بخشی از مقاله
چکیده
مفهوم آزادی ازجمله مفاهیم مدرنی است که نویسندگان متأثر از اندیشهی متفکران مدرن، تلاشهای بسیاری برای ترسیم مختصات این مفهوم در آثارشان صورت دادهاند. بهرام صادقی ازجمله نویسندگانی است که مفهوم آزادی و ناخشنودیهای حاصل از عدم درک آن را در آثارش منعکس میکند.
در پژوهش حاضر تلاش شد که نگرش صادقی دربارهی این مفهوم موردبررسی قرار گیرد. این پژوهش باهدف برجسته کردن مقولهی آزادی در اندیشهی هگل و ردیابی این مفهوم در داستانهایی که بهصورت بالقوه یا بالفعل حاوی جنبههایی از مفهوم آزادی هستند، صورت گرفت. روش انجام تحقیق، توصیفی- تحلیلی و شیوهی گردآوری اطلاعات، کتابخانهای است.
یافتههای حاصل با توجه به مبانی نظری و تحلیلی اندیشهی هگل و داستانهای صادقی بیانگر این است که روح حاکم بر زمانهی صادقی روحی منفعتطلب است که آرمانها و فکرهای بزرگ امکان تحقق پیدا نمیکنند. افراد یا آزادی را در معنای هگلی درک نمیکنند، یا از ادامهی مسیر بازمیمانند، تسلیم روح زمانهی خویش میشوند و ارزشهای ذهنی خود را از یاد میبرند؛ بنابراین آزادی در جامعهی داستانی صادقی رخ نمیدهد. هر فردی در ساحت جمعی میتواند به آزادی دست یابد ولی این امر بهتنهایی ناممکن است. به اعتقاد هگل، آزادی واقعی فرد در صورت آزادی جامعه اتفاق میافتد. خوشبختی، آزادی و پیشرفت زمانی که جمعی باشد رخ مینماید.
.1 مقدمه
بهرام صادقی - 1363-1315 - از نویسندگان برجستهی معاصر است که سالهای داستاننویسیاش، مصادف با دوران نخست وزیری مصدق بود؛ دورانی که در تاریخ معاصر ایران ازنظر سیاسی-اجتماعی سالهایی پرتلاطم، سیاه و تلخ بود. »در مرداد 1332 مصدق درنتیجهی اتحاد با طبقه متوسط جدید، پشتیبانی سه گروه نماینده بازار Bمجاهدین اسلام، حزب زحمتکشان و فدائیان اسلام را ازدستداده بود.
در شرایطی که مصدق طرفداران سنتی خود را از دست میداد افسران ناراضی سلطنتطلب بهطور پنهانی مشغول طراحی کودتا بودند
درنهایت روز 28 مرداد سال 1332 در کودتایی آمریکایی دولت ملی دکتر محمد مصدق سقوط کرد. مشتی لات و چاقوکش به حمایت از سلطنت به خیابانها ریختند و آرزوهای تاریخی یک ملت برای تحقق دموکراسی بر بادرفت. بهرام صادقی در سالهای پس از کودتا که همزمان با اوج داستاننویسیاش بود »به هر طرف که نگاه میکرد دیواری در حال فروریختن بود و چیزی جز افیون و معنا باختگی وجود نداشت.
طوفان مرگ، منجلاب اعتیاد و روند تباهی و شکست یک نسل، واقعیتهای جامعهی نابسامانی بود که بهرام صادقی در آن زندگی میکرد و مینوشت؛ لذا داستانهای او فضای خفقانآوری را منعکس میکند که انسانها در آن سهمی از آزادی ندارند و انسانهایی که آگاهی به آزادی یافتهاند در چنین جامعهای خود را ناکام مییابند؛ بنابراین سرخورده و ناامید میشوند.
هگل - Hegel - فیلسوفی است که با به نقد کشیدن مفهوم آزادی نزد فیلسوفان پیش از خود پرتو تازهای به مفهوم آزادی میافکند. ازنظر هگل »گوهر روح، آزادی است« - هگل، - 71 :1379 به اعتقاد وی آزادی در درون دولتی شکل میگیرد که اساساً ماهیتی جمع گرایانه دارد و افراد بهتنهایی نمیتوانند آزاد باشند. در مقالهی حاضر تلاش بر آن است که ابتدا مفهوم آزادی از منظر هگل مورد تبیین قرارگرفته و سپس برخی از داستانهای بهرام صادقی با توجه به این مفهوم تحلیل شود.
.2 پیشینهی پژوهش
در مورد آثار بهرام صادقی پژوهشهایی صورت گرفته است. کتابهایی ازجمله تأویل ملکوت از محمدتقی غیاثی. غیاثی در این کتاب به تأویل داستان بلند ملکوت پرداخته و همچنین رویکردهای »نشانهشناسی« و »روایت شناسی« را در این داستان پیاده کرده است. مسافری غریب و حیران از روحاالله مهدی پور عمرانی، در این کتاب نویسنده به نقد و بررسی داستانهای بهرام صادقی از دیدگاه طنز پرداخته است.
رسالهی بازتاب کودتای 28 مرداد 1332 در ادبیات داستانی ایران؛ مطالعهی موردی بهرام صادقی و احمد آقایی از معین حاتمی زاده. تحلیل داستان ملکوت با تکیه بر جنبههای ساختاری، روانشناختی و فمینیستی از رقیههاشمی. این رساله با سه رویکرد نوین ساختارگرایانه، روانشناسانه و فمینیستی بر اساس آرای نظریهپردازان معاصر تدوینشده است. بهطورکلی بیشتر پژوهشهایی که صورت گرفته است با رویکردهای ساختاری، طنز، روانشناختی و بازتاب کودتای 28 مرداد در آثار وی است.
.3 در باب مفهوم آزادی - freedom -
در فلسفهی سیاسی- اجتماعی، »آزادی« بیشک یکی از مفاهیم بنیادین فلسفه و جزءِ اصول موضوعهی سیاست محسوب میشود. فیلسوف بزرگ ایدئالیست آلمان فیخته - Fichte - ، معتقد است کسی که معنای درست و حقیقی فلسفه را درک کرده باشد، آنگاه خواهد دید که فلسفه در ذات خود چیزی نیست مگر »تحلیل مفهوم آزادی« - فیخته، » . - 34 :1925واژگان Freihei و Frei کاملاً با »آزادی« و »آزاد« منطبق هستند. آنها هر دو به آزادی اراده و آزادی در تمام معنای اجتماعی و سیاسیاش اشاره میکنند؛ بنابراین، »آزادی« در تقابل با »بندگی«، »وابستگی«، »اجبار«، »ضرورت« و غیره قرار دارد. هگل میکوشد تا گسترهی این معانی را در نظریهی واحد آزادی به یکدیگر ربط دهد
یواژهیونانی پُلِوِسبه معنای کسی است که اولاً در زمرهی مردمان خودی و شهروند پولیس - polis - ، - مدینه یونانیاست، - بدین معنا که جزءِ بیگانگان محسوب نمیشود و ثانیاً این امکان را داشته باشد که به هرکجا میخواهد برود و کسی نتواند او را از این کار منع کند. در یونان همهکس آزاد به شمار نمیرفتند، کسانی که شهروند پولیس نبودند، حق دخالت در امور پولیس را نداشتند. کسانی چون بردگان، غلامان و زنان نمیتوانستند هرکجا که میخواستند بروند آنها با منع اربابانشان روبرو میشدند و این امر، مفهوم قانون را برجسته میکند. شهروند پولیس میتواند به هر جا بخواهد برود اما هر کس از این موهبت برخوردار نیست. بدینسان در نظام اجتماعی یونان آزادی و قانون با یکدیگر پیوندی ناگسستنی پیدا میکنند. بهعبارتدیگر »قانون« بهمثابهی فراهمکنندهی امکان »آزادی« ظهور مییابد. اگر قانون نباشد هیچ نوع آزادی در کار نخواهد بود.
.1 .3 آزادی نزد رواقیون
آزادی ازنظر رواقیون وضعیتی درونی و تأثیر ناگرفته از مقدرات بیرونی انسان است. »آزادی درونی محض تنها یک آرزوست، شبحی است؛ چراکه انسان نمیتواند بهصرف خود زندگی کند
در فلسفه ی رواقی ویژه به نزد کسی مانند دیوژانسِ کَلبی، انسان نه در فعالیت سیاسیاش بهمثابهی شهروند پولیس، بلکه درست برعکس، تنها آنگاه آزاد است که آزادیِ خود را هر چه کمتر منوط به جهان بیرون و قوانین پولیس و امور سیاسی گرداند. انسان رواقی باید از جهان بیرون فاصله بگیرد تا بتواند چه بر تخت شاهی و چه در زنجیر اسارت، در هر دو صورت در درون خویش آزاد باشد، چراکه آزادی از منظر رواقیون امری درونی است