بخشی از مقاله

چکیده

هنر و علی الخصوص هنر موسیقی، زبان مشترک میان فرهنگها و تجلی بخش ذهن خلاق طراحان و معماران در خلق آثار و المانهایماندگار و تاًثیر گذار محسوب می شود. در همین راستا و با توجه به خصوصیات منحصر به فرد موسیقی و فرهنگ برخاسته از آن از یکسو و تعامل و برهم کنش هنر معماری و موسیقی از سوی دیگر، معماران را بر آن داشته تا در طراحی های خود از این واقعیت غافل نمانند. با توجه به این امر، تحقیق پیش رو بدنبال تاثیر موسیقی بر ارتقاء نشاط اجتماعی می باشد تحقیق حاضر به دنبال تاثیر موسیقی بر ارتقاء نشاط اجتماعی است به گونه ای که بتوان در بعد زمان نیز حرکت کرد.

فضایی که همچون موسیقی بتواند دنیای متفاوتی خلق کند و در جهت بیان و انتقال احساسات باشد، بر این اساس اطلاعات مربوط به مبانی نظری تحقیق شامل اطلاعات تئوری مرتبط با موسیقی و نشاط اجتماعی و تبادل فرهنگی مردم و عوامل مؤثر بر ارتقاء سطح کیفی ارزش ها و جنبش های اجتماعی و مطالعاتی مرتبط با موسیقی و کلیه فضاهای اجتماعی و تجمعی مردم بررسی شده است که نهاتاًی میتوان به این نتیجه دست یافت که معماری مکان و بصری است و موسیقی زمان و سمعی. معماری ثابت و ایستا است و موسیقی متحرک و پویا.

در این تحقیق سعی شده است جهت ارتقاء حس همدلی و نشاط اجتماعی از موسیقی درمانی در راستای ایجاد نشاط اجتماعی استفاده گردد.

-1 مقدمه

موسیقی زبان مشترک تمام ملت هاست که گاه آنچنان در پیوند آنها موثر است که نمی توان از نقش آن در کلیه امور بشری بصورت عام و معماری بصورت خاص به سادگی گذشت، از سویی بیان احساسات سرشار بشر همواره موسیقی در قالب معماری با در نظر گرفتن عوامل مشترک و از سویی دیگر نگاه به آنچه فرهنگ ایرانی اسلامیکه در هزاران سال تند باد ریشه برانداز زمانه که شلاق خود را برشانه گسترده فرهنگ ایران روا داشته اما این پاک سرشت جاودانگی خود را بر لوح قرن ها و سال ها خلود بخشیده است از سوی دیگر عوامل شایسته و بایسته جهت جمع آوری پودمان اخیر است.

هنر موسیقی به عنوان میراث فرهنگی معنوی تجلی نمادین و غیر ملموس فرهنگ و سرچشمه هویتی است که به دست زنان و مردان انتقال یافته و دستخوش بازآفرینی و تغییر شده است. حفظ آثار این پدیده و نیز تلاش در جهت معرفی بهتر و بخشیدن حیاتی دوباره به اشکالی از بیان فرهنگی آن که میتواند منبع الهامی برای خلاقیت در دوران معاصر باشد حائز اهمیت است. استفاده فردی از موسیقی جنبه های محدودی دارد. اصولاً فعالیت هنری دسته جمعی و اجتماعی است.

مشاهده جوان هایی که با گوشی و دستگاه های جیبی در کوهنوردی و سایر فعالیت های خود فرورفته و منزوی هستند نگران کننده است. ابعاد آموزش و کمال بخشی هنر به خصوص انتزاعی ترین نوع آن یعنی موسیقی و جنبه های احساس انگیزی، خیال انگیزی و شناخت بیشتر مطرح میشود. هدف بهره گیری از موسیقی در عصر حاضر، غفلت و بی توجهی به محیط نیست بلکه نوعی غفلت زدایی، تعالی اندیشی و اصالت بخشیدن به اهداف انسانی است.

-2 موسیقی

موسیقی، به هر نوا و صدایی گفته میشود که شنیدنی و خوش آیند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحولی کند. موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات، موسیقی هنری است دارای نوا و سکوت. موسیقی را هنر بیان احساسات به وسیله آواها گفته اند که مهم ترین عوامل آن صدا و ریتم هستند و همچنین دانش ترکیب صداها به گونه ای که خوش آیند باشد و سبب انبساط و انقلاب روان گردد نیز نامیده میشود. واژه موسیقی از واژه ای یونانی و گرفته شده از کلمه Mousika و مشتق از کلمه Muse می باشد که نام رب النوع حافظ شعر و ادب و موسیقی یونان باستان میباشد

-1-2 تعریف موسیقی

موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صداهای موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است. بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است و علم ترکیب نغمات مربوط به صداهای موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صداهای یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید. پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است از علومیخارج از موسیقی اخذ میشوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند.

ابونصر فارابی در احصاء العلوم مینویسد موسیقی علم شناسایی الحان است و شامل دو علم است: علم موسیقی عملی و علم موسیقی نظری. امروز نیز موسیقی دو شاخه دارد. موسیقی نظری که اصول علمی و ریاضی موسیقی را شامل است و در حقیقت از شاخه های فیزیک صوت محسوب میشود؛ دیگر موسیقی عملی که فنی یا هنری به شمار میآید.

ابوعلی سینا گوید: موسیقی علمیاست ریاضی که در آن چگونگی نغمه ها، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگی زمانهای بین نغمه ها بحث میشود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تعریف کرد. موسیقی با تعریف کلاسیک یعنی هنر بیان احساسات توسط صداها.

-2-2 هنر موسیقی
موسیقی هنری است که از تنظیم و ترکیب اصوات خوش خلق میشود و زیبایی و جذابیت آن بر حسب اثری که در روح و ذهن شنونده میگذارد، سنجیده میشود. داستان موسیقی قصه ای طولانی اما دلنشین است. در طول تاریخ و نزد ملل مختلف جهان موسیقی که هنر پرورش روح و اغنای احساسات عالیه است اوج و حضیض های زیادی را متحمل شده است. موسیقی به حق نماینده احساسات و روحیات لطیف و در عین حال شاد و یا رنج دیده هر قوم است.

به گفته هگل: موسیقی به حد اعلا هنر احساس است. موسیقی در واقع احساسات و عواطف را صدادار میکند. آنجا که بیان و زبان عاجز است موسیقی آغاز میگردد چون موسیقی یک بلاغت موثر روحیاست که کاملاً زبان حال دل سرگشته شیدایی انسان است. بیهوده است اگر بخواهیم به وسیله کلمات احوال هیجانها و شور و شعف برانگیخته از موسیقی را بیان کنیم.

موسیقی یک زبان بین المللی است برای ابراز تمنیات و آرزوهای نهفته و آشکار دل ها، اما تفاوت است میان این تمنیات و خواسته ها. هنرهای هر قوم حاصل تراوشهای روحی و فرهنگی آنهاست و همانطور که آداب و عادات اقوام متفاوت است، بدیهی است که موسیقی آنها نیز یکسان نباشد. موسیقی آدمیمتنوع است و نسبت به درجه افکار و تمدن و احساسات، عادات و عواطف، امیدها و یاس ها و امیال هر قوم، بسیار وسیع و متفاوت بوده و هریک رنگ خاص خود را دارا میباشد.

روح و ذوق ملل مشرق زمین با مغرب یکی نیست، بنابراین خاستگاه موسیقی نماینده ذوق فطری اقوام است و باید که مطابق با روحیات آنها و در واقع مترجم خیالات بشری باشد . از سویی چون قریحه و احساس بشری معیار مشترکی میان مردم اقوام مختلف ندارد. هر کشوری موسیقی خاص خود را دارد که بیانگر خاطرات پرفراز و نشیب ایام گذشته و نمونه احساسات و عواطف آدم هایی است که در آن محیط و تمدن خاص رشد و نمو یافته اند و در عین حال قدمت تمدن و کیفیت فرهنگی و زندگی دوره های مختلف و اتفاقات و حوادث تاریخی میباشد.

-3-2 پیدایش موسیقی

بسیاری از مظاهر طبیعت، نوای موسیقی را ایجاد میکنند. صدای آبشار، ریزش باران به روی سطح یک دریاچه، وزش باد از میان برگ های درختان و تاختن اسب هر یک نغمه ای از نوای طبیعت است. انسان در میان این اصوات به دنیاآمد و مبنای موسیقی را از طبیعت آموخت. در سیر تمدن نیز به اصوات جدیدی پی برد. از چرخ هایی که برای تسریع کار خود ساخت پس از فرسودگی صداهایی بر میخاست که به فواصل معین تکرار می شد و در ذهن او حالت مطبوعی ایجاد میکرد. پس انسان دانست که هر حرکتی کم و بیش ایجاد صوت میکند و هر حرکت بی صدایی نیز موسیقی آرامیدارد که به نجوا در طبیعت میچرخد. گویی رابطه موسیقی با سایر هنرها از اینجا شکل میگیرد و از آن جا که آدمیمحور کشف تمامیاین هنرها بوده رابطه موسیقی با آنها را میتوان در درون آدمیو انسانیت او جستجو کرد.

پیدایش آهنگ نزد انسان فطری و غریزی است. چنان که نهاد شعر گویی نیز چنین است. در حیوان نیز ایجاد صداهای مختلف در حالات گوناگون خوشی و درد فطری است. همچنین طلب آرامش پس از انجام کار و یافتن وسیله ای برای آسودن از احساس خستگی زائیده کار نیز از غرایز انسانی است و موسیقی پاسخگوی این خواست انسان است. انسان با گذشت زمان پی برد که ارتعاش زه کمانی، ایجاد صدایی مطبوع می کند و نیز دریافت که تنه توخالی درخت ایجاد صداهای طنین دار می نماید.

این اشیاء ساده فکر انسان را متوجه این امر نمود که به ساختن آلات موسیقی بپردازد. بوق چوپانی که از شاخ حیوانات ساخته میشد، اساس پیدایش بسیاری از سازهای بادی را تشکیل داد. آلات و سازهای جدید موسیقی صداهای نوبتی را میآفریدند و به این ترتیب موسیقی غنی تر و متنوع تر گردید. میخائیل ایوانویچ میگوید: موسیقی را مردم به وجود میآورند و آهنگسازان آن را تنظیم میکنند.

موزیک در فلسفه به معنای تعلیمات روحی در برابر ژیمناستیک - تعلیمات جسمی - وضع شده و معنای وسیعی را دربرمیگیرد . موسیقی ما را به خود مشغول میدارد و تحمل رنج حاصل از انجام کار را آسان می سازد تا آنجا که مفهوم گذشت زمان را از میان میبرد. از آنجا که گذشت زمان تابعی از حرکت و حرکت خود تابعی از گذشت زمان است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید