بخشی از مقاله
مقدمه
اگرچه در باستانشناسی برخی شهرها و سکونتگاههای ایران پاره سفالهای مدفون و کارگاهها و ابزارآلات تولید آن شناسایی شده است، این کارگاهها تنها در مقاطع زمانی
بخش های مختلف یک کاسه
لبه دهانه
محدودی و آن هم برای مصارف محلی رونق داشتهاند. در این میان تنها شمار خاصی از شهرها چون نیشابور و جرجان و کاشان و ری توانستهاند در طول زمان به حیات سفالگری خود تداوم بخشند. مواردی نظیر: ویژگیهای خاص اقلیمی و جغرافیایی چون امکان تأمین مواد اولیه و
کناره
ربع گرد
کف
1.Arthurlane
دسترسی آسان به مسیرهای بازرگانی و بازارهای فروش، نزدیکی به پایتخت و برخورداری از حمایتهای درباری و دولتی، دوربودن از گزند بلایای طبیعی، تاریخی و بهویژه سیاسی این موقعیت ممتاز را برایشان فراهم ساخته است. با حمله مغولها تاریخ باشکوه این مراکز سفالگری در هم میشکند. هرچند با برپایی فرمانروایی ایلخانان دوباره تولید برخی گونهها بهویژه سفالهای زیرلعابی با تغییرات محسوسی در فرم بدنه و تزیینات رونق میگیرد.
سفالینههای زیرلعابی زیادی که در این میان کاسهها مهمترین گروه بهلحاظ کمی به حساب میآیند مربوط به این دوره با کیفیت و ظاهری عالی توسط حفاران غیرمجاز عرضه شده است که همگی تحت عنوان سفال سلطانآباد معرفی شدهاند و امروزه اساساً تولیدشان در این منطقه مورد شک
ﻭ تردید جدی قرار گرفته است. از این رو تلاش در جهت روشن ساختن این هویت ضروری به نظر میرسد. هدف این مقاله استخراج ویژگیهای کلی و عمومی این کاسهها از طریق تطبیق اجزای ساختاری تعدادی از نمونهها با یکدیگر است تا با بررسی این عناصر فرمی امکان شناخت و مطالعه این گونهها حاصل گردد. برای رسیدن به این هدف پرسش اصلی این مقاله عبارت است از: ویژگیهای اصلی کاسههای زیرلعابی که تحت عنوان کلی سفال سلطانآباد معرفی شدهاند چیست؟ به تعبیری شاخصه فرم بدنهها و نوع تزیینات و نقوش و شیوه ترکیب و قرارگیری آن بر پیکر کاسهها چگونه است؟ نمونههای مورد مطالعه از موزهها
ﻭ مجموعههایی نظیر موزه رضا عباسی، موزه اشمولین آکسفورد، موزه بریتانیا، موزه طارق رجب، مجموعه اسکار رافائل، موزه دارالاثار اسلامیه کویت، موزه ویکتوریا وآلبرت لندن، گالری فریر واشنگتن، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه ملی ایران، مجموعه نخستوزیری، موزه هنرهای زیبای بوستون، موزه بروکلین، موزه فیتز ویلیام، موزه وینتر ثور، و برخی مجموعههای خصوصی دیگر بوده و در مطالعه آنها تقسیمبندی سهگانه آرتور لین١ از سفال سلطانآباد مرجع قرار گرفته است. در اینجا ابتدا با اشاره مختصری به مختصات سیاسی و فرهنگی این دوره سفال عصر ایلخانی و خاصه زیرلعابیهای سلطانآباد تشریح میشود و سپس سعی شده است با رویکرد ریختشناسی، به گونهشناسی این سفال پرداخته شود. بدین منظور، فرم
پایه
تصویر ١. اجزای مختلف یک کاسه. مأخذ: نگارنده
بدنهها، ساختار ترکیببندی نقوش و نوع تزیینات و خاستگاه آن مورد توصیف و مطالعه قرار گرفته و هریک در جداول مربوط ترسیم و تحلیل میشوند.
روش تحقیق
نظر به ماهیت تاریخی این پژوهش، گردآوری دادهها و تصاویر از طریق منابع کتابخانهای و اسناد مکتوب بوده و تجزیه و تحلیل آن به روش توصیفیتحلیلی انجام یافته است. در پژوهش حاضر که از نظر هدف جزو پژوهشهای توسعهای قرار میگیرد بیش از شصت گونه منتخب از کاسههای مورد نظر انتخاب شده است و معیار انتخاب تنها انتساب آنها به سلطانآباد بوده است. سپس به روش مقایسه و تطابق اجزای ساختاری نمونهها فرم آنها مورد توصیف قرار گرفته و شاخصهایی کلی و قابل تعمیم از آن استنباط شده است. همچنین در قالب جداول ترسیمی به تحلیل اجزا پرداخته شده و بدین طریق امکان مطالعه و ارزیابی و هویت شناسی بهتر آن فراهم میشود.
پیشینه تحقیق
در برخی از کتابهای منتشرشده در خصوص سفال ایرانیاسلامی مدخلی به معرفی سفال عصر ایلخانی اختصاص داده شده است از جمله سفال اسلامی در موزه طارق رجب (Fehervari, 2000) و سفال اسلامی Allan,) (1991 و سفال متأخر اسلامی (Lane, 1971) و سفال در سرزمینهای اسلامی .(Watson, 2004) اما مشخصاً در بخشی از کتاب هنر اسلامی در موزه اشمولین Mor-) (gan, 1995 به گونههای زیرلعابی سلطانآباد پرداخته شده است. در مقالهای با عنوان »نقشمایههای تزیینی سفالینههای دوره ایلخانان« (شایستهفر،١٣٨٧) پارهای از ویژگیهای کلی نقوش و تزیینات این دوره طرح شده است. همچنین در مقالهای دیگر با عنوان »بررسی شیوه طراحی و جایگیری نقوش تزیینی در سفالینههای منقوش
فصلنامه علمی- پژوهشی نگره
رایج ترین فرم پایه کاسه های سفالین
Cilandrical Bowi
کاسه های استوانه ای
Hemispherical Bowl
کاسه هایکروی
Conical Bowl
کاسه هایمخروطی
Segmental Bowl
کاسه های شیپوری
جدول ١. انواع شکل هندسی بدنه کاسههای سفالین. مأخذ: نگارنده.
دوره ایلخانی« (موسوی و همکاران،١٣٨٧) تمامی گونههای سفال ایلخانی براساس شیوه طراحی نقوش و تأکید بر فضای اصلی گروهبندی شدهاند. در مقالهای با عنوان »بررسی باستانشناسی سفالهای سلطانآبادی دوره ایلخانی ایران« (صدیقیان و همکاران، ١٣٩٢) بر پایه آخرین مستندات باستانشناسی منشأ ساخت و پیشینه تاریخی سفال سلطانآباد بررسی شده است.
پژوهش حاضر، با توجه به مطالعات پیشین، به بررسی فرمی و مقایسه ویژگیهای کاسههای زیرلعابی سلطانآباد میپردازد و رهیافتی تازه در خصوص شناخت و مطالعه سفال عصر ایلخانی طرح میکند.
اوضاع سیاسی و فرهنگی حکومت ایلخانان
مغولها ترکیبی از چند قبیله زردپوست و ساکن آسیای مرکزی و شرقی بودند که در اوایل قرن هفتم هجری به سروری و تسلط بر بخش وسیعی از آسیا دست یافتند. »حمله مغول نقشه آسیا را بهکلی عوض کرد، بعضی سلسلهها منقرض، امپراطوریهای قدیم محو، اقوام و ملل تاریخی نابود و برخی مستهلک شدند و رویهمرفته هرکجا پای مغولها رسید جز ویرانه و استخوان کشتگان چیزی باقی نماند« (سایکس، ١٣٨٠: ٩٧). در آن هنگام که سپاهیان مغول سودای فتح سرزمین سوریه را که از مواهب ثروت
ﻭ نعمت بهره فراوان داشت در سر میپروراندند، بر سر راه خود بغداد را تصرف کردند و آخرین خلیفه عباسی را کشتند و فرمانروایی خود را در ایران تحت عنوان ایلخانی برافراشتند. »جانشینان هولاکو را که در ایران سلطنت کردهاند
ﻭ ارتباط زیادی هم با دربار مغولستان نداشتند ایلخانان میگویند و آنان بهلحاظ آنکه آداب و رسوم پادشاهان ایران را رفتهرفته در دربارهای خود مراعات کردند در حقیقت یک طبقه از پادشاهان ایران محسوب میشوند« (بیات، ١٣٨٤: ٢٩٢). حکومت ایلخانان در مجموع قریب یکصد سال
به طول انجامید (از ٦٥١ تا ٧٥٦ ه.ق) که در این مدت ١٧ تن زمامداری کردند و از این بین هولاکوخان، آباقاخان، غازانخان، اولجایتو (سلطانمحمد خدابنده)، ابوسعید بهادر خان از بقیه شاخصترند.
بهلحاظ فرهنگی حکومت ایلخانی را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول از آغاز تا فرمانروایی غازانخان دورانی قریب ٤٠ سال است. در این دوره خوی اجدادی مغولها تعدیل یافته و ثبات سیاسی در قالب اتحاد قطبهای مذهبی شکل میگیرد و از آنجا که در سرزمین کهن چین حکومت مغولی یوان١ تأسیس شده ارتباط ایران و چین گسترده است و برخی جلوههای تصویری و تکنیکی چین در آثار ایرانی رایج میشود. دوره دوم از فرمانروایی غازانخان تا ابوسعید بهادرخان که قریب ٢٠ سال به طول میانجامد. مغولها جذب فرهنگ ایرانی و اسلامی میشوند و یک بازسازی فرهنگی صورت میگیرد. »دولت ایلخانی از آغاز سلطنت غازانخان، کاملاً رنگ ایرانی به خود گرفت، به طوری که جلوس غازانخان را میتوان آغاز تجدید حیات و استقلال سیاسی ایران دانست« (نیکخواه و همکاران،١٣٨٩). اگر چه غازانخان عمر زیادی نداشت و در جوانی و تنها پس از ٩ سال حکومت رخت بربست، اما اصلاحات و سنتهای نیک بسیاری از خود بر جای گذاشت. هیتون٢ پادشاه ارمنستان گفتاری اغراقآمیز درباره او دارد: »چیزی که بینهایت قابل تعریف و تمجید بوده است اینکه در یک هیکل بدین خردی صفات و خصال بزرگ و خجستهای زیاده از آنچه که بتوان تصور کرد وجود داشت. در میان نفرات قشون بهندرت یکی پیدا میشد که بهاندازه او خردوریز یا در صورت بهقدر او زشت باشد، لیکن در سجایای اخلاقی و زهد و پارسایی و پاکدامنی از همه بزرگتر و برتر و والاتر بوده است« (سایکس، ١٣٨٠: ١٥٥). در این دوره ارتباط ایران و چین کمرنگ شده و ایرانیمآبی جایگزین چینیمآبی میشود. دوره سوم از ابوسعید بهادرخان تا به پایان که
١. سلسله یوآن (Yuan) یکی از شعبههای امپراتوری مغول بود که توسط قوبلایخان ایجاد شد و از سال ۱۷۲۱ تا ۸۶۳۱ م بر چین حکمرانی کرد.
2 . Hitton
۳۶
شماره۱۳پاییز۳۹
گونهشناسی کاسههای سفالین سلطانآباد در عصر ایلخانی از طریق تحلیل و تطبیق شکل بدنه و تزیینات
تصویر٢. نمونه کاسه های مخروطی سلطان آباد، مأخذ: تصویر ٣. نمونهای از کاسههای مخروطی قیفیشکل رقه، مأخذ:
483:4002,nostaW Jenkins,2006:126
١ . مهمترین واقعه تاریخ سفالسازی اسلامی پیدایش نوعی بدنه سفالین مصنوعی است. اینکه چنین بدنهای برای اولین بار در کجا ساخته شده نامعلوم است، ولی احتمال میرود که منشأ آن مصر باشد. احتمالاً سفالگران ایران تحت تأثیر سفالگران مصری، که پس از افول قدرت سلسله فاطمی به ایران مهاجرت کرده بودند، بدنه خمیر سنگی متشکل از مواد مختلفی مثل پودر کوارتز، خاک سفید و نرم (که نزدیک کاشان یافت میشد) و پتاس ساختهاند که به فریت (Frit) مشهور شد. با پخت این ترکیب در حرارت بالا، بدنهای مرغوب، نازک، مستحکم و یکنواخت بدست میآمد (گروبه، ١٣٨٤: ١٢٩).
تصویر ٤. نمونه ای از کاسه های شیپوری کروی سلطانآباد، مأخذ: Watson,2004:382
قریب ٤٠ سال طول کشیده و دوران فترت و افول و انحطاط ایلخانان است و در نهایت با هرج و مرج به پایان میرسد و تقریباً اثر شاخص و ممتازی در هیچیک از صناعات ایرانی اسلامی شکل نمیگیرد.
سفال ایران در عصر ایلخانی
حمله ویرانگر مغولها اثرات قابل توجهی در تاریخ سفال ایران برجای گذاشت. در جریان تاختوتاز مغولها بسیاری از پایگاههای سفال ایران ویران شد و تولید بسیاری از گونهها رو به افول نهاد. تا اینکه امپراطوری ایلخانی در میانه قرن تأسیس و ثبات سیاسی نسبی حاکم گردید و بهتبع آن فعالیتهای اقتصادی رونق گرفت. اگرچه تولید انواع گونههای سفال پیش مغولی از سر گرفته شد اما تغییر واضحی در سبک و سیاق تزیینی آن روی داد. در سفال ایلخانی سه نوع شاخص میتوان سراغ گرفت: الف) کاشیها و ظروف زرینفام؛ ب) میناهای رولعابی ایلخانی که بهواسطه لعاب آبی تیرهای که بر آن جاری است تحت عنوان لاجوردینه شناخته میشوند؛ ج) سفالهایی با تزیین زیرلعابی که بهلحاظ کمی رشد قابل توجهی دارند. »اینکه نقاشی بر آستر لعاب ]زیرلعابی[ نخستین بار در چه مکانی شکل گرفت هنوز محل مباحثه است؛ این تکنیک در دو دهه آغازین قرن سیزدهم بهسرعت گسترش یافت. احتمالاً کاشان مرکز تولید سفالهای مرغوب بوده است« (گروبه،١٣٨٤: ١٣٩). به سبب ترمیم
تصویر ٥. نمونه ای از کاسه های سلادون، سلسله سونگ، مأخذ:
Wu,2006:132
و بازسازی بناهای ویران است که تولید کاشی زرینفام فزونی مییابد، اما خلاصگی و سادگی نقش آن هرگز به جایگاه رفیعی که در گذشته داشت نمیرسد. همین وضعیت در خصوص سفال زرینفام نیز روی میدهد. در ظروف مینایی و ظروف زیرلعابی این تغییرات سبکی بیشتر قابل مشاهده است. میناهای رولعابی ایلخانی همگی در استفاده وافر ازگلبرگهای طلایی و دارا بودن طرحی پیچیده و از هم گسیخته با هم مشترکاند. »این سامانسازی رنگی تیره و عمیق به طور موازی در گونههای زیرلعابی نیز وجود دارد. آنجا که بر خلاف طرحهای آزادانه و روان که در گذشته یافت میشد موتیفهای اصلی اغلب در یک نقشمایهسازی فشرده از شاخ و برگهای پسزمینه غوطهور هستند. اشکال ظروف کمتر پالوده، ضخیمتر و با گوشه و زوایای بیشتر و نقاشیها تصنعیتر میشوند.(Watson,2004:57)«
در تولیدات این دوره همه اشکال ظروف از جمله کاسه، قدح، بشقاب، کوزه، مشربه، پارچ، ظروف دردار دارویی را میتوان سراغ گرفت اما تولید کاسهها بهلحاظ کمی بر دیگر اشکال برتری دارد. بدنه این تولیدات عمدتاً از جنس خمیر سنگی١ است، هرچند در مراکز و پایگاههای محلی تولید این ظروف از جنس خمیر معمولی رس نیز برقرار بود.