بخشی از مقاله
چکیده
پیوستگی هنرها و در تعامل بودن با هم و اثری که بر پایه فرضیه ها و بررسی نمونه ها بر یکدیگر می گذارند، کاملا مشهود و تا حدودی اثبات شده است. هنر موسیقی از جمله هنرهای زیباییست که با آغاز جهان هستی، در دل طبیعت و انسان نهفته بوده، و به عنوان عنصری جدایی ناپذیر تا به امروز همراهی کرده، و نیز به نحوی خود را اولین آموزگار انسان در آموختن و یادگیری هنرهای زیبا معرفی کرده است. موسیقی را می توان به عنوان تنها هنر شنیداری صرفنظر از دیگر هنرها، آیینه و بازتابشی از فرهنگ و زندگی یک سرزمین و مردمان آن دانست.
چیزی که در فرهنگ کهن ایران زمین به وضوح خودنمایی می کند. هرچند که موسیقی دیار ایران، در هیچ دوره ای از تاریخ، ایستایی لازم و کافی را نداشته و دارای فراز و فرودهای بسیاری بوده، ولیپیوسته سیر تکامل و تحوّل را تا به امروز در پیش گرفته است، تا جاییکه این توجه و علاقه مردم به این هنرآسمانی، امروزه در جامعهشاهدِ، طنازی و خودنمایی آن هستیم، که بدنبال آن تحولات عظیمی در حوزه موسیقی و اشاعه این فرهنگ در کشور اتفاق افتاده است.
از جمله می توان به برگزاری کنسرتهای بی شمار در زمینه های مختلف موسیقی و همینطور به افزایشکمّی آثار تولید شده در این عرصه نیز اشاره نمود، تا جاییکه در جوامع مختلف هنری، ویژگیهای کیفی و اصولی موسیقی نیز همچون موسیقی و معماری مطرح گردیده اما متاسفانه، مهجور مانده و در جلب نظر صاحب نظران واهلِ فن، ناتوان، و نیز نتوانسته رضایتمندی را ایجاد نماید.
این پژوهش با فرض نقاط مشترک - زبانی و بیانی و حتی بصری و شنیداری - ، بین دو هنر موسیقی و معماری، در پی آن است تا با بهره گیری از روش توصیفی - تحلیلی و نیز مطالعات کتابخانه ای، اهمیت در ارتقاء کیفی فضای طراحی، با بازشناسیِ ارتباط این دو هنر را بررسی نماید، تا بتواندره یافتی به ساختِ فضای مطلوب موسیقایی را ارائه دهد.
-1 مقدمه
در قرون گذشته هیچ قلمرو فعالیت هنری و فکری ای بیرون از اصول روحانی حاکم بر همه وجوه زندگی و کاربردهای آن وجود نداشت و همه فعالیتها مبتنی بر منشایی الهی بوده است، در حقیقت هنر چیزی جزخودِ، زندگی نیست، جزیی از آهنگ زندگی روزانه است.
اما بنظر می رسد با اندکی تامل و تعمق می توان رشته های اتصال هنر ها را به یکدیگر که در گذشته به همه آنها یک موجودیت یکپارچه و مرتبط با انسانها با منشا الهی آنها می بخشید، شناسایی کرد، حال آنکه دریافتن ارتباط ها و شباهت های هنری نظیر معماری با هنر موسیقی دور از ذهن می نماید. تلاش برای شناسایی بنیاد های مشترکی که ارتباطی نا گسستنی میان هنرها در زمانهای قدیم برقرار می نمود می تواند بار دیگر هنرمندهای امروزی را به یکدیگر پیوند دهد، انسان در طول زمان زندگی می کند و آنچه را که می آموزد در سینه خود نگه می دارد.
معماری تنها در این امر خلاصه نمی شود که ابعاد و اندازه های استفاده شده در مقیاس اندام آدمی باشد، بلکه باید حس حاکم بر فضا نیز بتواند روح آدمی را ارضا کند. حتی در زندگی انسان های دوران گذشته، موسیقی شاید به فرم کنونی نبوده باشد، ولی در هنگام کار و سنگینی آن با ریتم کار می کردند و این امر تاکید دیگری بر آمیخته شدن موسیقی با زندگی انسان و دلیل دیگری بر نیاز انسان به موسیقی است. به همین دلیل لازم است طراح در رابطه با موسیقی، که درتمام گوشه های زندگی انسان از آغاز تا به امروز،درحال طنّازی و نواخته شدن است، گاه شاد و گاه غم انگیز، توجه به ارتباط این دو هنر را با توجه به اشتراکات نظری و عملی، سرلوحه کار خود قرار دهند.
پژوهش پیش رو، با هدف یافتن اشتراکات و بنیان های مشترک دو هنر معماری و موسیقی، به بررسی و تحلیل مفهوم برهم کُنشِ معماری و موسیقی پرداخته است، و مسائل عمده ای در باب این دو هنر متعالی را مورد چالش قرار می دهد که شامل موارد زیر خواهد بود:
· نگاه اجمالی بر هنر و موسیقی و معماری به منظور شناخت پایگاهی مشترک برای این دو هنر در گذشته و امروز
· بررسی روند تاریخی معماری و موسیقی از زمان تاریخ مشترک آنها به منظور تطبیق همسویی ها و اشتراکات
· بررسی تقارن های معماری و موسیقی و زمینه های مشترک قابل تشخیص در آنها
· تلاش برای یافتن مفاهیم اساسا مشترک در این دو هنر
-2 روش تحقیق
در این پروژه از روش ترکیبی با دو راهبرد توصیفی و کیفی استفاده شده است. در محدوده روش توصیفی از جستجوی اسنادی دقیق در منابع مکتوب و جمع آوری داده ها پرداخته شده و سپس در حوزه روش تحقیق کیفی، به تحلیل و آنالیز شکلی و محتوی و فضایی داده ها پرداخته شده است. از آنجا که راهبرد پژوهش موردینوعاً از منابع اسنادی چندگانه و متنوع بهره می گیرند، فنون خاص کاربردی تحقیق از قبیل اینترنت به منزله منبعی قوی برای شناخت اطلاعات، کتابخانه به منزله منبعی معتبر و اولیه، بایگانی ها به عنوان بخش های مستقل از کتابخانه، سازمان ها و موسسات مربوطه استفاده خواهد شد
-3 موسیقی
موسیقی چنانکه در وصفش گفته اند، وسیله ای برای بیان احساسات و نشان دادن حالات درونی انسان است و به همین دلیل، یکی از لطیف ترین و زیباترین هنرها به شمار می رود. بطور کلی می توان هنرهای زیبا را ارزنده ترین و اصیل ترین جلوه های فرهنگی ملتها دانست، زیرا فرهنگ عبارت از مجموعه تلاشها و کوششهایی است که افراد ملتی در طی دوران تاریخ طولانی و دامنه دار خود برای دست یافتن به زندگانی آرمانی، به عمل آورده اند. از اینجاست که هنرها از جمله آنها، موسیقی، می تواند نموداری از ذوق، سلیقه، روحیه و احساسات آن ملت باشد.
در اینکه موسیقی علم است یا هنر زیاد بحث کرده اند و عاقبت به این نتیجه رسیده اند که هر دو جنبه را داراست و حتی امروز موسیقی را علم و هنر و زبان می دانند. بی تردید پس از پیدایش کره زمین، طبیعت و روستاهای بسترش، قدمت بیشتری نسبت به شهر و شهرنشینی داشته اند و چون بسیاری از مظاهر طبیعت، همچون آواز پرندگان، صدای باد و باران و چهار نعل اسبان تولید نواهای موسیقی می کنند
همچنین انسان اولیه قبل از بکار بردن کلمه و زبان با صدای حنجره و دهان به هنگام کار و بیم و هراس ، شادی و پیروزی به نوعی موسیقی دست یافته بود. یکی از اجزای بسیار مهم و اساسی موسیقی ریتم است که در تار و پود هر انسانی تنیده است و با ریتم تپیدن قلبش رابطه تنگاتنگ دارد، زیرا ما با ریتم راه می رویم، غذا در دهان می گذاریم و با ریتم آن را می جویم. با اینکه زمان دقیق پیدایش موسیقی در دوران اولیه کاملا روشن نیست، اما تردیدی نیست که موسیقی در زندگی مردم ابتدایی از احترام خاصی برخوردار بوده است.
کنده کاری درون غارها با قدمتی چهل هزار ساله، انسانها را در حال رقصیدن نشان می دهد. البته اثری از آلات موسیقی دیده نمی شود، اما حرکتهای جمعی شادمانه و گاهی جهش تنهای انسان ها در تصاویر نشان از رقصیدن آنها دارد؟ برای مثال در نقاشی های قدیمی مصری، چنگ های بزرگی تصویر شده که با سازی شبیه گیتار و فلوت همنوازی می کنند.
-4 موسیقی و معماری
موسیقی هنری است معنوی و غیرمادی، موسیقی یعنی عرفان، لذت، آرامش، شادی و غم؟ یعنی هنری اعجازآمیز که قدرتش قادر است مرده ای را زنده کند و خوابی را بیدار. موسیقی به شیوه نقاشی، تصویرهای چشمی یا دیداری از دنیای خارج فراهم نمی آورد، بلکه تصویرهای صوتی می آفریند که تقلیدی از آواز پرندگان و یا صدای باد و باران هستند.
معماری هنر ایجاد تناسبات و هارمونی بین اجزای تشکیل دهنده یک بناست و موسیقی مجموعه ای از توالی صداهاست که به صورت یک کل واحد و ترکیب اصوات و به منظور حصول زیبایی، به گوش انسان می رسد. پس می بینیم که هر دو در راستای خلق یک زیبایی به وسیله تناسبات و ترکیبات هستند و از آن مهمتر مانند سایر هنرها در جهت سیر به کمال پیش می روند و آرمانهایش یکی است و آن تعالی و اوج است
برای روشن تر شدن این بحث نقل قولی از منصور فلامکی در این باب مناسب به نظر می رسد: "هم معماران و هم موسیقی سازان و آهنگسازان بر ماده بی کلیش که دارند، بُرشهایی اعمال می کنند. سنگ، برش می خورد و صوت نیز با رنگ و ارتفاع و کشش و طول معینی برش می خورد تا کنار صوتهای مجاور و پیشین و پسین خود قرار بگیرد. مواد ساختمانی که به حجم خاصی درآمده اند و صوتهایی که به ارتفاع و طنین و کشش خاصی درآمده اند، برای ساختن دو گونه فضا به کار گرفته می شوند که اولی قابل لمس و قابل اندازه گیری و قابل فهم و درک است، و دومی قابل لمس نیست و نمی تواند اندازه گیری شود و تنها می تواند فهم و یا درک شود."
پس می بینیم که هر دوی این دو هنر در پی خلق یک فضا هستند. معماری در پی خلق فضایی است که دارای معنی باشد، جایی که انسان بتواند موقعیت و جهت خود را در آن مشخص کند و با محیط اطرافش ارتباط برقرار کند، فضایی که خاطره انگیز و به یاد ماندنی باشد. فضای معماری تبلور مکان است، مکانها مراکزی هستند که در آنها اتفاقات معنی دار و مهمی برای زندگی صورت می پذیرد.
همانطور که یک فضای معماری می تواند تاثیرات عاطفی و روحی را به انسان القا کند، یک قطعه موسیقی می تواند فضایی روحی و سرشار از جاذبه های معنوی و آسمانی بیافریند. سید حسام الدین سراج، موسیقیدان و معمار، که در زمینه یافتن و کشف ارتباطات میان معماری و موسیقی تلاش های بسیاری نموده است