بخشی از مقاله

چکیده

بیشتر پژوهش هایی که در زمینه ادبیات و سینما انجام شده به جنبه اقتباسی سینما پرداخته است. زمینه دیگري که میتوان از آن به عنوان ارتباط بین ادبیات و سینما یاد کرد "تصویر پردازي" است. در این دو هنر تصویرپردازي از ویژگی هاي اساسی و مشترك است و بیشتر به وسیله صور خیال خاص خود انجام میشود. صور خیال در مفهوم ادبی آن به تصاویر ذهنی گفته میشود که به وسیله تشبیه، تمثیل، مجاز، استعاره، کنایه و نماد بیان میشود. در سینما هم این عناصر خیال وجود دارند. البته شکل عناصر در این دو هنر متفاوت است. این تحقیق در پی بررسی تصاویري در شعر نزاري است که جنبه نمایشی آن بر بعد ادبی آن غلبه دارد. براي تبیین این نکته نگارنده از میان عناصر مشترك تصویر سازي در ادبیات و سینما به استعاره و تشبیه توجه کرده و در مبحثی جداگانه مونتاژ سینمایی در شعر را بررسی کرده است.

مقدمه و بیان مسئله

با توجه به اینکه شیوهي القاي مفهوم در ادبیات با کلمه و در سینما با تصویر میباشد به نظر میرسد بین این دو هنر از حیث تصویر سازي ارتباطی نباشد، اما از آنجایی که در ادبیات گاهی کلمات بر اساس الگوي همنشینی طوري کنار هم می آیند که القاءکنندهي تصویري عینی در ذهن میشود و به این ترتیب این شیوهي تصویر سازي سطح بالاتري از تصویر سازي عادي ادبی را دارا میباشد. میتوان به این نتیجه رسید که در این مواقع تصویر ادبی بیش از اینکه صرفا جنبهي کلامی داشته باشد ویژگی نمایشی به خود میگیرد.

در این تحقیق ما در پی بررسی تصاویري در شعر نزاري هستیم که عنصر نمایشی در آن غلبه دارد براي نیل به این منظور ابتدا به بررسی رابطهي ادبیات و سینما میپردازیم و پس از مقایسه ي تصویر سازي در این دو هنر به استخراج تصاویر شعري نزاري میپردازیم که وجه نمایشی آن بر وجه ادبی صرف غلبه دارد. در حوزه ادبیات و سینما پژوهشهاي زیادي صورت گرفته است. اما در حوزه تصاویر سینمایی اشعار تحقیق جامعی انجام نشده است. دو مقاله از زهرا حیاتی با عنوان" مقایسهي استعاره ادبی و استعارهي سینمایی با شواهدي از شعر فارسی" و " نسبت بیان سینمایی با تمثیلهاي ادبی در اشعار مولانا" از محدود آثاري است که در این حوزه کار شده است.

ارتباط ادبیات و سینما:

ادبیات و سینما با هم ارتباطی تنگاتنگ دارند. منتقدان ادبی و سینمایی براین عقیدهاند که سینما از بدو تولدش خدمات شایانی از ادبیات گرفته و به کمک آن به تکامل نسبی رسیده است. به نظر آنها سینما به دو گونه از ادبیات بهره برده است:

1.    استفاده از شیوههاي بیانی و روایی ادبیات، مثل استعاره، مجاز، تشبیه،کنایه و سمبل.

2.    اقتباس مستقیم و غیر مستقیم از انواع ادبیات داستانی.

اقتباس سینما از ادبیات شامل تمام انواع داستان مثل قصه، رمان، رمانس، منظومههاي روایی و ... میشود. اما در حوزه بیان و تصویرسازي بحث کمی متفاوت می شود. پاینده در باره ارتباط بیانی رمان و فیلم چنین میگوید: »رمان و فیلم، دو ژانر قیاس پذیر هستند. البته این به معناي مشابه بودن همهي جنبههاي این دو ژانر نیست؛ بین این دو شکل از بیان هنري، تفاوتهایی هم هست که عمدهترینشان به "واسطهي بیان" مربوط میشود.

واسطهي بیان در رمان واژه است و در فیلم، تصویر. البته به این نکته هم باید توجه داشت که واژه در رمان، با هدف نوعی تصویر پردازي ذهنی به کار برده میشود. مجموعه واژگانی که نویسنده در توصیف مکان رویدادها یا ظاهر شخصیتها مورد استفاده قرار میدهد به ایجاد نوعی صور خیال میانجامد که مابه ازاي ذهنی همان تصاویري است که هنگام تماشاي فیلم بر پردهي سینما میبینیم - پاینده، . - 29 :1386 در فیلم عناصري وجود دارد که قابل مقایسه با زبان ادبی است. از زمانی که "الکساندر آستروك" فیلم ساز بلژیکی اصطلاح ابداعی " دوربین در مقام قلم" را مطرح کرد، بسیاري به این نتیجه رسیدند که فیلم نوعی نوشتن است، منتها نوشتن با تصویر. روایت در سینما به وسیلهي تصویر و در ادبیات به وسیلهي کلمات است.

در سینما تصویر مستقیما به فرد یا یک شیء خارجی اشاره دارد در ادبیات هم شاعر آنقدر در انتخاب واژهها دقیق عمل میکند که مخاطب حس میکند کلام شعري مستقیما به ساختمان اشیاء اشاره میکند. خصلت غیر مادي یک شعر نویسنده را محدود نمیسازد، در نتیجه او آزاد است که دو شیء را که در واقعیت نه از نظر زمان و نه از نظر مکان با یکدیگر ربط دارند، مرتبط سازد. کلام حیطهاي بسیار وسیع دارد و میتواند دنیاي درون و بیرون را توصیف و تصویر کند، در احساسی از طریق شنیدن و دیدن به مخاطب دست میدهد، همین احساس در ادبیات به وسیلهي کیفیت خاصی از ترکیب کلمات و تصویرهاي لفظی به وجود میآید.

تصویر سازي در ادبیات و سینما سینما جدیدترین شاخهي هنري، معروف به هنر هفتم است که امروزه یکی از عمومی ترین و محبوبترین تولیدات هنري را ارائه می کند. هنر سینما با ساخت دوربین فیلم برداري در اواخر قرن هجدهم میلادي متولد شد. با این اختراع فیلم از نمایش زاده شد و پا به عرصه فرهنگی گذاشت. تصویر پس از گذر از مرحله ي عکاسی به زبان سینمایی تبدیل شد و این زبان پیوسته سیري تکاملی را پیمود.»زبان سینما در تاثیر متقابل با صنعت سینما توانست کسترش یابد به همان اندازه که سرمایه گذاران زیرك، سینما را به صورت وسیلهاي براي سرگرمی تودهها درآوردند، به همان اندازه نیز کارگردانان میکوشیدند امکانات بیانی آن را دقیقتر سازند - «.غایت تمام اقسام هنر؛ شعر، داستان، نقاشی، فیلم و... تاثیر و القاءاست.

این تاثیر چه جنبهي عاطفی داشته باشد چه جنبهي اخلاقی و تربیتی به وسیله عناصر مختلفی همچون تخیل که این تخیل منجر به خلق تصویر میشود شکل میگیرد. از منظر روانشناسی تخیل عبارت از توانایی ذهن آدمی در تجسم و شکل دادن به تصاویر ذهنی است. »فکر کردن در ناخودآگاه ما غالبا به صورت تصویر تجلی میکند. نظیر رویا و شبه رویاهاي پیش از خواب، کابوسها، توهمات بیماران روانی، مکاشفات هنرمندانه... با رشد تدریجی قواي سمبل ساز و انتزاعی کنندهي ذهن فکر کردن به وسیلهي مفاهیم کلی پدید میآید که منشاء آن تفکر به وسیلهي تصویر بوده است« 

امروزه در زبان فارسی از واژهي تصویر بسیار استفاده میشود که معادل واژه-ي انگلیسی image می باشد. در فرهنگهاي انگلیسی مقابل این واژه آمده است: مجسمه، تندیس، تمثال، شکل، صورت، طرح، نقاشی، تصور، منظره، بت، خیال و ... البته معناي اصطلاحی این واژه چنین است: نمایش دادن و تصویر کردن شخص، حیوان و شیء به صورت مجسمه، طرح، نقاشی، عکس یا فیلم، به عبارتی هر صورتی که حس بینایی بتواند آن را دریافت کند.

image در نقد ادبی و در کتب فن شعر به صورت تغییر یافتهي "ایماژ" بکار میرود. » اثر ذهنی یا شباهت قابل روئیتی است که به وسیلهي کلمات، عبارات، یا جملات نویسنده یا شاعر ساخته میشود تا تجربهي حسی او به ذهن خواننده یا شنونده منتقل شود، یا آنچه "سی دي لوییس" شاعر انگلیسی گفته است: ایماژ تصویري است که شاعر به وسیلهي کلمات میسازد« - میرصادقی، . - 86 :1373 در ادبیات هم صورتگري و تصویر آفرینی جزء اساسی است. واژهها و کلمات با قرار گرفتن در کنار یکدیگر، تصاویر، جهان و نگرشی که شاعر در ذهن و خیال خود میپروراند را به مخاطب میرسانند. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید