بخشی از مقاله

چکیده:

میثاق امیرفجر یکی از نویسندگان پرتلاش ومتعّهد معاصر است که تاکنون بیش از شصت کتاب در زمینه رمان و داستان با مضامین عرفانی، فلسفی، اجتماعی، تاریخی، جنگ و دفاع مقدّس و ... تألیف و ترجمه کرده است؛امّا در زمینه بررسی آثار او کار چندانی صورت نگرفته است

درّه جذامیان یکی از رمانهایی است که در باور منتقدین، مسأله دفاع مقدّس و پیامدهای جنگ را با زبانی نمادین و با رویکردی جامعه شناسانه مطرح کردهاست. کثرت شخصیتهای داستان، نداشتن قهرمانی یگانه، تغییر زاویه دید و بیان معضلات اجتماعی در پیوند متن با بیرون از متن و... از جمله نشانههای نوگرایانه رماننویسی امیرفجر است که در این رمان نسبتاً طولانی نمود پیدا کردهاست.

از سوی دیگر کاستیهایی ازقوّت جایگاه این رمان کاستهاست. از آنجا که این رمان با رویکرد جامعهشناسی میخائیل باختین نوشته شدهاست، مهمترین پرسشهای این جستار این است که آیا این الگو و نظریه جامعه شناختی آگاهانه یا ناخودآگاه مدّ نظر نویسنده بودهاست؟

همچنین براساس نظر میخائیل باختین، چگونه ارتباط و انسجام میان متن و معضلات جامعه برقرارشدهاست؟ در این نوشتار به شیوه تحلیلی توصیفی، ابتدا اصلیترین عناصر رمان بررسیشده و همسو با نظریه باختین، نقد جامعه شناسانه این رمان صورت میگیرد.

-1مقدّمه

میثاق امیرفجر رمان درّه جذامیان را با رویکردی جامعهشناسانه به رشته تحریر درآورده است؛ هرچند که رگههایی از اندیشههای، فلسفی و عرفانی نیز فارغ از غثّ و سمین متن به چشم میخوردنویسنده. رمان درّه جذامیان تلاش میکند تا آینهای از جامعه ایران در دهه شصت را که در آن معضلات و مسائل اجتماعی با زبان فخیم و ادیبانه بیان میشود؛ در معرض دید مخاطب قرار دهد.

مضمون و »درون مایه« اصلی داستان، بیماری جذام و کشمکش بیماران با هم است. جذام بصورت نمادین، بیماری فراگیری را در سطح جامعه نشان میدهد که به شکلهای مختلف، از جمله ظلم، خیانت، ریاکاری، تعرّض، عدماعتماد، حرص و زیادهطلبی و...آشکار شدهاست و موانعی بر سر راه مردم جهت نیل به یک جامعه آرمانی قرار داده است

امیرفجر علّت انتخاب چنین مطلبی را از زبان فیلسوف در فصل ششم، چنین بیان میکند: ...»بگذار بگویم این درّه، سایهای از زندگی واقعی همه و مثل مثلها یعنی جوهره واقعی و غایی هستی استاین. درّه یک تمثیل است... ما همه جذامی هستیم. حتی سالمترین افراد. همه آنهایی که زندگی میکنند به نحوی مبتلای این دردند. منتها جذام آنها نوعی دیگر استاگر. بیماران این درّه نکبتی مبتلای خوره جسماند همه جهان بشریت، همه آدمهای بیرون از این درّه مبتلای خوره روح و زوال ارزشها هستند

اندیشههای عرفانی بخصوص تفکرات ابن عربی در بیشتر فصول دیده میشود. طرح گزارههای عرفانی، انتظار مخاطب را در همخوانی متن با اندیشهای غالب بر متون عرفان اسلامی، بالا میبرد؛ ولی کجرویهای شخصیتهای برجسته رمان این انتظار را برآورده نمیکند

ماجرای ابراز عشق فرّخ به کریستینا که ابتدا نوعی صداقت، عفّت و پاکدامنی را به ذهن میرساند؛ ولی پس از آلودهشدن این دو نفر، تصوّر عشق عذری که از شاخصهای داستان عاشقانه با رویکرد عرفان اسلامی است، از ذهن مخاطب محو میگردد. باورهای ایدئولوژیکی و عرفانی در این رمان با عشق عذری سرناسازگاری داردسرچشمه. عشق عذری که معمولاً در غزلهای عذری تجلّی میکند، باورهای دینی قوی بودهاست. غنیمی هلال مینویسد: »غزل عذری فرزند جامعه اسلامی-عربی است که ایدئولوژی در آن مستحکم است و سلطان اخلاق برآن سیطره دارد و روح پارسایی در آن جاری است.

جامعه شناسی یکی از موضوعات مهم علوم انسانی است که به رابطه فرد و جامعه میپردازد و نقش اساسی در فرهنگ فکری جهان امروز بازی میکند. »تفکر جامعه شناسانه بیش از هر چیز به خودشناسی کمک میکند که به نوبه خود میتواند به شناختِ بهتر ما از دنیای روابط اجتماعی یاریکند... جامعهشناسی احساس همدردی و نیروی اندیشه و تخیّل ما را گسترش میدهد، چشم-اندازهای جدیدی را پیرامون سرچشمه های رفتارمان در برابر ما میگشاید و به درک ژرفتر زمینههای فرهنگی متفاوت با فرهنگ ما میانجامد.

از سوی دیگر، نفوذ و تأثیر بنیادی ادبیّات بویژه ادبیّات تخیّلی در تحوّل و تکامل جامعه، میتواند معنویّت و فرهنگ دلخواه را اشاعه دهد و میراثهای ارزنده قومی و ملّی را حفظ کند. آثار بازمانده از اقوام و ملّتها ثابت کردهاست که ادبیّات تخیّلی توانسته از گزند و تاراج روزگار محفوظ بماند و ماهیّت معنوی و فرهنگی کشورها را منتقل سازد. از جمله آنها، آثاری چون »گیلگمش« و »ایلیاد و اودیسه« را میتوان نام برد.

از تلفیق ادبیّات و جامعهشناسی، شاخه جدیدی در علوم اجتماعی به نام »جامعهشناسی ادبیّات« پدید آمده که از علوم میانرشتهای است و باعث کاربردی شدن دانش گردیده؛ به کمک آن میتوان به ژرفکاوی روابط متقابل میان جامعه و ادبیات پیبرد. به عبارتی جامعهشناسی ادبیّات یعنی: »شناخت و تبیین پیوند پیچیده و پویای آثار ادبی با زمینههای اجتماعی آفرینش و تکوین آنها.

میخائیل باختین - 1975-1895 - یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی ادبیّات محسوب میشود. همچنین»وی را چهره اصلی گذار از فرمالیسم به ساختارگرایی دانستهاند.

باختین منطق مکالمه و چندآوایی در رمان را مطرح میکند. منطق مکالمات ریشه در مکالمات سقراطی داردبه. نظر او، مشخصه مکالمات سقراطی، ضدیّت با هرتک گویی رسمیای است که مدعّی برخورداری از حقیقت تامّ و تمام است. حقیقتی که امروز از مکالمات سقراطی درمییابیم، حاصل رابطهای مکالمهای در میان سخنگویان است. این حقیقت نسبی بوده و به اتکای نظرگاه-های مستقلّ شرکتکنندگان در گفتگو به ظهور میرسد.

باختین عقیده داشت؛ اولّین گام در تحلیل جامعه شناختی ادبیات و هنر، کنار گذاشتن دو برداشت غلط است که هردو، جنبههایی از متن را نادیده میگیرند. برداشت اول »بتوارهسازی اثر هنری به صورت شی« که پژوهشگر دامنه پژوهش خود را به اثر محدود میسازد و نقش آفرینشگر اثر هنری، دریافت-کنندگان و مخاطبان اثر و موقعیت زمانی و مکانی را نادیده میگیرد. در برداشت دوم پژوهشگر به نفسانیّات و اهداف آفریننده یا مخاطبان اثر میپردازد و هنر به تجربههای آنها محدود میشود.

در حقیقت منتقد کاری جز بازآفرینی تجربیات این دو گروه در برخورد با اثر هنری و متن ادبی ندارد. از نظر باختین این دو برداشت در تحلیل نهایی خطای واحدی را مرتکب میشوند و ساختار زءج را که با روش انتزاع از کلّ بیرون کشیده شده است، به صورت ساختار خود کلّ عرضه میکند. او منطق مکالمه و چندآوایی را در رمان مطرح ساخت.2در آثار ادبی صدای گروهها و افراد مختلف مردم، یعنی آنچه که شوکینگ »روحهای زمانه« خواندهاست ، شنیده میشود و در عین حال این صداها از استقلال نسبی برخوردارند. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید