بخشی از مقاله
چکیده
به طور کلی مردم برای یاد گرفتن در تلاشاند و میخواهند بیشتر در مورد دنیای اطرافشان بدانند و آگاهتر شوند. برخی انسانها سریعتر و بهتر یاد میگیرند و این سرعت یادگیری است که نوابغ را از نظر یادگیری از طبقه متوسط جدا میکند. نابغهها در زمان یادگیری دچار مشکل نمیشوند چون خیلی زود یاد میگیرند ولی دیگران، به کمک احتیاج دارند علم موسیقی از قدیم الایام برپایه های ریاضی استوار بوده است و فلاسفه آن را از شعب ریاضی دانسته و متون قدیمی همانند "کتاب شفا ابن سینا" موسیقی را در مبحث ریاضی مطرح نموده اند..
بر اساس بررسی مروری نتایج پژوهش های انجام شده نشان می دهد اگر موسیقی را به عنوان ابزار تقویت ذهن در نظر بگیرید، نوع موسیقی در تأثیرگذاری آن نقش داشته و بهتر آن است که از موسیقی های بدون کلام و مورد علاقه افراد استفاده شود اگرچه موسیقی ایجاد حافظه نمی کند ولی تأثیر فراوانی در بالا بردن آن دارد و مهمترین تأثیر آن، تأثیر مثبت و منفی آن بر مغز است که نمی توان از آن چشم پوشی نمود کودکان وقتی درگیر یادگیری موسیقی و آهنگ نوازی هستند، به طور ناخودآگاه فواصل و کشش ها را می آموزند.
این مطلب به آنها کمک می کند درک صحیحی از نسبت ها و کسرها بیابند بدون اینکه نگران یا مضطرب شوند و از بابت ضعف در یادگیری ریاضی دچار سردرگمی و از دست دادن اعتماد به نفس گردند نتایج این آموزش نشان داد که این دانش آموزان یادگیری عمیق تر و ماندگارتری نسبت به مفاهیم ریاضی به نسبت کودکانی که این آموزش را ندیده اند، کسب نمودند .در این مقاله سعی شده از نتایج تحقیقات معتبر انجام شده در حوزه موسیقی و یادگیری استفاده گردد.
مقدمه:
انسان از بدو خلقت برای سازگاری با محیط نیازهای متعددی داشته که هنر یکی از راههای سازگاری بشر و در خدمت زیبا طلبی، آرامش و نشاط زندگی اوست و موسیقی شکلی از هنر است که احساس عاطفه، نشاط و شناخت انسان را بدون نیاز به زبان منتقل میکند. بشر اولیه به کمک حنجره و ابزارآلات ابتدایی از سنگ و چوب، موسیقی اولیه را تولید کرده است. نقاشی روی دیوارها از دوران باستان نشان میدهد که موسیقی پیشینه طولانی داشته و با آفرینش بشری همراه بوده است.
از اینرو در بیشتر قبایل ابتدایی مراسم و آیینهای مختلف همراه موسیقی بهعنوان وسیلهای برای ابراز همبستگی جمعی و از بین بردن ترسها، غمها و ایجاد آرامش و شادی در بین افراد قبیله برگزار میشده است. موسیقی زبان آرزوها، انتظارها و عواطف بشری است و هر قوم و ملتی بر حسب ویژگیهای عاطفی و فرهنگی خود موسیقی خاص دارد. با درک موسیقی بروز عواطف زیبا، همدردی و تفاهم بیشتر خواهد شد. موسیقی، غم، شادی، ترس، دلهره و دیگر احوال آدمی را به گویاترین و قابل درکترین زبان بیان میکند
درک تاثیر موسیقی بر یادگیری موضوع تازه ای نیست. از قرن ها پیش، آموزگاران متوجه نقش موسیقی بر رشد ذهن انسان شده بودند تا جایی که از کنفوسیوس در چین تا افلاطون در یونان باستان، موسیقی جزئی جدانشدنی از برنامه درسی کودکان و جوانان بوده است. اما در سالهای اخیر، تحقیقات بسیار بیشتری روی تاثیر موسیقی بر رشد مغز، حافظه، یادگیری و غیره انجام شده است. ممکن است بسیاری از مردم، موسیقی را تنها از جنبه هنری آن مورد توجه قرار دهند اما جالب است که بدانید، موسیقی رابطه تنگاتنگی با درک ریاضی دارد.
نه تنها نت ها و اصوات موسیقایی از نظر بسامد و شدت با ریاضی و فیزیک گره خورده اند بلکه، حتی می توان کل یک آهنگ را از نظر روابط ریاضی مورد بررسی قرار داد؛ تعادل و هماهنگی بین این دو رشته بسیار زیاد است. اما آنچه در این مقاله به آن خواهیم پرداخت، تاثیر موسیقی بر آموزش و یادگیری ریاضی است. هر ساله چندین پژوهش در این باره انجام می شود و نتایج آن در نشریات علمی منعکس می شود
به طور کلی مردم برای یاد گرفتن در تلاشاند و میخواهند بیشتر در مورد دنیای اطرافشان بدانند و آگاهتر شوند. برخی انسانها سریعتر و بهتر یاد میگیرند و این سرعت یادگیری است که نوابغ را از نظر یادگیری از طبقه متوسط جدا میکند. نابغهها در زمان یادگیری دچار مشکل نمیشوند چون خیلی زود یاد میگیرند ولی دیگران، به کمک احتیاج دارند. روش مناسب در افزایش سرعت یادگیری، موسیقی است.
افراد با موسیقی، آموزش میبینند و به خاطر آن مغزشان سریعتر رشد میکند. برخی موسیقیها هنگامی که به طرز صحیحی اجرا میشوند میتواند اثرهای مثبتی بر یادگیری و طرز برخورد و نگرش فرد داشته باشد. موسیقی وسیلهای است قوی و وقتی به مفهوم آن توجه کنیم میتواند تغییرات مثبت و منفی چشمگیری در زندگیمان داشته باشد .اولین و مهمترین آن یادگیری در کودکان است. اصول یادگیری در سن کم به کودک القا میشود و اهمیت به این اصول میتواند تأثیرات مهمی در آینده یادگیری کودک داشته باشد، البته وقتی موسیقی به روش سودمندی به کار برده شود، این در بسیاری جهات به کودک کمک میکند.
روشی که یادگیری را برای کودک آسانتر میسازد، برگزاری کلاسهای موسیقی در فعالیتهای روزمره کودک است مریجینکالت طرفدار برنامهای است به نام یادگیری خواندن توسط هنر - . - LTRTA که هنر را رشتهای جداگانه، در برنامه تحصیلی پایه، به جای استفاده از آن بهعنوان کمکی برای قسمتهای مختلف دوره تحصیلی به حساب آورده. موسیقی در حین شنیدن به شکلهای مختلف آن، صحبت کردن در مورد آن، در تلاش بودن برای فهمیدن و تفسیر کردن آن به روشهای مختلف و در بسیاری جهات از طریق دنبال کردن و پیروی از آن یاد گرفته میشود.
او در ادامه بیان میکند:این تجربیات موسیقایی باعث ایجاد شور و هیجان در کودک میشود و بدین وسیله باعث پیشرفت کودک در خواندن، نوشتن، فکر کردن و مهارتهای دیگر میشود. یادگیری به کمک تمام حواس، فرایند یادگیری را توسعه میبخشد و شیوههای مختلف آموزشی را اصلاح میکند. وقتی کلاس درس، موسیقی را شامل میشود، میتواند تأثیرات عظیمی بر مراحل اولیه یادگیری کودک داشته باشد. موسیقی همچنین میتواند تأثیرات قابل توجهی بر بزرگترها از نظر یادگیری داشته باشد ولی این تأثیر به اندازه تأثیر موسیقی بر کودکان نیست.
به هرحال این موضوع واضح و کاملاً قابل درک میباشد که کودک سریعتر میآموزد و همچنین برای کودکان، انجام کارهای وابسته به موسیقی مثل نواختن یک آلت موسیقی چیزی است که شاید به آن اندازه برای بزرگترها جالب و هیجانآور نباشد. کودکان این کار را انجام میدهند چون برای آنها جدید و هیجانآور است درحالیکه بزرگترها برای انجام کارها باید تحریک شوند چون کاری را که به نظرشان ساده میآید انجام نمیدهند. این برای بزرگترها یک موضوع انتخابی است ولی وقتی انتخاب کردند که موسیقی را در زندگی روزمره خود جای دهند تأثیرات چشمگیری خواهد داشت ولی باز با تأثیر آن بر کودکان قابل مقایسه نیست
موسیقی در یک نگاه ساده، هنری است که غالب افراد جامعه میتوانند به سادگی با آن تعامل داشته باشند اما چگونه ممکن است ریاضیات که علمیکاملا عقلی است با موسیقی که هنری کاملا احساسی است مشابهتهایی این چنین فراوان باهم داشته باشند و یا حتی در برخی زمینهها همگراییهایی هم! در این مقاله به این سوال با توجه به بررسی پژوهش های انجام شده پاسخ داده خواهد شد