بخشی از مقاله
چکیده
پدیدارشناسی - فنومنولوژی - به هر طریقی تلاشی است جهت دیدن خود و جهانمان با دیدی چندجانبه که بیشترین ارتباط را با معماری و شهرسازی دارد. - پروین پرتوی، پدیدارشناسی مکان - رویکرد پدیدارشناسانه از بحث روابط فیزیکی و علت معلولی پا فراتر نهان و با دیدی فرازمانی به تجزیه و تحلیل خصوصیات محسوس و نامحسوس مکان و روابط معنادار فیزیکی- بصری از دیدگاه انسانی میپردازد و هدف اصلی آن »بازگشت به ماهیت اشیاء« است به معنی شناختی به دور از مفاهیم تجریدی و انتزاعی و روبهرو شدن با واقعیت پدیدهها. - پدیدارشناسی مکان- پروین پرتوی - فضا پدیدهای است که معماری بر مبنای آن ویژگی بعد چهارم همان بعد پدیدارشناسانه را پیدا میکند. ناظر با حرکت درون بنا بعد چهارمی را لمس میکند که چیزی فراتر از معماری است و به اثر معمارانه کمال و هویت میبخشد.
واژگان کلیدی: پدیدار شناسی، معماری، حس مکان، اثر معمارانه، مقبره حکیم عمر خیام.
مقدمه
پدیدار شناسی چیست و چگونه با معماری و شهرسازی ارتباط می یابد؟ روند مطالعات پدیدارشناسانه در شناسایی کاراکتر و دست یابی به حس مکان چگونه حاصر می شود؟ بررسی و تحلیل بعد چهارم معماری در مقبره حکیم عمر خیام - رویکرد اگزیستانسیالیسم - در این بررسی تلاش بر آن شده است تا با استفاده از ادبیات پدیدار شناسانه مکان به بازخوانی و تحلیل آرامگاه »حکیم عمر خیام« بپردازیم.پدیدارشناسی مکان به بررسی و تحلیل کاراکترهای نظام یافته مکان و روابط اجتماعی این کاراکترها با هم که به صورت مجموعهای در هم تنیده به فضای خنثی هویت میبخشد و آن را رمزآلود میکند به گونهای که امکان دوباره و دوبارهای تفسیر و تأویل را به پدیدارشناس میدهد.
بررسی ارتباط فنومنولوژی با معماری و شهرسازی
فضاهای شهری تحت تأثیر نگرشهای مبتنی بر ناسیونالیسم و پوزیتیسم تحقق یافته که در تمام این نگرشها انسان بعنوان فاعل و جهان مفعول آن میباشد. این فضاها تنها در اطراف بنا مشخص نمیشوند بلکه در خلأهای محدود شده در عناصر طبیعی نیز شناخته میشوند. - الیتون هال- آلبرتوپرز- گوهنر- یوهانی پاداسما- پرسش های ادراک - معمار به عنوان ناظر و فاعل خلاق همواره در خارج از بنا قرار دارد و با بهرهگیری از دانش و احساس موضوع مورد نظر را با توجه و در نظر گرفتن روحیات محیط و شرایط جامعه طراحی میکند.
به مرور زمان ناظرین و کاربران - همیشه در خارج - قلمروهای این سازه را میشکنند و پا به عرصهای میگذارند که معمار آن را با فضا، نور و طراحیهای پلانی متریک و هندسی به سبکی در خور طراحی کرده است. اثر هنری و عرصهی جدید به وجود آ مده شبکهای از ارتباطات جدید و خالص است که ناظر نسبت به آن هیچگونه شناخت و تجربهای ندارد. این مکان جدید بخشی از فضایی است که از ارزشهای شهر اشباع شده و بار معنایی و هویت شناختی انحصاری را به اتمسفر عمومی مکان که همان کاراکتر موردنظر در طراحی معمارانه است میبخشد.
مکان جدید برآیندی از نیروهای مرکزگراست نیروهایی که در تمام زمینههای هندسی، سازهای، اقتصادی، روانشناختی، سیاسی، و ... تلقی میشوند و برآیند تمام اینها در نهایت منجر به ایجاد »حس مکان در ناظر میشود.ویژگی مهم معماری که آن را متمایز از سایر فعالیتهای هنری می کند عملکرد سه بعدی آن است به طوریکه ناظر را به درون برده و امکان بررسی و تحلیل میدهد - دانیس، دونیس- مبادی سواد بصری - و همینطور تلقین این هنر با فضا به عنوان بعد چهارم.فضا پدیدهای است که معماری بر مبنای آن ویژگی بعد چهارم را مییابد.
در بررسی فنومنولوژیک اثر هنری، معماری به سان جعبهای در بسته در نظر گرفته میشود که موضوع رمزآلود مهمی را درون خود جای داده که این همان سرچشمه حس مکان است.ناظر با حرکت درون بنا بعد چهارمی را لمس میکند که این چیزی فراتر از معماری است و به اثر معمارانه کمال میبخشد و این همان نقطه عطف فنومنولوژی و معماری.اینجاست که فضای خالی درونی معنایی خاص و برتری غیر قابل تعرض مییابد و رفته رفته این خلأ درونی سبب فراموشی فضای معماری و تمرکز بر روی بعد چهارم یعنی بعد »مکان« و دستیابی حس مکان می شود.
تحت یک نظریهی کلی »پدیدارشناسی معمارانه« دریافتها، کنش ها و تفکرات را هدایت میکند به آنها اندازه و مقیاس میبخشد و آنها را به تصویر ملموس میکشد. - پروفسور ازوی برونر- چگونه به معماری بنگریم؟ - پدیدارشناسی از طریق تجربهی بساوشی که ریشه در ادراک جزء به جزء محیط و معماری دارد ایجاد میشود. طبق چینشی سلسله مراتبی بعد دید با اهمیتترین پارادایم در معماری است. این پارادایم مصور مصور به واسطهی تجربهی فعلی حرکت در اثر هنری، مجازی گرایی و آفرینش با خیال تصورگرایی و استفاده از حواس پنجگانه به آشکارسازی وجود پنهان، آوانگاری، فلسفه گرایی ادراک کالبدی، پسامدرنیسم صوری و تمرکز خاطره و خیال می پردازد.
تعبیرهایی که پس از اولین ورود ناظر به اثر هنری مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد تحت تأثیر شرایط روحی القاء شده به واسطه سبک استفاده شده و اصالت معمارانهی آن مکان است.این تعابیر به سه دسته کلی تقسیم میشوند:-1 تعابیر محتوی گرایانه: اشاره به بعد میانی فیزیکی و محاسباتی سازه و تلقیق آنها با عوامل فلسفی، سیاسی، مادی گرایانه، فنی و ... دارد.-2 تعابیر جسمی- روانی: که اشاره به حس کلی مکان دارد که ناظر پس از اولین برخورد با آن به دست میآورد.-3 تعابیر صورت گرایانه: اشاره، شرایط روحی محیط جدید و نقشپذیرها و نمادهای آمیخته با سازه دارد که این همان بحث »پدیدارشناسی مکان« جدید است.
روند مطالعات پدیدارشناسانه
در مطالعات پدیدارشناسانهی مکان، پدیدارشناس با هدف پدیدارشناسی مکان خاصی به منظور ارائهای نظام یافتهی کارکترهای متنوع موجود در مکان و خصوصیات محسوس و ملموس و نامحسوس و تعمیم این خصوصیات به الگوی وسیعتری از ساختارهای اصلی معمارانه در اثر هنری به بررسی روابط اجتماعی کاراکترها می پردازد.در این مطالعات ضمن در نظر گرفتن مکان به منزلهی یک فضای زیسته و چیزی فراتر از انتزاع با رویکردی استعلایی و رادیکال به بررسی و تحلیل روابط موجود بین انسان و محیط معمارانه ای که آن مکان را با کیفیتهای طبیعی و مؤلفه های شیء به مکانی خاص تبدیل کرده که دارای روح مکان است و به دور از هرگونه عقاید قومی، قبیلهای، عرضی، شرعی، مرسوم و... میپردازد. پروسه ی پدیدارشناسی مکان نیازمند گونهای بصیرت شهودی است. در این پروسه مکان به دو عنصر اصلی فضا و کاراکتر تقسیم میشوند.
فضا از طریق آیتمهایی چون دیالکتیک درون بیرون، مرز و قلمرو، محصوریت و تمرکز قابلیت تحلیل مییابد. این آیتمها به صورت مجموعه سبب ایجاد حس مکان میشوند. و از سوی دیگر کاراکتر که در حقیقت همان روح مکان است در کالبد سازهای اثر هنری تحت تأثیر کیفیات مادی وصوری مکان تحقق مییابد. حس »صمیمی روان شناختی« که به ناظر القا میشود. »کاراکتر« و »فضا« میتوانند در مسیر جهتیابی و شناسایی کاراکتر مکان کمک کنند.