بخشی از مقاله
چکیده
فهم پدیده رشد، میتواند تصور ما از جهان را بهبود بخشد. بدون شک، رشد یک پدیده جهان شمول است و آدمی به راحتی آن را لمس می کند. اما نکته مهم، کشف ساز وکار رشد است. از آنجا که فهم پدیده رشد در موجودات مختلف، نیازمند یک نگرش تحلیلی قدرتمند است، لذا میتوان رویکرد سیستمی را یک مجرای مناسب برای این کار دانست. با کمک رویکرد سیستمی رشد بدینگونه تعریف میشود: »ایجاد تغییرات مستمر و به همپیوسته در اجزا و یا روابط میان آنها به منظور تحقق هدف یا اهدافی مشخص.« بر همین اساس تحقق هر هدفی وابسته به مجموعه مشخصی از اجزا و روابط خاص میان آنهاست. اما آنچه که مشروعیت یک هدف را تبیین میکند، مفهوم استعداد است. استعداد همان ظرفیت درونی یک سیستم برای تحقق اهدافش میباشد.
استعداد، در حقیقت چیزی نیست مگر همان خردهسیستمهای وضعیت موجود. سیستمها در صورت داشتن قابلیت و شرایطی میتوانند اقتضاهای وضعیت مطلوب را فراهم نمایند. اما یک سیستم، در هر مرحلهای از رشد باید در زمان لازم و به میزان مشخصی از ظرفیتها و استعدادهای مختلف خودش بهره ببرد، در غیر این صورت ممکن است وصول به آن هدف با آسیبها و آفتهایی همراه باشد. این مسئله »لزوم تعادل در رشد« نامیده میشود. لذا اگر بپذیریم همه استعدادها و اجزای یک سیستم، در راستای تحقق هدف آن سیستم در نظر گرفته شدهاند، آنگاه استفاده به اندازه و بههنگام آن استعدادها، برای تحقق رشد سیستم الزامی است.پس باید میان اهداف یک سیستم و استعدادهای آن، تناسب وجود داشته باشد؛ یعنی اگر سیستمی اهداف بسیار مهمی پیش روی خود قرار داده است، یا بایستی ظرفیتهای لازم برای آن اهداف را داشته باشد و یا آنها را برای خود فراهم آورد.
به این ترتیب هر چقدر از پلههای سطوح سیستمی بالاتر برویم، اهداف سیستمها جدیتر شده و متناسب با آنها شاهد وجود ظرفیتها و استعدادهای درونی بیشتری در آن سیستم خواهیم بود. در مرحله اول رشد لازم است که فرآیند استعدادسنجی صورت گیرد. سپس سیستم بر اساس شناختی که از محیط و خودش کسب مینماید، اقدام به استعدادیابی و یا استعدادگستری کند. نکته حائز اهمیت این است که فرآیند استعدادگستری، با عبور از سطوح پایین به سطوح بالای سیستمی، دشوارتر میگردد. چرا که این تغییرات هزینههایی برای سیستم دربر دارد. البته در موارد بسیاری شرایط محیطی، برای رشد محدودیت ایجاد میکنند. پس محیط یک سیستم در فرآیند رشد، نقش بسیار مهمی ایفا میکند.
کلیدواژه ویژگی سیستمی سیستمها، رشد، استعداد، دوگانه فساد-کمال، محیط
.1 مقدمه
فهم پدیده رشد، میتواند تصور ما از جهان را بهبود بخشد. اهمیت و وجود پدیده رشد، برای هیچ کس قابل انکارنیست. نمو گیاهان، رشد حیوانات و تکامل جسمی و روحی انسانها شواهدی است که موجب میشود، آدمی به راحتی پدیده رشد را لمس کند. اما آنچه که حائز اهمیت است، کشف سازوکار رشد است. بدون شک، رشد یک پدیده جهان شمول است. اما سوال اصلی این است که آیا این پدیده در همه موجودات یک سازوکار دارد؟ آیا پدیده رشد در سطوح اجتماعی قابل فهم و مدلسازی است؟ آیا میتوان مولفههایی برای رشد متصور شد؟ آیا این مولفهها در همه گونههای رشد مشترک است؟ پدیده رشد چقدر به محیط پیرامون وابسته است؟ و ...
از آنجا که فهم پدیده رشد در موجودات مختلف، نیازمند یک نگرش تحلیلی قدرتمند است، لذا میتوان رویکرد سیستمی را یک مجرای مناسب برای این کار دانست. در چند دهه اخیر نگرش سیستمی در قلمرو علوم جایگاه ویژه ای پیدا کرده است و بهترین طریق وحدت مفاهیم، در علوم مختلف است. در حقیقت رسالت رویکرد سیستمی آن است که با یک الگوریتم واحد، همه پدیده ها را تحلیل کند و در صورت نیاز برای مشکلات، راه حلی تجویز نماید.علیرغم تلاشهای پژوهشگران برای تبیین پدیده رشد، هنوز یک ادبیات مشترکی تولید نشده که بتواند ماهیت رشد را در جهان تبیین کند. البته مفاهیمی همچون تعادل1، پویایی2 و ... در ادبیات سیستمی جایگاه قابل توجهی پیدا کردهاند ولی هرگز کفایت از مفهوم رشد نمی کنند. لذا در این نوشته سعی شده است که ابتدا تصویری مختصر از نگرش سیستمی ارائه شود و سپس با رویکرد ادبیاتسازی، مفهوم رشد بازپردازی شود. بدون شک یافتن مولفههای رشد و تعمیم آنها میتواند یک نظام معنایی قوی در حوزه ادبیات سیستمی تلقی شود.
.2ادبیات موضوع
.2.1ماهیت سیستم ها رایجترین تعریف از چیستی سیستمها عبارت است از: ورودی، فرآگرد، خروجی و بازخور - جکسون، 2003، ص . - 6 این تعریف ناظر به عملکرد سیستم ها است؛ لذا تعریفی کارکردی از سیستم به حساب میآید. با این وجود به نظر میرسد، بیان دیگری از سیستمها میتوان ارائه کرد که ناظر به ماهیت و چیستی سیستمها باشد. بر همین اساس هال و فاگن تعریف دیگری کرده اند: »سیستم مجموعه ای از اجزا و روابط میان آنهاست که توسط ویژگی هایی معین، به هم وابسته یا مرتبط میشوند و این اجزا با محیطشان یک کل را تشکیل میدهند.« البته تعریف فوق نیز یک ایراد عمده دارد و آن این است که مفهوم »هدف« را برای سیستمها لحاظ نکرده است. پس بهتر است که آن را اینگونه بیان کنیم: »سیستم، عبارت است از مجموعهای از اجزا که به منظور تحقق هدف یا اهدافی خاص، روابط مشخصی با یکدیگر برقرار کردهاند« - کاست و روزنزویگ، . - 1972 در این تعریف سه مولفه اساسی وجود دارد که شایسته است با دقت بیشتری بررسی شود:
· هدف: بدون شک یکی از مهمترین ویژگیهای یک سیستم، هدفدار بودن آن است. گاهی سیستم میتواند اهداف خود را به صورت خودکار حفظ کند، یا تغییر دهد و حتی آنها را به شکل هوشمندانهای3 تغییر دهد - رضائیان، 1387، صص . - 92-95 در هر صورت این اهداف ممکن است ارادی یا غیرارادی، صریح یا ضمنی، آگاهانه یا ناآگاهانه باشندمثلاً. ماشینحساب هدفهای کارکردی مشخصی دارد، هر چند که خود هیچ ادراکی نسبت به آنها ندارد، و هر چند که خودش آنها را اراده نکرده است. فراتر از آن، ممکن است خود سیستم هدف دیگری را اراده کرده باشد، اما در واقع به هدف دیگری عمل کند. مانند فردی که هدف مشخصی را در ذهن دارد، اما رفتار او در راستای آن هدف قرار نمی گیرد. لذا در اینجا منظور از هدف، آن چیزی است که یک سیستم در عمل به آن پایبند است.
·اجزاء: هر سیستم از مجموعهای از اجزاء - یا رخدادهای قابل توصیف - تشکیل شده است. اجزایی که هر یک کارکرد مشخصی داشته و سهم معینی را در تحقق هدف سیستم بازی میکنندمثلاً. در یک بازی فوتبال، هر یک از بازیکنان، نقش مجزایی را در تحقق هدف تیم خود بازی میکنند. البته همان طور که ذکر شد فقط3 سیستمهایی هستند که می توانند نسبت به تصمیم گیری قبلی خود، واکنش نشان دهند؛ یعنی میتوانند علاوه بر جمع آوری و ذخیره سازی اطلاعات در حافظه، از حافظه خود کمک بگیرند و اقدامهای جدیدی را برنامه ریزی کنند.