بخشی از مقاله
چکیده:
بنیان جهان بینی فلسفه یونان برمدار عقل میچرخد و تمامی کندوکاوهای فلسفی با بهرهگیری از آنمعنا مییابد. بازنمود عقل فلسفی یونانی در عرصه سیاست نظری به پیوند امر سیاسی با عقل جمعی منجر شد. همنشینی عقل جمعی و مدارا در عرصه فلسفه سیاسی به ظهور مدلی از نظام سیاسی مطلوب انجامیده است. افلاطون به عنوان یکی از فلاسفه سرآمد یونان باستان در نظام تاملات فلسفیاش با بهرهگیری از عقل محض فلسفی برای خروج از وضعیت آشفته و بحرانی زمانه خویش، توانست مدینه فاضله خیالی خود را طراحی نماید. بعدها شارحین اندیشه او با ترجمه آراء وی درصدد انتقال این میراث فکری به مشرق زمین برآمدند. انتقال مفاهیم از یونان باستان به سرزمینهای دیگر با دخل تصرفهایی نیز همراه بودهاست. در این راستا فارابی به عنوان یکی از معروفترین فیلسوفان جهان اسلام، بسیاری از آراءافلاطون را به عاریت گرفت و آن را با توجه به ساختار معرفت اسلامی مورد استفاده قرار داد.
فارابی در برداشت از معرفت یونانی، مفهوم سیاست را بکارگرفت و آن را با دین پیوند داد. وی در این فرآیند عاریتی، بسیاری از مفاهیم اندیشه غرب مانند مصلحت عمومی را با ساختار معرفت اسلامی هماهنگ کرد. مثلا وی به جای مفهوم مصلحت عمومی در ساختار اندیشه یونانی، واژه تعاون را در بستر ساختار اسلامی به جای آن بکاربرد و در این فرآیندگرتهبرداری، مفهوم ماوراء الطبیعه در اندیشه افلاطونی را با فضای جامعه اسلامی هماهنگ کرد. پس فارابی، بنیاد فلسفه یونان و مفاهیم مرتبط با آن که مبتنی بر عقل و سیاست محوری بود را با توجه به فضای دینی واسلامی منظومه فکریاش مورد استفاده قرار داد. بنابراین در این نوشتار برآنیم تا به شیوه توصیفی و تحلیلی، چگونگی کاربست فرآیند ترجمه و انتقال مفاهیم از فضای فکری یونان باستان را به حوزه معرفت اسلامی، آنهم باتوجه به آراء افلاطون در اندیشه سیاسی فارابی، مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
واژگان کلیدی: فلسفه یونان، فلسفه اسلامی، ترجمه، عقل، عقل شرعی.
مقدمه
فرآیند ترجمه یکی از مهمترین ابزارهایی استکه از طریق آن علم، هنر، ادبیات ، دانش و فرهنگهای ملل مختلف به یکدیگر انتقال مییابد. همچنین در این فرآیند بسیاری از شالودههای فکری تمدنها با یکدیگر مبادله میشود. تاملات فلسفی یونان باستان از جمله موضوعات برجستهای هستند که به وسیله فرآیند ترجمه وگرته برداری به وسیله نوافلاطونیان به دنیای اسلام انتقال یافته است. در فضای انتقال مفاهیم فلسفی و فرهنگی یونان باستان به دنیای اسلام شاهد حک و اصلاحاتی هستیم که این امر بیانگر آن استکه در مدار ترجمه مفاهیم و واژگان، اعم از فلسفی و ... بار معنایی آن واژگان تغییر مییابد و متناسب با فضای فرهنگی جامعه هدف، دچار تغییر و بعضا دگرگونی میشود. فرآیند ترجمه و انتقال مفاهیم فلسفی یونان باستان به دنیای اسلام نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد.
مفاهیم فلسفی یونان باستان بر اساس مباحث عقلی سازمان یافتهاست. عقل یونانی، از ماهیت عریان حقیقت به شیوه استدلالی پرسش مینماید و در صدد دست یافتن به آن است. فضای کالبدی یونان باستان بر اساس دولت- شهر شکل-گرفتهاست و بسیاری از تحولات سیاسی و اجتماعی یونان نیز در چنین بستری به وقوع پیوستهاست. اندیشه فلسفی دولت- شهری یونان باستان، محل زایش و رویش دموکراسی بودهاست و علاوه بر آن مشارکت در امور مهم کشوری نیز بر اساس منطق دموکراتیک صورت گرفتهاست. بحران دموکراسی در دولت- شهر یونان باستان باعث شد تا عدهای از اندیشهورزان مانند افلاطون با رمزگشایی از مشکل دموکراسی ، به طراحی سازهای به نام مدینه فاضله بپردازند.
فضای پرتلاطم و ناآرام ناشی از دموکراسی آتنی باعث شد تا افلاطون به اندیشهپردازی در مورد سکون و آرامش رویآورد. وی در مدینه فاضله تخیلی خود که بعدها سعی نمود آن را با واقعیات ارتباط دهد، تدابیری برای منحرفان از مدینه اندیشید و ضوابطی را نیز بر اساس عقل فلسفی- استدلالی یونانی برای آن تدوین نمود.این میراث ارزنده فکری- فلسفی یونان باستان، بعدها به دلیل عمق و غنایی که داشت، مورد توجه فلاسفه عالم اسلامی واقع شد. آنان نیز با توجه به ذهنیت دینی و اسلامیکه داشتند به استفاده از این مفاهیم پرداختند.در ذهنیت اسلامی علاوه بر آنچهکه در معرفت فلسفی یونان باستان با عنوان عقل محض فلسفی، جهت تبیین هستی موجودیت دارد؛ شریعت نیز به عنوان یکی از مهمترین موضوعات قابل توجه برای تحلیل و بررسی پدیدارهای فلسفی مورد تامل جدی است.
لذا در فرآیند انتقال مفاهیم فلسفی یونان باستان به عالم اسلامی با توجه به این امر مهم ، نوعی بهرهبرداری متناسب با ذهنیت اسلامی صورت گرفت که منجر به پیدایش سازهای فلسفی با محتوایی متمایز از یونان باستان در عالم اسلامی شد.فارابی نیز به عنوان یکی از فیلسوفان دنیای اسلام با چنین درکی برآن بود تا معرفت عقلی یونان را با توجه به فضای اسلامی بکاربرد. او بر این اساس، توانست به فلسفهای ابداعی دست زند که ضمن بهرهگیری از معرفت فلسفی یونان باستان، متمایز از آن بود. با اندک تاملی در دستگاه فلسفی فارابی به این موضوع پیخواهیم بردکه وی، بسیاری از مفاهیم فلاسفه یونان از جمله افلاطون را با ظرافت قابل تحسینی در دستگاه فکری خود بکاربرده و سپس آنها را با فضای معرفت اسلامی امتزاج دادهاست.
فارابی نیز همانند افلاطون که مشکل دولت-شهر آتن را در دموکراسی میدانست، بحران جامعه اسلامی را در ناکارآمدی خلافت میدانست و بر آن شد تا به شیوه فلسفی برای حل آن ناکارآمدی پاسخگو باشد. او نیز مانند افلاطون بسیاری از مفاهیم دیگر مانند مدینه فاضله، مدینه جاهله و... را متناسب با الزامات معرفت اسلامی در اندیشهاش بکاربرد و درصدد برآمد تا با رویکردی فلسفی به بسیاری از معضلات زمانهاش پاسخ دهد. هرچند که فضای حاکم بر جامعه اسلامی با فلسفه از سرناسازگاری درآمد و فلسفه اسلامی فارابی بر اثر این ناسازگاری در حد ایدههایی غیر قابل عمل باقیماند اما اندیشه فلسفی وی، بعدها نیز به شیوههای متفاوتی در میان اندیشمندان اسلامی بروز و نمود یافت.
سوال این نوشته آن است که فرآیند ترجمه مفاهیم و واژگان فلسفی یونان باستان در اندیشه فارابی چگونه صورت گرفت؟فرضیه این پژوهش آن است که فارابی در فرآیند ترجمه، بسیاری از مفاهیم فلسفی یونان باستان را با معرفت دینی و اسلامی ترکیب نمود و سازه فلسفی متمایزی از معرفت فلسفی یونان را متناسب با فضای اسلامی و شرعی بوجودآورد. لذا بر این اساس، نوشتار پیش رو برآن است تا با نظری به بن مایههای فلسفه عقلی یونان باستان و سپس برشماری مختصات معرفت فلسفی در دنیای اسلام ، چگونگی فرآیند ترجمه و انتقال مفاهیم فلسفه یونان با تاکید بر آراء افلاطون را در دستگاه فلسفی فارابی مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
مبانی فکری فلسفه سیاسی یونان باستان با تاکید بر نظریات افلاطون
هرچند فلسفه سیاسی یونان باستان، متشکل از اندیشمندان متعددی مانند سقراط، افلاطون،ارسطو و... است اما در این نوشتار به لحاظ اهمیت و تاثیراتی که بر فلسفه اسلامی از خود بر جا گذاشته، بیشتر از دیگر فلاسفه یونان مورد توجه میباشد. لذا در این نوشته، آراء افلاطون در قیاس با فلسفه اسلامی با محوریت فارابی بررسی خواهد شد.بیتردید افلاطون مهمترین معمار فلسفه سیاسی غرب است. او پس از مرگ ناجوانمردانه استاد خویش، سقراط، و در جهت رفع عیوب جامعه آتنی به نظریه پردازی رویآورد. نظریه دولت او، منطبق با نگرش وی نسبت به انسان، جامعه و در نسبت با نگاه وی به مفاهیمی چون عدالت، فضیلت است. آموزه های وی طی قرن ها، منبع الهام فلاسفه سیاسی بوده است. در ادامه، رئوس اندیشه سیاسی وی تشریح خواهد شد.
از نگاه افلاطون آتن به شیوه نامناسبی اداره میشد و از نگاه او این نظام که اخلاقی و عادلانه نیست، نمی تواند آرامش و سعادت را برای شهروندان به ارمغان بیاورد - . - Field,1949: 14-16 بنابراین جامعه آتن بحرانی اساسی دارد و این بحران در جریان محاکمه سقراط در مقام بالاترین شهروند آتن به گونهای تراژیک بر همگان رخ مینماید. از این رو طرح »جمهور« برای تاسیس بهترین نظام سیاسی با هدف تامین عدالت- یعنی فراهم کردن زندگی سعادتمند، هدف اساسی اندیشهورزی افلاطون است - خالقی و پرن، . - 889 : 1393 از جمله ارکان محوری اندیشه افلاطون، پیوند میان اخلاق و سیاست است. اخلاق از نظر او مبتنی بر جستجوی سعادت و نیکبختی است. به این معنی که حصول بالاترین خیر انسان، که داشتنآن، سعادت و نیکبختی حقیقی را در بردارد.
بدین ترتیب به زعم افلاطون سعادت، غایت اعمال بشر است - نوظهور و سیروس، . - 136: 1387 از نگاه افلاطون، نفس هم فضیلتی دارد که به او قدرت می بخشد تا خوب کار کند و آن عبارتست از عدالت. وی وجود عدالت در شهر را فضیلت و بی عدالتی را رذیلت میداند. به نظر وی زیستن خوب، یعنی زندگی سعادتمندانه و بر وفق اخلاق؛ و برای این کار، عادل بودن لازم است. مک اینتایر معتقد است که یکی از فرضهای بنیادین از نظر افلاطون، ارتباط و پیوند میان فضیلت و سعادت است؛ به نحوی که اگر فضیلت منتهی به سعادت نشود، به معنی این است که فضیلت فاقد غایت است، در این صورت فضیلت بی فایده خواهد بود و نمی تواند طبیعت انسان اخلاقی را ارضا کند. لذا می توان فضیلت را وسیله رسیدن به سعادت دانست - مک اینتایر، . - 207 : 1379 در واقع افلاطون هدف نهایی حکومت فاضله را وصول به ایده نیک می داند.افلاطون انسان را موجودی مدنی و نیازمند زندگی در اجتماع می داند. وی در زمینه تشکیل زندگی مدنی میگوید: