بخشی از مقاله
چکیده
در این نوشتار تلاش شده تا با توجه به پیشروی های دولت اسلامی عراق و شام در مناطقی از خاورمیانه و خلافت خود خوانده این گروه، از یک سو پیشینه جریان های تکفیری و مبانی فکری ایشان در تقابل با مدرنیته مورد کندوکاو قرار گرفته و از سوی دیگر دورنما و آینده این جریان ها با توجه به نقش قدرت های خارجی و منطقه ای در بستر و زمینه دورنمای نظم و امنیت منطقه خاورمیانه واکاوی شود.
در این راستا پرسشی که مطرح می گردد معطوف به این امر است که آیا این جریانات در بافت و زمینه ای خاص در منطقه با توجه به مبانی نظری مشخص نضج گرفته اند و یا گسترش و پیشروی چشمگیرشان در این برهه پروژه ای ساخته و پرداخته اتاق های فکر سرویس های اطلاعاتی قدرت های خارجی و منطقه ای است. پاسخ موقت به این سوال در قالب فرضیه تحقیق این گونه طرح می گردد که این جریان ها ریشه در صدر اسلام و تحولات فکری، مذهبی و سیاسی چند صدساله منطقه دارند اما شرایط سیاسی هر عصر و همراهی های تاکتیکی قدرت های منطقه ای و خارجی فرصت و مجال خودنمایی را به این جریانات داده است.
مقدمه
سیاست در خاورمیانه بازتاب پیچیدگی ها و لابیرنت های پیچ در پیچ اتاق های فکر و بازیگران بیشمار در جناح های مختلف طبقه حکمران در حکومت های منطقه و همچنین قدرت های بزرگ می باشد که تفکرات متنوع و بعضا متضادی را رقم می زند. از این رو تحولات در این منطقه به مثابه منشوری چندوجهی است که از هر سو به آن نگریسته شود از وجوه دیگر غفلت شده است. بنابراین نیاز به شناختی جامع از رویدادها می باشد و قطعات پازل تحولات در این منطقه باید به دقت در کنار هم گذارده شده باشد تا درکی جامع از مسائل بدست آید.
در واقع در تحلیل رویدادها باید از تحلیل تک علتی پرهیز گشته، همچنین از توسل به تئوری توطئه نیز اجتناب گردد. از این رو باید به سیاست به نحو سیاه و سفید و صفر و صد نگریسته نشده و طیف رخ دادها را خاکستری قلمداد نمود. در واقع سیاست علم ممکنات بوده و در چارچوب آن دوست دائمی و دشمن دائمی وجود ندارد و مهم منافع دائمی می باشد. رویکرد قدرت های خارجی و منطقه ای و همچنین گروه هایی همچون داعش - 1دولت اسلامی عراق و شام - نیز در عرصه شطرنج رخ داد ها در منطقه خاورمیانه به این شکل می باشد و همه طرف ها در صدد استفاده ابزاری از یکدیگر و تامین منافع خویشتن اند. در این راستا می توان چارچوب و قالب نظری جنگ نیابتی را برای تحلیل رویدادهای منطقه برگزید.
در چارچوب این نوشتار کوشش می گردد در قالب مطالعه ای توصیفی تحلیلی که گردآوری داده ها در آن به شیوه مطالعه کتابخانه ای و رجوع به تارنماهای اینترنتی انجام شده است به سامان میاحث اهتمام گردد. بر این اساس سوال اصلی پزوهش این گونه طرح می گردد: آیا ظهور و خیزش گروهی همچون داعش را می توان نوعی پروژه قلمداد نمود یا از سوی دیگر این خیزش نوعی فرآیند است که ریشه در پیشینه تحولات منطقه دارد؟ از این رو بر چه اساس جنگ های نیابتی و تغییر راهبردهای نظامی برای حضور پررنگ و موثر در منطقه از سوی قدرت های منطقه ای و خارجی پی ریزی شده است؟
پاسخ موقت به سوال فوق در قالب فرضیه تحقیق بر این اساس طرح می گردد که باید به این تحولات و خیزش و ظهور نسل جدید جریان های تکفیری از زاویه نگاهی ترکیبی و هیبریدی نگریست. در واقع هر چند نمی توان همانند خیزش وهابیت در دهه های گذشته منکر ارتباط قدرت های منطقه ای و خارجی و استفاده ابزاری آنان در راستای طرح های راهبردی خود از گروه های سلفی شد اما از سوی دیگر می توان اذعان داشت که ایستارهای رهبران این گروه ها و سویه ها و رویه های ایشان ریشه در افکار و اندیشه ها و تحولات چندین سده ای فقهی، کلامی و مذهبی در منطقه داشته و از سوی دیگر در چارچوب تعاملات، این گروه ها تا حدی کنترل ناپذیر شده و در راستای جاه طلبی ها و امیال فرو خفته در راستای احیای خلافت و وحدت مسلمین و رجعت به عصر طلایی اسلام - به زعم خود و بر اساس نگرش و برداشت قشری خود - گام بر می دارند و کارکردی دوگانه همچون تیغی دو لبه را به منصه ظهور می گذارند.
مبانی فکری گروه های تکفیری
بنیادگرایی یکی از مبهم ترین مفاهیم ترین مفاهیم در علوم اجتماعی است. بنیادگرایی دینی به معنای کوشش برای احیای ارزش های مذهبی، در مقابل ایدئولوژی ها و گرایشهای مدرن می باشد. بنیادگرایی به منطقه جغرافیایی و یا دین و مذهبی خاص محدود نمی شود؛ چه بسا بنیادگرایی در خاورمیانه، یا به صورت هایی از بنیادگرایی مسیحی، یهودی، هندو و سیک و حتی بودایی نیز ظاهر گشته است. بنیادگرایی حاصل بروز بحران های متعدد اجتماعی نظیر هویت، مشروعیت نخبگان، شکاف های طبقاتی می باشد. - محقر و خطیبی، . - 45-43 :1391
جنبش بازگشت به ریشه ها و اصول اسلامی یا همان بنیادگرایی اسلامی در دو شکل مبارزاتی - فعال - و غیر مبارزاتی نمود یافته است، که نمونه های آن را می توان در نهضت های اخوان المسلمین؛ وهابیت عربستان و ... و در شکل افراطی آن در گروه القاعده و طالبان مشاهده کرد - همان: . - 46 در واقع »بنیاد گرایی اسلامی« یا به تعبیری دیگر »نوسلفی گری« به رغم سویه ها و جهت گیری های ضد مدرنیته آن، یک پدیده مدرن محسوب می شود.
این حرکت ها و جنبش ها در جهان اسلام ناشی از بحران ها و چالش هایی است که از مواجهه زیست جهان سنتی با زیست جهان مدرن متولد شده است. نیرو های متعلق به دوران پیشامدرن- که خاستگاه های آن به لحاظ فکری و تاریخی به دوران پیشامدرن باز می گردد- در مواجهه با مدرنیته و مدرنیزم به طور کلی سه مواجهه از خود نشان داده اند. یک رهیافت »اصلاح طلبانه و نوگرایانه« است. دیگر رهیافت به »سنت گرایان« تعلق دارد و نیروهای سوم »بنیادگرایان« هستند. حاملان این تفکر، خواهان بازگشت به »عصز طلایی سنت یا دین« و »احیای بهشت گمشده ایی« هستند که از نظر آنها در صدر تاریخ سنت یا دین قرار دارند.
این بنیاد گرایی در حادترین اشکال خود از روش ها و ابزارهای تروریستی و جنگی استفاده می کند؛ یک نگاه مانوی و انتاگونیستی میان دارالاسلام با دارالکفر دارد، دو قلمرویی که هیچ رابطه ای جز نفی ندارند - آقاجری، . - 52 :1392 برای اینکه به پیشینه حرکت های سلفی در منطقه بیشتر آگاه شویم و مشابهت هایی را که میان آن حرکت ها و تحرکات امروزین گروه های تکفیری و سلفی مانند داعش وجود دارد مورد واکاوی قرار دهیم می توان بر نقطه نضج گیری این جنبش ها بالاخص جنبش وهابیت و مبانی نظری آن متمرکز گردید.
به اذعان پژوهشگران پس از اینکه محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار جنبش وهابیت به تبلیغ عقاید خود پرداخت و محمد بن سعود دعوت او را پذیرفت، آنان و هوادارانشان با سختگیری و خشونت تمام، از طریق زور و شمشیر ابن سعود اقدام به پیشروی نظامی و قتل و غارت در نواحی مجاور کردند و بدین ترتیب هم به غنایم فراوانی دست یافتند و هم بلاد مجاور را متصرف شدند. بدین طریق تحت پوشش جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با شرک که دعوت وهابیت مدعی آن بود، قدرت سیاسی و نظامی ابن سعود نیز مشروعیت و گسترش یافت.
آنها با حمله به همسایگان خود و غارت، کشتار و به اسیری گرفتن مسلمانان، به زور شمشیر، آنها را مجبور به پذیرش دعوت وهابیت می کردند و در مناطقی که سلطه می یافتند مقبره ها، گنبدها و قبور مقدسان را تخریب نموده و استعمال دخانیات را منع می نمودند. در همین راستا وهابیان بیابانگرد حملات متعددی به شهرهای کربلا و نجف نموده و با عقاید افراطی ضد شیعی و خشونت فراوان به تخریب و قتل و غارت در این بلاد پرداختند.