بخشی از مقاله

چکیده

مبحث مربوط به هنر فمنیسم ، که پدیدارترین نهضت هنری موضوع گرا در جریان هنر معاصر است می باشد آن نوع هنری که با کارخانه اندی وارهول پا به عرصه وجود گذاشت و هنری غیر شخصی، ماشینی، ماشینی و حاصل تولید انبوه بود که گویای ایدئولوژی بخش عظیمی از پاپ آرت بود .اصل تصنع نقش محوری در فهم فمنیسم، به عنوان گفتاری که شاید بتوان هدف اولیه ی نقدهایش را فرهنگ مرد سالار تاکنون حاکم، معرفی کرد دارد در بین بنیانگذاران فلسفه ی تجربه گرا فرانسیس بیکن در یکی از استعاراتی که در تبیین رویکرد تجربه گرایانه اش طرح می کنند، طبیعت یا همچون زنی سرکش معرفی می کند که باید به مدد قدرت و شناخت، آن را به بند کشید و بر آن چیره شد .

تمثیل طبیعت همچون زن امری شایع است در زمان ها و حوزه های فرهنگی مختلف به نمونه های متعددی از آن برمی خوریم مانند - دمتر - الهه کشاورزی - گایا - مادر زمین، - که جنسیتی زنانه دارد و همانند اینکه زمین، خاک - که باردار است که دارای خصلتی زنانه هستند .در واقع اولین بیانیه های این جنبش به سال های نخستین دهه 1970 باز می گردند

مقدمه

در سال 1970 لیندافاکلین، تاریخ نگار هنر، در مقاله ای این سوال را طرح کرد که « چرا هیچ زن هنرمند بزرگی نداشته ایم؟» او اشاره کرد ما به منتقد فمنیستی که نظم و قوانین تاریخ هنر را مورد بررسی قرار دهد نیاز داریم، کسی که با رخنه در محدودیت های فرهنگی و ایدئولوژیکی، نقصان ها و داوریهایی را آشکار نماید که نه تنها مربوط به مسائل زنان هنرمند باشد بلکه سوالاتی اساسی درباره خودنظم و قانون را نیز موجب شوند .زبان نقد و تاریخ هنر هیچگاه زنان را نپذیرفته بود که بخواهد ردشان کند .    

بر این اساس بود که فمنیستها بدون اینکه به تضاد فرهنگی بین زن یا مرد متوسل شوند وسیله ای شدند برای برمال کردن و بحث کردن در زمینه همان موضوعات و نظریه فمنیستی با انتقاد از مردساالری، بر این موضوع تاکید کرد که آن تضادهایی که برای توصیف تفاوت های موجود در کیفیات ذاتی زن و مرد به کار می رود   - خرد/ شهود، منطق /عاطفه عمومی /فردی، زبان /حس -  تنها درون فرهنگ معنا پیدا می کند.

دهه هفتاد دهه ای است که اغلب متوسط و بی تحرک لقب می گیرد .در دهه ی هفتاد فیمینیست یک دوران بسیار پرتنش مبارزه و اعتراض را گذراند که نتایج آن عموما در چند چهره ی بسیار برجسته دهه ی هشتاد به ثمر نشست مسئله ی هویت به مسئله ی مبرم فرهنگی این مقطع مبدل شد این خودآگاهی جنسی نوظهور به اشکال گوناگونی بروز کرد .هنرمندان و منتقدان فمینیست اعلام کردند که تاریخ هنر و نظام هنر تبعیض جنسی را نهادی کرده، همان گونه که جامعه ی پدر سالار به طور کلی چنین کرده است .از این رو آنان بازنویسی تاریخ هنر را به جهت دست یافتن به تاریخ با تاریخ های نو در دستور کار خود قرار دادند این رویکرد یا راهبردی که مورد توجه دیگر اقلیت های جنسی و اقلیت های نژادی نیز قرار گرفت و تاریخ رسمی پیشین پیش نهادند و میشل فوکو، به عنوان مورخی که بنیان گذار این رویکرد نو به تاریخ شناخته می شود بود.

هنر فمینیست

در 1970نشریه آرت فورم در پی مباحثی با عنوان هنرمند و سیاست، پرسش هایی را پیرامون بحران سیاسی روز افزودن در امریکا مطرح نمود. - آرچر 117، - 1387و با ارائه ی امکان عرضه و مرئی شدن به هنرمندان زن، و هرمندانی با تبار - آسیایی، آفریقایی و آمریکای التین - ، فضاهای جایگزین یکی از مهمترین عوامل شکل دهنده ی فیمینیسم و پلورالیسم به وجود آورد.

- صحاف زاده، 182، - 1389نظریه هنری فیمینیست یک مجموعه ی فکری منسجم است که در خأل تئوریک جهان هنر معاصر، پس از افول تفکر مارکسیسم، تاثیر شگرفی بر تکامل نقد هنری به مفهوم کلی اش بر جای نهاد .هنر جدید فیمینیست با آن نوع هنر زن گرا که تا آن زمان در عرصه هنر معاصر جهان رایج بود،عمیقاً متفاوت است .این هنر به جای توجه صرف به ضمیر هنرمند، مجموعه عوامل تاثیرگذار بر اثر هنری تاکید می ورزد .لوسی لیپارد، منتقد قابلی که بعدها تبدیل به چهره ای کلیدی در گسترش نقد فمینسیتی شد در مقدمه مجموعه مقالات خود درباره ی هنر زنان به نام از مرکز نارضایتی خود را از این مجمع ابراز کرد .در حالی که مدتی بعد اهمیت آن را پذیرفت .او همچنین ریشه اندیشه های فمینیستی اش را در مخالفت هایش می دید :

مخالفت با برتری هنرمند در مباحث گرینبرگ، با تحمیل خواسته های یک طبقه اجتماعی خاص، مبارزه علیه شاهکار ساختن، علیه مرض قهرمان سازی علیه سرباز زدن از قبول یک اثر .

جودی شیکاگو

در 1970، جودی گروتیس، در یک صفحه کامل آگهی در آرت فورم در هیات یک بوکسور در رینگ ظاهر شد و اظهار کرد از آنجایی که سیطره کنونی مردان بر جهان هنر، مانع پذیرش کار او و زنان هنرمند دیگر شده است، از نامی که پدرش به او داده صرف نظر خواهد کرد و از این پس به نام شهر زادگاهش، جودی شیکاگو نامیده می شود وی به همراه مریم شاپیر و اولین برنامه هنری فمینیستی را در انستیتو هنر کالیفرنیا ترتیب داد .شیکاگو، به عنوان یک نقاش کار خود را آغاز کرده بود تا اواخر دهه60 درگیر کارهای محیطی و نور، به شیوه ای همسو با آثار معاصرینش رابرت ایروین جیمز تورل و لری بل شد .حرکت بعدی او، رویکرد جدیدی در خود داشت :دیگر فضاهای انتزاعی و جهانی، مدنظرش نبود بلکه آن را چیزی سیاسی و اجتماعی قلمداد می کرد

چنان که به خوبی در اثر شیکاگو شاهد هستیم، احیای عناصر طرد یا نادیده گرفته شده در تاریخ فقط محصور به شخصیت ها و چهره های برجسته زن نبود .به نظر برخی از فمینیستها نادیده گرفته شدن هنرهای دستی به اصطالح زنانه ای همچون سوزن دوزی و قالب بافی و دیگر اشکال پارچه بافی و تئزین روی پارچه محصول حاکمیت گفتار مردانه بر جهان هنر تلقی می شد و از این رو توجه دوباره و احیای ارزشهای هنری این گونه آثار نیز مورد تاکید قرار گرفت.

ضیافت شام

اولین اثر هنری فمینیستی که از نظر اذهان جهانیان را به خود جلب کرد چیدمان جودی شیکاگو - متولد - 1939 به نام ضیافت شام است. در زمانی این اثر خلق شد که هنر فمینیست از پیشینه و تاریخ توجهی برخوردار شده بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید