بخشی از مقاله

چکیده
بیتردید،امپراطوری هخامنشیان، یکی از شاخصترین و قدرتمندترین حکومتهای دوران ایران باستان است. این دولت از سال 500 تا 330 ق. م. به مدت حدود 200 سال در ایران و بر دنیای قدیم به غیر از دو سوم یونان سلطنت کرده است.

قلمرو هخامنشیان، بسیار پهناور بود، به طوری که از درهی سند در هندوستان تا رود نیل در مصر و ناحیهی بن غازی در لیبی امروز از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی را در بر میگرفت.

در این امپراطوری پهناور باید این نکته را مورد توجه قرار دهیم که اقوام بسیاری با فرهنگها و آداب و رسومهای خاص خود زندگی میکردند و هخامنشیان، آداب و رسوم آنها را پاس میداشتند، پس، تأثیر فرهنگهای مختلف را در هنر این دوران میتوان مشاهده نمود. به غیر از اینکه اقوام بسیاری و از حکومتهای مختلف با هم مراوده داشتهاند، باید گفت که جغرافیای ایران، خود بر روی هنر این دوران، بیتأثیر نبوده است.

بیشترین تأثیر فرهنگی این دوران را میتوان در نقوش جانوری گیاهی که در نقش برجستههای این دوران حک شده است، مشاهده کرد. هدف و انگیزه از نگارش این مقاله، در خصوص نقشهای گیاهی فوق و ریشهیابی کردن این گیاهان است، همچنین تأثیرپذیری از طبیعت ایران و یا تأثیرپذیری از فرهنگهای دیگر، در این مقاله، بررسی میشود.

مقدمه
در هر جامعهی بشری، زندگی انسانها با جانوران و گیاهان پیرامون خود در ارتباط بودهاند و این در جوامع کهنتر ، بیشتر مصداق پیدا میکند؛ زیرا انسان آن دوران برای زنده ماندن و حفظ بقای خود مجبور به تحت تسلط درآوردن نیروهای اطراف بودند. آدمی از بدو تاریخ، با درختان که یکی از مواهب طبیعت است، ارتباط دائم داشته است، بهویژه ایرانیان باستان که تا سرحد پرستش به درختان احترام گذارده و از درختان، حیات جاودانی و طول عمر و تندرستی و حتی ابدیت آروز میکردند. در افسانههای پارسی قدیم، بسیار دیده شده است که بعضی افراد در موقع کوفتگی و گرسنگی از گیاه جانبخش یا حیاتبخش میخوردند و در نتیجه از نعمت شباب و حیات جاودانی بهرهمند میشدند.

منشأ زندگی گیاهی در کنار زندگی جانوری در اوستا در کنار هم بیان شدهاست. پس از زمانی که مردم در ایران زندگی میکردند با گیاه آشنایی داشتند مانند درخت جهان - درخت زندگی و غیره - با اندیشه محور یا قطب مرکزی پیوند داشت. در نتیجه میتوان گفت که شاهان هخامنشی با گیاهان، آشنایی و پیوندی جدانشدنی داشتند و البته با در نظر گرفتن اینکه شاهان هخامنشی از هنرمندان دیگر کشورها در حجاری نقش برجستهها استفاده کرده-اند، دلیل بر این نیست که تمام نقوش گیاهی بر روی نقش برجستهها از فرهنگهای دیگر وارد ایران شدهاند؛ زیرا خود ایران جایگاه نمود گیاهی بسیاری است. طبق اشاراتی که اوستا به خلقت انسان از گیاه دارد، حاکی از آن است که ایرانیان در اطراف خود، گیاهان بیشماری را میدیدند. در اینجا این سؤالات مطرح میشود که:

-    آیا جغرافیا و تاریخ ایران میتواند خاستگاه گیاهان مختلف باشد و گیاه دارای چه ارزشی است؟

-    نقوش گیاهی روی نقش برجستهها شامل چه نوع گیاهانی هستند و خاستگاه آنها کجا هستند؟

-    آیا این گیاهان در زندگی مردم آن زمان، کاربردی بودهاند یا تزئینی؟

-    چرا با اینکه ایران خاستگاه گیاهان بسیاری است، دلیل اینکه تعدادی از گیاهان، شاخص شده و به صورت نماد درآمدهاند، چیست؟

فرضیه: گل رزت میتواند گل بابونه باشد.

آشنایی با جغرافیای تاریخی ایران
نادیده گرفتن اهمیت محیط در زندگی آدمیان، کار درستی نیست، ولی نمیتوان از خواص فرد و روش پرورش وی در خانواده و فرمانبرداری او از نظامات تیره، قبیله و ملت و اثرات متقابل سنتها در ایجاد شکلگیری تاریخ و فرهنگ یک جامعه چشمپوشی کرد. در ابتدا برای شناخت بهتر گیاهان آن زمان باید به بررسی جغرافیا، محیط و آب و هوای منطقهی ایران پرداخت که بر رشد این گیاهان و تأثیر آنها بر روی زندگی مردم آن زمان، بیتأثیر نبوده است. در عکس زیر جغرافیای تاریخی ایران نشان داده شده است:

کسانی که در ابتدا وارد ایران میشوند، دو منطقه بیشتر به چشم نمیخورد، بیابان خشک و بیحاصل و دیگری کوه. ایران به شکل مثلثی است که در شمال، دریای خزر و در جنوب، خلیج فارس را داریم. در این مثلث، دو بیابان نمکزار نامسکون به چشم میآید، یکی دشت لوت و دیگری دشت کویر. این بیابانها باعث شدند که مردم یا به سوی هندوستان یا به سمت بینالنهرین مهاجرت کنند. کوههایی که دور تا دور این بیابانها را پوشاندهاند، شامل سه رشته کوه هستند:

چشمگیرترین آن رشته کوههای البرز که فلات ایران را از حاشیه دریای خزر که سطح آن پایینتر از دریاست، جدا میکند که از شمال شرق به شمال غرب کشیده شده است. رشته کوه زاگرس - قفقاز - که از شمال غرب تا حدود جنوب غرب تا محدودهی استان فارس امروزی کشیده شده است.

رشته کوه های پرفراز و نشیب و پرچین و شکن هندوکش که در مشرق پراکنده اند.

این بیابانها، مردم را مجبور به ایجاد کردن راههای بازرگانی و همچنین، فرار از دست مهاجمین و پناهنده شدن به کوهها میکنند که از شمال دشت کویر، یعنی از نزدیک تیسفون باستانی یا بغداد کنونی آغاز میشد و از کرمانشاه و همدان و تهران کنونی میگذشت

آنگاه از گوشهی شمال کویر به سوی هرات، یک راه به سوی شمال شرقی میگرایید و به مرو و بخارا و سمرقند و چین میرفت و راه دیگر از سمت جنوب به سیستان و از سمت مشرق به قندهار و از روی کوهها به دشتهای سند میرفت.

راههای دیگر از تهران یا همدان از سمت شمال به آذربایجان و ارمنستان و دریای سیاه یا دریای خزر میرفتند یا از سمت جنوب به اصفهان و فارس؛ اما راه عمدهی تاریخی، راه مشرق به مغرب است که به نام راه بزرگ خراسان یا راه ابریشم به چین شناخته شده است. میتوان نتیجه گرفت که دشتها محل آمیزش و به هم پیوستن مردم گوناگون بود و کوهها، بخش جدا و دربستهای داشتند که در آن، دینهای مختلف - یا حتی اندیشههای کفرآمیز - و سنتها رسمها دور از وقایع تاریخی بزرگنسبتاً، بدون تغییر باقی میمانند.

بسیاری از پژوهشگران میگویند کرهی زمین در دوران چهارم زمینشناسی دارای چهار دورهی یخچالی و چهار دورهی بین یخچالی بوده است و هم اکنون، کرهی زمین، دورهی بین یخچالی چهارم را طی میکند. اگر چنین باشد، باید قبول کرد که همزمان با چهارمین دورهی یخچالی و پس از آن، آب و هوای فلات ایران، بارانی و درههای مرتفع فلات ایران پرآب بوده و در قسمت مرکزی آن، دریایی وجود داشته است. البته باید این نکته را مدنظر قرارداد که سرزمین ایران در دورانهای تاریخی، تغییر چندانی نکرده است

همان اوضاع و احوال و راه و رسم زندگی مردم در روزگار کهن و در این فلات، هنوز همچنان باقیست. ایران، سرزمینی است پر از تناقضها، مثلاً در منطقهای در درهای کوچک به درختان سیب و هلو و اندکی آن سوتر در یک منطقهی گرمسیری به درختان خرما و مرکبات برمیخوریم. بین بیابانهای پر ریگ و سنگلاخ با یک باغ پرگل و معطر، بیش از اندکی فاصله نیست.

گویا کوهها پردرخت از اکنون بودهاند و هنوز هم چوب، وسیلهی اساسی خانهسازی است و بهره گرفتن از آن در هنر و مجسمه سازی در مناطق کوهساری بسیار رایج بوده است.

بررسی جغرافیا در زمان امپراطوری هخامنشیان
حدود سه هزار سال پیش، گروهی از مردم هند و اروپایی که کوچ نشین، چوپان و گلهدار بودند و به خود، آریایی میگفتند-که هنوز به طور یقین نمیدانیم سرزمین اولیهی مهاجرت آریائیها کجا بوده است، ولی به احتمال زیاد از جنوب روسیهی امروزی یا آسیای مرکزی به فلات ایران سرازیر شدند- با ورودشان به فلات ایران و با زد و خوردی که بین مهاجرین و بومیان منطقه و در انتها با چیرگی مهاجرین و تسلط آنها به منطقه، در جاهای مختلف شروع به ساخت آشیانها و شهرکهایی کردند و بیشتر آنها قبیلهای زندگی میکردند.

آریائیان در فلات ایران به قبیلهها ی بزرگی تقسیم شدند که معروفترین آنها: پارسیان، مادها، سکاها، بلخیان، خوارزمیان، سغدیان، هراتیان و پارتیان بودند. جغرافیای ایران در امپراطوری هخامنشیان در عکس زیر دیده میشود:

آنها که دارای دولت و پادشاهی شدند، میهنشان را ایریانوخشَثرُ«» یعنی »پادشاهی ایرانیان« خواندند. این نام، بعدها ائران» شَتر« و »ایران شهر« شده که »ایران« کوتاه شدهی همین نام است.

از میان اقوام آریائی، پارسیان بودند که در مناطقی از جمله، »انشان« و »پاسارگاد« و مناطق دیگر، مسکن گزیدند. مادها توسط کوروش بزرگ، پسر کمبوجیه »پادشاه پارسیان« و مادرش شاهدختی مادی بود از بین رفت و امپراطوری بزرگ هخامنشیان توسط کوروش پایهگذاری شد و با کارهای درخشانی که انجام داد، بزرگترین دولت جهانی تا آن زمان را به وجود آورد. پایتخت هخامنشیان، ابتدا پاسارگاد و سپس به همدان انتقال یافت.

کوروش در زمان حکومت خود، در طی سی سال، خود به کشورگشاییهای بیشماری پرداخت، از جمله لیدی، آسیای صغیر، شهرهای یونانی، سپس متوجه سرحدات شرقی شد، زرنگ و رخج و مرو و بلخ یکی پس از دیگری در زمره ایالات جدید درآمدند و سپس متوجه سرحدهای غربی شد، از ضعف فرمانروای بابل استفاده کرد و بابل را تسخیر کرد. در زمان پادشاهان دیگر هخامنشی، مصر، ترکیه شرقی و سپس هند غربی مطیع دولت ایران شدند. پس به این نتیجه میرسیم که در زمان هخامنشیان، قلمرو ایران، بسیار گسترده بوده است و بیشتر کشورهای قدرتمند آن زمان را تحت تسلط خود داشتند.

پادشاهان هخامنشی در جهت تأمین رفاه اجتماعی مردم فلات ایران و ساکنین مناطق فتح شده، کوشش فراوان کردند. در زمان هخامنشیان به کشاورزی اهمیت زیادی داده میشد و ایرانیان ضمن اینکه با گیاهان غذایی و دارویی آشنایی داشتند، خارجیان تحت تسلط خود را نیز با گیاهان مختلف آشنا میکردند و آنها نیز از این گیاهان استفاده میکردند. از بین شاهان هخامنشی، داریوش کبیر، خود به کاشت نباتات سودمند علاقه داشت و این را از نامهای که به حاکم - Godates - نوشته، مؤید این نظریه است. در این نامه، داریوش شاه فرمان میدهد که در آسیای صغیر و روسیه، گیاهان و درختان شرقی کاشته شوند.

هخامنشیان در شناسایی و ترویج کاشت 6 دانه از دانههای هفتگانه - برنج، گندم، جو، چاودار دوسر، ارزن، گاورس - - به غیر از ذرت که از امریکا به سایر نقاط رفته-که تغذیهی امروز ملل مختلف را تشکیل میدهند، سهم بسزایی دارند.

غذای اصلی لشکریان ایران در زمان خشایار شاه به گفتهی هرودت، گندم و برنج بوده است.

گیاهانی که توسط هخامنشیان به مناطق دیگر راه یافت از آن جمله:

برنج که بومی چین بود، از طریق هند به ایران و سپس به کشورهای تحت تسلط آنان راه یافت به طوری که از رود سند تا فرات کشت میشده است.

گندم و جو در هزارهی سوم ق. م. به اروپا و مصر، گاورس که اصل آن از چین بوده، در ایران کشت میشده است.

نتیجه ای که از نکات بالا به دست میآید این است که در ایران، گیاه از ارزش زیادی برخوردار بوده که بعضی از این گیاهان حتی به صورت نمادین درآمدهاند که ما مکرراً در نقش برجستهها، لباس و تزئینات مختلف میبینیم.

ریشهیابی و جستجوی خاستگاه گیاهان آشنایی با گیاهان

اگر بخواهیم نظر درستی در مورد خاستگاه و کاربرد گیاهان بدهیم، در ابتدا باید شناختی کلی در مورد گیاهان داشته باشیم و با گیاهان مختلف آشنا شویم: - در کتاب مجوسی، حدود 333 گیاه و مشتقات گیاهی دیده میشود که شرح مختصر آنها تقریباً همان شیوه شرح جالینوسی است - .
طبق خواص گیاهان، آنها را به 13 گروه تقسیم کرده است مانند:

-    سبزیجاتی نظیر: بادرنجبویه - - Meli officinalis، ریحان یا»بازروج - Ocim Sp - «،اسفناج - Spinach -
-    علفیها یا »حشایش«، مانند: »برنجاسف« یا درمنه - Artimisia - Vulgaris، شاهتره - - Fumaria Sp، بادآورد - Volutarella - divaricata، پرسیاوشان - Adianthum Capillus veneris -
-    گیاهانی که بذرشان مصرف میشود، مانند: پنجانگشتی - Vitex - angus - castus، سیاهدانه - Nigella -
-    گیاهانی که دانههای مصرفی دارند - حبوب - ، مانند »ماش«
» - Vicia - کاکنج« یاعروسک پشت پرده - Physalis - alkekengi

-    سبزیهای که میوههایشان مصرف میشود - سمار - ، مانند بادمجان - Solanum melongena - بطیخ هندی یا هندوانه - Citrulus - vulgaris و غیره

-    درختان بلند و درختچهها، شامل درختان باغ و درختان کاشته شده با میوههای خوراکی هستند، - شجر - نظیر فندق »فتق« یا پسته، گردو، نارگیل، اترج و غیره.

-    درختان وحشی که میوهی آنها قابل استفاده نیست، چون »گازمارچ« یا گز - Tamarix - ، سپستان، شاه بلوط و غیره.

-    گیاهی که گلهایشان مورد استفاده قرار میگیرد، مانند نسترن - Rosa sp - ، نیلوفر آبی - - Nymphaea و بیدمشک - Salix - aegyptica و غیره.

-    گیاهانی که برگهای مورد مصرف دارند، مانند: آزاد، درخت سرو زربین درخت.

-    گیاهانی که پوست و ریشهی قابل استفاده دارند، مانند »بهن« - Centaurea - نوعی گل گندم، دیوادار، سوزنجان - Colchicum - غیره.

-    گیاهانی که بن - ریشه، غده، پیاز و ریزوم - قابل استفاده دارند، مانند: بصل یا پیاز، سلجم یا شلغم و غیره.

-    گیاهانی روغنی که از آنها روغن میگیرند - دهن - ، مانند یاس زنبقی - Jasminum sambac - ، بالسان یا بالم و غیره.
-    گیاهانی که انواع صمغها را از آنها میگیرند، مانند »افیون« - Opium - ، انذروت - Sarcocolla - ، کهربا - عنبر زرد - و نیل و غیره.

حال که با گیاهان آشنایی نسبی پیدا کردیم، اشاراتی چند به مکانهای معتبری که نقوش گیاهی بر روی آنها حک شده است، میکنیم: این نقوش را بیشتر در سکونتگاههای پادشاهان هخامنشی که مجموعههای پاسارگاد در درجهی اول، و سپس شوش و پرسپولیس که مکانهایی بودند که در آنها جشنها و مراسم آئینی و مذهبی مجلل و باشکوه و پیچیده، شاهانه ای اختصاص داشته و به همین دلیل تقریباً جای خالی معابد و بناهای مذهبی را پرکرده و جانشین آنها شدهاند.

در تمام این مکانها، بیشترین نقش گیاهی در نقش برجستهها و ستونها دیده میشود که این گیاهان عبارتند از:

✓ گل دوازده پر یا رزت ✓ گل نیلوفر آبی یا لوتوس ✓ درخت سرو ✓ درخت نخل

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید