بخشی از مقاله
چکیده
گفتگو در خصوص تحوّل در علوم انسانیِ اسلامی یکی از مباحث مهم و چالشی در سالهای اخیر بوده است. علوم انسانیای که در کشور ما به آن پرداخته شده، دارای مشکلات و معضلات اساسی است. یکی از اصلیترین این مشکلات، رویآوردی است که توسط محققان این حوزه اخذ شده و آن بهرهگیری از روش منطقی- توصیهای در مطالعات و پژوهشهاست. روشمندی در فلسفه علم به دو گونه منطقی- توصیهای و تاریخی - توصیفی تقسیم میشود که این دوگانگی و تفکیک، عیناً وارد علوم انسانی شده است.
منظر تاریخی، توصیف مناسبی از مسأله و موضوع مورد بحث بهدست میدهد. موضوع این توصیف میتواند یک رویداد یا روند تاریخی، یک تصور، یک هنجار یا هر چیز دیگری باشد. در نگاه پسینی، ما پیش از تجربه خارجی، تأملی در ماهیت علم نداریم. در مقابل، رویکردی منطقی به توصیف رضایت نمیدهد، اگرچه این توصیف می تواند مناسب و شایسته باشد، بلکه این رویآوردخواهان، ارزیابی و برآوردِ ابعاد معینی از موضوع مورد مطالعه است.
این رهیافت، برخوردار از اشکالات زیر است:
نبودن با گستره علوم انسانی، زیانباری چهارچوبسازی در علم و افتادن در دام حصرگرایی روششناختی؛ در حالیکه، از منابع اسلامی - آیات و روایات - میتوان اهمیت و توجه به رویکرد تاریخی- توصیفی را استنباط نمود؛ زیرا بحث از تاریخ و تأکید بر این رویکرد، همواره به مثابه یک منبع علم و شناخت، مدنظر قرآن بوده، که این امر مؤیدی بر صحت و درستی رویکرد تاریخی در مقایسه با رویکرد منطقی-توصیهای است که این امر لزوم تدریس فلسفه علم و تاریخ علم را در مراکز علمی نشان میدهد.
.1 مقدمه
علوم انسانی از مهمترین ضرورتهای حیات آدمی است که از ابعاد مختلفِ تاریخی، اجتماعی، کلامی و فلسفی قابل تأمل و بررسی است. از اینرو، گزارههای علوم انسانی، دستمایه کاوش پژوهشگران و روشنفکران قرار گرفته و تحقیقات علمی را در جامعه اسلامی به ارمغان آورده است. علیرغم تحقیقات صورتگرفته در این حوزه، رشد و تحول علوم انسانی آنچنان که شایسته است، صورت نپذیرفته است و دلیل این امر را باید در آفات و آسیبهایی جستجو کرد که این حوزه را تحت تأثیر خود قرار داده است.
در سده اخیر، بحث از روش و روشمندی همواره یکی از دغدغه های محققان در شاخههای گوناگون علمی بوده است. اینان بسیاری از موفقیتهای عظیم علوم طبیعی در قرن هفدهم را مدیون استفاده از »روش« میدانستند و معتقد بودند که علم بهواسطه بهکارگیریروشِ«» خاص و منحصر به فرد خود، به چنین جایگاهی دست یافته است. بر همین اساس، در دوره جدید، گفتگو حولِ محور »روش« از اهمیت چندانی نسبت به قبل برخوردار شد. از اینرو، بهمنظور افزایش موفقیتهای علمی و رفع کاستیها و نیز استفاده از روش های موفقیتآمیزِ علوم طبیعی، این شاخصه را نیز در حوزه علوم انسانی بسط و گسترش دادند.
در این مقاله ، تلاش شده تا با بررسی و مطالعه روش علمی متداول و رایج؛ یعنی دو رویکرد تاریخی- توصیفی و منطقی- توصیهای در فلسفه علم و به کارگیری این دو رویکرد در علوم انسانی، بهمنظور افزایش دستاوردهای علمی و رفع نواقص این حوزه، روشن سازیم که با توجه به متون اسلامی موجود، کدام یک از این دو نگرش، قادرند تا رویکرد درست و مناسب را در علوم انسانی معرفی کنند و آیات و روایات کدام یک از این دو را توصیه می کند.
به این منظور، ابتدا به بررسی سیری از بحث روششناسی در علوم طبیعی و انسانی میپردازیم و در ادامه به تشریح و توصیف دو رویکرد تاریخی- توصیفی و منطقی-توصیهای میرسیم و جایگاه علوم انسانی در رهیافتهای اثباتگرا و پدیدارشناختی که متعلق به رهیافت منطقی- دستوریاند را مورد نقد و تحلیل قرار میدهیم و سرانجام نیز، جایگاه و منزلت این دو رویآورد را در متون اسلامی به طور ویژه در قرآن و نهج البلاغه از نظر میگذرانیم.
.2 تأملی بر سیر روششناسی در فلسفه علم
فلسفه علم امروزه دارای سه محورِ فلسفه، تاریخ و جامعهشناسی است. به این معنا که، فیلسوفِ علم برای شناخت علم از این سه مؤلفه مدد میگیرد و علمشناسیهای فیلسوفان، موّرخان و جامعهشناسان را درهم میآمیزد تا معیاری درست و چارچوبی جامع از علم بهدست آورد. این علم، در آغاز، یعنی دوران علم ارسطویی با عدم روشمندی آغاز شد و گام به گام به سمت روشمندی حرکت کرد؛ اما اکنون بیشتر توصیفی است تا توصیهای، تاریخی است تا منطقی-تجویزی، نسبیّتگراست تا واقعگرا و پسینی است تا پیشینی.
بسیاری دلیل موفقیتهای عظیم علوم طبیعی از قرن هفدهم را مدیون استفاده از روش میدانستند و معتقد بودند که علم به واسطه به کارگیری »روش« خاص و منحصر به فرد خود، به چنین جایگاهی دست یافته است. بر همین اساس، از نیمه دوم قرن بیستم، فلسفه علم با هدف تبیین و توصیف سازوکار پیشرفت علم و بهمنظور افزایش موفقیتهای علمی و رفع کاستیهای آن، و همچنین استفاده از این روشها در حوزه علوم انسانی، شکل گرفت. بحث روششناسی علوم در ابتدا برای علوم طبیعی شامل فیزیک، شیمی، نجوم، زیست شناسی و ...، به دلیل نتایج موفقیت آمیز آنها مطرح شد؛ سپس تلاشهای صورت گرفت که روش علوم طبیعی به علوم انسانی تعمیم داده شود تا آنجا که اعضای حلقه »وین« بر این باور بودند که علوم دیگر در صورتی مشروعیت دارند که قابل تحویل به علوم طبیعی - فیزیک - باشند