هزينه¬هاي توليد مجدد دارائي مورد نظر باشد. هزينه توليد مجدد، هزينه خلق يك نمونه واقعي ديگر از دارائي مورد ارزشگذاري است. در حاليكه هزيه جانشيني، هزينه خلق، توسعه يا كسب دارائي با خدمات و تسهيلات مشابه با دارائي ارزشگذاري است. يك دارائي نامشهود با خدمات و تسهيلات برابر، دارايي است كه وظايف مشابهي را انجام مي¬دهد، اما ممكن است اين وظايف را به طريق متفاوتي انجام دهد (جي مرد ، 2000).
در اين روش فرض مي¬شود كه ارزش يك دارائي نامشهود معادل هزينه¬هاي قبلي توسعه و محافظت از آن مي¬باشد. معمولاً مبلغي به اين هزينه¬هاي پايه اضافه مي¬گردد كه اين هزينه بستگي به شرايط دارائي نامشهود دارد. پيشنهاد مي¬شود كه روش محاسبه دارائي نامشهود بر پايه هزينه، زماني مورد استفاده قرار گيرد كه بررسي استانداردهاي حسابداري و قانوني مورد نياز باشد و يا اطلاعات بازار براي مقايسه با دارائي نامشهود مشابه موجود نباشد (زري باف و همكاران، 1388، 4).
روش مبتني بر هزينه، با وجود پتانسيل بسيار زيادي كه در ديگر زمينه¬ها دارد، به طور گسترده در حوزه ارزشگذاري دارايي¬هاي نامشهود استفاده نمي¬شود. زيرا روش مذكور ارزش اقتصادي درآمدهاي آتي حاصل از بكارگيري دارايي تحت ارزشگذاري را منعكس نمي¬كند. چه بسا دارايي¬هايي با مخارج تحقيق و توسعه بسيار كم منافع اقتصادي و راهبردي زيادي را نصيب شركت نمايد (كامياما ، 2006). همچنين هزينه دستيابي به دارائي نامشهود ممكن است ارتباط زيادي با سود حاصل از آن در آينده نداشته باشد و نيز اغلب تخمين دقيق هزينه¬ها مشكل است (مك گين ، 2003، 7).
با اين وجود اين روش ممكن است در سيستم حسابداري مبتني بر هزينه¬هاي تاريخي و يا روش¬هاي ماليات بندي دستوري مفيد باشد. از طرف ديگر دانش هر چند كم در مورد هزينه¬هاي گذشته، جاري و آتي يك دارائي نامشهود به عنوان پيش نياز روش¬هاي ديگر مخصوصاً روش درآمد محور ضروروت دارد. همچنين ارزش تخمين زده شده از طريق اين روش مي¬تواند در مذاكرات انتقال دارايي نامشهود از طرف انتقال گيرنده به عنوان حداكثر قيمت دارايي مد نظر قرار گيرد (كامياما، 2006).
ب) روش مبتني بر بازار:
در اين روش ارزش روز منابع آتي حاصل از در اختيار گرفتن دارايي نامشهود با بررسي معاملات دارايي مشابه و رسيدن به توافق بر سر آن محاسبه مي¬شود (مك گين، 2003، 8). اين روش مبتني بر ديگر معاملات دارايي انجام شده در بازار آزاد و كارا است كه قابل مقايسه با دارايي مورد نظر است (غريبي و طباطباييان، 1384، 15). به عبارت ديگر در اين روش بازار به عنوان پايه¬اي براي به دست آوردن ارزش يك دارايي نامشهود خاص استفاده مي¬شود. در واقع هدف از روش بازاري، ارزشگذاري دارايي¬ها به وسيله مطالعه قيمت داراييهاي قابل مقايسه است كه بين دو طرف در بازاري كارا به صورت معامله¬اي آزاد انجام شده ا ست.
اين روش يكي از معمول¬ترين روش¬ها در واگذاري دارايي نامشهود در جهان مي¬باشد؛ چرا كه منعكس كننده اررزش منصفانه اين دارايي در بازار است. اگر دارايي مشابه در بازار وجود داشته باشد، اين روش، روشي موثق مي¬باشد كه نسبت به ديگر روش¬ها برتري دارد.
با اين وجود داشتن قابليت قياس با دارايي¬هاي مشابه كه در بازار معامله شده¬اند، اصلي¬ترين مشكل روش بازار محور به شمار مي¬رود. تعداد كم معاملات و فقدان شفافيت در مورد ويژگي¬هاي آنها موجب كاهش اطمينان و دقت اين روش مي¬شود. از طرف ديگر حتي در صورت وجود دسترسي به اطلاعات درباره چنين مبادلاتي، ارزشگذاري صحيح دارايي نامشهود در اين مبادلات نيز خود مورد ترديد است (كامياما، 2006). همچنين معاملات مربوط به انتقال دارايي نامشهود نسبتاً كم اتفاق مي¬افتد و معمولاً آشكار نمي شود؛ لذا كمبود اطلاعات وجود دارد و نيز خصوصيات مربوط به يك دارايي نامشهود مورد ارزشگذاري اغلب مختص به همان دارايي است و مقايسه آن با دارايي مشابه مشكل است (مك گين، 2003، 8).
ج) روش مبتني بر درآمد:
در اين روش درآمدها و هزينه¬هاي آتي مربوطه به دارايي¬هاي نامشهود تخمين زده شده، سپس ارزشگذاري با در نظر گرفتن ارزش فعلي خالص سودهاي آتي حاصل از اين دارايي¬ها صورت مي گيرد (مهتا و مدهاني ، 2008، 17). روش¬هاي مبتني بر جريان درآمدها يا جريان¬هاي مالي ورودي، تلاش مي¬كنند ارزش فعلي درآمدهاي مورد انتظار آتي حاصل از بكارگيري دارايي مورد نظر را در طول عمر اقتصادي آن دارايي محاسبه كنند (غريبي و طباطباييان، 1384، 15).
روش محاسبه دارايي نامشهود از طريق جريان نقدي تعديل شده، يكي از پذيرفته شده¬ترين روش¬ها در بازارهاي مالي مي¬باشد. زيرا اكثر مردم به ارزش زماني پول واقف هستند. براي استفاده از اين روش بايد مواردي مانند: تورم، ريسك و بازگشت سرمايه، مورد توجه قرار گيرد.
اين روش بر پايه سود اقتصادي ناشي از مالكيت يا استفاده از آن دارايي بوده و همچنين منعكس كننده كامل ريسك دارايي مي¬باشد. فقط عدم توانايي براي به دست آوردن اطلاعات دقيق، محدود كننده استفاده از اين روش مي¬باشد. اين روش نياز به اطلاعات بالا در زمينه بازار رقابتي دارد. مهمترين عيب اين روش اين است كه از نظر ذهني، بر پايه پيش بيني درآمدها در آينده مي¬باشد (مك گين، 2003، 9).
يكي از راه¬هاي تعيين منطقي بودن ارزش دارائي¬هاي نامشهود، مقايسه ارزش بازار شركت¬ها با ارزش دفتري (خالص دارائيها) آنها كه در ترازنامه ظاهر مي¬شود، مي¬باشد (لو ، 2003، 17).
تحقيق حاضر براي تعيين منطقي بودن ارزش و نيز اهميت دارائي-هاي نامشهود انعكاس يافته در ترازنامه شركت¬ها به مقايسه ارزش و اهميت دفتري (ديدگاه حسابداري) اين دارائيها با ارزش و اهميت بازار (ديدگاه بازار سرمايه) اين دارايي¬ها پرداخته است.
ارزش دفتري دارايي¬هاي نامشهود از ترازنامه شركت¬ها استخراج شده و ارزش بازار دارايي¬هاي نامشهود نيز با استفاده از اين روش محاسبه شده است:
ارزش بازار دارايي¬هاي نامشهود = ارزش بازار شركت – خالص ارزش دفتري دارايي¬هاي شركت
ارزش بازار شركت = تعداد سهام منتشر شده × ميانگين قيمت بازار يك سهم
براي محاسبه اهميت دارايي¬هاي نامشهود از ديدگاه حسابداري و بازار سرمايه از نسبت¬هاي زير استفاده شده است: