بخشی از مقاله
چکیده
مانی شیرازی متخلّص به مانی از شاعران ناشناخته و گمنام قرن دهم هجری است که در حوزهی غزلسرایی اشعار غرّایی دارد، در این مقاله، با هدف معرفی زندگی و شعر او، موضوعات غنایی غزلیاتاش بررسی شده است، این بررسیبااتکّا به شش نسخه خطّی که در کتابخانههای مجلس شورای اسلامی دو شماره، دانشگاه تهران، ملّی، سلطنتی و مرعشی نجفی نگهداری میشوند، مدنظربوده است ونسخه مجلس شورای اسلامی که با علامت - مج - 1 در متن از آن یاد شده است به عنوان نسخه اساس انتخاب شده است. نتایج بررسی نشان میدهد، مهمترین موضوع غنایی در شعر مانی، عاشقانههایی است که وی در وصف معشوق و عشق و فراق گفته است، موضوعات دیگر، مدح بزرگان دینی، شکواییه، مفاخره، اندوه بسامد دارند.
.1 مقدمه
غزل یکی از نمودهای اصلی ادب غنایی است، غزلسرایی از قرن چهارم در ادبیات ما آغاز شد.تا قبل از آن به صورت تغزل در آغاز قصاید میآمد اما در این قرن جای تغزّلات و تشبیب قصاید را گرفت و با عنوان قالب غزل صورت و هویتی تازه یافت.
در نیمه اوّل قرن پنجم، هر دو غزل و تغزّل ادامه داشت و با موضوعات غنایی همراه بود. اما این قرن و اوایل قرن پنجم به بعد گهگاه شاعران غزل را وسیله سرگرمی سالکان وتهذیب نفس آنان در خانقاهها ومجالس خود قرار دادند و به نهمیسبب تدریجاً عدّهای از شاعران صوفی مسلک به ساختن غزلهایی بامشرب خود پرداختند ونوعی غزل را که بعد از آن به غزلهای عارفانه معروف شد، به وجود آوردند.
سنایی در غزل عرفانی پیشقدم شد؛ با ظهور سنایی و بروز حوادث اجتماعی و سیاسی وفرهنگی خاصّ، ارزش قصیده ومدح وشعر مدحی وبه همراه آن، قالب قصیده و طبعا تغزّل نیز فرو ریخت وشاعران مجال یافتند از لونی دیگر سخن بگویند. در نتیجه غزلسرایی به صورت قالبی مستقل از قرن ششم پدید آمد »قرن هفتم را میتوان اوج غزل فارسی دانست
شاعران برجسته ای چون مولوی و حافظ، سعدی و عطار توانستند در این حوزه بدرخشند اما بعد از حافظ، غزلسرایی رو به افول نهاد »این دوره از اواخر قرن هشتم تا اوایل قرن دهم یعنی متجاوز از صدوبیست سال دوام داشته، در این بخش از زمان اگرچه غزل از لحاظ تحول و تکامل مراحل مهمی را نپیموده و اساساً واجداهمیّت و اعتبار چندانی هم نیست اما بار دیگر در قرن دهم در سبک هندی غزل به اوج رسید. البته در این دوره برخی شاعران به سبک عراقی در حوزه ی غزل فعالیت میکردند.
مانی شیرازی یکی از این شاعران است که از وی یک دیوان برجای مانده است. در غزلسرایی او یک مقلّد صرف در سبک عراقی است، نوآوری خاصی در غزلیّات او دیده نمیشود و تجربه تازهای از خود نشان نداده است اما از این نظر که با زبان ساده و دلنشین، اندیشههای غنایی را بیان کرده، شایسته است که غزلیات او بررسی شود. در این پژوهش با هدف معرفی وی، موضوعات غنایی غزلیاتش بیان شده است. با بررسی کتابها و مجلهها در این زمینه پیشینه پژوهشی یافت نشد، از آنجا که مانی جزو شاعران تقریباً گمنام ادبیات است، در تحقیقات ادبی مورد توجه نبوده و لذا تحقیق ارجمندی پیرامون شعر و اندیشه وی صورت نگرفته است.
.2 زندگی و شعر مانی شیرازی
مانی شیرازی متخلّص به »مانی« از شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است. سال تولد و محل تولدش مشخص نیست. امّا سال وفات او را سال - - 914-913دانستهاند، برخی نیز سال 923 ضبط کردهاند
در علت مرگش گفته شده که وی به سعایت نجمالدّینِ برزگر وکیلالسلطنه شاه اسماعیل مورد غضب شاه قرار گرفت و به قتل رسید؛ محل دفن او در یکی از محلّههای بزرگ و قدیمی شهر تبریز به نام - سرخاب - است. این محلّه در شمال شهر و در حوزه استحفاظی منطقه - 1 - شهرداری تبریز واقع شده است که همان مقبرهالشعرای فعلی است
در چگونگی خشم شاه و علت مرگ او، در تذکرهها، داستانهایی ذکر شده است، رحم علیخان ایمان در تذکره »منتخبالطایف« آورده استمانی» شیرازی سخنور بلند فکر و مردی عاشق پیشه بود چون تعلّق خاطرش بر حسن شاه اسمعیل صفوی ماضی بود، وقتی که شاه مسطور بر مسند سلطنت نشست او را به حضور تقلّبش احوال فرموده مدّعایش پرسید مانی اجازت قدمبوس درخواست، چون التماس او به درجه اجابت رسید از قضا او هنگام قدم بوس بیادبانه دست به ساق برد، حاسدان راه سخن یافته، مزاج پادشاه را به غضب آوردند. شاه فرمود: که اگر عاشق صادقی سینه را وا کن تا تیری زنم! مانی به ذوق تمام بند قبا وا کرده سینه را هدف ناوک عشق نموده و شاه تیری حوالهاش کرد مانی به تقدیر داشتن زخم غزلی که میآید، جان به حق تسلیم کرد و شاه ازین حرکت بیجا بسیار منفعل شده حاسدان را به سزا رسانید.«
مرا به ظلم بکشتی طریق داد این بود ز پادشاهی حسن توام مراد این بود
امین احمد رازی در هفت اقلیم میگوید: مولانا مانی در سلک ناظمان مناظم سخنرانی انتظام داشته و مستجمع بسیاری از صفات نیکو بوده در آخر عمر ملازمت شاه اسماعیل ماضی را ملازم گرفته، نوعی صاحب دخل گردید که محسود همگنان گشت. و به موجب القاص لایحب القاص، میرنجم زرگر که در آن ولایت سهم سعادتش به کمانخانه اقبال رسیده بود، وی را هدف تیر غضب ساخته به قتل آورد، قبرش در گورستان سرخاب تبریز است
مانی در سخنسازی و نکته پردازی و اکثر علوم و فنون یگانه دوران خود بود. درباره شاعری وی گفتهاند، وی ابتدا به برزگری روزگار میگذرانید، سپس به شغل سپاهگیری پرداخته و در اواخر به واسطه شهرت شاعری و لطف طبع، نزد شاه مراتب عالی یافت. همچنین در خوشنویسی و نقّاشی نیز ید طولایی داشت و نام او جزء شاگردان سلطان علی مشهدی آوردهاند که احتمال دارد با »صاحی« یکی باشد
از مانی فقط یک دیوان شعر باقی مانده است که آن هم تا امروز ناشناخته است و به صورت مستقل چاپ نشده است، به گفتهی خودش کمتر در محافل ادبی از او یاد میشود. دیوان او شامل غزلیات، چندین رباعی، قطعه، مستزاد، غزلواره و تعداد کمی تک بیتی است، بررسی دیوانش نشان میدهد، شعر مانی در مجموع شعری ساده است و در حوزه سادگی زبان خصوصیّات سبک عراقی را نیز در خود دارد.
مضمونهای اشعارش اغلب موضوعات غنایی است و از اندیشههای عارفانه و حکیمانه و فلسفی بسامد ندارد. اما در موضوعهای غنایی سرآمد است و توانسته با زبان ساده و گیرا، نابترین احساسات را بیان کند و همین مسأله در شعر او مورد توجه تذکرهنویسان قرار گرفته است. واله داغستانی در مورد شعر او گفته است:»یک رباعی او را که با هزار دیوان شعر خوب برابری میکند راقم حروف تا شش ماه ورد خود کرده بود به حّدی که در خواب هم می-خواندم و هر کس که نزدیک من خوابیده بود میشنید و از خواب بیدار میشد. الحق این رباعی از آن جمله اشعار است که مثل حکیم خاقانی شاعری را در مّدت عمر یک بار به حسب اتفاق شاید به خاطر برسد و صدق این مقال بر سخندانی روشن خواهد بود