بخشی از مقاله
مقدمه
اول ما» خَلَق االله تعالی العقل « پیامبر اکرم
مسأله صدور خلقت از جمله مسائلی فلسفی است که بدون تردید می توان آن را در ردیـف مسـائل دسـته اول و دوم ذهن کنجکاو انسان به حساب آورد و پرسشی است که علم و فلسفه و عرفان و دین همـواره درصـدد پیدا کردن پاسخی براي آن بوده اند.
مسئله عقل فعال و ارتباط آن با عالم ماده از جمله مسائلی است که ابتدا به صورت مبهم و تاریک بـوده و بعد تغییراتی در آن ایجاد شده و به عبارتی آن را تکمیل کردند، پایه هاي آن را محکمتر کردند.
طبق کیهان شناسی مولوي، انسان به عنوان جزئی از اجزاء با شعور جهان هستی همگام با هستی به سوي کمال مطلق در حرکت و صیرورت است. و انسان به عنوان بخشی از مجموعه کل هستی و به مثابه عضوي زنـده از پیکره فعال و هدف مند آفرینش و همگام با آن در مسیر تکامل گام بر می دارد.
٢
همایش بین المللی روانشناسی و فرهنگ زندگی
The International Conference on Psychology and Culture of Life
بیان مساله
مساله عقل فعال یکی از مسائل بسیار مهمی است که فلاسفه قدیم از ارسطو گرفته تـا ابـن سـینا و دیگـر فلاسفه اسلامی با آن روبرو بوده اند.
لذا شایسته است بررسی شود که این مکاتب تا چه حد از گذشتگان متأثر بوده اند و در چـه زمینـه هـایی مطالبی ابتکاري ارائه نموده اند.
سوال اصلی
-1 فارابی در خصوص عقل فعال چه نظري دارد؟
-2 صدرا در خصوص عقل فعال چه نظري دارد ؟
-3 وجوه اشتراك و افتراق این دو مکتب در خصوص عقل فعال چیست؟
پیشینه تحقیق
عقل فعال به عنوان آخرین عقل از عقول طولیه که ریشه در آثار مشائیان چـون ابـن سـینا و فـارابی دارد، داراي نقش وجود شناختی و معرفت شناسی بسیار مهمی در فلسفه مشاء بوده است.
با آمدن مکتب اشراق و مطرح شدن عقول عرضیه، نقش عقل فعال مشایی به گونه اي دیگر قرار داده شـد و مبحث معرفت شناسی حکمت متعالیه متکامل تر از مباحث معرفتی مشایی و اشراقی اسـت و سـعی در رفـع نواقص موجود در آنها دارد.
ابن عربی، بنیانگذار عرفان اسلامی، در آثار گوناگون خود همانند فصوص الحکم و فتوحات مکیه هـر کجـا فرصت و مجال مناسبی یافته این مسئله معرفت شناسی را مطرح کرده است.
جایگاه و منزلت عقل
عقل بسته به نوع کاربردي که دارد، داراي تعاریف گوناگون و معانی مختلف و متفاوتی می باشـد. عقـل در علوم متفاوت، مشترك معنوي نیست تا داراي یک معنا باشد، بلکه می توان آن را مشترك لفظی دانست.
اما یک معناي مشترك که می توان در همه علوم یافت عقل انسانی به معناي قوه عاقله است کـه در نهـاد تمام انسانها وجود دارد انسان مخلوق و معلول وجود مطلق است، قوة عاقله تجلی علـم خداونـد اسـت. حقیقـت انسان و ذات اصلی او همان عقل اوست به تعبیر درست تر انسان همان عقل است.
٣
همایش بین المللی روانشناسی و فرهنگ زندگی
The International Conference on Psychology and Culture of Life
بایستی بدانیم که کارکرد عقل منحصر در ادراکات حسی و مادي او نیست، چرا که عقل آدمی می تواند با اتصال به عقل فعال به ادراکی شهوي از حقایق دست یابد. ( داود صمدي آملی – انشارات نبوغ – ج( 1
عقل در قرآن کریم
قرآن این سند ارزشمند، طی چندین قرن از هر گونه تغییر و تحریف مصون بوده این سند روشـن کننـدة حق از باطل، مایه هدایت و رحمت معرفی شده.
که بهرمندي آدمی از ان نیازمند به وجود نیرویی است که زمینه تشخیص خوب از بد و نادرست از درست را فراهم سازد. این نیرو همان چیزي است که قرآن از آن به عنوان عقل یاد می کند.
بیش از سیصد آیه، انسان را به تفکر، تدبر و تعقل دعوت کرده است، که حکایت از اهمیت دادن قـرآن بـه عقل دارد.
ایمان بهخداوند با کمک عقل انسان محدودیت قرار داده تـا انسـان بـه ایمـان برسـد، ایمـانی کـه زمینـه رستگاري را فراهم می سازد. ( مجله نقد و نظر – شماره سوم، ص ( 172
عقل و کاربرد آن
عقل و کاربردهاي لغوي:
لغت شناسان هر کدام عقل را به گونه اي تعریف کرده اند، این تعاریف وجوه مشترك بسـیاري دارد، ولـی در پاره اي از موارد با یکدیگر تفاوت هایی نیز دارد.
-1 خرد -2 دانش -3 دریافت صفات اشیا از حسن و قبح، کمال و نقصان
-4 علم به مطلق امور به سبب قولی ك ممیز قبح از حسن است
-5 نیروئی که آمادة پذیرش علم است و ....
براي عقل تعاریف گوناگون در حوزه هاي مختلف معرفی شده که به ان می پردازیم.
۴
همایش بین المللی روانشناسی و فرهنگ زندگی
The International Conference on Psychology and Culture of Life
عقل در کلام
خواجه نصیر طوسی در تعریف عقل می نویسد که عقل یکی از خواص طبیعی ذهن انسان است البتـه اگـر آلات بدن سالم باشد از آن علم به بدیهیات حاصل می شود. ( شیخ ابوالحسن شـعرانی، شـرح و ترجمـه کشـف
المراد، چاپ هشتم، ص ( 234
عقل در علم کلام مبناي احکام و قضایایی واقع می شود که به آراء محموده شهرت دارند. عقل در این علم به معناي معقولات است و قضایایی بکار می رود که فهـم عملـی و عمـومی بشـر آن را پذیرفتـه و بـا تمجیـد و تحسین از آن یاد می کنند.
عقل در حکمت مشاء
کندي عقل را جوهري بسیط می داند که حقایق اشیاء را درك می کند، فارابی معتقد است عقـل نیرویـی است که بدون آلت و ابزار جسمانی کار خود را انجام می دهد.
ابن سینا در آثارش تعاریف متعددي بیان کرده چون معانی جمع شده در ذهن که مقدماتی هستند بـراي استنباط مصالح و اغراض از آنها به چیزي است که باعث رهایی معقولات از محسوسات مـی شـود، نیرویـی کـه باعث جداسازي کارهاي قبیح از نیکو می شود. ابـن سـینا همچنـین ضـمن تقسـیم عقـل بـه دو نـوع عملـی و نظري،عقل نظري را به 3 بخش تقسیم می کند:
-1 عقل مادي که تنها یک امکان مطلق شناسایی است
-2 عقل ممکن که نسبت به اولی عقل فعال است زیرا که خود حقایق اولی لازم را کسب کرده است.
-3 عقل مأخوذ که همان عقل بالفعل فارابی است.
عقل در حکمت متعالیه
صدرا در مرحله دهم اسفار پس از بیان دو قوة عالمه و عامله براي نفس انسان، سه معنـا بـراي عقـل ذکـر می کند:
1قو-ه اي که به واسطه آن بین کارهاي نیک و زشت تمیز داده می شود
-2 مقدماتی که از آنها امور نیک و زشت استنباط می شود.
-3 نفس افعالی که به حسن و قبح موصوف می شوند.
و در ادامه تصریح می کند که عقل، نیروي ادراکی انسان که یکـی از قـواي نفـس بـوده و بـه چهـار نـوع تقسیم می شود: عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل، عقل مستفاد ( تعریف در علم نفس )
۵
همایش بین المللی روانشناسی و فرهنگ زندگی
The International Conference on Psychology and Culture of Life
عقلی که در حوزه فلسفه به کار می رود: جوهر ملکوتی که خداوند آنرا از نور عظمت خود آفریـده اسـت ( جوهر ملکوتی نورانی خلقه االله من نور عظمه ) ( ملا محمد جعفر لاهیجانی، شرح رساله المشاعره )
مرحوم الهی قمشه ي براي عقل معانی ذکر کرده استجوهري:-1 مجرّد ذاتاً و فعلاً
-2 وجود منبسط -3 قوه ادراك کلیات 4قو-ة ادراك و تمییز خیر و شر
-5 ملکه داعی بر خیر و حسنات ....
عقل در حکمت اسلامی ابتدا به دو نوع کلی تقسیم می شود:
-1 عقل انسانی -2 عقل غیر انسانی
که عقل انسانی هم به دو گونه است: عقل نظري و عقل عملی
عقل انسانی: اصطلاح عقل انسانی براي اولین بار توسط اخوان الصفا به کار رفته است کـه تصـریح میکنـد عقل انسانی همان نفس ناطقه انسانی است به همراهی سه قوه وهم، شهوت و غضب قواي نفس را تشـکیل مـی
دهد.
قوه عاقله خود به دو صورت علامه و عماله بروز پیدا می کنددر حالت اول تصـورات و تصـدیقات را ادراك می کند، حق و باطل را تشخیص می دهد.
در حالت دوم اعمال و صنایع مختص به انسان است از قبیل انجام و تـرك اعمـال شایسـت و ناشایسـت را استنباط می کند، به خوبی یا بدي کارها اعتقاد حاصل می کند.
عقل نظري: داراي 4 مرتبه می باشد: اول خلود از جمیع معقولات است با قابلیت تنـور بـه جمیـع. و ایـن مرتبه را عقل بالقوه گویند در مقابل عقل بالفعل، و در عقل منفعل در مقابل عقل فعال بنا بر اتحاد عقل مستفاد به عقل فعال بعد از استکمال ( حاج ملاهادي سبزواري – اسرار الحکمه – تصحیح ابوالحسن شعرانی )
( عقل هیولانی- عقل بالملکه- عقل بالفعل- عقل مستفاد)
عقل عملی: قوت محرکه عمل را در انسان و حیوان عقل عملی می نامند.
مراتب آن: -1 تجلیه: (تهذیب ظاهر با عمل به دستورات دینی)
-2 تخلیه: (تهذیب باطن، تذکیه و تطهیر قلب از ملکات ناپسند)
-3 تحلیه: (تنویر قلب به نور فروغ صور علمیه و صفات پسندیده)
-4 فناي فی االله: (فناي ذات خود، بکاربردن چشم دل و دیده باطن براي مشاهده حق)
این مرتبه آخرین مرتبه سیر و سلوك است.
۶
همایش بین المللی روانشناسی و فرهنگ زندگی
The International Conference on Psychology and Culture of Life
عقل غیر انسانی
موجودي است مجرد در نظام هستی که در سلسله مراتب وجودي پس از خداوند قرار گرفتـه اسـت داراي انواعی می باشد:
- 1 عقل بسیط: عقل در این معنا جوهري مجرد و مستقل از ماده است وجودي است که بـه واسـطه سـعه نوریت و جامعیتش حائز همه انوار معارفه حقه است.
عقل بسیط، کل معقولات است که در صورت اتحاد نفس با او، نفس واجد همه معقولات می شود. ( علامه طباطبایی- بدایه الحکمه- ترجمه و شرح علی شیروانی- ص (139
برخی عرفا بر عقل بسیط اطلاق » روح« شده است که مراد از آن »عالم مشیت« است کـه بعـد از مرتبـه هویت الهیه قرار داد، همچنین » عقل بسیط« گاه بـر خداونـد متعـال نیـز اطـلاق مـی شـود از آن جهـت کـه هیچکدام از معقولات خارج از ذات او نیستند.. ( داود صمدي آملی- انتشارات نبوغ- ج( 3
اصطلاح »عقل بسیط« از منظر ملاصدرا عبارت اند از »و آن اینکه معقولات را بر اسـاس آنچـه کـه بـر آن استوار است و از لحاظ مراتب و علل و سببهاي آن بطور یکدفه اي و بدون انتقال از بعضی معقـولات بـه بعضـی دیگر بیاندیشد و تعقل کند«
عقل اول: عقل اول را عقل کل و عقل کلی و نور اقرب و نور اول نیز می خوانند. اولین چیزي که از خداوند متعال صادر می شود مشائیان عقل اول، اشراقیان نور اول و نور اقرب می نامند. ( سید جعفر سـجادي، فرهنـگ علوم فلسفه و کلامی. ص (493
اولین صادر باید اشرف مخلوقات باشد و اشرف موجود، موجودي است صرف، که آمیخته با عدم نیست و از جنس عقول است نفس نمی تواند اولین صادر باشد زیرا مشوب به 2 نوع عدم است.
(1 عدم تحلیلی- ذهنی از جهت آنکه موجود ممکن است
(2 عدم واقعی- عینی که قوت و فعل می باشد.
و نفس جسمانیه الحدوث است و مانند سایر موجودات مادي که متصف به قوت و فعل می باشـد بنـابراین طبایع نمی توانند صادر اول باشد و صدور مقداریه هم نمی توانند صادر اول باشد پس می ماند »عقل« به اولین صادر همان می باشد. (اسفار، ج2، سفر 4، ص (143
عقل فعال جوهري است بسیط و روحانی در نهایت کمال که صورت همه اشیاء در آن وجود دارد
ملاصدرا در اسفار می گوید: عقل فعال را از آن جهت فعال می گویند که اولا ایجاد کننـده نفـوس بشـري است و خارج کننده آنها است از قوت به فعل ثانیا آنکه خود از تمام وجـوه بالفعـل اسـت و از ایـن جهـت تمـام عقول فعالند
ثالثا آنکه موجد و مکون این عالم است و مفیض صور است بر عالم محسوس.
٧
همایش بین المللی روانشناسی و فرهنگ زندگی
The International Conference on Psychology and Culture of Life
(دو جنبه براي آن قائل است -1 جنبه فی نفسه، مستقل قائم به ذات -2 جنبه اي در ارتبـاط بـا نفـس انسان مستقل قائم به ذات نیست)
عقل فعال آخرین مفارقات عقلیه است و آخرین مرتبه کمال نفس ناطقه، اتصال به عقل فعال است
منشا صدور نفوس جزئیه که بوسیله آن نفوس بشري بر ابدان و اجساد فائض می گردد را عقل فعـال مـی
نامند. عقل فعال را به نامهایی مختلف خوانده اند مانند روح القدس، روان بخش، جبرئیل، روح امري ....