بخشی از مقاله
چکیده
برادرکشی در شاهنامه و اساطیر ایران از پرتکرارترین نمودهای خویشاوندکشی است که درونمایه اصلی داستانهایی چون ایرج و سلم و تور، رستم و شغاد، افراسیاب و اغریرث را تشکیل میدهد. بررسی ساختاری این داستانها به شیوه تحلیلیBتوصیفی و بر اساس نظریه لوی استروس نشان میدهد در این داستانها که طرحی از داستان زروان و فرزندانش را در خود دارند، تقابلهای دوگانهای چون توجه به پیوندهای خانوادگی/نادیده گرفتن پیوند خانوادگی، پدر/پسر، برادران تنی/ناتنی، مشروعیت طبیعی/مشروعیت معنوی و تقابل خیر/شر به چشم میخورد.
اسطوره های برادرکشی بیانگر جدال خشکسالی و ناباوری با سرسبزی و باوری زمین هستند که مرگ برادر خیر - نماینده سرسبزی باوری - و انتقام از برادر شریر - نماینده خشکسالی و ناباروری - چرخه ادواری این جدال را نشان میدهد. جدالی که نمونه بارز آن در اساطیر، مبارزه میان تیشتر فرشته موکل باران و اپوش دیو خشکسالی است که ابتدا تیشتر شکست میخورد و سپس با کمک اهورامزدا بر دیو خشکسالی چیره میشود. گفتنی است این اسطورهها منطبق بر الگوی ریاضی موردنظر استروس در بررسی ساختاری اسطورهها هستند.
مقدمه
اساطیر از متون پر رمز و رازی هستند که محققان و نظریهپردازان بسیاری را به خود جذب کرده است. لایههای چندگانه اساطیر با استفاده از رویکردهای متعدد، آشکار میشود. یکی از این رویکردها، نگاه ساختاری به اساطیر و روایتهای گوناگون آن است که کلود لوی استروس، مردمشناس فرانسوی، از مروجین اصلی آن است. ساختارگرایی طیف وسیعی از موضوعات و تعاریف را شامل میشود؛ اما »شاید نگرش ساختارگرا چیزی بیش از این نیست: جستجو برای یافتن عنصر نامتغیر در میان تفاوتهای سطحی
هر متن از ساختاری تشکیل شده است و آن ساختار »نظامی از تبدیلهاست، لذا ساختار از قوانین نظام پیروی میکند و نه از خواص عناصر و در اثر تبدیلها به حفظ یا غنیتر شدن خود کمک میکند بیآنکه این تبدیلها از محدوده ساختار خارج شود
ساختارگرایان روشهای گوناگونی را برای بررسی موضوعات بهکار میگیرند؛ اما با وجود اشتراکات نظری بسیاری که دارند و »بهرغم آنکه در تدوین مفروضات نظری و شالوده نظریات ادبی خود از بسیاری از آراء سوسور بهره گرفتهاند، نحوه بهکارگیری این مفروضات هنگام اعمال کردن آنها به تحلیل متن بسیار متفاوت است
استروس نیز با استفاده از نظرات سوسور، اسطوره را نوعی زبان ویژه میداند که دارای لانگ - نظام تشکیل دهنده زبان - و پارول - گفتار - است؛ اما با توجه به اینکه از نظر وی، اسطوره »زبانی است که حیطه آن در سطح برتری است و معنای آن از شالوده زبانی خود جدا میشود ، برای پیدا کردن کوچکترین واحد زبانی تشکیل دهنده هر اسطوره، برخلاف زبان معمولی، به واجها و تکواژها رجوع نمیکند و معتقد است »باید در سطح جمله به جستجوی آنها برآمد
این جملات که کوچکترین واحد سازنده اسطوره به شمار میروند، میتم - mytheme - نامیده میشوند. هر اسطوره، هرچقدر هم که طولانی باشد، از تعداد محدودی میتم یا اسطورهواج ساخته شده است. پس از استخراج اسطورهواجهای هر اسطوره، تلاش میشود روابط میان این اسطورهواجها تعیین گردد؛ زیرا اسطورهواجها »به واسطه روابطشان در درون ساختار اسطورهای معنا مییابند نه به خودیخود؛ از اینرو، معنای هر اسطوره منفرد به تعامل و ترتیب اسطورهواجها در درون داستان بسته است. روابط میان اسطوره-واجها بر مبنای تقابل یا تشابه شکل میگیرد.
تقابلهای دوگانه از مفاهیم زبانشناسی است که استروس برای بیان رابطه میان اسطورهواجها از آن بهره میگیرد. »در شالوده استفاده ما از زبان، یک نظام وجود دارد. این نظام انگارهای از تقابل-های زوج، موسوم به تقابلهای دوتایی است است
تقابلهای میان واجهای زبان را میتوان به مفاهیم دیگر نیز گسترش داد، همانگونه که از دیرباز این امر رواج داشته است و درک بسیاری از پدیدهها در گرو شناخت متضاد آن بوده است. درواقع، »درک تقابلهای دوتایی اولین فعالیت منطقی در کودکان است، درحالیکه در طبیعت هیچ تقابلی وجود ندارد. تقابلهای دوتایی که در فرآیندهای فرهنگی بهکار گرفته میشوند، به ما کمک میکنند تا پیچیدگی تجربیات را به نظم درآوریم
استروس نیز با توجه به مفهوم تقابل-های دوگانه، در پی آن است تا چینش جدید اسطورهواجها بر مبنای تقابلها، به درک جدید و دلالتی که در هر اسطوره نهان است، برسد. جابجایی اسطورهواجها در جدول اسطورهواجی که استروس برای هر اسطوره ترتیب میدهد، عملاً سیر روایی داستان را بههم میریزد. استروس با این عمل، روایت را نادیده میگیرد؛ با این حال، اگر جدول اسطورهواجها درست چیده شده باشند، خوانش افقی آن روایتی کلی از اسطوره به مخاطب انتقال میدهد و ستونهای عمودی نیز بر مبنای تقابلهای دوگانه، دو به دو با هم در تقابلند.
در روش استروس، پس از کشف تقابلها، میتوان روایتهای گوناگون هر اسطوره را بر اساس جایگشتهای آنها ساماندهی کرد و »هنگامی که موفق به تنظیم مجموعه کاملی از روایتهای گوناگون به شکل زنجیرهای مشتمل بر جایگشتها گشتهایم، میتوانیم قواعد و ضوابط گروهبندی آنها را ارائه کنیم... چنین بر میآید که ساختار هر اسطورهای به همراه جمیع روایتهای آن با قالب زیر تطابق دارد:
در این معادله دو حدّ a و b با دو کارکرد x و y ملازم است
روش پیشنهادی استروس برای بررسی اساطیر، به منتقد اجازه میدهد با کنار نهادن جستجو برای پیدا کردن روایت اصیل، جمیع روایات را در نظر بگیرد و بر مبنای آنها به خوانش جدیدی از هر اسطوره برسد. با بهرهگیری از این روش میتوان دلالتهای نهان اساطیر مختلف را کشف نمود.
تاکنون بر مبنای این نظریه پژوهشهایی در حوزه ادبیات فارسی انجام گرفته است که از آن میان میتوان به »بررسی ساختار تقابل رستم و اسفندیار بر اساس نظریه تقابل لوی استروس« - حسینی و محمدزاده، - 1385، »نگاهی به عناصر اسطوره جمشید بر اساس منطق مکالمه اساطیر« - بهنامفر و رضادوست، - 1390، »ساختار اسطورهای نخستین نبرد پهلوان هندوایرانی« - حقپرست و همکاران، - 1395 و »رمزگشایی بنمایه اسطورهای نجات خورشید در هفتخان« - حقپرست و صالحینیا، - 1395 اشاره کرد. پژوهش حاضر نیز بر آن است تا بر اساس نظریه استروس، ساختار برادرکشی در داستانهای ایرج و سلم و تور، رستم و شغاد، افراسیاب و اغریرث در شاهنامه را به شیوه تحلیلی توصیفی بررسی کند