بخشی از مقاله
پژوهش حاضر به دنبال بررسی رابطه بین عزت نفس و افکار غیر منطقی در دانش اموزان دبیرستانی دخترانه شهرستان نظراباد می باشد فرضیه هایی که به معرض ازمایش گذاشته شده اند عبارتند از:1-ایا بین عزت نفس و افکار غیر منطقی رابطه وجود دارد یا نه؟ 2-ایا بین عزت نفس با ضرورت تاثیر و حمایت از جانب دیگران وجود دارد یا نه؟ 3-ایا بین عزت نفس با انتظار بیش از حد از
خود رابطه وجود دارد یا نه ؟4-ایا بین عزت نفس با تمایل به سرزنش رابطه وجود دارد یا نه؟5-ایا بین عزت نفس با واکنش به ناکامی رابطه وجود دارد یا نه؟6-ایا بین عزت نفس با بی مسولیتی عاطفی رابطه وجود دارد یا نه؟7-ایا بین عزت نفس با نگرانی بیش ازاندازه توام با اضطراب رابطه وجود دارد یا نه؟8-ایا بین عزت نفس بااجتناب از مشکلات رابطه وجود دارد یا نه؟9-ایا بین عزت نفس با وابستگی رابطه وجود دارد یا نه؟10-ایا بین عزت نفس با در ماندگی نسبت به تغییر رابطه وجود دارد یا نه؟11-ایا بین عزت نفس با کمال گرائی رابطه وجود دارد یا نه؟
گروه نمونه این پژوهش شامل 50نفر از دانش اموزان دبیرستانی دخترانه شهرستان نظر ابادکه به صورت تصادفی انتخاب شدند و روی انها پرسشنامه عزت نفس و باور های غیر منطقی انجام شد کهپس از ان از روش اماری ضریب همبستگی پیرامون استفاده شد که نتیجه به دست امده به شرح زیر می باشد :
در بررسی رابطه بین عزت نفس و تمایل به سرزنش در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
در بررسی رابطه بین عزت نفس و واکنش به ناکامی در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد .
در بررسی رابطه بین عزت نفس و اجتناب از مشکلات در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد .
در بررسی رابطه بین عزت نفس و وابستگی در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
در بررسی رابطه بین عزت نفس و درماندگی نسبت به تغییر در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
اما در 6فرضیه دیگر رابطه معنی دار وجود دارد که در فصل های بعدی گفته شده است .
«فصل اول»
مقدمه:
هر انسانی بر اساس ملاک ها و معیارهائی که در اختیار دارد ،همواره خود را مورد ارزیابی و قضاوت قرار می دهد و میزان کا رائی،موفقیت و ارزشمندی خویش را تعیین می نماید . مفاهیمی که در شکل گیری عزت نفس مهم به نظر می رسد عبارتند از: خود ،ادراک هر فرد از خود (شکل گیری تصویر بدن در ذهن)، مفهوم هر فرد از خود (رشد گرایش عاطفی و ارزشی نسبت به بدن و روان خود ، ارزشیابی خود .به موازات تغییر و تحولاتی که در جسم انسان صورت می گیرد روان او هم دستخوش تغییراتی می گردد در این مسیر خود که در مرکز ساختارروانی انسان قرار دارد و به عنوان منبع و مرجع فعالیت های فکری،عاطفی و رفتاری انسان ایفای نقش می کند ، شکل می گیرد ، جسم و روان انسان هر کدام از بخش های متفاوتی تشکیل شده است .تشخیص به موقع نیتزهای کودک و پاسخ به موقع و متعادل به انها در رشد اعتماد به نفس او بسیلر موثر است ، البته این نکته بسیار مهم است که نیازهای انسان در دورانهای مختلف دستخوش تنوع و تغییر می گردد (دکتر اسدالهی،موسوی 1376)در رابطه با افکار غیر منطقی ایس معتقد است که ریشه رفتار غیر انطباقی فرد را باید در ان جستجو کرد ،اضطراب و اختلالات عاطفی نتیجه طرز تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی است انسان به وسیله اشیای خارجی مضطرب و اشفته نمی شود بلکه دیدگاه و تصویری که او از اشیا دارد موجب نگرانی و اضطرابش می شوند به نظرایس که از نظریه پردازان
اختلالات می باشد افکار و عواطف کنشهای جداگانه ای نیستند از این رو تا زمانیکه تفکر فرد غیر منطقی و غیر عقلانی باشد عواطف فرد نیز مختل خواهد شد و انسان افکار غیر منطقی را به طور مدام برای خود تکرار میکند بنابراین جنبهای از صفات پایدار شخصیت را این باور ها تشکیل می دهند و همواره در رفتار و عواطف او متجلی می شوند .ابرت ایس بنیانگذار نظریه عقلانی –عاطفی معتقد است که اختلالات عاطفی ناشی از باورها واعتقادات غیر منطقی است . بتسون 1972،باور
بخشی از تصورات همیشگی یاقضایای تلویحی در ارتبات بین انسان و محیط می دانند که ممکن است این قضایا درست یا نادرست باشد . (شفیع ابادی ، 1371)
طرح مسئله:
مسئله عزت نفس و مقوله خود ارزشمندی از اساسی ترین عوامل و رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است .برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی ، قدرت تصمیم گیری و ابتکار ، خلاقیت و نو اوری ،سلامت فکری و بهداشت روانی ، رابطه مستقیمی با میزان و چگونگی عزت نفس و احساس خود ارزشمندی فرد دارد. امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان نظیر کم روئی و گوشه گیری ، لجبازی و پرخاشگری و تنبلی و کندرویبه عنوان اولین یا مهمترین گام به ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس ، تقویت اعتماد به نفس و مهارت های فردی و اجتماعی انان می پردازد.(بیابانگرد1373)
ارضای نیاز به عزت نفس به احساساتی از قبیل :اعتماد به نفس،ارزش ،قدرت ،لیاقت ،کفایت و مفید مثمر ثمر بودن در جهان منتهی خواهد شد . اما بی اعتنائی به نیازها موجب احساساتی از قبیل حقارت ، ضعف و درماندگی می شود این احساس ها به نوبه خود یا به وجود اورنده دلسردی و یاس اساسی خواهندشد ویا این که گرایش های روان را به وجود خواهند اورد . (بیابانگرد 1373)
تعدادی از صاحب نظران فرض می کنند که یکی از مهمترین راههایی که افراد اولویت هایشان را سازمان بدهند در ارتباط با هدف عالی حفظ عزت نفس است بر طبق این دیدگاه افراد جهت حفظ یک تصویر مثبت از خودشان ،هم در چشم دیگران و هم در چشم خودشان، تلاش می کنند. در روانشناسی بالینیمخدوش شدن عزت نفس مراجعان از اهمیت ویژه ای برخوردار است این امر ممکن است با تصدیقی که درمانگر مورد افسردگی یا عدم توانائی مراجع برای مقابله با ان دارد یا از طریق کمک درمانی صورت می گیرد . عزت نفس پایین همچنین به عنوان علامت اصلی افسردگی محسوب می شود منظور از اصلاح عزت نفس عمدتا ارزشیابی ذهنی است مبنی بر اینکه شخص با ارزش است بر عکس شخصی است بد،ناشایست،بی ارزش. بنابراین عزت نفس قسمت ارزشیابانه خود پنداری است اصطلاحی که دامنه وسیع تری داشته و شامل باورهایی در مورد جنبه های نسبتا خاص خویشتن همچون توانائی موسیقی، هویت و غیره به علاوه همه ارزشیابی هایی همچون پذیرش خود و عزت نفس می باشد (علی پور 1373)و با توجه به مطالب گفته شده و عنوان پژوهش ((بررسی رابطه بین افکار غیر منطقی و عزت نفس ))که می توان مسئله ت
حقیق را به صورت ذیل کرد
ایا بین افکار غیر منطقی و عزت نفس رابطه معنی داری وجود دارد.
اهداف پژوهش :
همه افراد جامعه (به خبر برخی از بیماران )به یک ارزشیابی ثابت و استوار و معمولا عالی از خودشان ،احترام به خود ،یا عزت نفس یا به احترام دیگران تمایل یا نیاز دارند. بنابراین این نیازها را می توان در دو مجموعه فرعی طبقه بندی کرد. اول اینها عبارتند از: تمایل به قدرت ،موفقیت، کفایت، سیادت ،شایستگی ، اعتمادو رویاروئی با جهان و استقلالو ازادی ،در ثانی چیزی در ما هست که می توانیم ان را تمایل به اعتبار یا حیثیت ،مقام ،شهرت و افتخار ،برتری معروفیت ،توجه ،اهمیت،حرمت و یا تحسین بنامیم . این نیاز ها به طور نسبی مورد تاکید افراد ادلر پروانش قرار گرفته است و فرد ان را تقریبا نادیده گرفته است .
می توان اهداف پژوهش را به صورت زیر بیان کرد :
1- شناخت عزت نفس و افکار غیر منطقی
2- بررسی رابطه میان عزت نفس و افکار غیر منطقی
3- ارائه پیشنهاد و راه حل هائی جهت کاهش افکار غیر منطقی و افزایش عزت نفس.
فرضیات:
1- بین عزت نفس و افکار غیر منطقی رابطه وجود دارد یا نه؟
2-ایا بین عزت نفس با ضرورت تایید و حمایت از جانب دیگران رابطه وجود دارد یا نه ؟
3- ایا بین عزت نفس با انتظار بیش از حد از خود رابطه وجود دارد یا نه؟
4-ایا بین عزت نفس با تمایل به سرزنش رابطه وجود دارد یا نه؟
5- ایا بین عزت نفس با واکنش به ناکامی رابطه وجود دارد یا نه ؟
6-ایا بین عزت نفس با بی مسئولیتی عاطفی رابطه وجود دارد یا نه ؟
7- ای بین عزت نفس با نگرانی بیش از اندازه توام با اضطراب رابطه وجود دارد یا نه؟
8- ایا بین عزت نفس با اجتناب از مشکلات رابطه وجود دارد یا نه؟
9- ایا بین عزت نفس با وابستگی رابطه وجود دارد یا نه؟
10- ایا بین عزت نفس با درماندگی نسبت به تغییر رابطه وجود دار
د یا نه؟
11- ایا بین عزت نفس با کمال گرایی رابطه وجود دارد یا نه؟
تعریف نظری :
عزت نفس : عزت نفس عبارت است از ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن خود ، عزت نفس نوعی قضاوت نسبت به ارزشمندی وجودی است. از این صفت در انسان حالت عمومی دارد و محدود و زود گذر نیست (شاملو ،1377).
افکار غیر منطقی : واژه منطقی به صورت مطلق یامتعصبانه تعریف
نمی شود ، مردم بر اساس انتخاب ارزش ها ، مقاصد و اهداف مختلف زندگی می کنند . وقتی که این ارزش ها را انتخاب کردند، ان وقت چنانچه فکر ، احساس و عمل انها به گونه ای با شد که بدانهاکمک نماید تا بر اهدافشان برسند و بر اساس ارزش هایشان زندگی نمایند ، ان وقت منطقی عمل کرده اند ، اما چنانچه فکر ، حساس و عمل انها مخالف با اهداف و ارزش هایشان باشد ، غیر منطقی بوده اند . (قرچه داغی – 1375)
ضرورت و اهمیت تحقیق :
بیشتر صاحب نظران در ارزیابی با لینی غیر بالینی خود ، از عزت نفس به عنوان یک نکته کلیدی که می تواند اغلب جوانب زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد ، یاری کند و با افزایش ان در دیگر زمینه های زندگی خود تغییرایجادمی کند . همانطور که می دانیم عزت نفس متغییری است که با بسیاری از متغییر های دیگر رابطه نزدیکی دارد ، من جمله با موفقیت در تحصیل ، به این علت که پیشرفت و موفقیت تحصیلیو راههای جلوگیری از افت تحصیلی ف یکی از مهمترین اهداف اموزش و پرورش وتعلیم و تربیت می باشد . بررسی عوامل موثر در ان از جمله عزت نفس حائز اهمیت بسیار می باشد . از طرف دیگر رشد و شکوفایی ادمیان حاصل نمی شود مگر از طریق به کارگیری و استفاده از استعداد های خدا دادی و استفاده و به کارگیری از استعدادها نیز تا حدود زیادی بستگی به اعتماد به نفس ،
عاطفی ، جرات ورزی و عزت نفس دارد .بنابراین برای بالا بردن میزان استفاده و بکارگیری از استعداد های ذاتی که در نهایت منجر به شکوفائی انها می شود . باید عزت نفس و اعتماد به نفس افراد را بالا برد و برای این کار لازم است که ابتدا عوامل موثر در انها را شناخت و میزان رابطه انها با این متغییر را مورد بررسی و کنکاش قرار داد تا بعد بتوان انها را در افراد بالا برد.
در این پژوهش بررسی رابطه بین عزت نفس و افکار غیر منطقی در دانش اموزان دبیرستانی
کلید واژه:
در این پژوهش بررسی رابطه بین عزت نفسته می شود.
«فصل دوم»
«نگاهی به تاریخچه متغییرهای پژوهش»
مقدمه :
چرا از ذهن برای ایجاد یک واقعیت منفی استفاده می کنیم ؟ اگر ذهن ما بتواند سلامتی ، تنعم و شادی و یا به همان سادگی بیماری ، فقر و ناامیدی بیافریند ،چرا در همه لحظات زندگی و سلامتی تنعم و شادی را بر نمی گزینیم ؟ باانکه ممکن است واژه دیگری برای توصیف پدیده داشته باشید ، ما این سر چشمه تفکر منفی را احساس ناشایسته بودن می دانیم این چیزی بیش از یک احساس یا یک اندیشه گذرائی است ، زمینه ای از بودن است ، اعتقادی عمیق به این است که ((من به قدر کافی خوب نیستم )) واژه ها و عبارت های دیگری نیز برای ان در نظر گرفته شده که از جمله می توان به تامین نبودن ، استحقاق نداشتن یا کمی عزت نفس اشاره کرد . احساس شایسته نبودن روی تمام نقطه نظرهای مثبت تاثیر منفی گذاشته و افکار منفی را اعتبار می بخشد . وقتی که به جنبه مثبتی از خود بر خورد می کنیم بلافاصله احساس ناشایسته بودن پای پیش گذاشته فرمان دیگری صادر می کند ((نه نیستی )) وقتی چیزمثبتی برای خود ارزو می کنیم احساس ناشایسته بودن می گوید: نه استحقاق را نداری وقتی برای ما اتفاق خوشایندی می افتد ، احساس نا شایستگی اغلب به کلام زبان می گوید: نه این واقعیت ندارد اما وقتی در باره خود فکر بدی می کنیم احساس ناشایسته بودن در مقام موافق ، ظاهر می شود : بله همین طور است ، از این هم فکر می کنی بدتر.
وقتی به خود می گوییم که نمی توانیم به خواسته خود برسیم . احساس ناشایسته بودن می گوید بله حالا واقع بینانه فکر می کنی . وقتی اتفاق ناگواری برای ما میافتد احساس نا شایسته بودن قبل از همه در مقام توجیه خود می گوید ببین هر چه گفتم درست بود . احساس بی ارزش کردن از کجا نشات می گیرد ؟ در دوران طفولیت مورد تعریف و تمجید غیر مشروت قرار می گیریم ، اما وقتی کمی بزرگتر می شویم و دنیایمان را سیاحت می کنیم رابطه متقابل بین ما و بزرگتر ها نشانهای قدرت ،عشق ،اختیار ، اقتداردر زندگی ،معمولا حالت دارد که این کار را بکن ،این کار را مکن ،به عبارت دیگر برای تکرار کارهای خوب به تدریج کمتر مورد تشویق قرار می گیریم ،اما برای تکرار یک عمل خطا بر شدت سرزنش و مجازات افزوده می شود . بعضی از بچه ها صرفا برای جلب توجه دیگران در کارها خطا می کنند زیرا وقتی توجه منفی از توجه نکردن بهتر است و بی توجهی و
نادیده گرفتن کودکمفهوم ترک کردن و او را به حال خود گذاشتن است . به تدریج درباره خود چنین برداشتی پیدا می کند و از این زمین حاصلخیز تفکر منفی ما شکل می گیرد . علت اصلی احساس حقارت و خود بزرگ بینی را می توان در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین و دیگران دانست ،لذا قسمتی از ارزش های درونی او احساس بی ارزشی نسبت به خود می باشد . روانشناسان
معتقد اند که احساس بیارزشی عمیق ،ریشه بسیاری از بیماری های روانی است . که در بین افراد دیده می شود . (شفیع ابادی 1376)
قسمت اول :پیشینه نظری
تاریخچه : به همراه افزایش مطالعات در حیطه علوم روانشناسی ابعاد بیشتری از این علوم شناخته شده اشت . یکی از ابعاد پژوهشها که پیرامون ویژگی های انگیزشی و شخصیتی می باشد .
مفهوم عزت نفس می باشد در زبان عامیانه عزت نفس مفهومی اشنا است و عبارت است از احساس ارزشمندی فرد از خود و این مفهوم قدمت طولانی دارد می توان اثر ان را در ادیان مختلف بودا، یهود ، مسیحیت ، اسلام دید .
ابو حامد غزالی در بیان مفهوم نفس می گوید قوه ای که محرک شهوت و غضب است و یا ان قوه ای که در قلب ساکن بوده و مولد حیات و رساننده حس و حرکت است نمی باشد بلکه مقصود از نفس جوهر کاملی است که کاری جز تذکر و حفظ ندارد . اکثر قریب به اتفاق دانشمندان قدیم اسلام در مورد نفس و اهمیت ان سخنان بسیاری بیان کرده اند و هیچ کدام از دانشمندان بی حرمتی به نفس را شایسته ندانسته اند و بر عکس هر کدام را یکی از عوامل پیشرفت انسان در مراحل مقصود زندگی دانسته اند . حتی جامعه شناسان هم معتقد اند که افرادی که دارای عزت نفس بالا هستند کمتر در کارهای نابهنجار از قبیل :اعتیاد ، سرقت ، قتل و سوءاستفاده های جنسی شرکت می کنند (احدی- بنی جمال 1375)
انسان برای موفقیت در زندگی نیازمند است که عزت نفس بالائی داشته باشد اگر فرد نسبت به خود احساس مثبتی داشته باشد به اطرافیان و زندگی هم احساس مثبتی خواهد داشت و نتیجه ان لذت بردن از زندگی است . معمولا افرادی که عزت نفس انها بالا است مستقل عمل می کنند مسولیت پذیرنده ،با اطمینان عمل می کنند ، بدون در خواست از دیگران می شتابند ،به پیشرفت هایشان افتخار می کنند و به موقعیت های جدید مشتا قانه روی می اورند . افرادی که از عزت نفس پایین برخوردارندقریحه خود را دست کم می گیرند سخنانشان معمولا به این حالت است که که من نمی توانم این کار را انجام دهم ، نمی توانم اصلا یادبگیرم ، اصلا دست و پا چ
لفتی می باشم . احساس می کنم که دیگران برای انها ارزش قائل نیستند در محبت دیگران تردید دارند و همچنین تصور می کنند حمایت نخواهند شد . احساس عجز و ناتوانی دارند عدم اطمینان واحساس درماندگی در اعمال و رفتار انها قابل مشاهده است . به اسانی تحت تاثیر قرار می گیرند . طرز تفکر رفتار، علائق انها غالبا تحت تاثیر افرادی است که با انها زیاد نزدیک
و همراه می باشند و یا صاحب قدرت است .
عواطف و احساسات انها محدود است و اطرافیان انها در هر موقعیتی می توانند واکنش های انها را پیش بینی کنند .(بیابانگرد 1372)
به هر حال در طول هزاران سال گذشته ، گزارشهای تاریخی ،نظریات فلاسفه و شاعران ، داستانها و افسانه گواه بر این مطلب است که انسان دارای این نیاز است که خودش را خوب بداند و تمام کارکرد های خود را اخلاقی و منطقی جلوه دهد . همانطور که قبلا هم گفته شد در طول صد سال گذشته نیز بسیاری از روانشناسان این نظریه را پذیرفته اند که انسان نیازمن عزت نفس است از میان این افراد ((کارن هورنای روشی را که به واسطه ان افراد تلاش می کنند یک خود پنداری مطلوب را از خویش بدست اورده و دفاع نماید مورد بحث قار داده است .
فرنچ و وارگو از عزت نفس به عنوان یک مسیر فرهنگی در مقابل اضطراب نام می برند (اسلامی نسب 1373)
مفهوم عزت نفس :
ابعاد کلی عزت نفس : همانطور که قبلا بیان شد مجموعه ارزیابی هائی که فرد نسبت به شایستگی ها و قابلیت ها و توانائی های خود دارد معمولا عزت نفس فرد را تشکیل می دهند که می توان در 5 بعد اجتماعی ،تحصیل، خانوادگی ،جسمانی و کلی مورد توجه قرار داد . (کلمز- ترجمه علی پور 1373 )
الف)بعد اجتماعی : هر چه میزان ارتباطات فرد با اجتماع کمتر باشد و همچنین فاقد محبت لازم و حمایت اجتماعی باشد باعث کاهش عزت نفس فرد خواهد شد و اگر کودک از تعامل اجتماعی با دیگران لذت ببرد در این صورت باعث افزایش عزت نفس او خواهد شد .
ایا کودکان دیگر او را دوست دارند ؟ایا افکار و عقاید او برای شما ارزشمند است؟
ایا او را در بازیها و فعالیت ها یشان شرکت می دهند ؟ایا از ارتباط و تعا
مل با دیگران رضایت دارند و به طور کلی هر چه فرد نیازهای اجتماعی او بر اورده
شود احساس خوبی در این زمینه خواهد داشت . ( کلمز- ترجمه علی پور 1373)
ب)بعد تحصیلی : موفقیت ها و شکست های فرد در مدرسه و مسائل مربوط به تحصیل مستقیما بر عزت نفس او اثر می گذارد و هر چه میزان شکست ها بیشتر باشد باعث کاهش عزت نفس می شود . عزت نفس تحصیلی مبتنی بر ارزشی است که فرد به عنوان دانش اموز در رابطه با تحصیل و جایگاه او استوار است موفقیت های تحصیلی افراد باعث یک ارزیابی مثبت فرد در این زمینه خواهد شد و اطرافیان هر چه باز خورد مثبت در این زمینه داشته باشند باعث افزایش عزت نفس خواهد شد .
ج) بعد جسمی :هر فرد نسبت به ظاهر ،جسم و توانائی جسمی خود یک ارزیابی و برداشت دارد اگر این تصور و برداشت ازوضعیت ظاهری و جسم فرد منفی باشد از این نظرعزت نفس پایینی خواهد داشت . به هر حال تصور جسمانی ترکیبی از ویژگی های جسمانی و توانائی های بدنی است که با باز خورد دیگران بدست می اید در این بین دختران بیشتر توجه به خصوصیات جسمانی بدن خود دارند و پسران به توانائی های جسمانی خود توجه دارند اگر دختری در مورد زیبائی خود تردید داشته باشد و خود را زشت و غیر جذاب ارزیابی می کند باعث کاهش عزت نفس او در این زمینه خواهد شد و برعکس ان باعث افزایش عزت نفس او خواهد شد پسران هم اگر خود را ناتوان و غیر قوی ارزیابی کنند باعث کاهش عزت نفس انان خواهد شد .
د) بعد خانوادگی : این نوع عزت نفس از طرز تلقی و عقاید فرد در مورد خود به عنوان عضوی از خانواده تشکیل می شود . فردی که احساس می کند عضو با ارزشی از خانواده است و از محبت و احترام والدین و خواهر و برادر های خود برخوردار است عزت نفس او بالا خواهد رفت در مجموع حمایت ، توجه ، عشق و مساعدت والدین و یا برعکس ان می تواند تاثیرات جدی و موثری بر عزت نفس افراد در این زمینه داشته باشد .
ه)بعد کلی عزت نفس :در اینجا ارزیابی و تصور کلی فرد از خود و یا خویشتن است و اساس ارزیابی فرد در همه زمینه هاست عزت نفس کلی افراد باعث اعتقاداتی از قبیل اینکه من یک فرد خوبی هستم یا دیگران را دوست دارم و من موفق هستم خواهد شد (کلمز ترجمه علی پور 1373)
چگونگی پیدایش عزت نفس در افراد :
تصوری که افراد ار خود دارند در تعیین روابط با دیگران سهم مهمی دارد کودک از سال دوم زندگی به خود اگاهی دست می یابد تقریبا در 18ماهگی کودکان صورت ها ی خود را نشان می دهند ، در دوران کودکی این شناخت برای افراد پیش می اید که چه هستند و در جامعه چه نقشی دارند این شناخت اولیه که کودک از خود دارد ، زمانیکه به اواخر مدرسه می رسد و حدود ده سالگی به صورت شبکه ای از احساسات و استنباطات وی از خودش در می اید که نسبتا ثابت و پیچیده می باشد . (کلمز- ترجمه علی پور 1373)
کاملا مشخص است که محیط خانه اولین جائی است که کودک تجارب خود را از انجااغاز می کند و به تدریج کودک قادر می شود که خود را بشناسد و بداند که کیست و در چه وضعیتی قراردارد .
در خانواده هایی که فقط کودک را مورد انتقاد قرار می دهند و حمایتی از انها نمی شود افرادی با عزت نفس ضعیف تربیت می کنند خیلی افراد که عزت نفس انها پایین است ، شاید حتی موفقیت هایی داشته باشند ولی با این احساس شکست هم می خورند چون خود را بالا تر از انچه هستند ارزیابی می کنند و لذا از عمل کرد خود نیز ناراضی هستند. (کلمز- ترجمه علی پور 1373).
عزت نفس از دیدگاه قران، احادیث و دانشمندان اسلامی:
روح انسان دنیای عجیبی است عجیبترین عوالم عالم روح و روان انسان است که از یک جهت شباهت به دستگاه ضبط صوتی را دارد که دهها و صدها نوار در ان جای می گیرد و هر دگمه ای که فشار داده شود ،صدای مخصوصی را پخش می کند . پخش نوع صدا بستگی دارد به اینکه دست انسان بر روی چه دگمه ای گذاشته شود روح انسان در حقیقت همین گونه است و هر دگمه نیز فتا به یک استعداد است .
خداوند متعال استعدادهای گوناگون در وجود ما به ودیعه گذاشته است و مربیان هر کدام روی یک یا چند استعداد تکیه کرده اند . با انکه در وجود هر فرد همه استعدادها وجود دارد اما یک
یا چند استعداد زنده می شود و به حرکت در می اید و بقیه صامت می مانند . حال سوال اساسی این است که ایا در میان تمام این دگمه ها یا استعدادها ،استعدادی یافت می شودکه اگر بر روی ان دست گذاشته شود تمام ان نوارها به حرکت درمی ایند ؟در اخلاق اسلامی ،محور و نقطه ای که اسلامروی ان نقطه وجود انسان دست گذاشته کرامت و عزت نفس است که سلسله جنبان کلیه استعداد های درونی و بیرونی انسان محسوب می شود و از طریق نمو در قران ، احادیث، معارف اسلامی و اثار دانشمندان بزرگ مسلمان مورد شناسائی و تاکید قرار می گیرد و در اثار مشاهیری همچون سید جمال الدین اسد ابادی و اقبال لاهوری هم ضمنپرداختن به مسئله خودی و رجعت دوباره مسلمین به فرهنگ اسلامی ، عزت نفس بالای ملل مسلمان را بزرگترین عامل مبارزه با انحطاط جامعه و بزرگترین مانع در جهت جلوگیری از سلطه بیگانگان و مستکبران داشته اند و عزت نفس مسلمان را نقطه مقابل انحطاط مسلمین به شمار اورده اند .
معانی نفس در قران کریم
در قران کریم چند معنی برای عزت نفس امده است :
1- در قران از نفس ابتدا به معنی جان یا حیات حیوانی یاد می شود برای نفس چیزی نیست مگر اینکه بمیرد به اذن پروردگار (ال عمران ایه 145) هر نفسی مرگ را خواهد چشید (انبیا ایه 35)و در این ایه نفس هم ردیف جان است که مرگ برایش پایان و غایت است .
2- نفس به معنای روان یا نفس انسانی امده است پسندیده بر ان نفس ، انچه کسب کند به ان گرفتار می شود ( ایه 70 انعام) در این مورد نفس همان مجموعه حالات روانی است که خا
صیت ادراکی ، انفعالی و افعالی دارد وبر مبنای این سه خصوصیت خود را می سازد و شخصیت خود را شکل می دهد.
3- نفس به معنای شخصیت تکامل یافته و متعادل است خداوند هر کس را به اندازه توانایی اش تکلیف می دهد.(بقره ایه 233) در این ایه مرتبه نفس مطرح است که خود را به مرتبه ای از تکامل رسانده است .
عزت نفس در احادیث و روایا ت اسلامی :
احادیث فراوانی از معصومین (ع)در این رابطه وجود دارد که به تعدادی از انها اش
اره میشود :
1- لا یحل لمومن یذل نفسه: مومن حق ندارد که خود را خوار و بی مقدار سازد ( رسول اکرم)
2- المیمنه و لاالذینه: تحمل مرگ از تحمل ذلت اسانتر است (امام علی )
3- ساعه ذل لاتفی بعز الدهر :یک عمر عزت داشتن به ساعتی ذلت نمی ارزد (امام علی )
4- من کثرت علیه نقشه هانت علیه شهواته :کسی که نفسش در نزدش عزیز و شریف باشد شهوات در نظرش خوار و حقیر می شود (امام علی ) . (نهج البلا غه)
ازمجموعه احادیث نتیجه می گیریم :
1- مومن باید کرامت ،بزرگواری ، عزت و شخصیت خودش را پاس بدارد و هیچ گاه برای دست یافتن به ثروت و موفقیت خود خوار و بی مقدار نسازد .
2- انانکه خوار و ذلیل می دانند خود را و خود را از قافله رشد و تعالی باز می دارند و اصولا به کسی که برای خود ارزش قائل نیست امید به رشد و کمال یابی نمی توان بست .
3- تحمل مرگ اسانتر از تحمل ذلت است و کربلای بزرگترین پیامش این است که عزیز بمانید هر چند حلقوم تشنه شما به ضیافت شمشیر و تیر بود . (نهج البلاغه )
نظریه دانشمندان اسلامی در مورد نفس :
1- کندی :نفس جوهری بسیط ، الهی و روحانی است نه طول دارد نه عمل ، نوری است از انوار بار یتعالی .
2- ابن سینا :وی اعتقاد دارد به اینکه نفس به معنی وسیع مبدا حرکت در نظر گرفته شده است و همه موجودات عالم دارای نفس هستند او به نفس فلکی، نفس نباتی و نفس حیوانی و در درجه اخر به نفس انسانی اعتقاد دارد .
3- ابو حامد غزالی : مقصود از نفس جوهر کاملی است که کاری جز تذکر ، حفظ و تمیز نیت ندارد . در مورد نفس و اهمیت ان سخنان زیادی بیان کرده اند و هیچ یک از دانشمندان در علم روانشناسی و دانشمندان و علمای مسلمان بر بی حرمتی به نفس
با عزت نفس است جایز شمرده اند و ان را یکی از عوامل پیشرفته انسان در مراحل سعود زندگی دانسته اند . حتی اسیب شناسان اجتماعی اعتقاد دارند که کسانیکه از عزت نفس بالائی برخوردارند دنبال کارها ی خلاف اجتماعی نخواهند رفت (نهج البلاغه )
تفکر غیر منطقی :
ریشه نظریه ایس به فلاسفه رواقی بر می گردد. مخصوصا به اپیکتترس : اشیا باعث اختلال انسان ها نمی شوند بلکه نظری که انسانها نسبت به ان اشیا دارند باعث این اختلال می گردد . نام شکسپیر هم در شجره نامه منطقی هیجان وجود دارد . هیچ چیز خوب وجود ندارد بلکه فکر کردن ان را خوب یا بد می کند :الفرد ادلر منادی اخیر این نظریه می گوید : فرد خود را با جهان خارج به صورت از پیش تصمیم گیری شده ای مرتبط نمی سازد بلکه ارتباط او بر اساس تفسیر او ازخودش و مشکلات کنونی اش صورت می گیرد . در ابتدا ایس تصور می کرد که وظیفه او ارائه اطلاعات در مورد واقعیت ها به مراجعاتش است اما به زودی در یافت که بسیاری از مراجعاتش نیاز به اطلاعات عینی بیشتری دارند . او روانکاوی را به عنوان وسیله ای برای تامین ان نیازها مورد ازمایش قرار داد . او چندین سال روانکاوی را تجربه کرد . اما هم از خود نظریه و هم از تجربه کار با روانکاوی کلاسیک به رویکرد ((روانکاوی جدید)) یا ((تو فرویدیسم )) روی می اورد و سپس متوجه نظریه یاد گیری شد و در تمام مدت درمانگری بود که فعالتر و رهنمودی ترکار می کرد . ظهور روی کرد او از سال 1951 اغاز شد .
ایس بر اساس مطالعات خود در مورد فلاسفه باستان ونیز از طریق تجربیات با بیمارانش قانع شده بود که مردم به این دلیل بر رفتار غیر عقلانی و غیر منطقی خود پا فشاری می کنند که مستمرا به خود تلقین می کنند که باید ان گونه رفتار کنند . نتیجه منطقی ایس این بود که در درمان باید مردم را متقاعد کرد تا تلقین افکار قدیمی و غیر منطقیرا به خود متوقف کنند و به انها یاد داد که در باره خود و جهان فکر کنند . درمان منطقی – هیجانی از این دید گاه ها متولد شد (قرچه داغی1375 ).
تئوری (رفتاری- هیجانی ، عقلانی درمانی ) ادعا کرد که رفتارهای خود تخریبی در اجتماع و در اموز
ه سازی مجدد عقاید غیر منطقی فرد (خود- تقویت دهی )که به عزت نفس پایین، خود پنداره تحصیلی و شکست تحصیلی نسبت داده می شود ریشه دارد . درمان عقلانی – رفتاری – هیجانی و دیگر درمانها ی شناختی – رفتاری برای بهبود پیشرفت دانش اموزانی که در معرض شکست تحصیلی بودند به کار گرفته شده بود .
در مان تجربی نشان داده بود که باورهای غیر منطقی ایجاد شده ، به عزت نفس پایین ، تنظیم و کنترل درمان بر روی باور های غیر منطقی (بی مسولیتی هیجانی یا ناتوانائی در کنترل هیجانی )
و امادگی برای سرزنش وابسته بودند .
درمان – رفتاری شناختی که به صورت تصور کردن یا اندیشهچیزی بود با هفت جلسه تمرکز که روی خبری فکری شناخت ، عاطفه ، تعامل جوئی رفتاری نشان داده شد و اینکه مداخله باعث بهبود پیشرفت تحصیلی ، خود پنداره و عزت نفس می شود . پیشرفت عزت نفس در هر جلسه اساسا با تغییراتی در عقاید شدیدا به هم پیوسته می باشد . هر مداخله در مانی تغییراتی در درجات تصمیم گیریهای غیر منطقی ایجاد می کرد . عزت نفس به عنوان پدیده ای که از سه منبع عمده ناشی می شود در نظر گرفته شده است ، اختلاف میان خود واقعی و خود ایده ال، مقایسه اجتماعی ، اسناد علی ،اختلاف خود ایده ال و خود واقعی به شکاف میان انچه که شخص مایل است باشد و انچه که فکر می کند واقعا هست برمی گردد ممکن است اختلاف زیاد از اینجا ناشی شود که معیار هائی که شخص برای خودش مشخص کرد . به طور ناامید کننده ای ایده الیستی و غیر قابل دسترسی هستند یا به این خاطر است که عملکرد واقعی شخص زیر ارزشهاست .
منبع دوم عزت نفس مقایسه اجتماعی است . فستینگر فرض نمود که افراد دارای یک سائق درون ساخته ای جهت ارزشیابی اعقاید و تواناییها ، عینی بودن ، غیر اجتماعی و غیر قابل دسترس بودن اهدافشان هستند . انها این امر را با مقایسهخودشان با دیگران انجام می دهند . شخص که در بعضی مواقع شکست خورده است هنگامی که خودش را با افرادی که انها را به عنوان افراد
موفقدرک کرده مقایسه کند خود ارزشیابی منفی تری تجربه نخواهد کرد تا زمانیکه خودش را با افرادی که به عنوان شکست خورده می شناسد مقایسه نماید. بیماران روانی به فرانی که احساس منحصر به فرد بودن کنند ، دیگران را در اجتناب از احساسات یا علائم ناخوشایند موف
ق بدانند ، به همان فران عزت نفس پایین تری را تجربه خواهند نمود . ازمایشی که اخیرا توسط مک کارتی و فوزنهام (1986)انجام شده نشان داده است که بیماران مضطرب در مورد افراد دیگر گرایش به تخمین بیش از حد برونگرائی و تخمین پایین فروتسیزم دارند ، اما ظاهرا معتقد ند شخص عادی به طور طبیعی کاملا سازگاراست . هر چند سایر مطالعات نشان داده اند که افراد افسرده نیز خودش را نا مشابه با دیگران می بینید ، حتی در اسناد هایی که با افسردگی بی ارتباط می باشد ، و انها فکر می کنند که نسبت به یک شخص معمولی احتمال بیشتری برای داشتن تجارب منفی دار هستند .
پژوهشی که در مورد خود انگاره و عملکرد تحصیلی صورت گرفته است نشان می دهد که رابطه دو سویه قوی ، بین عزت نفس و توانائی یادگیری وجود دارد عزت نفس زیاد موجب پیشبرد یادگیری می شود . نوجوانی که از عزت نفس زیاد برخوردار است بهتر از فردی که احساس بی کفایتی می کند یاد می گیرد و با اشتیاق و اطمینان از عهده یادگیری تکالیف جدید بر می اید (کلمز- ترجمه علی پور 1373)
دیدگاههای روان شناختی درباره عزت نفس و افکارغیر منطقی :
آبراهام فرلو روان شناس معاصر امریکائی (1970)نظریه ای ابراز کرده است که بر اساس ان در زمینه نیازهای انسانی ، نوعی سلسله مراتب غریزی وجود دارد که احتیاجات فیزیولوژیکی ما پایه و اساس را تشکیل می دهد سپس به ترتیب نیازهای دیگری مطرح می کردند :نیاز به افیست ،
نیاز به محبت ، نیاز به احترام – عزت نفس ، خود شکوفایی به نظر فرلو همه انسانها دارای نیازهای مشترک فطری هستند که در سلسله مراتبی از نیرو مند ترین تا ضعیف ترین قرار می گیرد و تا هنگامی که نیازهای ضعیف ارضا نشوند در زندگی شخص حاتمی مسلط و برتر دارند ولی هرچه اینگونه نیازها بیشتر ارضا شود نیازهای مسطح بالاتر به طور نیرومندتر بروز می کنند و البته ارضا
نیازها بستگی به موقعیت و شرایط اجتماعی ، اقتصادی ،سیاسی ، فرهنگی دارد .
دیدگاه ادلر :
مباحثی از روان شناسی که اختصاصا به عزت نفس می پردازد و ان را به عنوان یک متغییر با نفوذوبا اهمیت عنوان می نماید تئوری شخصیتی است که ادلر ارائه نموده است ادلر اگر چه کاربرد عزت نفس را در درملن و سبط و توضیحتئوری اش به کار می گیرد اما به وضوح اهمیت عزت نفس را دریافت نموده است یکی از کمک های معنوی ادلر به روان شناسی مفهومی است که او از عقیده حقارت بدست اورده است حقارت و تلاش در راه تفوق و برتری نقطه شروع شیوه زندگی است دومین کمک ادلر تاکید برکیفیت محیط خانواده است اعتقاد به اینکه انسان موجودی خود اگاه است و معمولا از علل رفتار و هویت خویش اگاهی دارد و در نهایت من خلاق که بر غنای روان شناسی مزدی اشاره دارد که نظر ادلر هسته اصلی ئ اساسی تحقیق نفس و بی همتائی شخصیت است (شفیع ابادی 1375)
دیدگاه راجرز:
راجرز بر انگیزه های ناخود اگاه تکیه نموده و بر دیدگاه ذهنی فرد و درباره انچه اکنون در حال وقوع است تاکید می کند از دیدگاه راجرز اونیل شرط رشد و پروش خود توجه مثبت نامشروط درباره شیر خوارگی است و شخصیت سالم اصولا زمانی شکل می گیرد که مادر بودن توجه به چگونگی رفتار مادر به او عشق و محبت نشان می دهد کودکانی که با احساس توجه مثبت نامشروط پرورش یابند در هر شرایطی خود را ارزشمند می دانند به بیان دیگر نخستین شرط پیدایش شخصیت سالم دریافت توجه مثبت نامشروط در دوره کودکی است . (برومند 1380)
دیدگاه اسمیت :
کوپر اسمیت عزت نفس را ارزشیابی فرد درباره خود قضاوت شخص در مورد ارزش خود می داند وی با بررسی و مطالعه تئوری های قبلی و تحققات انجام شده در این زمینه چهار علل اصلی را برای رشد عزت نفس بیان می کند :
1. میزان احترام پذیرش و علاقمندی که یک فرد دریافت می کند .
2. تاریخ و تجارب و موفقیت هایمان در طی زندگی
3. ارزش و انتظاراتی که تجارب را بر اساس ان تفسیر می کنیم
4. پاسخدهی فرد نسبت به منزل شخصیت
و کوپر اسمیت می گوید : افرادی که عزت نفس بالائی دارند و اطمینان و تایید درونی دارند نحوه قضاوتشان به وضوح متفاوت از افرادی است که عزت نفس پایین دارند (برومند 1380)
به نظر ادلر نابهنجاری به خودی خود بر رشد شخصیت تاثیر ندارد بلکه ادراکی که فرد از نقض ویا نابهنجاری خود دارد رشد و رفتار فرد را تحت تاثیر قرار می دهد (قرچه داغی – 1375)
درمان عقلانی – عاطفی بر این استوار است که مشکلات انسان از امور خارجی و رویدادها سرچشمه نمی گیرند ، بلکه ناشی از اعتقادات و برداشت های فرد از ان امور و رویدادها هستند . به نظر ایس اعتقادات و باورهای ادمی ممکن است منطقی و یا غیر منطقی باشد . اعتقادات غیر منطقی موجبات بروز اختلالات عاطفی و رفتاری شخص را موجب می شود . ایس شخصیت را از سه جنبه فیزیولوژیکی، اجتماعی ، روانشناختی ، توضیح می دهد .
1. جنبه فیزیولوژیکی : ایس این فرظیه را مطرح می سازد که انسان فکر می کند . احساس می کند و عمل می کند یعنی افکار و باورهای او عواطف و رفتارهایش را تحت تاثیر قرار می دهند به نظر ایس گرچه ادمی اعتقادات و باورهای غیر منطقی را می اموزد اما از نقطه نظر زیستی استعداد زیادی برای کسب اینگونه اعتقادات و باورها را خواهد داشت .
2. جنبه اجتماعی : ایس انسان را موجودی اجتماعی می داند که ناگزیر است با دیگران زندگی کند از این رو ی او تلاش می کند تا رفتار خود را با انتظارات دیگران تطبیق دهد ادمی ارزش ها و عقایدی را از اجتماع می گیرد و انها را در جهت کسب مهارتهای مربوط به روابط بین فردی و موفقیت اجتماعی به کار می بندد و درونی می سازد . به عقیده ایس بها دادن بیش از حد به نظر دیگران یعنی بیش از انچه که برای نظر خود ارزش قائل ایم موجب اختلال می شود سلامت روانی و بلوغ عاطفی متضمن برقراری تعادل میان اهمیت دادن به نظرات خود و دیگران در مناسبت های اجتماعی است .
3. جنبه روان شناختی : ایس غرایز را به عنوان عامل تعیین کننده و کنترل رفتار قبول ندارد به عقیده او انسان از نظر بیولوژیکی این استعداد را دارد که طرز غیر منطقی را از والدین ویا فرهنگ جامعه کسب کند . اما در عین حال انسان موجودی خلاق، ازاد و انتخاب گراست و این توانائی را دارد که در جهت رشد و خود شکوفائی حرکت کند انسان در برابر محرک های بیرونی به تعبیر وخود تعصب داشته باشد ممکن است تحت تاثیر استدلالهای نادرست خود قرار گیرد و مضطرب بشود در این صورت شخص برای قانع کردن و حفظ خود مشکل و ناراحتی خویش را معلول عوامل خارجی قلمداد می کند و دیگران را محکوم می سازد . به نظر ایس انسان در رویاروی با یک رویداد فعال
کننده ( ) ممکن است افکار و باورهای منطقی داشته باشد ( ) یا برعکس افکار و باورهای وی از ان رویداد غیر عقلانی باشد ( )در حالت اول فرد مضطرب و پریشان نمی شود و در ارتباط با خود و دیگران هیچ مشکلی ندارد و از نتایج ( )باورها و افکارش خوشنود است (رحیمیان 1377)
ایس انسان را از نظر بیولوژیکی ،عمدتا موجودی می داند که در جهت تخریب نفسی ، ارتکاب امور بدگام بر می دارند و امادگی ذاتی شدیدی که برای تفکر غیر منطقی دارد به عقیده ایس دیگر تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی احساس نیاز مفرط است به اینکه خود را برتر از دیگران و صاحب همه مهارتها بداند ،توسل به نظرات احمقانه و بد بینانه ، پرداختن به تفکر ارزومندانه ،توقع خوبی و خوش رفتاری مداوم از دیگران ، محکوم کردن خود در مواقعی که ضعیف عمل می کند و تمایل عمیق به زود رنجی و بد اشفتگی عاطفی است از نظر ایس ،اگر انسان به این تمایلات طبیعی و در عین حال غیر سالم خود نرسد ،دیگران و دنیای خارج را مورد مذمت و نکوهش قرار می دهد (ایس 1973- پاترسن 1966- کریسنی 1973 )
از نظر راجرز ادراکات هر فرد از اشیا پدیده ها ی جهان ، دنیای درونی و زمینه پدیده ای او را به وجود می اورد برداشت ادمی از دنیای پدیده ای مخصوص به او است و با واقعیت منطبق به عبارت دیگر هر کس اشیا و پدیده ها را از دید خود درک می کند و بر اساس تصوراتش از انها رفتار خواهد کرد (رحیمیان 1377)
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور :
در بررسی عزت نفس اولین کار توسط ویلیام جیمز صورت پذیرفت وی به توضیح خود شناخته شده و خود شناسانده تر پرداخت و ان را به سه عنصرمادی ، اجتماعی ، و فرد در عین حال داشتن
سطوح مختلف اجتماعی برای سایر افراد قابل شناخت است (روحانی )تقسیم نموده و معتقد بود تصور هر فرد از خود در عین تمایلات اجتماعی یعنی زمانیکه متولد شده و مورد شناسائی دیگران قرار می گیرد کسب می گردد . کلی (1902)
به گسترش این عقیده یعنی توجه به خود پرداخت و تاکید را بر اهمیت واکنشهای افراد دیگر در شکل دادن به عزت نفس قرار دارد .
بالبی عزت نفس را قسمتی از شخصیت می داند و همچنین اهمیت کسب افیت را به عنوا
ن اصول کلی در دوران کودکی که پایه ای برای درونی کردن اعتماد به خود اوست را متذکر می شود . رابطه بین عزت نفس و تضمین فرد از توانائی خود مورد بررسی متخصصان متعدد قرار گرفته و هم بستگی بین این دو مورد تایید قرار گرفته است به گونه ای که وقتی فران عزت نفس بالا باشد فرد فران عزت نفس خود را افزایش می دهد و احساس توانائی خود را در مواجه با مشکلات و انسجام وظایف را در سطح مطلوب و بالائی ارزیابی کند عزت نفس با احساس اتکا به نفس ، ارزشمندی خود و تصور از خود ارتباط تنگاتنگی دارد و هر گونه نقصان و کاهش در عوامل مذکور موجب تغییراتش در رفتار فرد منجر می گردد .
در مطالعاتی که ایسون در سال (1982) انجام داده است از دست دادن حس کنترل و ایجاد نارضایتی فردی یکی از مشخصات عزت نفس پایین می باشد . در بررسی هایی که افراد دارای عزت نفس پایین بوده اند انجام گرفته علائمی چون شکایات جسمانی ، افسردگی ، اضطراب کاهش سلامت عمومی بدن و بی تفاوتی و احساس تنهایی ، تمایل به اسناد شکست خود به دیگران ، عدم رضایت شغلی و کاهش عملکرد عدم موفقیت و مشکلات بین فردی گزارش شده است .
روزبه (1965) نخستین مطالعات علمی در زمینه عزت نفس انجام دادی تاثیر متغییرهای اجتماعی را برعزت نفس گروه زیادی از نوجوانان انجام داد و با انجام این کار موجب رواج یافتن مقیاسهای اندازه گیری عزت نفس گردید (بیابانگرد 1374 )
برانت (1972 )در یک تحقیق در یافت که معلمان تمایل دارند که صفات منفی را به دانش اموزان دارای منبع کنترل بیرونی نسبت دهند و در مقابل این قبیل دانش اموزان نیز درمقایسه با دانش اموزان دارایمنبع کنترل درونی بیشتر معلمانشان را منفی توصیف می کنند .
رابطه میان جایگاه مهار ( کنترل باورها ) و پیشرفت اموزشکاهی نیز مورد توج
ه محققان بسیاری بوده است ودر مجموع تنتایج حاکی از ان است که دانش اموزان دارای جایگاه مهار ( منبع کنترل ) درونی در مقایسه با دانش اموزان با جایگاه مهار ( منبع کنترل ) بیرونی از پیشرفت تحصیلی بهتری برخوردار بوده اند ، مسولیت بیشتری را مورد تحصیل ا
حساس می کنند وتمایل دارند که در در مدرسه نیز منظبط تر با شند .
بک (1985 ) متذکر میگردد که اغلب واکنشهای منفی احساسی ، ناشی از فقدان عزت نفس است فرد افسرده خود را ادمی بیارزش تلقی میکند ، به گونه ای که این تلقی باشدت افسردگی مرتبط است و متاسفانه بیش از 80 درصد بیماران افسرده این احساس بی ارزشی را دارند . چندین مطالعه نشان داده اند افرادی که عزت نفسشان بالاست ، انواع خطاها تمرینات تقویت کننده خویشتن یا خود افزائی را به ویژه زمانی که که با یک تهدید واقعی یا خیالی نسبت به خود پنداره فردی خود مواجه باشند ، از خودشان می دهند (تایلر 1988 )
در یک مطالعه ( کروکر 1987 ) در یافت که ازمودینها با عزت نفس فردی بالاتر در یک ازمون مربوط به اطلاعات در مورد عملکرد فردیشان به شیوه ای پاسخ داده اند که به طورغیرمستقیم خویشتن انها را افزایش دهد . بنابراین ازمودینهای با عزت نفس بالا به صورت غیر مستقیم تلویحا موفقیتشان را افزایش می دهند و تلویحا شکست هایشان را به حداقل می رسانند ، برعکس ازمودینهای با عزت نفس پایین تحریفات خود افزائی را که مشخصه افراد با عزت نفس بالاست ، نشان نمی دهند
( لانتن و کرولر 1989 )بیان می کند که عزت نفس جمعی ممکن است در زمینه های گروهی به مانند یک شیوه برای کسب عزت نفس فردی در زمینه های شخصی عمل نماید . از این رو ، عزت نفس فردی حوزه پاسخ یک فرد را نسبت به تجربه یک شکست گروهی تعدیل می نماید .
افراد با عزت نفس جمعی بالا ، زمانیکه با یک تهدید برای هویت گروهیشان مواجه می شوند ، سو گیریها و یا تحریفاتی را که برای افزایش عزت نفس گروه خودی به کار می برند .
در حالی که افراد با عزت نفس جمعی پایین ممکن است چنین سوگیری یا تحریفاتی را که برای افزایش عزت نفس گروه خودی نشان ندهند ( روز بزرگ 1985 ) رابطه بین عزت نفس فردی ئ جمعی را در یک نمونه 82نفری از دانشجویان با به دست اورد .
پتیبوم و همکاران با تجزیه و تحلیل داده های یک نمونه بزرگ از دانش اموزان دبیرستان و اندازه گیریپیشرفت تحصیلی و عزت نفس کلی در فاصله 2سال دریافتند که هیچ گونه شواهدی مبنی بر عملکرد یک متغییر نسبت به متغییرهای دیگر برجسته تر است وجود ندارد .
انها دو توضیح را در این رابطه مطرح می کنند:عزت نفس و پیشرفت تحصیلی مم
کن است معلول یک متغییر سوم باشد یا اینکه هر دو متغییر به یک سبک چرخدای تاثیر یکسانی بر یکدیگر دارند .
روز بزگ (1965 ) نخستین مطالعات علمی در زمینه عزت نفس را انجام داد . او متغییرهای اجتماعی از قبیل : نژاد ، مذهب ، ترتیب تولد ، ارتباط بین والدین و طبقه اجتماعی را بر عزت نفس گروه زیادی از نوجوانان مورد بررسی قرار داد و با انجام این کار موجب رواج مقیاس های اندازه گیری عزت نفس شد . رابطه عزت نفس و تخمین فرد از توانائی خود نیز مورد بررسی مح
ققان متعددی قرار گرفته و وجود هم بستگی بین این دو متغییر مورد تایید قرار گرفت . ( کلد برگ 1980)
در رابطه با عزت نفس تحقیقاتبی شمار دیگر و به خصوص ارتباط ان با بعضی از شاخص های اموزشگاهی از جمله عملکرد تحصیلی و هم چنین سازگاری عاطفی اجتماعی مورد توجه محققان بسیاری بوده است .
روبرت ، والتر ، داولی ، ریچارد ( 1978 ) طی یک مطالعه که روی دو گروه 93 نفری و 121 نفری از مهندسین و فیزیکدانان انجام داد رابطه بین خشنودی شغلی و علائق شغلی با عزت نفس مورد بررسی انجام دادند در این تحقیق جهت اندازه گیری عزت نفس از فهرست علامت گذاری کاف ( 1965 )و همیل برون استفاده گردید . جهت اندازه گیری خشنودی شغلی از پرسشنامه استفاده شد ، علائق حرفه ای نیز با ازمون علائق حرفه ای استرانگ ، کمبل ، مورد سنجش قرار گرفت . نتیجه نشان داد که برای افراد با عزت نفس بالا رابطه مثبت معنی دار بین علائق شغلی و خوشنودی موجود بود ولی برای افراد با عزت نفس پایین چنین رابطه معنی داری وجود نداشت .
به طور کلی در تحقیقات مربوط به اسیب شناسی روانی نشان داده شده که بین عزت نفس پایین و مشکلاتی چون اضطراب ، باورهای غیر منطقی ، افسردگی ، الکلیسم ، روان رنجوری و بسیاری از مشکلات دیگر رابطه وجود دارد و این یافته ها نشان می دهد که افراد برای فعالیت روانی سالم به عزت نفس نیاز دارند . ( بامیستر 1986 ).
«فصل سوم»
«روش تحقیق »
مقدمه :
عزت نفس ، ما را متوجه می کند که چه کسانی باعث می شوند احساس خود را بشناسیم و افرادی را که می خواهیم اوقاتمان را با انان سپری کنیم . انتخاب دوری از منفی گرایان نیازمند شهامت است به خصوص انان که مدت هاست در زندگی ما هستند ، اما رها ک
ردن اینگونه افراد نیروبخش خواهند بود و اگر این کار را نکنیم احساساتمان محدود می شود ، نیروهایمان تحلیل می رود و احساسات واقعی خود را انکار خواهیم کرد . ایا افرادی را می شناسید که در کنارشان احساس بزرگی کنید و این احساس به شما دست دهد که به شما اهمیت می دهند ، به حرفتان گوش می کنند و صرفا برای وجود خودتان به شما ارج می نهند ؟ در عوض ایا کسانی هستند که باعث شوند به شما احساس شرم و تقصیر و بی کفایتی دست دهد و به وجود خودتان شک کنید و دلتان بخواهد جای کس دیگر باشید ؟ این افراد می توانند شما را سست و خسته و تزلزل کنند .
وقتی با دقت ناظر رفتار دیگران با خود هستیم ، انتخاب عاقلانه همواره ما را وا می دارد به عمیق ترین احساسات خود گوش فرا دهیم . مردم گاهی در ظاهر دوست ما به نظر می رسند و اعمال و گفتارشان صحیح می نماید ، اما چه بسا نیت واقعی شان به صلاح ما نباشد . گاهی نیز ممکن است دوستی واقعی به قدری به ما اهمیت دهد که با گفتن حقیقت به ما لطمه بزند . چرا افراد منفی در زندگی ما وجود دارند ؟ چون ما خودمان از لحاظ روانی انان را به سوی خود می خوانیم .
از انجا که زندگی ما تا حد زیادی رو نوشت باورهای درونی ماست ، اگر ما درمورد قدر و منزلت خود تردید نداشتیم بسادگی به منفی بافی های دیگران گوش نمی دادیم ، یاد بگیرید افرادی را که به طور مداوم باعث می شوند احساس بدی پیدا کنید ، شناسائی کنید .
همواره به یاد داشته باشید شما سزاوار اطرافیانی مثبت گرا و دوستانی مهربان هستید تا هر روززندگیتان را پر بار کنید . ( شفیع ابادی 1384 )
فصل سوم :( روش تحقیق )
جمعیت هدف :
عبارت است از کلیه دانش اموزان دبیرستانی دخترانه الزهرا و کشت پور شهرستان نظر اباد
روش نمونه برداری و حجم نمونه :
تعدادنمونه 50 نفر که به روش نمونه گیری تصادفی دو دبیرستان مشخص شد سپس از هر دبیرستان 25 نفر انتخاب تست و تست عزت نفس کوپراسمیت و تست افکار غیر منطقی ایس روی انها اجرا گردید .
1. استفاده از تست عزت نفس کوپر اسمیت
2. تست افکار غیر منطقی ایس
1. ابتدا تست عزت نفس کوپر اسمیت را روی نمونه انجام داده ایم ، این ازمون مشتمل بر پنج موضوع است که عبارت است از انجام تکلیف اموزشی ، روابط اجتماعی ، خانواده ، خود و اینده .