بخشی از مقاله
چکیده
عنوان رمان، نخستین مواجههی خواننده با این گونهی ادبی، پیش از ورد به متن اصلی به شمار میرود. این عنصر در حالی که نقشی اساس در معرفی محتوا و فضای حاکم بر رمان را دارد، چندان مورد توجه نبوده است. در واقع هیچگاه به عناوین در جایگاه یک حسن مطلع و یا براعت استهلال نگریسته نشده است؛ نشانهای که در عین کوتاهی میتواند، حامل اساسیترین پیامهای اثر، پیش از خوانش آن باشد. از قابلیتهای آستانهی رمان آن است که نه تنها درونمایه و محتوای متن اصلی را به مخاطب میشناساند، بلکه سبک و گونهی رمان را نیز معرفی میکند.
همراهی عنوان رمان در معیت با گونهی ادبیات روستایی و اقلیمی میتواند اهمیت رسالت این عنصر خمول را به بیش از پیش آشکار سازد. در این پژوهش برآنیم تا به بررسی ده رمان روستایی بپردازیم و چگونگی بازتاب جلوههای گوناگون محیط روستایی را در عنوان رمانها تحت سه شاخصهی کلی جغرافیایی، فرهنگی اجتماعی و اقتصادی تحلیل کنیم و از عنوان رمان به بستر روستا نقب بزنیم.
مقدمه
یکی از نتایج مستقیم یک انقلاب سیاسی، یک انقلاب ادبی است. به عبارت دیگر، موتور محرک و ریشهی هر جریان ادبی را میتوان در رویدادهای سیاسی جستجو کرد. پس از کودتای 28 مرداد و سقوط دولت مصدّق، فضا برای مداخلهی بیشتر آمریکا در ایران باز شد؛ لذا با توجه به اصلاحاتی که در کشور خود رقم زده بود، ایران را نیز مجبور به انجام چنین اقداماتی کرد. به طوری که آغاز دههی 40 بزرگترین رویدادهای سیاسی در عرصهی ملی و بینالمللی شکل گرفت و تأثیرات عمیقی بر جریان روشنفکری ایران گذاشت.
یکی از نمونههای این اقدامات، اصلاحات ارضی و اصول چندگانه، تحت عنوان »انقلاب سفید« یا همان انقلاب شاه و مردم بود که تغییراتی را در وضعیت کشاورزی ایران به وجود آورد. اولین پیامد این طرح نوپا، هموار کردن راه برای ورود سرمایههای خارجی به ایران بود که به دنبال این سرمایهها، هزاران نفر به عنوان نیروی کار یا مستشار وارد کشور شدند. مسأله غربزدگی یکی دیگر از مشکلاتی بود که جامعهی ایران با آن دست و پنجه نرم میکرد.
مجموعهی این اقدامات زمینهای برای واکنش مردم و به ویژه روشنفکران جامعه فراهم آورد. واکنشی که جامعهی ادبی ایران را نیز به جوش و خروش واداشت و همین مناسبت »نویسندگان را واداشت تا با دیدی تازه به مسائل زندگی روستایی بنگرند و موجد گرایش ادبی تازهای گردند که آن را تحت عنوان »ادبیات روستایی و اقلیمی« مشخص میکنیم.
اگرچه از آغازین سالهای شکلگیری داستان در ایران جسته و گریخته ردپای اقلیم را شاهد هستیم امّا دههی 40 شمسی به بعد را میتوان سالهای واقعی پیدایش داستان اقلیمی ایران دانست چراکه این جریان ادبی اهداف والاتری را با خود به دوش میکشید و آن زبان اعتراض مردم به جامعه در قالب داستان بود. از طرفی »دیگر تهران نمیتواند معرف ایران باشد؛ به همین دلیل نویسندگان در جستجوی شیوههای دیگرگون زندگی به مناطق ناشناخته کشور میپردازند
این شاخهی ادبی که با نام محمود دولتآبادی، نویسنده پرکار خراسانی عجین شده است، اما همگام و پس از او نویسندگان دیگری همچون، محمود اعتمادزاده - م.بهآذین - ، جلال آلاحمد و غلامحسین ساعدی در این حوزه طبع آزمایی کردند. در حوزه ادبیات روستایی و اقلیمی، بخصوص قالب رمان، پژوهش-های گوناگونی صورت گرفته امّا یکی از موضوعاتی که در این عرصه به فراموشی سپرده شده، عنوان رمانهاست، نخستین نشانه که سرآغاز و مطلعی برای ورود به عرصهی داستان است، که »نقش اصلی آن در ارتباط خواننده با متن، از حد تصور خارج است.
عنوان رمان میتواند عمیقترین مفاهیم نهفته در طول داستان را در قالب واژگانی کوتاه به نمایش بگذارد. در این مقاله درصدد پاسخگویی به سوالات زیر هستیم:
1 عنوان رمان این قابلیت را دارد تا مخاطب را با نوع رمان آشنا سازد؟
2 عنوان رمانهای روستایی بر اساس چه شاخصههایی انتخاب شدهاند؟
پیشینهی پژوهش
با توجه به کاوشهای صورت گرفته، موضوع مقاله در هیچ یک از پژوهشهای گذشته تا به امروز مشاهده نشده است. تنها در کتاب بوطیقای رمان تألیف ونسان ژوو، ترجمهی نصرت حجازی در چند صفحه به این رویکرد پرداخته شده است. همچنین در کتاب گذری بر داستان نویسی فارسی از مهوش قویمی اجمالاً به بررسی نمونههایی از عنوان رمانها پرداخته شده که جز یک مورد، سایر رمانهای منتخب مقالهی حاضر ذیل آن قرار نمیگیرد. پس رویکرد مقالهی حاضر جدید و از نوآوری برخوردار است.
شیوه ی پژوهش
روش مقالهی حاضر بر پایهی مطالعات کتابخانهای، توأم با توصیف، تحلیل و نتیجهگیری است. بدین طریق که پس از مطالعهی رمانهای منتخب و ارائهی خلاصهای از آنها به کشف رابطهی عنوان با متن پرداختهایم. چینش رمانها بر اساس تاریخ نگارش آثار است امّا با توجه به نتایج نهایی، عناوین رمانهای برگزیده را میتوان در سه شاخصهی جغرافیایی، فرهنگی اجتماعی و اقتصادی طبقه بندی نمود.
1 تحلیل عنوان رمان دختر رعیت
دختر رعیت، اثر محمود اعتمادزاده - م.ا. بهآذین - 1385 - - 1293 در سال 1331 به چاپ رسید. رمانی که از نخستینههای حوزهی ادبیات اقلیمی و روستایی محسوب میشود. این رمان به بازتاب وضعیت نابسامان روستاییان در زمان نهضت جنگل میپردازد.
خلاصه ی روایت
احمد گل، شالیکاری است که تکه زمینی در منطقهی لولمان - از توابع رشت - از ارباب به او رسیده و او با عنوان رعیت برای ارباب خود کار میکند. همسرش نرجس، سالهاست فوت کرده و همین موضوع باعث شده تا مسئولیت دو چندانی را برای نگهداری از دو دختر خود خدیجه و صغری متحمل شود. با اقامت دائمی خدیجه دختر بزرگش در خانهی ارباب برای کلفتی، وظایف او در خانه کمتر میشود و تنها مونس او صغری، دختر کوچکش میشود. احمد گل، هنگام عید نوروز برای بردن سیوروسات سالانه به خانهی ارباب میرود.
صغری که همیشه نزد همسایهشان، عباسهمار میماند، این بار بنای ناسازگاری را میگذارد و بهانهی خواهرش را میگیرد. احمد گل که دلش به حال دختر به رحم میآید، او را نیز با خود به خانهی ارباب میبرد. برادر ارباب، حاج آقا احمد از احمد گل میخواهد تا صغری همچون خدیجه برای همیشه در خانهی آنان بماند. احمد گل که تنها امید زندگیش صغری است و راضی به این امر نیست، چارهای جز اطاعت از برادر اربابش ندارد. با این تصمیم، صغری در خانهی جدید، زندگی پر زحمت توأم با خفقت را شروع میکند.