بخشی از مقاله

چکیده:

اداره کشورها با دو نوع سیستم رایج در تمامی نقاط جهان صورت می گیرد اول تمرکز دوم عدم تمرکز .از آنجایی که طراحی یک سیستم برای استفاده توسط شخصیت حقیقی - انسان - صورت می گیرد طبیعی است که سیستم اداری تمرکز و عدم تمرکز هم دارای محاسن فراوان و همچنین معایب مشخصی می باشد که قابل نقد و بررسی است.این پژوهش ابتدا به مفاهیم تمرکز و عدم تمرکز پرداخته و در ادامه شرایط و شاخه ها و شیوه های هر یک را تبیین می نماید.

مفهوم تمرکز و عدم تمرکز در علوم مختلف ، کاربردهایی دارد و همین امر باعث ابهام و پیچیدگی آن می شود. بنابراین برای روشن شدن موضوع ، لازم است در ابتدا اقسام تمرکز و عدم تمرکز تبیین شود.

در مطالعات سازمانی ابعاد سازمان را به دو گروه ساختاری و محتوایی تقسیم میکنند؛ تمرکز، رسمیت، تخصصی بودن، داشتن استاندارد، سلسله مراتب اختیارات، پیچیدگی، حرفهای بودن و نسبت کارکنان، جزء ابعاد ساختاری و اندازه، تکنولوژی، اهداف و استراتژیهای سازمان و فرهنگ جزء ابعاد محتوایی سازمان هستند.

تمرکز در سلسله مراتب اختیارات، به آن سطح از اختیارات گفته میشود که قدرت تصمیمگیری دارد. هنگامی که تصمیم در ردههای بالای سازمانی گرفته شود، آن سازمان را متمرکز مینامند و هنگامی که تصمیمگیریها به سطوح پایینتر سازمان واگذار گردد، سازمان را غیر متمرکز می­گویند. یک سازمان در رابطه با خرید وسایل، تعیین هدف، انتخاب عرضهکنندگان کالا، تعیین قیمت، استخدام کارکنان و تعیین حیطه کنترل و بازاریابی، می­تواند به صورت متمرکز یا غیر متمرکز عمل کند

تمرکز به میزانی که تصمیم­گیری در یک نقطه واحد در سازمان متمرکز شده، اشاره دارد. تراکم قدرت در یک نقطه، دلالت بر تمرکز داشته و عدم تراکم یا تراکم کم، نشانه عدم تمرکز است. باید دانست که عدم تمرکز را نباید با تفکیک سازمان بر اساس مناطق جغرافیایی اشتباه کرد. تمرکز به مساله میزان پراکندگی اختیارات تصمیمگیری برمی­گردد نه تفکیک جغرافیایی سازمان 
 
تمرکز بر جایگاه اصلی تصمیم­گیری در سازمان دلالت دارد؛ به این ترتیب که هرگاه کلیه تصمیمات مهم در رده بالای ساخت سازمانی اخذ شود، سازمان بسیار متمرکز خواهد شد و هرگاه با تفویض اختیار و حذف قوانین دستوپاگیر، امکان تصمیم­گیری توسط مدیران سطوح میانی و عملیاتی افزایش یابد و سازوکارهای کنترل به سطوح پایین­تر واگذار گردد، از تمرکز کاسته میشود. در این صورت سیستم را غیر متمرکز می­نامند. البته در سازمان غیر متمرکز نیز کنترل مدیریت با استفاده از مجموعه متنوعی از ابزار نظارت و بازرسی استمرار مییابد و به هیچوجه مسئولیت مدیران عالی لوث نمیشود

در سازمانهای متمرکز، مدیران ارشد و آنان که در رأس سازمان هستند، حق تصمیم­گیری دارند. در سازمانهای غیر متمرکز همین تصمیمات در سطوح پایین­تر گرفته می­شود.

مساله عدم تمرکز به صورت یکی از معماهای لاینحل درآمده است؛ زیرا در سازمانهایی که دیوانسالاری به صورت صددرصد رعایت می­شود، همه تصمیمات به وسیله مدیریت عالی سازمان گرفته میشود و او بر سازمان کنترل کامل دارد؛ ولی با بزرگ­تر شدن سازمان و بالا رفتن تعداد کارکنان، واحدها و دوایر، نمی­توان همه تصمیمات را به مقام عالی سازمان ارجاع دادبه این دلیل که میزان بار تصمیمگیری به آن حد میرسد که یک مقام ارشد نمی­تواند آن را تحمل کند. تحقیقات انجامشده نیز نشان می­دهد که در سازمانهای بزرگ، پدیده عدم تمرکز بیشتر مشاهده می­شود

در شرایطی که سازمان از سیستمهای غیر متمرکز استفاده می­کند، فراگرد تصمیم­گیری با سرعت بیشتری طی می­شود و مدیران میانی در شرایط بهتری پرورش مییابند و نیاز مدیران به احترام و خودشکوفایی به نحو بهتری ارضاء میشود؛ با این حال برخی از مدیران محافظهکار به استفاده از سیستمهای متمرکزتر تمایل دارند، تا بر هزینههای سنگین در سیستمهای غیر متمرکز فائق آیند

عوامل موثر در تمرکز

صاحبنظران معتقدند با کاهش حیطه نظارت - تعداد کارکنانی که به صورت مستقیم به یک مدیر گزارش می­دهند - تعداد سطوح سازمانی و ارتفاع هرم سازمان افزایش می­یابد و سازمان متمرکزتر می­شود. اگر حیطه نظارت گسترده باشد، مدیر قادر به اتخاذ همه تصمیمها نخواهد بود و مجبور می­شود که بخشی از اختیارات تصمیمگیری خود را واگذار کند؛ ولی اگر حیطه نظارت کوچک و محدود باشد، امکان تصمیم­گیری متمرکز به وجود میآید. به این ترتیب سلسله مراتب طولانی­تر شده و فاصله مدیران عالی از رده عملیاتی افزایش می­یابد.

در سازمانهای پویا، مدیران برای افزایش سرعت فراگرد تصمیمگیری مجبور میشوند، که تمرکز را کاهش دهند. همچنین هرچه سبک رهبری مستبدانه­تر و کنترل شدید­تر باشد، حیطه نظارت محدود­تر و میزان تمرکز بیشتر خواهد شد.

عواملی مانند میزان اطلاعات اشاعهیافته­ در بین سطوح مختلف سازمان، میزان مشارکت افراد در برنامه­ریزی­های بلندمدت و نسبت مشاغلی که متصدیها در تصمیم­گیری مشارکت نموده و تعداد حوزههایی که آنها در آن مشارکت می­کنند، می­توانند به عنوان شاخصهایی از تمرکز به حساب آیند.

ضرورت تفویض اختیار

سازمانها علاوه بر اینکه مجموعهای از انسانها را در خود جای دادهاند، نوعی سیستم تصمیم­گیری و پردازش اطلاعات نیز هستند. سازمان­ها تحقق اهداف خود را از طریق هماهنگی تلاشهای گروهی تسهیل میکنند. تصمیمگیری و پردازش اطلاعات عوامل کلیدی این هماهنگی محسوب میشوند. توانایی مدیران برای دقت در خصوص دادههای اطلاعاتی که دریافت می­کنند، محدود است و هر مدیر میزان محدودی از اطلاعات را می­تواند پردازش کند. برای جلوگیری از وقوع پدیده انباشتگی اطلاعات و اطلاعات بیش از ظرفیت نزد مدیران، مدیران باید اتخاذ برخی از تصمیم­ها را به دیگران واگذار کنند.

بعلاوه سازمانها باید در مقابل تغییرات محیطی از خود واکنش نشان دهند. عدم تمرکز این واکنش را تسریع میکند؛ زیرا لازم نیست پردازش اطلاعات سلسله مراتب سازمانی را طی کند. همچنین عدم تمرکز باعث میشود که داده­های اطلاعاتی بیشتری در فرایند تصمیمگیری مورد استفاده قرار گیرند. به علت مشارکت کارکنان در فرایند تصمیمگیری، عدم تمرکز در تصمیمگیری موجب انگیزش ]بیشتر[ میشود. یکی دیگر از جنبههای عدم تمرکز فرصت­های آموزشی است که برای مدیران رده پایین بوجود می­آید.

مقتضیات تمرکز و عدم تمرکز

در برخی موقعیتها تمرکز نسبت به عدم تمرکز رجحان پیدا می­کند. وقتی در تصمیمگیری، دیدگاه جامع مورد نیاز است؛ یا جایی که تمرکز، صرفهجویی­های اقتصادی معنیداری را موجب می­شود، مزیتهای ویژهای برای تمرکز ایجاد میشود. مدارک و شواهد نشان میدهند که تمرکز بیشتر تصمیمات کاری در محیطهایی مشاهده می­شود که به کارکنان، آموزشهای حرفهای کمتری ارائه شده است؛ یعنی در محیطهایی که کارکنان، غیر متخصص هستند، باید برای راهنمایی افراد قوانین و مقررات متعددی ]تمرکز بیشتر[ را تدوین کرد. از طرف دیگر اگر سازمانها متشکل از کارکنان حرفهای باشند؛ باید انتظار داشت که رسمیت و تمرکز کمی بر سازمان حکم­فرما باشد.

تمرکز و عدم تمرکز سیاسی

در عدم تمرکز سیاسی ، واحدهای مستقل محلی به عنوان واحدهای حکومتی ، در کلیه امور محلی از قبیل : وضع قوانین ، حفظ انتظامات ، ایجاد تشکیلات و اداره امور سازمانهای محلی - جز آنچه به موجب قوانین اساسی حکومت محلی یا حکومت مرکزی منع شده - دخالت می کنند و اختیار کامل و استقلال تام دارند

از بهترین نمونه های عدم تمرکز سیاسی ، سیستم حکومتی ایالات متحده آمریکای شمالی است که به - - حکومت فدرال - - - 199 - موسوم است . بر طبق قانون اساسی حکومت فدرال آمریکا، اداره اموری که جنبه بین المللی و عمومی دارد، در صلاحیت حکومت مرکزی است ؛ و بقیه اختیارات متعلق به ایالات باشد.

در صورتی که یک قدرت سیاسی ، کلیه امور کشور را در دست داشته باشد، حکومت دارای تمرکز سیاسی خواهد بود. نظام سیاسی ایران و فرانسه نمونه هایی از تمرکز سیاسی هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید