بخشی از مقاله

خلاصه

شهرت فارابی بیشتر بخاطر فلسفه و ریاضی میباشد، اما او در موسیقی صاحب نظر و هم خالق قوانین بدیع بوده است. وی نخستین فیلسوف مسلمانی است که در باره تئوری موسیقی دست به تالیف زد. در این مقاله تلاش شده که ابتدا پس از آشنایی با بینش و دید گاه فارابی نسبت به موسیقی و وضعیت آن در دورانی که او حضور داشته، روش موسیقیایی وی نیز بررسی گردد .همچنین میزان تآثیری که از موسیقی یونان و ایران در اندیشه فارابی مشاهده شده را تحلیل نماید، زیرا عده ای از مستشرقان معتقدند که اساس نظریات او از عقاید یونانیان و عده ای نیز برآنند موسیقی فارابی ریشه ایرانی دارد.

1.    مقدمه

ابونصر محمد بن طرحان فارابی"مشهور به "معلم ثانی" در حدود سال 259هجری قمری در روستایی با نام "وسیج" در نزدیکی "فاراب" چشم به جهان گشود1 پدر و پدربزرگش از نظامیان بلند مرتبه در حکومت "سامانی"بوده اند. بنابراین می توان حدس زد که شرایط تحصیل در ایام جوانیش به خوبی برای او فراهم بوده است. فارابی در بغداد علوم متداول زمان مانند علوم عربی و فقه و کلام را به خوبی فراگرفت و تنها به منظور فراگیری عمیق و دقیق منطق و فلسفه در حلقه درس "یوحنا" شرکت جست3 فارابی پس از مدتی از شاگردان مخصوص وی گردید و تمام منطق و فلسفه را نزد او خواند. وی پس از تکمیل مطالعاتش به پیشنهاد استاد خود سفری به "حران" و "قسطنطیه" داشت و در حدود هشت سال آنجا اقامت کرد.

او در این مدت علوم یونانی و باستانی را مستقیم و بدون واسطه از مکتب درسی قسطنطنیه آموخت و دانسته های خود را در تمام شاخه های علوم از ریاضیات گرفته تا علوم ماوراء ااطبیعیه تکمیل کرد. وی پس از سفر به یونان برای بار دوم به بغداد باز گشت و حدود دو دهه از زندگی خود را در پایتخت حکومت اسلامی گذراند. در این مدت شاید اصلی ترین دوران زندگی علمی فارابی شروع می شود و بیشترین آثار وی در این دو دهه تالیف شده است. فارابی در بغداد با اینکه خود در منطق و فلسفه استاد بود اما طبق سنت درسی این شهر در درس بزرگترین استاد موجود در بغداد یعنی "یونس بن متی4 "حاضر شد. اما چندی نگذشت که آوازه شهرتش در بغداد و تمام بلاد مسلمین پیچید و به عنوان یک استاد مسلم در تمام علوم مطرح شد.

پس از نزدیک به بیست سال تدریس و تحصیل در بغداد، فارابی فضای اختلاف سیاسی و مذهبی موجود در بغداد را برای کار علمی مناسب ندید و یا شاید هم دیدگاه های سیاسی او با رفتارهای حکومت وقت بغداد هماهنگ نبود.بنابراین پیش از شروع آشوب های سیاسی و اجتماعی، پایتخت را به مقصد شهر "دمشق" ترک کرد. حضورش در دمشق و فضای آرام حکومت حاکمان اخشیدی چندان به درازا نکشید. هنوز دو سال نشده بود که آرامش "شامات" نیز به هم ریخت و دمشق به صحنه درگیری های سیاسی و حمله خارجی تبدیل گردید.

فارابی این بار نیز پیش از شروع درگیری دمشق را به مقصد مصر ترک کرد و تقریبا 6 سال در مصر ماند 1 فارابی در سال 339 هجری و در سن هشتاد سالگی در گذشت و شخص سیف الدوله و تعدادی از نزدیکان درباریش بر او نماز خواندند. فارابی در عصر عباسیان می زیست ، عباسیان وارث تمدن های درخشانی بودند که تحولات تاریخی آنها را در سراشیب نزول سوق داده و موسیقی آن تمدنها را نیز مانند سایر مظاهر شان به ضعف کشانده بود.

در عصر فارابی اکثر آلات موسیقی از بین رفته و معدودی بر جای مانده بود. اسلام زیاد به موسیقی روی خوش نشان نداده تنها به صورت اذان و تلاوت قرآن و گاهی به حالت ابتدایی در مراسم عروسی جایز بود.3 اما حکمرانان ایرانی در دوره عباسی که فرستادگان خلفا بودند در مجالس بزم، هنرمندان را به سبک دربار ساسانی تشویق میکردند و باعث پیشرفت موسیقی از خفای کامل گردیدند و توسعه آن به سازهای کم صدا محدود گردید - مانند عود و نی - . پس از آنکه بنیاد خلافت عباسی استوار شد به هنرها و دانشها پرداختند، موسیقی ایرانی را بیشتر الگوی خود قرار دادند . هارون الرشید نخستین فردی بود که در دربار عباسی موسیقی را وارد کرد . در زمان مامون کار ترجمه کتابهای موسیقی شروع و بعد بنیان موسیقی علمی بر پایه موسیقی روزگار ساسانی پی ریزی شد.

در زمان فارابی موسیقی بر دو دسته بود: موسیقی عامیانه بر مبنای آهنگهای محلی برای رفع خستگی و خوشایند گوش بین مردم معمول بوده و با سازهای ابتدایی نواخته و خوانده میشد . در مقابل آن موسیقی وزینی بر اساس موسیقی قدیم ایران در نزد ارباب هنر بود، فارابی آن ها را رواسین و طرائق قدیم خراسانی می نامد که نمونه آن موسیقی اسحق موصلی و شاگردش زریاب میباشد که با مهارت عالی و بر قواعد و قراین دقیق استوار بودند اما توسط فارابی و دیگران تئو ریزه و تدوین شدند.

موسیقی فارابی با تفکر و تعقل ساخته شده و سالیان دراز مرجع اصلی موسیقی دانان بود.4 فارابی در مقدمه کتاب موسیقی کبیر انگیزه خود را از نوشتن کتاب میگوید : چون نوشته های سابق نتوانستند حق مطلب را در رابطه با موسیقی ادا کنند من این کتاب را تالیف کردم. اکنون میخواهم اصول موسیقی را که زاییده آزمایشند دریابم تا در موسیقی مانند نجوم اصولی قابل قبول خلق نمایم .

چگونه این نابغه توانست به این استعداد والا ، به درک رابطه نغمات و کلام برسد؟ پاسخ را تنها در کتاب عظیمش موسیقی کبیر میتوان یافت که چگونگی پیوند شعر را با موسیقی بیان میکند. استاد زرین کوب در کارنامه اسلام می نویسد :"جنبه نظری موسیقی نزد فارابی مورد توجه شد که در این باب میراث علمی یونان را کمال و غنایی بخشید. آثار فارابی در این باب نزد علمای موسیقی اروپا تا اواسط قرن 17 میلادی هنوز مورد رجوع بود " پیشینه پژوهش در ارتباط با موضوع موسیقی در اندیشه فارابی نشان می دهد تا کنون در مقالات و کتاب های مختلف به صورت پراکنده به این موضوع پرداخته اند. هرچند کتاب موسیقی کبیر فارابی مهمترین مدخل در این زمینه می باشد. در این مقاله تلاش می شود به علل توجه فارابی به موسیقی و انواع موسیقی در اندیشه وی پرداخته شود.

2.    دیدگاه فارابی در موسیقی

فارابی موسیقی را در احصاء العلوم چنین تعریف میکند: علم موسیقی، بطورکلی، از شناختن انواع الحان و آنچه الحان از آنها تألیف میشود، بحث میکند و روشن میسازد که الحان برای چه غرضهائی تألیف میشوند و چگونه باید تألیف شوند و بر چه حالی باید باشند تا تأثیر آنها بیشتر و دلنشینتر گردد.1 نقل قولی که فارابی از اسحق موصلی در تعریف موسیقی میآورد قابل توجه است:»موسیقی اثری است که به وسیله مردان ساخته و به وسیله زنان پرداخته میشود.«

می رساند که نشانه یا خط موسیقی خاص وجود داشته است و آهنگ ساز برای نگارش آن از شاگردان خود کمک میگرفته است. معروف است که زریاب شاگرد موصلی موسیقیدان معروفی که موسیقی ایران را تا اسپانیا برده است دو دختر موسیقیدان جوان در استخدام داشته است و شب هنگام آنها را بیدار میکرده است تا آهنگی را که به نظرش رسیده آماده و ثبت کنند.بدیهی است این نوع موسیقی به وسیلی آهنگسازان و موسیقیدانان بهنام با تفکر و تعقل ساخته و نواخته میشده و با مهارت عالی هنری اجرا میگشته است و بر قواعد و قوانین دقیق استوار بوده است که به وسیله ی نظریه دانانی چون فارابی،ابن سینا کشف و تدوین شده است.

یکی از قدیمی ترین و موثر ترین طبقه بندی ها در علوم از فارابی میباشد. در این طبقه بندی موسیقی را در زمره علم تعالیم آورده است.3 وی موسیقی را علم الحان میداند که لحن گاه بر گروهی از نغمه های مختلف که به ترتیب معینی مرتب شده اند و گاه بر نغماتی که بر فکر ومعنایی و کلماتی دلالت دارند اطلاق میشود . فارابی راجع به صداها و تئوری موسیقی با محاسبات ریاضی و فیزیک مفصل بحث می کند که بسیاری از آنها امروز در مبحث فیزیک صادق است . او موسیقی را در نسبت با ریاضی و ریاضی را در نسبت با علوم دیگر می سنجد.

از نظر فارابی پژوهشگر موسیقی نظری نیز محتاج آن نیست که به دست خود آلات موسیقی را به کار گیرد، بلکه کافی است که کسی دیگر به تجربه بپردازد و او تنها آنها را بشنود و تمیز دهد، حتی تأکید مینماید: »این روش حتی از روشهای دیگر بهتر است.« موارد فوق در هر صورت تجربه های شخصی یا غیر شخصی اما عملی و عینی بوده و تجارب حضوری میباشند. لازمه تجربههای غیر شخصی و غیر حضوری، فراهمی یافتههای تجربی و علمی سایرین، سپس پژوهش و پردازش علمی و آنگاه ارزیابی و اثبات آنهاست.

این تجربهها علاوه بر تجارب شخصی و حضوری بلکه چه بسا حداقل از نظر کمی، بیش از آنها، یکی از منابع و راهکارهای علمی تجربی از نظر فارابی است، به تعبیر وی، حال اگر موسیقیدانی نبود که آهنگی را به سمع او برساند، یا به علت ضعف شنوایی قادر به ادراک همه آهنگها نبود، میتواند از تجارب دیگران و منابع موجود در این خصوص استفاده نماید، در نگاه وی این چنین حالی، شبیه به حالت پژوهشگر علم پزشکی و نجوم میباشد که به علت مهیا نبودن شخص متخصص یا مهیا نبودن آلات ضروری، تشریحی یا رصدی در حضور او انجام نگردد، یا تشریحی انجام شده است، ولی او به علت ضعف حواس از ادراک آن عاجز میباشد.

فارابی در کتاب موسیقی کبیر در مبحثی تحت عنوان »تجربه و مبادی براهین یا بنیادهای استدلال« به تبیین تجربه میپردازد. او با تصریح بر مبادی و فرآیند تولید تجربه علمی، ساختار و ارکان آن را به عنوان یک نظریه جامع تبیین میکند: »نخستین مبادی براهین یقینی در هر صناعت ]از جمله در علم مدنی [ از احساس مفردات اجزای آن در نفس به وجود میآید5.« از نگاه او موسیقی سه قسم است :

– 1 موسیقی لذت بخش

– 2 موسیقی انفعالی

– 3 موسیقی خیال آفرین

او خیال را اوج موسیقی عنوان کرد.6 فارابی این سه قسم از موسیقی را اینگونه توضیح میدهد :

نوع اول : موسیقی نشاط انگیز ، که بیشتر متداول است و دلنشین و آرامش زاست بدون آن که توجه هنری را تحریک کند برای رفع خستگی به کار میرود .

نوع دوم : برای انسان دلنشین است و علاوه بر آنکه قوه تخیل و تصور ما را بر می انگیزد وتصاویری از اشیا در مقابل ما به وجود می آورد . این قسم از موسیقی افکاری به ما تلقین و آنها را چنان بیان میکند که در ذهن ما نقش می بندد و شکل میگیرد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید