بخشی از مقاله
چکیده
حمل ماهیات بر واقعیات تشکیل دهنده ملأ خارج به حمل هو هو و بدون واسطه در عروض به ضمیمه این آموزه که مفاد حمل هو هو اتحاد و این همانی موضوع و محمول در مصداق است، سالیان دراز، به طور ارتکازی، این تفسیر را در ذهن فیلسوفان در پی داشت که واقعیات خارجی همان ماهیاتاند؛ تفسیری که در چند سده اخیر به »اصالت ماهیت« شهرت یافته است.
شیخ اشراق با تکیه بر همین ارتکاز، کمر همت بر اثبات اعتباریت وجود بست و بر فرد نداشتن مفهوم وجود در خارج و نفی صورت عینی برای آن اصرار ورزید و نتیجه این تلاش او در ذهن فیلسوفان این بود که ماهیت اصیل است و وجود اعتباری.
میرداماد که خود با شیخ اشراق همرأی است احتمال عقلی این شق را نیز مطرح کرد که وجود در خارج فرد داشته اصیل باشد و ماهیت از خارج منتفی و اعتباری باشد اما او این شق را در حد فرضی عقلی مطرح کرد و به بطلان آن یقین داشت.
صدرالمتألهین، برخلاف همه اندیشمندان پیش از خود، با تأثر از آثار عرفا و با کمک گرفتن از شهود، برآن شد که شق اخیر، یعنی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، درست است. او این مدعا را با براهین متعددی ثابت کرد و بدین نحو پای ماهیت را از خارج برید و زنجیری را که احکام ماهوی به دست و پای عقل در کشف احکام واقعیات بسته بودند پاره کرد و به اثبات احکامی جدید و باز کردن گرههایی ناگشوده نایل آمد که پیش از او کسی توفیق آن را نداشت.
اکثر اندیشمندان پس از صدرالمتألهین در حوزه فرهنگ اسلامی شیعی با او همرأیاند و بر اکثر اندیشههای او صحه گذاشتهاند از جمله آنها، حکیم آقاعلی مدرس زنوزی است که از شارحان قوی حکمت متعالیه به شمار میآید و این مقاله به تصویر و اثبات اصالت وجود در آثار او اختصاص دارد.
کلید واژهها: اصالت وجود، اعتباریت ماهیت، اعتباریت معنا، فرد وجود، حکیم مدرس، حکیم نوری، صدرالمتألهین
مقدمه
حکیم آقا علی مدرس زنوزی1307-1234 - ق - ، پس از صدرالمتألهین و مولا علی نوری، یکی از برجستهترین فیلسوفان در حوزه حکمت متعالیه است. ویژگی بارز او جمع میان نظام حکمی صدرایی و روش تحلیلی سینوی است. از همین رو، آثار او برای طالبان حکمت متعالیه بسیار گرهگشاست. او قلمی روان و بدون تعقید و بدور از شعار و تمجید و ذکر القاب ملالآور دارد. هم به فارسی نوشته است هم به عربی. کتاب بدایع الحکم او که شامل پاسخهای او به چند پرسش است و در آن، موضوع واحدی دنبال نشده است، به منزله کشکولی فلسفی است حاوی مطالبی متنوع و جذاب.
یکی از مسایلی که او به مناسبت در بدایع مطرح کرده مسئله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت است. وی به تبع مولا علی نوری در تصویر این مسئله دو تقریر دارد. در تقریری، مدعا به نحوی تصویر شده است که صدق آن بدیهییا قریب به بدیهی است و بهتر است بگوییم در این تقریر مدعا در ضمن برهانی با مقدماتی بدیهی تصویر شده است، به طوری که در ضمن آن، مدعا هم تصویر میشود هم اثبات، و در نتیجه باید این تقریر را برهان بر درستی مدعا، بلکه بهترین برهان بر آن دانست، برخلاف آن، در تقریر دیگر او، درستی مدعا بدیهییا قریب به بدیهی نیست و نیازمند برهان است.
نوشتار پیش رو توضیحی است درباره این دو تقریر. شامل یک بخش مقدماتی که در آن اصطلاحات لازم توضیح داده میشود و پنج بخش اصلی: بخشی که در آن، تقریر غیر بدیهی مدعا توضح داده میشود، بخشی که به توضیح درباره تعمیم مدعا اختصاص دارد، بخشی که شامل تقریر بدیهی مدعاست و ما به سبب اینکه در این تقریر، تصویر و برهان در هم تنیدهاند، آن را تحت عنوان »برهان تصویرگر مدعا« مطرح میکنیم، بخشی که به ریشه گرایش به اصالت ماهیت پرداخته میشود و بخش پیامد.
.1 توضیح اصطلاحات
این بخش به توضیح اصطلاحاتی اختصاص دارد که در این نوشتار با آنها سروکار خواهیم داشت، از قبیل »معنا«، »ماهیت«، »هویت«، »موجود«، »بالذات«، »بالعرض«، »فرد حقیقی« وحمل» عرضیِ بالذات و بالعرض.«
- 1 معنا: اگر از این ویژگی صورت معقول که در ذهن ماست و متعلق فهم ما و متصور و معقول ماست صرف نظر شود و بهتعبیر دیگر، اگر حیثیت مفهومیت مفاهیم لحاظ نشود با معانی سروکار خواهیم داشت. انسان بما هو انسان یا به اختصار انسان معنا است اما انسان از آن جهت که در ذهن ماست و با لحاظ اینکه متعلق فهم و تصور ماست مفهوم است.
پیداست که هر مفهومی چون مفهوم است فقط ممکن است در ذهن موجود باشد؛ به تعبیر دیگر، حیثیت مفهومیت مفهوم اقتضا میکند که در ذهن باشد اما معنا گرچه در ذهن موجود میشود،خود به خود مقتضی این نیست که در ذهن باشد. مفهوم انسان چون مفهوم است جز در ذهن یافت شدنی نیست اما چنین نیست که انسانیت انسان ایجاب کند که در ذهن باشد. از همین روست که اگر عقل خود معنا را فی نفسه و با قطع نظر از ادله لحاظ کند، حکم میکند به اینکه معنا خود به خود ابا ندارد از اینکه در خارج موجود باشد. از همین رو، از نظر فیلسوفان پیش از صدرالمتألهین معانی فی الجمله ممکن است در خارج موجود باشند، ممکن است در ذهن و ممکن است در هر دو.1
- 2 ماهیت: ماهیت به معانی متعددی به کار میرود، در اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، مراد از»ماهیت«هر حیثیتی استکه جایز باشد در جواب ماهو واقع شود - ما یقال فی جواب ما هو- به بیان دیگر، اگر درباره موجودی بپرسند: ماهو؟ حیثیتی که میتواند پاسخ این پرسش باشد ماهیت است. به عبارت سوم، ماهیت حیثیتی است که در پاسخ به این پرسش که »فلان شئ چیست؟«قابل حمل بر آن شئ است؛ مثلاً اگر بپرسند: زید چیست؟ پاسخ این است که زید انسان است، پس انسان ماهیت است، زیرا در پاسخ به پرسش »زید چیست؟« بر زید حمل شده است.
از همین تعریف به این نتیجه رهنمون میشویم که ماهیت حیثیتی است به ذهن آمدنی و کلیت پذیر، زیرا محمول واقع شدن ویژگی مفاهیم کلی است، پس شرط اینکه حیثیتی قابل حمل بر شیئ باشد این است که ممکن باشد به ذهن درآید و کلیت
پذیرد. بنابراین فقطحیثیتی ماهیت است که ذاتاً محال نباشد خودش به ذهن درآید و کلی باشد.2
البته باید توجه داشت که به رغم اینکه ماهیت هنگامی که در ذهن وجود مییابد مفهوم است، مفهوم بودن آن دخالتی در ماهیت بودنش ندارد، از این رو انسان - برای مثال - ماهیت است نه مفهوم انسان، زیرا در پاسخ به »زید چیست؟« نمیتوان گفت: زید مفهوم انسان است، بلکه باید گفت: زید انسان است. از سوی دیگر، گفتیم هر مفهومی اگر با صرف نظر از مفهوم بودنش ملحوظ باشد، معناست، پس باید گفت در حقیقت ماهیات دستهای از معانیاند که میتوانند در پاسخ به ما هو واقع شوند و در نتیجه، میتوان گفت ماهیت هر معنایی را میگویند که ممکن باشد در جواب ماهو واقع شود.
گفتنی است که گاهی فیلسوفان در مسئله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، پا را فراتر نهاده، به جای ماهیت، به طور کلی معنا را مطرح میکنند. مراد آنها این است که هر چیزی که از سنخ معنا باشد، خواه در جواب ماهو واقع شود خواه نشود، 3