بخشی از مقاله
چکیده
زبان وسیله انتقال فرهنگ و آداب و رسوم یک ملت یا کشور به ملت یا کشور دیگر است. طبیعتا اگر مقولههای فرهنگی با کشور یا ملت مقابل تناسب داشته باشد، این دو میتوانند با هم تعامل بهتر داشته باشند و در نتیجه با هم وحدت بیشتر داشته باشد. زبان عربی زبان بیشتر همسایگان ایران و با توجه به وضعیت منطقه دارای اهمیت فراوان است، در این پژوهش با روش توصیفی -تحلیلی و پیمایشی و با مصاحبه نیمه سازمانیافته با 26 دانشجوی ایرانی رشته عربی به مصاحبه پرداختهشد. جامعه آماری این پژوهش کل دانشجویان ایرانی رشته عربی و نمونه آماری دانشجویان ایرانی رشته عربی دانشگاه تربیت مدرس میباشد که با روش نمونهگیری در دسترس قضاوتی انتخاب شدند . برخی نتایج در بررسی رابطه زبان و ادبیات عربی و فرهنگ و دیدگاه ایرانیان نسبت به مردم عربزبان کشورهای عربی، نشان میدهد که بین این موارد، رابطهای مستقیم برقرار است.
مقدمه:
زبان از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ یکی مایه اصلی و دیگری وسیله بیان. مایه اصلی همان معنی و اندیشه است که در الفاظ نهفته است و وسیله تعبیر از آن هم، همین واژگان و کلمات است - حسنی حداد، :1338 . - 166 زبان عربی یکی از زبانهای سامی و جزء یکی از شش زبان بینالمللی است و زبان اکثر کشورهای همسایه ایران است و زبان فارسی از زبانهای هند و اروپایی در شاخه زبانهای ایرانی جنوبغربی است .این دو زبان با وجود منشاء متفاوت با هم پیوندی دیرینه دارند که بالطبع در فرهنگ هم اثرگذار بودهاند زیرا همانطور که ذکر شد کلمات با خود معنا و درنتیجه فرهنگ یک زبان را حمل میکنند.
با ورود اسلام این پیوند گسترده و بیشتر شده است و ایرانیان که خود فرهنگی اصیل داشتند اسلام را همسو با فرهنگ خود دیده و آن را پذیرفتند و از فرهنگ اسلامی بهرمند گردیدند. برخی جنگ را عامل نفوذ اسلام و فرهنگ آن میدانند اما این گفته دلیل منطقی ندارد، زیرا»با لشکرکشی و جبر میتوان بر قومی حکومت کرد اما نمیتوان به اینان تحمیل نمود. با هجوم اعراب به ایران، کشورهای دیگری مثل هندوستان نیز در معرض این یورش قرار گرفتند اما این کشورها هنوز بر دین و آیین خود هستند - «گرجی،. - 66:1395 زبان و فرهنگ با هم مرتبطند. زبان هر ملت با اصیلترین مبانی شخصیت ملی آن بستگی دارد و گنجینه تمام سنتها و فرهنگ ملی یک مردم است - حسنی حداد،. - 164 :1338مثلا شاهنامه با شخصیت بزرگی چون فردسی وصل است که فرهنگ ایرانیان را به نمایش میگذارد.
در مورد فرهنگ، تعاریف متعددی وجود دارد که ما فرهنگ را طبق منابع مختلف دو نوع میدانیم:»فرهنگ مادی« و »فرهنگ معنوی.« فرهنگ مادی همان چیزی است که به تمدن انسانها مربوط است و فرهنگ معنوی همان باورها و اعتقادات و باید و نبایدهاست. بین این دو فرهنگ رابطهای است انکارناپذیر. فرهنگ معنوی انسانها فرهنگ مادی آنها را ارتقا میدهد. مثلا در فرهنگ معنوی اسلام یادگیری علم تقریبا واجب و بسیار نیکو شمرده شده است و بدیهی است که این باور باعث عمران و آبادی یک کشور مسلمان میگردد.
پس میتوان فرهنگ مادی را زیرمجموعه فرهنگ معنوی برشرمرد. دین زیرمجموعه فرهنگ معنوی است و»اگر بپذیریم دین در برخی فرهنگها یکی از عناصر فرهنگ است و فرهنگ به آموزههای دینی شکل میدهد، در برخی دیگر از جمله فرهنگ ایرانی، دین بر عناصر دیگر فرهنگی اثر میگذارد و به آنها هویت میبخشد - «قنبری خانقاه، . - 212 :1386 همانطور که ذکر شد زبان یک کشور فرهنگ آن را حمل میکند، و ادبیات قسمتی از زبان است.
فردوسی در شاهنامه 106واژه عربی غیر مکرر به کار برده است - تقوایی، - 62 :1385 یا در آثار جاحظ بصری گزارشهای متعددی در باب ایران و فرهنگ مردم ایران، در زمینههای گوناگون به چشم میخورد - محسنینیا، -252 :1388 . - 253 که این کتابهای ادبی نشان از رابطه فرهنگی این دو زبان و تاثیرگذاری بر هم در گذشته دارد. کتابهای ادبی اعم از شعر، داستان، رمان، نمایشنامه، سفرنامه و ..میتوانند فرهنگ یک کشور را به کشوری دیگر منتقل کنند.
حال این سوال پیش میآید که آیا در عصر معاصر نیز این گونه است؟ کتب ادبی عربی و فارسی آیا فرهنگ زبان خود را منتقل میکنند؟ آیا ادبیات عربی بر خوانندگان فارسیزبان، تاثیرگذار است؟ اگر تاثیر گذار است، این میزان چقدر است؟ و آیا کتابهای ترجمه شده در راستای وحدت جوامع منطقه خاورمیانه حرکت میکنند یا خلاف آن؟ چه کتابهایی بیشتر از عربی به فارسی ترجمه شوند، تاثیرگذارای مثبت بر خواننده میگذارند؟