بخشی از مقاله
مقدمه
پیش از نقد هر متن درسی، باید ابتدا انتظار و هدف خود را از آن متن مشخص سازیم. انتظار ما از علم منطق چیست؟ آیا توقع داریم که دانشجو پس از گذراندن یک دوره منطق، فقط با اصطلاحاتی چون: تصور، تصدیق، مفهوم، مصداق، جنس، فصل، عکس مستوی، عکس نقیض، اقترانی، استثنایی، ص غرا، کبرا، برهان، جدل و غیره آشنا شود؟ و یا مقصود این استکه دانشجو، روشهای اندیشه و لغزشگاههای آن را بشناسد و بتواند تعاریف و استدلال های موجود در کتابها را تجزیه، تحلیل و احیاناً نقد کند؟پیدا است که همین شقّ اخیر هدف آموزش علم منطق است. ولی این پرسش پیش میآید که آیا چنین هدفی تحقق یافته است یا نه؟ و بالاتر اینکه، آیا چنین ومقصدی با متنها و روشهای موجود دستیافتنی است یا نه؟متأسفانه پاسخ هر دو پرسش منفی است، یعنی نهتنها آموزش متون منطقی موجود، توان کشف، تحلیل و نقد استدلال را در دانشجویان تقویت نکرده، بلکه باید اذعان کرد که امروزه تردیدهای بسیاری پیدا شده است در اینکه علم منطق - ارسطویی یا ریاضی - از آن جهت که علم است آیا می تواند چنین توانی در دانشجویان ایجاد کند یا نه؟ا نبخلدون در اینباره مینویسد:
مباحث دانشهایی که هدف و مقصد هستند اگر توسعه یابد ... هیچ باکی نخواهد بود.. لیکن دانشهایی که ابزار دیگر علوم هستند، مانند عربی و منطق، سزاوار نیست آنها را جز به منظور اینکه تنها ابزار دیگر دانشها میباشند مورد مطالعه قرار دهیم و ضرورتی ندارد که به توسعه مباحث آنها بپردازیم؛ زیرا چنین شیوهای سبب میشود که آنها را از مقصود اصلی خارج سازد، چه مقصود از آنها همان است که ابزاری برای علوماند نه جز این. پس هرآنچه آنها را از این روش خارج سازیم، به همان نسبت از مقصود اصلی خارج خواهیم شد و آنوقت اشتغال به آنها کار بیهوده و لغوی به شمار خواهد رفت .
با اینکه میدانیم بهعلت طول زمان برای فراگرفتن آنها و فروع بسیاری که دارند به دستآوردن ملکه آنها دشوار است و چهبسا علوم مزبور برای تحصیل علوم مقصد - تفسیر، حدیث، فقه، کلام، طبیع یات و الهیات فلسفه - عائقی بهشمار میروند، درصورتیکه اهمیت دانشهای اصلی بیشتر است و عمر آدمی با این شیوه ای که متداول است برای فراگرفتن همه آنها کفایت نمیکندو ازاین رو اشتغال به این دانشهای ابزاری مایه تضییع عمر و سرگرمی به اموری است که به کار انسان نمیآید و این وضع کاملاً بر روش متأخران تطبیق می شود که در صناعتهای نحو و منطق و اصول فقه معمول کرده اند . زیرا دایره بحث در علوم مزبور را توسعه داده و فروع و استدلال های بسیاری برآنها افزودهاند، بهحدیکه آنها را از صورت ابزار بودن خارج ساخته و بهمنزله علومی تلقی کردهاند که ذاتاً مقصود و هدف می باشند و چه بسا که در آنها به بحث نظریات می پردازند که در علوم مقصد و اساسی نیازی به آنها نیست و بدینسبب از نوع لغو و بیهوده به شمارمیروند ومطلقاً برای متعلمان زیان بخش می باشند ... لازم است معلمان در این علوم مقدماتی ، آن همه طول و تفصیل قایل شوند و متعلمان را به هدف و غرض اصلی از خواندن آنها متوجه سازند . - ا نبخلدون، ص - 1136 -7
منطق علم است یا ابزار؟
محققان از دو سو منطق را بررسی کردهاند: کی از جهت آنکه آدمی نخست در چه زمانی منطق و اندیشه را در انجام کارها به کار گرفته است؟ نام این گونه منطق در اصطلاح، منطق تکوینی یا منطق فطری است . برای منطق فطری نمیتوان آغازی را معین کرد، چرا که با آدمی همزاد بوده است و قابل تصور نیست که انسان در زمانی بدون اندیشه و فکر به انجام کاری مبادرت کرده باشد . از سوی دیگر، در چه زمان و به وسیله چه کسی قوانین این دانش جمع آوری شده و بهصورت علم خاص تدوین شده است؟ نام این منطق در اصطلاح، منطق نظری یا منطق تدوینی استمسلماً. ارسطو نخستین دانشمندی است که مباحث پراکنده منطق را سروسامان داده است. - ملکشاهی، ص - 11
از سوی دیگری نیز میتوان منطق را بررسی کرد : چه ارتباطی بین منطق فطری و منطق تدوینی وجود دارد؟ آیا منطق تدوینی همان منطق فطری است؟ آیا دانشمندان پیش از ارسطو با همان قواعدی می اندیشیدند که ارسطو تدوین کرد؟ و آیا اندیشمندان پس از ارسطو با همان قواعد ارسطو فکر کرده اند؟ و مهمتر اینکه، آیا خود ارسطو برای اثبات قوانین منطقی خود با همان قوانین اندیشیده است؟
پاسخ پرسشهای فوق منفی است. این ادعا در پرتو نکات زیر روشن تر خواهد شد :
1.اساس منطق ارسطویی قیاس اقترانی و اشکال سهگانه است، درحا لیکه اساس منطق فطری، گزارههای شرطی و قیاس استثنایی است - لک: فصل قیاس استثنای - و میدانیم که قوانی قیاس استثنایی را ارسطو تدوین نکرده، بلکه رواقیان این مهم را به انجام رساندهاند. - ماکوولسکی، ص - 235
2.از نظر تجربی نیز میتوان نشان داد که از مجموع استدلالهای اندیشمندان - چه پیش از ارسطو و چه پس از وی، بیش از %90 از استدلال ها به صورت قیاسهای استثنایی و کمتر از %10 بهصورت قیاسهای اقترانی است.
3.خود ارسطو نیز برای اثبات مدعیات منطقی خود از قیاس های شرطی - بهویژه قیاس مقس - بهره برده استجالبِ. توجه آنجا است که برای تحدید اشکال قیاس به قیاس مقسم متوسل میشود - ارسطو، 245 - 243
4.اگر منطق تدوینی ارسطو همان منطق فطری باشد نباید کهنه و فرسوده شود؛ زیرا هر امر فطری ثابت و همیشگی است و یکی بیش تر نخواهد بود، درحالیکه میدانیم امروزه منطق ریاضی باوجود زیرشاخههای متعدد و احیاناً متنافر، جایگزین منطق ارسطویی شده است و این جایگزینی از نوع تکامل