بخشی از مقاله

چکیده

تاکنون مقوله واژگانی صفت از نظر صرفی و نحوی با دقت بسیار مورد بررسی قرار گرفته و به صورتهای گوناگونی طبقه بندی شده است. از نظر صرفی با تمرکز بر ساختار واژههای صفت، این واژهها را به دسته های مختلفی مانند ساده، مرکب، مشتق، مشتق-مرکب و ... تقسیم کردهاند. از نظر نحوی نیز با تکیه بر چگونگی وترتیب شرکت صفتها در گروههای نحوی، آنها را در دستههایی مانند پیشین، پسین و ... طبقه بندی کردهاند.

اما به نظر میرسد از نقطه نظر معنایی بررسیهای شفافی که منجر به طبقه بندی های نسبتاً جامع و کاملی از صفتها شده باشد، به انجام نرسیده است. از نظر کاربردشناختی و گفتمانی نیز میتوان این ادعا را با اطمینان بیشتری تکرار کرد. این مقاله میکوشد به نوعی طبقه بندی معناشناختی، کاربردشناختی و گفتمانی از صفتهای موجود در زبان فارسی دست بزند. پرسشهای اساسی تحقیق این است که آیا میتوان صفتهای موجود در فارسی را بر اساس معنای آنها، کاربرد آنها در موقعیتهای خاص و قرار گرفتن آنها در رمزگانهای مختلف طبقه بندی کرد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ چه ملاک هایی برای این طبقه-بندی وجود دارد؟ و بالأخره صفتهای موجود در زبان فارسی را چگونه میتوان طبقه بندی کرد؟ هدف این تحقیق نیز این است که پس از کشف و ارائه ملاکهای موردنظر، روشی برای طبقه بندی صفتهای موجود در زبان فارسی بر اساس این ملاکها به دست دهد. به این منظور ابتدا پیشینهای از تحقیقهای ارائه شده در مورد صفت ارائه میگردد.

برای این کار ضمن معرفی مهمترین پژوهشهای انجام شده در مورد صفت در زبان فارسی و زبانهای دیگر به موارد تشابه و تمایز آنها اشاره میشود. سپس چند روش برای تقسیمبندی معنایی صفتها معرفی میگردد. یک روش، استفاده از حوزههای معنایی و مفهوم جزءواژگی میباشد. روش دیگر استفاده از مفهوم شمول معنایی برای طبقه بندی صفتها است. استفاده از مفاهیم ارائه شده در دانش منطق روش دیگری است که کوشش میگردد صفتها با استفاده از آن دسته بندی شود. 

توجه به شمار و تعداد موصوفهای یک صفت نیز میتواند ملاک دیگری را برای طبقهبندی معنایی صفت در اختیار ما قرار دهد همچنین کوشش میشود امکان طبقه بندی صفتهای فارسی بر اساس موقعیتهای کاربردشناختی مختلف در فرهنگ فارسیزبانان ایرانی بررسی شود و رمزگانهای گوناگون گفتمانهای رایج میز استفاده گردد تا ملاک هایی برای تمایز و طبقه بندی صفتها به دست آید. پس از استخراج ملاکها کوشیده میشود صفتهای زبان فارسی بر اساس ملاکهای به دست آمده در دسته های مختلف قرار داده شوند. نتیجه این که میتوان علاوه بر معیارهای نحوی و صرفی از معیارهای معنا شناختی و گفتمانی نیز برای طبقه بندی صفتهای موجود در زبان فارسی بهره گرفت.

.1 مقدمه

زبانشناسان واژگان زبان را به شش دسته کلی یا شش مقوله اسم، فعل، صفت، قید، حرف اضافه و حرف ربط تقسیم کرده اند - مشکوهالدینی، . - 1391 یکی از مهمترین این مقولهها مقوله صفت است. اگرچه شاید بیشتر ارتباطات کلامی بدون استفاده از صفت هم امکانپذیر باشد، اما صفتها نقش بسیاری در انعکاس نوع نگرش و عواطف سخنگویان و دریافت مواضع آنان و و دیدگاههای نهفته در کلام ایشان دارد؛ زیرا بسیاری از واژگان تحسینآمیز، تحقیرکننده، دشواژهها و ... از مقوله واژگانی صفت است.

به علاوه بسیاری از نقشنماهای گفتمانی نیز از صفتها گرفته میشود - مقدمکیا، . - 1383 با اینحال کمتر به بررسی این مقوله واژگانی پرداخته شده است. اگرچه آمار دقیقی در این زمینه در دسترس نیست، اما بر اساس مشاهدات معمول و مقایسه حجم اختصاص داده شده در کتابهای ساخت زبان، صرف و ... به مقوله واژگانی صفت یا تعداد مقالههایی که منحصراً به این مقوله پرداختهاند میتوان تا حدودی به صدق این ادعا پی برد. از اینرو لازم است که با بررسی این مقوله واژگانی کمبودهای موجود تا حدی برطرف شود. برهمین اساس این مقاله تلاش میکند تا با ارائه پیشنهادهایی برای طبقه بندی صفتها در زبان فارسی به این هدف کمک کند.

پرسشهای اساسی تحقیق عبارتند از این که:

-1 آیا میتوان صفتهای موجود در فارسی را بر اساس معنای آنها، کاربرد آنها در موقعیتهای خاص و قرار گرفتن آنها در رمزگانهای مختلف طبقهبندی کرد؟

-2 در صورت مثبت بودن پاسخ پرسش بالا چه ملاکهایی برای این طبقه بندی وجود دارد؟ -3 صفتهای موجود در زبان فارسی را چگونه میتوان طبقهبندی کرد؟ هدف این تحقیق نیز این است که پس از کشف و ارائه ملاکهای موردنظر، روشی برای طبقه بندی صفت-های موجود در زبان فارسی بر اساس این ملاکها به دست دهد.

.2 پیشینه تحقیق

از ابتدای دستور نویسی فارسی در دوزه معاصر، دستور نویسان کوشیدهاند در کنار سایر مقوله های واژگانی، مقوله صفت را هم معرفی و بازشناسی کنند.در کتاب دستور زبان فارسی پنج استاد - 1387 - به شباهت ظاهری ترکیب وصفی و ترکیب اضافی اشاره شده و چگونگی بازشناسی این دو توضیح داده می شود؛ بدینصورت که صفت جزئی از اسم است یعنی وقتی میگوییمآبِ» صاف« مقصود از صاف همان آب است، اما مضافُ الیه جزئی از اسم نیست، زیرا وقتی میگوییمآبِ» قنات« منظور از قنات همان آب نیست باطنی - 1348 - صفت را اصطلاحی معنایی میداند نه ساختمانی. وی بیان میکند که در بسیاری از مواقع مرزبندی مشخص وقطعی بین سه طبقه اسم، صفت و قید وجود ندارد و از اینرو یک عنصر میتواند هر یک از این سه نقش را برعهده بگیرد - باطنی، . - 1348 بنابراین برای بازشناختن این سه طبقه از یکدیگر از ملاکهای صرفی نمیتوان استفاده کرد - باطنی، - 1348:147، زیرا صورت کلمه در کاربردهای مختلف یکسان است. مانند کلمه خوب در سه بافت زبانی »پسر خوب«، »او خوب میدود« و »خوب روزگار.« از اینرو وی پیشنهاد میکند که از ملاکهای نحوی برای تعیین طبقه یک عنصر استفاده شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید