بخشی از مقاله
چکیده:
ادبیات هر ملّت، یکی از مهمترین ذخایر فکری، ذوقی و عاطفی آنهاست که جلوهگاه آرزوها وخواستههای درونی و آیینهی تصویر آرمانشهر شاعران و نویسندگان است؛ آرزوهایی که چه بسا در تاریخهای رسمی ملل نمیتوان یافت و به گونهای غیرمستقیم در آثار آنها جای گرفته است
در همین راستا نگاهی تأمّلبرانگیز به ستایش سروده های انوری نشان میدهد که این شاعر پرآوازه و مدیحه سرای عصر غزنوی توصیفات فضیل مدارانه ی زیادی از عدالت ممدوح دارد و مواردی از قبیل: عدالت عاملی برای تداوم ملک و حکومت، عمران و آبادانی کشور، ایجاد امنیت و آرامش، ایجاد نظم در عالم، عاملی برای نابودی ستم و فتنه، لزوم برقراری عدالت بدون تبعیض، فراتر بودن تأثیرعدالت از جامعهی انسانی وأثیرت آن بر عوامل محیطی، طبیعی و حتّی حیوانات، همه و همه از مبانی عدالتخواهی او هستند که در این مقال به شرح و بررسی آنها پرداخته شده است.
مقدّمه:
گرایش به حاکمیت داد و بیزاری از ستم، موضوعی است فراتر از اختیار آدمی و برآمده از خواستهی درونی اوست و در درازنای تاریخ، همواره، همهی ملّتها خواهان گردش امور حکومت بر محور عدالت بودهاندشاعران. و نویسندگان هر ملّت نیز در آثار خود به این مهم توجّه داشتهاند و چهبسا آنچه را آشکارا نمیتوان در تاریخهای رسمی ملل یافت، آنها بهگونهای غیرمستقیم لابهلای سرودهها و نوشتههای خود اشاره کردهاند.
در یک نگاه اجمالی به تعابیر متفاوتی که از مفهوم عدالت دریافته میشود میتوان به مبانی راستین عدالت از نظرگاههای مختلف دست یافتپیش. از هر چیز لازم است به اهمیّت منشأ عدالت توجّه گردد؛ در تعالیم اسلامی ما بهویژه در کتاب آسمانی ما آیات بسیاری در توصیهی بندگان به رعایت عدالت در تمام امور :
« و چون میان مردم حکم کنید، به عدالت داوری کنید...« - نساء، - 58 و نیز « همیشه عدالت کنید که خداوند بسیار اهل عدل و داد را دوست میدارد« - حجرات، - 9
از این رو عجیب نیست اگر »رازی« منشأ عدالت را وحی میداند: » بهحقیقت واضع تساوی و عدالت، ناموس الهی است؛ چه منبع وحدت، اوست تعالی ذکره اماّ این عدالت به چه معناست؟ عدالت را از نظر لغوی و اصطلاحی معانی متفاوتی است.لفظ» عدالت از روی دلالت مبتنی است بر معنی مساوات و تعقّل مساوات بی اعتبار وحدت ممتنع« و »عدالت، راستی نگاهداشتن در حال رضا و خشم و در فراخی و تنگدستی است. و »عادلتر کسی است که شرمش بر شهوت غالب بود. و »بهترین عدل آن است که به مسلمانان آن خواهد که به خود پسندد و هر چه نپسندد که دیگری با او کند، باید که او با دیگران نکند.
در راستای تحقّق عدالتی که از وحی سرچشمه میگیرد، پیامبران و ائمّهی معصومین - ع - نیز کرّاتبه توصیههایی بر رعایت آن داشتهاندغزّالی. در اهمیّت این موضوع به نقل از پیامبر اکرم - ص - میگوید: دو» کس از امّت من محروم باشند از شفاعت من: سلطان ظالم و مبتدع که در دین من غلو کند تا از حد بیرون گذرد.«غزّالی، - - 101 : 1361 و نیز »دوستترین و نزدیکترین به خدای تعالی سلطان عادل است و دشمنترین و خوارترین کس به خدای تعالی سلطان ظالم است.
حضرت علی - ع - نیز در پاسخ این سؤال که » عدل یا بخشش کدام یک برتر است؟« فرمودند: »عدالت، هر چیزی را در جای خود مینهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج میسازدعدالت. تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصّی را شامل است، پس عدالت شریفتر و برتر است.
در سایر آموزههای اخلاقی- تعلیمی نیز تأکید بر این مهم، حضور چشمگیری دارد. خواجه نصیرالدّین طوسی یکی از کاملترین فضایل را عدالت میداند: »هیچکس مستحقّ مدح و مستعد مباهات و مفاخرت نشود الّا به یکی از این چهار یا به هر چهار؛ چه، کسانی نیز که به شرف نسب و بزرگی دودمان فخر کنند مرجع به آن بود که بعضی از آبا و اسلاف ایشان به این فضایل موصوف بودهاند
بزرگان دینی، فلسفی، ادبی و ... نیز بهواسطهی توجّه ویژهای که به این مفهوم و رویکرد اجتماعی آن دارند، هر یک برای برقراری آن از دیدگاه خود داد سخن دادهاندمثلاً. افلاطون معتقد است که: »عدالت در جامعه یعنی هرکس و هر طبقه در جایگاه مناسب خود قرار گیرد« وارسطو نیز باور دارد که عدالت رفتاری برابر با افراد برابر و رفتاری نابرابر با افراد نابرابر است. او رعایت قانون را مبنا و مظهر عدالت میداند؛ امّا به نوعی خاص از عدالت یعنی انصاف باور دارد. انصاف وظیفهاش تصحیح قانون است.« - عادلزاده و غفوری، - 153- 152 :1392 این خط سیر را بزرگانی ادامه دادهاند که سخنانشان چون زر، زینتبخش صحیفه ایّام استغزّالی. در »کیمیای سعادت« خطاب به والی مینویسد: »بر مردان توس رحمتی کن که ظلم بسیار کشیدهاند و غلّه به سرما و بیآبی تباه شده و درختهای صدساله از اصل خشک شده و مرد روستایی را هیچ نمانده...رضا مده که پوستشان باز کنند و اگر از ایشان چیز خواهند، بر اثر تهیدستی، همگان بگریزند و در میان کوهها هلاک شوند.
سعدی نیز به غربتگزینی رعیت از جور سلطان اشاره میکند که: »یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرد، تا به جایی که خلق از مکاید ظلمش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند.
به همین ترتیب در دستگاه حاکمان نیز شاعرانی مییابیم که گاهی رفیق پیاله و بهترین نصیحتگران آنان میشوند. شاعرانی که تمامی هنر خویش را به کار میبندند تا حاکمان عصر خود را به صفاتی B که گاه هیچ نشانی از آن ندارندBمتّصف کنند. بیشک عدالتخواهی نیز از آرمانهای همیشگی آنهاست که بهطور ویژه در قصاید مدحی این شاعران خودنمایی میکند.
انوری نیز که شاعر درباری عصر غزنوی است در قصاید خود که میدان زورآزمایی او و اقران درباری اوست از خصوصیت شناوری کلمات در نظام خودکامگان سود میجوید و در این کار، افراط او و معاصرانش تا حدّی است که خوانندهی امروز احساس میکند، مسابقهای برقرار بوده است میان تمام شاعران درباری که ببینند در این میدان چه کسی بزرگترین دروغ را بر زبان خواهد آورد. و عجیب نسیت اگر بگوییم »مدایح انوری« از دیرباز مظاهر اصلی کمال هنر او تلقی میشده است.
تصاویر زیبای انوری از عدالت ممدوحش، گذشته از ارزشهای زبانی و هنری آن، دارای ارزش اجتماعی و تاریخی عامی است که به گونهای غیرمستقیم ما را با احوال حاکم بر تاریخ و جامعهی عصر شاعر آشنا میکند. »این شعرهای مدیح، از یک سوی، مدینهی فاضله و شهر آرمانی موجود در ذهن جامعه را تصویر میکند و از سوی دیگر جریانهای اجتماعی اعماق تاریخ ما را آینگی میکندوقتی. که انوری یا فرّخی ممدوح خویش را به فلان صفت میستایند