بخشی از مقاله

بیکاری یکی از معضلات و آسیب اجتماعی جدی پیش روی جمعیت جوانان جامعه است که منجر به کند شدن جریان توسعه جامعه میشود. مطالعات نشان میدهد که در طی 1394-1380 همچنان وضعیت بیکاری در گروه های سنی رو به افزایش بوده و زمینهساز نابهنجاریهای اجتماعی زیادی شده است. ازجمله منجر به فقر مادی، بی تفاوتی اجتماعی، فروپاشی اخلاقی، کاهش مشارکت اجتماعی، بی اعتمادی، تضعیف اخلاق مدنی، فرسایش قانون گرایی، نظم گریزی، شیوع نزاع و درگیری و... میشود. بیکاری خود نوعی بیهنجاری مدنی است که جوانان بیکار به دلیل فقدان سرگرمی و تعهدات اجتماعی، کاهش نشاط اجتماعی به افرادی شورش گر، طغیانی، اوباشگری و لاابالی، دزدی، سرقت، قتل، خودکشی و سایر بزهکاریها سوق پیدا میکنند. در نتیجه با تأکید بر الگوی اسلامی ایرانی می توان از طریق اقتصاد مقاومتی، اشتغالزایی، افزایش ارتباط بین صنعت و دانشگاه، افزایش خلاقیت و کارآفرینی در جوانان، افزایش امیدواری اجتماعی و جذب و مشارکت اجتماعی آنها در توسعه جامعه و جوان گرا نمودن جامعه به تعبیری اعتماد به سپردن مسئولیت به جوانان از این انحرافات و بیسازمانی اجتماعی در جامعه کاست.
مقدمه و بیان مسئله: کار رکن اساسی رشد و توسعه است، که درعین حال، موجب آسایش و رفاه جامعه نیز می شود. اسپینوزا معتقد است که کار، عمیق ترین صورت اجتماعی پایدار در حیات آدمی است، که بدون آن نه تولید، نه گسترش، نه ازدیاد وسایل و لوازم زندگی، هیچ یک قابل تصور نخواهند بود  بیکاری دروازه ورود به دنیای تبهکاری و جرایم ازجمله اعتیاد و سرقت و خودکشی و... است. سونامیبیکاری در میان تحصیلکردگان دانشگاه موجب شده، درهای این بزهکاری به روی تحصیلکردگان باز شود تا جایی که به اعتقاد محققان، امروزه هرم تحصیلی مجرمان در جامعه در حال افزایش است. به این معنا که طبق آمار و مستندات سازمان زندان ها این روز ها بیشتر زندانیان را تحصیلکردگان تشکیل میدهند که با علتیابی ریشه های مجرمیت آنان به معضل بیکاری میرسیم؛ معضلی که با توجه افزایش آن در بین قشر تحصیلکرده نتیجه ای ندارد جز ابتلای جامعه به جرایمیکه گاه روح جمعی را تحت تأثیر قرار میدهند و گاه اثرات آن ها سال های سال بر روح و روان جامعه رسوخ میکنند. درنتیجه میتوان یکی از کانون های اصلی شکل گیری جرم در جامعه را »بیکاری« در جامعه دانست. اگر توسعه اقتصادی را به معنی تحول در مبانی علمی و فنی تولید بدانیم، به نقش انسان در فرایند توسعه اقتصادی پی می بریم.

این درست است که انسان، مصرف کننده دستاوردها و اثرهای توسعه اقتصادی است، اما درعین حال، تولیدکننده محصولی به نام توسعه اقتصادی نیز هست. بنابراین، از آن جایی که فرایند توسعه، وابستگی مستقیم به منابع اقتصادی دارد، پس عدم بهره گیری بهینه و مطلوب از منابع انسانی به عدم استفاده از امکان های مادی و فیزیکی جامعه منجر می شود، درنتیجه، رشد و توسعه اقتصادی تحقق نمییابد و به دنبال آن، بیکاری و در نهایت فقر و محرومیت در جامعه گسترش مییابد. نیل به اشتغال کامل یا حذف بیکاری به معنی غلبه بر فقر و کاهش نابرابری و بی عدالتی ها و ناروایی های اجتماعی و اقتصادی است. وقتی در جامعه ای بیکاری وجود دارد، بدان مفهوم است که بین امور و فعالیت ها، هماهنگی و روابط درستی برقرار نیست، و به عبارتی، روابط اقتصادی آن نادرست و الگوی بهره برداری از منابع و امکان ها ناکارامد است. از این دیدگاه، بیکاری معلول یک عامل یا متغیر نیست، بلکه علل و عوامل متعددی در پیدایش آن دخیلند. از ناسازگاری انتظارها و توقع های شغلی جویندگان کار با ساختارهای درآمدی گرفته، تا فرصت های شغلی قابل عرضه در بازار کار و عدم تطابق بین فناوری، قابلیت ها و توانایی های نیروی کار، همگی شکل های متفاوتی از بیکاری را به وجود می آورند. بنابراین، می توان گفت که بیکاری ازجمله مقوله های اساسی اقتصاد جهانی است، به گونه ای که افزایش اشتغال و کاهش بیکاری یکی از شاخص های مهم توسعه یافتگی تلقی می شود. اشتغال به طورکلی گامی اساسی در اجتماعی شدن جوانان محسوب می شود، که امکان برعهده گرفتن مسئولیت ها و نقش های مولد بزرگسالان را در جامعه برای آن ها فراهم می کند. کار نه تنها تجربه ای حرفه ای، بلکه فرصتی ارزنده برای تعامل با افرادی غیر از خانواده و همسالان را برای جوانان فراهم می کند. افزون بر این، محیط های کاری، جوانان را مجبور می کنند در شرایط گوناگون تصمیم بگیرند، که از این رهگذر، حس مسئولیت و استقلال به آن ها دست می دهد. به علاوه، پول به دست آمده از طریق شغل، وابستگی مالی به بزرگسالان را کاهش می دهد، این امر موجب می شود بزرگسالان، جوانان را افرادی به حساب آورند که در رفاه خانواده، و نیز جامعه به طورکلی سهیم هستند. رفتار انحرافی، رفتاری است که با انتظارهای رفتاری اکثریت افراد جامعه سازگاری ندارد و اعضای جامعه آن را ناپسند یا نادرست میدانند. در دایره المعارف علوم اجتماعی انحراف، رفتاری است مغایر با معیارهای پذیرفته شده یا انتظار اجتماعی گروه یا جامعه ای خاص. به عبارتی کجروی یا انحراف رفتاری است که هنجارهای اجتماعی را نقض کرده و درنتیجه از نظر تعداد زیادی از مردم قابل نکوهش است بدین ترتیب هرگونه رفتاری که با چشمداشت های جامعه یا گروه معینی در داخل جامعه تطبیق نداشته باشد، انحراف نامیده میشود. انحراف زمانی رخ می دهدکه یک فردیا یک گروه معیارهای جامعه را رعایت نکند. با توجه به مباحث فوق، هدف اصلی پژوهش این است که بیکاری چه تأثیری در انحرافات اجتماعی جوانان دارد؟

چارچوب نظری پژوهش:

هر فعالیت فکری یا بدنی که از نظر قانون، مجاز باشد و به منظور کسب درآمد - نقدی یا غیرنقدی - صورت گیرد، کار محسوب می شود. بنابراین، فعالیت هایی مانند ورزش - مگر به صورت حرفه ای - ، خانه داری، تحصیل و... کار به حساب نمی آیند، زیرا به منظور کسب درآمد انجام نمی گیرند، گدایی، دزدی و... را که قانون منع کرده نیز کار محسوب نمی شوند. با توجه به تعریف سازمان بین المللی کار - ILO - که هم اکنون در بیشتر کشورهای جهان،حداقل برای اعلام آمارهای بیکاری به کار می رود، بیکار کسی است که در دوره مرجع حتی یک ساعت کار نکرده باشد، ولی آماده برای کار بوده و جست-وجوی فعال کار انجام داده باشد - بنابراین، بیکار به کسی گفته می شود که شاغل نباشد و در جست-وجوی کار بوده یا به اقتضای فصل و ماهیت فصلی کار خود، بیکار بوده باشد. این افراد سه ویژگی دارند: - الف - فقدان کار؛ - ب - آماده برای کار؛ - ج - جویای کار. بیکاری در شرایطی محقق می شود که جمعیت فعال، در عمل، فعالیت اقتصادی نداشته باشد. به تعبیر دیگر، زمانی که عرضه نیروی انسانی بیشتر از تقاضای آن باشد، پدیده بیکاری رخ می دهد. ادگار داو در تقسیم بندی خود، بیکاری را بدین شرح تقسیم بندی می کند:

بیکاری آشکار:

بیکاری ارادی: افرادی که از پذیرفتن برخی مشاغل که برای آن شایستگی دارند، امتناع می ورزند و منابع تأمین مالی دیگری جز اشتغال دارند.

بیکاری غیرارادی: عامل آن اراده فرد یا کارفرما نیست، از آن جمله است، بیکاری طبیعی که در نتیجه جابه جایی عوامل تولید رخ میدهد و یا اینکه وضعیت جامعه در حدی نیست که بتواند از تمام عوامل تولید استفاده نماید. کمکاری: کسانی که کمتر از آن چه علاقه مندند کار می کنند.

به ظاهر فعال ولی با بهره وری کم: این گروه، افرادی هستند که کارشان حاصلی ندارد، و خود به چند دسته تقسیم می-شوند:

کم کاری پنهان: افرادی که بسیار کمتر از حد انتظار کار می کنند.

بیکاری پنهان: کسانی که سرگرم فعالیت های غیرشغلی هستند

بازنشستگی زودرس: در بسیاری از کشورها، سن بازنشستگی همزمان با افزایش طول عمر درحال کاهش است. برای ایجاد امکان اشتغال بیشتر برای افراد زیادی که از پایین فشار می آورند.
بیماران: کسانی که قدرت کارشان بر اثر سوءتغذیه یا داروهای عمومی تحلیل می رود.

غیرمولدان: کسانی که می توانند نیروی انسانی لازم را برای کار تولیدی تشکیل دهند، ولی ساعت ها درگیر منابع مکمل ناکافی برای ساختن عوامل تولید خود و حتی ضروریات زندگی خود هستند - لطیفی و دیگران، . - 1390 ویلیام اچ میرنیگ نیز بیکاری را این گونه طبقه بندی کرده است:

بیکاری برحسب میزان - جزیی، کلی - بیکاری برحسب مدت - کوتاه، میان و بلندمدت -

بیکاری برحسب علت - ادواری، اصطکاکی، بنیانی و... -

با وجود این تعاریف، هرگز نباید تصور کرد، بیکار به کسی گفته می شود که فاقد هرگونه شغلی جهت کسب درآمد می-باشد، بلکه باید گفت که در یک تعریف تا حدودی جامع، بیکار به افرادی اطلاق می شود که نخست: دارای شغل و کاری منظم نبوده، دوم: کارشان متناسب با تخصص و مهارتشان در جهت تولید جامعه نیست و سوم: شامل افرادی است که حرفه و کارشان مناسب با شایستگی و علاقه آن ها نیست و بالاخره دایره شمول آن دربرگیرنده افرادی است که به حرفه یا شغلی اشتغال دارند که اگر به نحوی کارشان را ترک نمایند، تأثیر نامطلوبی در آن رشته یا حرفه و

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید